انرژی هستهای اصلاً شاعرانه نیست
گفتگو: معصومه ناصری
naserim@radiozamaneh.nl
گفتگو با یه ادم معمولی شاید به نظر خیلی معمولی بیاد ولی من به عنوان یه آدمی که با یه ادم معمولی گفتگو کرده میگم نه! این گفتگو میتونه خیلی جالب باشه. این ادم معمولی آرش سبحانی خواننده گروه کیوسک بود که اولین آلبومشون یه آدم معمولی کلی سر و صدا و همینطور طرفدار پیدا کرد. او و گروه کیوسک بزودی آلبوم جدیدشون رو منتشر میکنن که اسمش هست عشق سرعت! البته ژیان و عشق سرعت! با آرش درباره خودش، آلبوم قبلی و بعدی گروه کیوسک و خیلی چیزای دیگه حرف زدیم و غر زدیم.
اگر به این گفتگو گوش بدید جز اولین کسایی هستید که تیکههایی از ترانههای آلبوم بعدی کیوسک را میشنون.
این گفتگو صبح زود به وقت آرش سبحانی صورت گرفته در حالی که پیاده به سمت محل کارش میرفت.
گفتگو با آرش سبحانی را از اینجا بشنوید.
ویدئوی تو کجایی از آلبوم آینده کیوسک را هم اینجا تماشا کنید.
یه ادم معمولی وقتی خواننده نشده بود- عکس اورکات!
توی ترانههای تو چیزهای عجیب و غریب زیادی پیدا میشود. قرص و گرد و کیک زرد و انرژی هستهای و عبدالقادر بغدادی و ژیان و عشق سرعت و مدرنیته و سنت و... تو چه جور خوانندهای هستی؟ یک خوانندهی سیاسیـ اجتماعی؟
من دنبال اسم نگشتم برای خودم که بگم خواننده اینجوری یا خواننده اونجوری هستم. ولی نخواستم کاری که میکنم فارغ از زندگی روزمره باشه. یعنی ادبیاتی را بهکار ببرم که توی زندگی روزمره بهکار نمیبریم. مثلا آهنگای عشقی و آهنگایی که توش حرفایی میزنیم که که منظورمون اون حرفها نیست. خواستم یک کمی از اینا دور بشم.
این حرفهایی که میزنی حرفای یک جوون امروزی عاصیه.
جوون که دیگه من خیلی جوون نیستم، عاصی هم... آره، ما میخوایم صدای یه نسلی باشیم که بههرحال یکسری تجربههایی دارد که خیلی برایش خوشایند نیست، و میخوایم بتونیم این تجربهها را صادقانه توی موزیکمان منعکس کنیم.
یک ذره شبیه این پیامهای رسمی شد...صادقانه منعکس کنیم...
آره...
خودت که توی ترانههات علیه این کلیشهها حرف میزنی!
آره. منظورم از صادقانه منعکس کنیم این بود که به احساس قلبی یک نسل از آن تجربهای که به سرش آمده وفادار باشیم. مثلا یک گروههایی هستند در ایران که کارشون خوبه، ولی برای اینکه بتوانند فعالیت کنند مجبورند یک چیزهای دیگهای بگن، مثلا موسیقی راک مذهبی درست کنند. نه اینکه بگم مردم مذهبی نیستن. میخوام بگم اون چیزی نیست که توی اون موزیکه هست.
الان از خونه زدی بیرون؟
الان از خونه آمدم بیرون.
خب صدای خیابان را هم داریم الان.
خیلی بده؟
نه، نه. صدایبک راند مصاحبه حسابش میکنیم.
توی ایران مردم راجع به انرژی هستهای شوخی میکنند و جوک میسازند یا مثلا راجع به محور شررات ولی بچههایی که زیرزمینی هم کار میکنند در مورد این مسائل کمتر ترانه میگن و میخونن. یعنی آنجایی که نیاز به مجوز هم نیست...
من فکر میکنم که یکی از چالشهای... حالا لغتهایی استفاده میکنیم که مثل اخبار شد، ولی فکر میکنم یکی از چالشهای بزرگ...
این چالش را خوب اومدی.
آره، یکی از چالشهای بزرگ موسیقی راک ایرانی همین کلامشه. یعنی کلامی استفاده بشه که چه از لحاظ موسیقی و چه از لحاظ مفهومی همآهنگی داشته باشه. هم با خود موسیقی یکجنس باشه. ما خیلی روی این موسیقی تمرکز کردیم. سعی میکنیم کلامی که استفاده کنیم که این خاصیت را داشته باشه. مشکل هم اینه که به این راحتی هم نمیشه اینکلمهها را توی شعر آورد. مثلا انرژی هستهای شاعرانه نیست واقعا.
یه آدم معمولی داشت فکر می کرد خواننده بشه- عکس اورکات!
حالا این انرژی هستهای و ژیان و کیک زرد و اینها را چهطوری ریختی توی یک شعر؟
راستش بعضی موقعها من بیشتر انگیزهام را برای آهنگسازی از روزنامهها و تلویزیون میگیرم. بعضی موقعها روزنامه را باز میکنم و همینجوری بهصورت اتفاقی از هر سطری چهارتا جمله درمیآرم میگذارم بغل همدیگه. اینقدر این جملهها مسخره، بیمعنی و چرتوپرته که همینجوری خندهداره. فقط کافیه یک کمی با آن ور بریم و قافیهاش را درست بکنیم، خودبخود یک شعر نو از توش درمیآد.
پس تو ترانههایت را توی اتوبوس و قطار و اینها میگی، موقعی که نشستی و روزنامه میخوانی؟
آره. بعضی موقعها آدم مجبوره متاسفانه روزنامه بخونه.
متاسفانه!؟
آره، من واقعا نسبت به رسانهها خیلی بدبین بودم، بدبینتر هم شدهام و هرچه داره جلوتر میره، بیشتر داره به من ثابت میشه که این وضعی که دنیا الان گرفتارش هست، یکمقدار خیلی زیادیش تقصیر این رسانههاست.
تقصیر رسانههایی که همهاش راجع به انرژی هستهای حرف میزنند، راجع به کیک زرد حرف میزنند، راجع به عشق قدرت حرف میزنند، راجع به آدمهای در قدرت حرف میزنند، آره؟
تقصیر رسانههایی که کارشون را نمیکنند، یعنی کارشون خبررسانیه، اما کارشون را انجام نمیدن. من دیروز داشتم توی روزنامه ایران میخوندم که نوشته بود اسراییل منفورترین کشور دنیاست. درسته، یک آمارگیری کردند و طبق نتایج اون اسراییل منفورترین کشور دنیاست. منتها بقیه آمارگیری را ننوشته بود که ایران دومین کشوره. این خب یعنی خبرنرسوندن.
خب بریم سراغ موسیقیتون، آلبوم اولتون یعنی آدم معمولی فروشش خوب بود؟
راستش نمیتونم بگم ار فروشش ما راضی هستیم، ولی باید بگم ناراضی هم نیستیم. چون ما هیچ پشتیبانی از لحاظ مارکتینگ و بازاریابی نداشتیم. و چون خوشبختانه تلویزیون و رادیوهای ایرانی چه اینور دنیا چه آنور دنیا کمک نمیکنند به جریانهای مستقل ما فقط از طریق اینترنت میتونیم کارمونو بفروشیم و خوشحالیم که آنچیزی که از طریق اینترنت فروختیم بد نبود و خوشحالیم از اینکه خیلی از مردم تعداد زیادی از این کار را کپی کردند و ما هیچوقت نمیتونیم بفهمیم که واقعا چند نفر این آلبوم را دارند.
یه آدم معمولی شروع کرد به تمرین کردن- عکس اورکات!
چه جاهای عجیب و غریبی ترانههات را شنیدی؟
چه جاهای عجیب و غریبی....؟
مثلا توی تاکسی نشستی بشنوی ؟
من متاسفانه وقتی که این آلبوم بهصورت گسترده بیرون آمد ایران نبودم. ولی گاهی رفتهام خونه آدمایی که اصلا قبول نداشتند که موزیک اینجوری گوش کنند، ولی دیدم که اِ، سی.دی من اونجا هست.
به نظرت این حرفهایی که توی این ترانهها هست، یکجورهایی عین این حرفهای توی تاکسیها نیست که آدما راجع به همه چیز حرف میزنند، راجع به همه چیز غر میزنند؟
من اعتراف میکنم که غر میزنم. ناراحت هم نیستم از اینکه غر میزنم، چون کار دیگهای نمیتونم بکنم. دیگه اگر نسل ما این غر را هم نزنه که دیگه هیچی. تنها چیزی که ما داریم اینه که چه توی آهنگهامون چه توی فیلمهامون، چه توی کتابهامون، چه توی شعرهامون هر کاری که داریم میکنیم، اقلا بگیم از این وضعی که هست راضی نیستیم و نبودیم. آره، این حرفها را آدم توی تاکسی هم میشنوه و ما هم یک کمی به اونا موزیک دادیم. برای همین هم فکر میکنم که یکمقدار زیادی مردم تونستهاند با این ترانهها رابطه برقرار کنند.
شنیدم که اول قرار نبوده که خواننده بشی، ولی الان داری آلبوم دومت را هم منتشر میکنی.
هنوز هم نیستم. ما همینجوری که نق میزنیم، بهقول شما، توی تاکسی و اینها، یکسری آهنگ درست کردیم و گذاشتیم توی یک جایی و با دوستان جمع شدیم و ضبطشون کردیم خرد خرد. من مدتها دنبال خواننده میگشتم که این آهنگها رو بخونه و هرکدام از دوستانی که میآمدند یک چیزی میگفتند که آی، این چه جوریه، اون چه جوریه. حتی یک مدتی هم فکر کردیم هر آهنگش را بدهیم یکی از خوانندههای ایرانی بخواند و بهصورت یک مجموعه منتشر کنیم. منتها اونجا هم باز دوباره یک خواننده میگفت اگر این اون را بخونه، من این را نمیخونم واز این حرفها. منتها روی دمو یکسری کارها صدای من بود که بتونند بچهها از روی اون بخانند. بعد از چند وقت بچهها گفتند همین خوبه ، بگذار باشه. دیگه همین موند. و این فقط بهخاطر این بود که کسی نبود این آهنگها رو بخونه و در واقع بیکسی مفرط باعث این کار شد.
. توی این آلبوم جدیدت بازهم به نظرم به آدمهای نسل قبلی بیشتر غر زدی. آدمای نسل خودمون و خودتون کارهایی نمیکنند که آدم غرش بیاد؟
چرا مسلما میکنند، منتها ما هنوز داریم تاوان اشتباهاتی را میدیم که نسل قبلی کرده و حالا که اشتباهاتشون را کردهاند و واضحه که اشتباه زیاد کردهاند، انتظار دارند که هنوز بمونند و اشتباهاتشون رو درست بکنند. همین جریان اصلاحات به نظرم یکی از بارزترین نشونههاشه. یک نسلی که یکسری خطاهاش باعث شده که وضع به اینجا بکشه الان انتظار دارند که هنوز بمونند و حالا میخوان آن اشتباه را اصلاح بکنند.
ولی قطعا ما هم اشتباهاتی داریم در فرهنگمون یا در نحوه ارتباطگیریمون اشکالهایی داریم که کم نیستند. ما سعی کردیم توی این آلبوم جدید هم به یکی دوتاشون اشاره بکنیم، ولی هنوز هم که هنوزه اعتقادم اینه که آدمهایی هستند که یواش یواش باید جاشونو بدن به جوونترها در همه زمینهها که آنها هم سهم اشتباهات خودشون را داشته باشند.
به نظرت این بروبچههای نسل ما اصلا آمادگیاش را دارند که برن جای آن آدمهای نسل قبلی قرار بگیرند و بهقول تو سهم خودشان را ادا کنند، این آدمهایی که همه پی قرص و گرد هستند بهقول اون تیکه ترانه خودت؟
خب همهشان که پی قرص و گرد نیستند، ولی من فکر میکنم الان با این اوضاعی که هست، هرچیزی بهتر است از وضع موجوده.
اگر مردم حاضر باشند بین تو و دیگران به یکنفر رای بدن، تو بهعنوان یک آدم راکباز حاضری خودت را نامزد...
اصلا و ابدا! هر کسی به من رای بده اشتباه محض کرده و من دلم میسوزه اگر کسی بخواد من را بههرعنوانی نماینده خودش بدونه.
یه آدم معمولی بالاخره خواننده شد- عکس اورکات!
خب پس این فردای بهتر را کی بسازه؟
نه، خب! هر کسی کار خودش را باید بکنه. من اگر مثلا دارم موسیقی کار میکنم، باید توی موسیقی کارم را بکنم.
بریم توی این آلبوم جدیدت. توی این آلبوم جدید چه حرف تازهای داری؟
اصولا من خیلی به حرف تازه اعتقاد ندارم. فکر میکنم همه حرفهای دنیا از قدیم همون حرفایی بوده که سه هزارسال پیش زدهاند و هنوز ما همون حرفها را داریم با یک ادبیات دیگهای میزنیم. ما سعی کردیم روی موسیقیمان بیشتر کار کنیم. موسیقیمان را یک کمی جلا بدیم بهقول معروف.
این عبدالقادر بغدادی کیه که توی یکی از ترنههات میگی عکسش هنوز توی طاقچه هست؟
عبدالقادر بغدادی شخصیتیه که توی داییجان ناپلئون در واقع زن اسداله میرزا را ازش میدزه .
من فکر میکنم دايی جان ناپلئون سوای اینکه از لحاظ ادبی عالیه، یک آینه تمام عیار از جامعه ایرانی بوده و هنوز هم هست. یعنی هنوز هم ما همون اشکالات و همون اتفاقات و همون شخصیتها رو داریم تکرار میکنیم و هنوز هم عبدالقادر بغدادی عکسش تو طاقچه هست!
الان کجا هستی؟
از لحاظ مکانی، توی خیابون مونت کامری و کلمبوس.
اونجا چه خبره، کی هست کی نیست، چه جوریه اوضاع؟
یکسری آدم قهوه دستشونه و تند تند میرن سرکار و از این حرفا.
تو هم قهوه دستته و داری میری سرکار؟نه!
پس ایرانی هستی، چایی میخوری؟
چایی هم نمیخورم، من هیچی نمیخورم صبحها. همیشه دیرمه.
ولی یک نگاهی اگر به دوروبرت بکنی، بگی که چه اتفاقایی داره اونجا میافتد که ممکنه بتونه یک تیکه از ترانههای تو هم بشه بد نیست.
اتفاقی که اینجا میافته هیچ فرقی نداره با اتفاقایی که توی ایران داره میافته به نظر من. توی یک مقیاس دیگهایه این فقط، یعنی اینجا هم روزمرگی خیلی مبتذلی حاکم هست. از ستارههای پوشالی هالیوود و خوانندههای دوزاری و موسیقی بنجلی که به زور مارکتینگ میکنند توی حلق ملت، زندگی روزمره ۸ ساعت کار سگی برای هیچی. همه آدم آهنی. همه اون داستانهایی که توی ایران هست، اینجا هم هست. منتها در وضعیت وسیعتری. هیات حاکمهاش همونقدر غیرمحبوبه و همونقدر اعصاب ملت را خرد میکنه، تلویزیونشون هم همونقدر اعصاب ملت را خرد میکنه. همان ماجراست، فقط توی یک بستهبندی دیگهایه، یک بستهبندی تروتمیزتر. ضمن اینکه شاید، به نظرم، تنها مزیت نسبی که داره، اینه که از لحاظ اقتصادی یک ثباتی داره، اینکه ملت صبحها میرون سرکار و وقتی برمیگردند، قیمت گوجه فرنگی دوبرابر نمیشه. من هیچ فرق زیادی نمیبینم از لحاظ محتوا. یعنی من فکر میکنم کل دنیا به یک تکرار بیهوده رسیده.
نزنی خودت را بکشی؟!
نه بابا، نه!
آخه اینقدر تکرار، بیهوده. اینهمه شعر پر از غر.
غر زیاد میزنم، ولی غرزدن خودش یک لذتی داره. شما خودت یک کم غر بزنی متوجه میشوی.
من هم این کار را میکنم، نگران نباش.
پس میدونی من چی میگوم.
کلاً روز آدم با یک عالمه غر شب نمیشه، ولی اینهمه تلخی برای یک آدمی که توی تهران نیست عجیب نیست؟ بهعنوان آدمی که توی سنخوزه آمریکا داره زندگیاش را میکنه، حالش را میکنه، کارش را میکنه تو چرا اینقدر غرهای ایرانی میزنی؟
اولا اینکه حالش را میکند، کارش را میکند ربطی به تهران بودن و نبودن نداره. من خیلی وقته که از تهران آمدم ولی ارتباطم را با تهران قطع نکردم. و... اصولا همین که من تهران نیستم، خودش جای غرزدن خیلی زیادی داره. چرا من نباید تهران باشم اصلا؟ در مورد خود این میشه کتابها نوشت که چرا ایرانیهایی باید باشند که توی تهران نباشند.
تو الان چرا تهران نیستی؟ تو یکی از اون آدمهایی هستی که الان توی تهران نیستند.
آره. میدونم تعدادمون هم کم نیست و همهمون هم میدونیم، به همون دلیلی که شما الان تهران نیستید.
خب پس دلیل مشترک داریم. در موردش حرف نزنیم.خب این مصاحبه ما میره توی کافه زمانه. تو که نه قهوه میخوری، نه چایی میخوری، پس چی میخوری؟
آره، کافیشاپ هم زیاد نمیرم اتفاقا. ولی حالا میتونید، چه میدونم، یه پپسی برام بخرید.
آره. احتمالا مجبوریم پپسی بخریم یا یک پپسی برایت باز کنیم. اگر بخوایم برای این آلبوم جدیدت پپسی باز کنیم، از کجایش باید تعریف بکنیم؟
من فکر میکنم که یک چندتا کار کردیم برای این آلبوم که من خودم خیلی در موردش هیجان دارم. یکی موزیکـ ویدئوهاییست که بچهها درست کردهاند، یعنی دوتا از دوستانمون. واقعا فکر میکنم که عالیه، محشره. خوبیاش هم اینه که من هیچ دخالتی توی این کار نکردم و اینهمه خوب از آب درآمد.
اون که توی یکی از ویدئوها گیتار میزنه و میخونه کیه پس؟
اون خودم هستم.
پس دخالت داشتی!
نه، منظورم از دخالت این بود که کی چکار بکنه و چکار نکنه. من بهعنوان یک آبجکت اونجا حضور دارم. مثل اون پیرمرده دیگه آلبوم اینه که ما به موسیقیهامون سعی کردیم حال و هوای دیگهای بدیم و توی یکیـ دوتا تراکاش از نوازندههای حرفهای اینجا استفاده کردیم که من فکر میکنم یک جلای دیگهای داده به موسیقی که اون هم خیلی جالبه برام.
الان گروهتون شامل کیهاست؟
توی این آلبوم جدید گیتارش را من زدم، انوش خازنی کیبورد و گیتار زده، رضا مقدم کیبورد زده، علی کمالی بیس زده، شهرام مولایی هم درام زده. با همه این دوستان از قدیم ما کار میکردیم، غیر از انوش که البته اینجا بود. آهنگها را هم که بیشترش را من مرتکب شدم با کمک بابک خیاوچی و یکی دوتا را هم انوش خازنی.
فکر میکنی که این یکی آلبومتون خوب بفروشه؟
ما زیاد نگران فروش نیستیم. یعنی هرجوری بخواهی حساب بکنی توی کار موسیقی این سطحی هرچقدر هم خوب بفروشی، هیچوقت آن سرمایهای را که گذاشتی جبران نمیکنه. ما این کار را برای دل خودمون میکنیم. ما حقیقتاش هر خرجی کردیم با کمک دوستان بوده، یعنی باید تشکر کنم بهصورت خیلی جدی از یکسری دوستانی که اینجا علاقمند بودند به موزیک ما وتقبل کردند که هزینه این آلبوم را بدن.
تشکر کن.
تشکر میکنم بهصورت خیلی جدی!
کدام آهنگ را برات بگذاریم که در طول رفتن و به سر کار و رسیدنت باهاش حال کنی؟
من الان رسیدم دیگه، اما هر کدام رو که شما فکر میکنید مخاطبها ازش خوششون آمده...
از این آلبوم جدیدت که هیچکس گوش نداده.
از این آلبوم جدید که هیچکس گوش نداده ، شما مگه دارید سی.دیاش را؟
من یک تکههایی از اون را گوش دادم که توی سایتتون گذاشته بودید و اون آهنگی را که برای حسین، به رادیو زمانه فرستاده بودید.
آهان هیچکس نیست
درسته!
آهان. همون را بگذارید.
این البوم تازهتون کی میره توی بازار؟
آوریل فکر میکنم.
کجا میگذاریدش برای فروش؟
اینترنت دیگه. خوشبختانه ما به هیچ جای دیگه دسترسی نداریم که بفروشیم. فقط هنوز جلوی اینترنت را نگرفتند، و تا نگرفتهاند، بهتره ازش استفاده کنیم.
جلوی اونو هم گرفتند آقا! اونو هم گرفتند.
آره، اونو هم گرفتند.
وب سایت گروه کیوسک
|
نظرهای خوانندگان
the girl who did the interview with kiosk is full of shit and she's so bad. but arash is great and very good handeling her stupid questions.
-- ghiam ، Mar 20, 2007 در ساعت 09:22 PMسلام- آلبوم اول رو در ايران بصورت مجاز و از روي كنجكاوي (و علاقه به كارتون هاي روي جلد، كار زرتشت سلطاني) خريدم. خيلي حال كردم و به همه، چه اين جور موزيك رو دوس داشتن يا نداشتن، پيشنهاد كردم. اميدوارم پولم به جيب شما رفته باشه! بعد ها فهميدم اين اثر كار آرش سبحاني هست كه مدتي باهاش در دانشكده معماري اصفهان همدوره بودم (البنه يك سال پايين تر) و داشتن سي دي بيشتر برام جالب شد. براتون آرزوي موفقيت مي كنم و منتظر كار بعديتون هستم.
-- ali from london, ontario ، Mar 20, 2007 در ساعت 09:22 PMسلام :) سال نو و عيد نوروز رو به همه ي دوستان كافه زمانه تبريك مي گم. ممنونم بابت اين مصاحبه. يك نكته اي كه به نظرم رسيد اين بود كه شايد بهتر بود شما هم يك كمكي به گروه كيوسك و كساني كه مثل ما به موسيقي اين گروه علاقه مند هستن مي كردين و توي همين مصاحبه اعلام مي كردين كه از طريق كدوم سايت اينترنتي ميشه سيدي هاشون رو خريد. من همين الان داشتم توي گوگل دنبال سايت شون مي گشتم و چيزي پيدا نكردم. موفق باشيد.
-- ژرفا ، Mar 21, 2007 در ساعت 09:22 PMمورچه ایران باستان عید نو سال طبیعت(ما هم بلدیم بسازیم ها) را تبریک میگه. کاش دستکم جنگ نشه.
-- بی نام ، Mar 21, 2007 در ساعت 09:22 PMلطفا سانسور نکنین.
ahangaye ishoon ro koja mishe peida kard? hadaghal ye doone bara ye nemoone
-- amiroo ، Mar 22, 2007 در ساعت 09:22 PMکافه چی: همون جا کنار لینک صدا لینک ویدئوی کیوسک هم هست به علاوه ته فایل صدا هم یکی از آهنگای تازه کیوسک رو می تونید بشنوید
Mosahebe jalebi bood, man avalin bar kare Kiosk ra dar ye barname ke az shabake 4 UK pakhsh shod, shenidam. Dir shenidam vali az oon be bad tarafdare karashoonam. Dar inja mikhastam ye chizi be kasani ke moosighie in gorooh ra doost darand begam, be nazare man nabayad CD hashoono copy konim, balke bayad bekharim. intori adamaye ba estedad tashvigh mishan ke jeditar kar konand, dar natije ma moosighie dorost hesabi baraye shenidan khahim dasht(be jaye bazi az moosighihaye hajv ke in rooza ziade), be har hal Kiosk movafaghtar bashin
-- Maryam ، Mar 23, 2007 در ساعت 09:22 PMبا اینکه آلبوم یه آدم معمولی یه کپی کلیشه ای از ساده ترین کارهای مارک نافلر هست ولی باحاله - از قول خودم و یه چند نفر دیگه این کشف استعداد درونی به آدم معمولی تبریک میگم
-- بدون نام ، Apr 23, 2007 در ساعت 09:22 PMشايد توجه به اينكه
1- سبك و ريتم و تم آهنگهاي آدم معمولي
2- اشعار آدم معمولي
3- تن صداي آرش سبحاني
4- و حتي شايد قيافه آرش سبحاني
يه كپي از آلبوم ها - آهنگها - اشعار - تن صدا و حتي فيافه مارك نافلر هست و شايد آدم معمولي هر چيزي كه شده يا هست مديون ايشون باشه ولي تو اين مصاحبه يه ياد خشك و خالي هم از اين استاد نابغه موسقي نكرده ، هم خالي از لطف باشه هم تاسف برانگيز
-- محمدرضا ابوترابی ، Apr 28, 2007 در ساعت 09:22 PMشاید با توجه به اينكه من گفتم:
1- سبك و ريتم و تم آهنگهاي آدم معمولي
2- اشعار آدم معمولي
3- تن صداي آرش سبحاني
4- و حتي شايد قيافه آرش سبحاني
يه كپي از آلبوم ها - آهنگها - اشعار - تن صدا و حتي فيافه مارك نافلر هست و شايد آدم معمولي هر چيزي كه شده يا هست مديون ايشون باشه ولي تو اين مصاحبه يه ياد خشك و خالي هم از اين استاد نابغه موسقي نكرده ، هم خالي از لطف باشه هم تاسف برانگيز
-- محمدرضا ابوترابی ، Apr 28, 2007 در ساعت 09:22 PM
من یه ایــرانی ام مثل همه؟!!!
آقای ابوترابی، این حرفا رو بریزین دور.... ما ایرانی ها همیشه به حاشیه می پردازیم، دقیقن مثل خود من که به جای موضوع این متن به کامنت شما دارم جواب می دم..!
-- محمدرضا ابوترابی ، May 21, 2007 در ساعت 09:22 PMوري اكسلنت!
-- امير ، Jul 9, 2007 در ساعت 09:22 PMعالي بود...
من به آقاي سبحاني تبريك ميگم. واقعاً آهنگ هاي عشق سرعت رو كه شنيدم به هيجان اومدم. به نظرم يكي از بهترين هنرمندان حال حاضر هستند. ان شا... بقيه كارهاشون باهيجان و جديد باشه. خيلي خيلي علي بود. من فكر ميكردم كار با كلاس ايراني نزديك به كارهاي جهاني وجود نداشته باشه ولي با شنيدن كارهاي اين گروه نظرم عوض شد. تبريك. تبريك. تبريك.
-- امين ، Jul 20, 2007 در ساعت 09:22 PMموسیقیتون به دل میشینه چون که معنی و مفهوم داره
-- علیرضا ، Apr 8, 2008 در ساعت 09:22 PMali o bi nazir bod.ba shenidanesh vaghean hayejan zade shodam. arash jan khaste nabashi , be karet edame bede, movafagh bashi.
-- تارا ، Aug 17, 2008 در ساعت 09:22 PMآرش خیلی درون و دید زیبایی داره - خیلی ...
-- سینا ، Feb 24, 2009 در ساعت 09:22 PMوقتی خوندم که گفته "اینجا هم روزمرگی خیلی مبتذلی حاکم هست ...." مطمعا شدم که همون جوری فکر میکنه که من ازش برداشت کردم - و ارزش لیریک هاش برام بیشتر شد.
راستی ما که تو ایران هستیم. اگر هم بخوایم یه بار تو عمرمون پول موزیکی که هر روز گوش میکنیم رو بدیم - باید چی کار کنیم ؟!
اگه میشه طرز خرید اینترنتی هم یاد بدبد - من تو دانلود موزیک یا میشه گفت دزدیدنش حرفه ای شدم - اما اگر یه بار هم دوست داشته باشم بخرم. واقعا بلد نیستم - انگار تو اینترنت خریدن موزیک سخت تر از دزدیدنشه !