تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
ویژه‌نامه فرهنگ و ادب زمانه

درباره‌ی دفتر «خاک»

حسین نوش‌آذر

سرکشیِ خارها و جستجوی ریشه‌ها در خاک
عطرِ پنهانِ بهاری زندگی آرا

سیاوش کسرایی

به ابتکار و به پیشنهاد آقای فرید حائری‌نژاد، سردبیر زمانه دفتری تازه با نام «خاک» در سایت زمانه گشوده شد. از این پس هر هفته تحت عنوان: دفتر «خاک»؛ گفت‌وگوها، نقدها، داستان‌ها و اشعاری را خواهید خواند که نمایان‌گر ادبیات مستقل و سانسورنشده است.

در دفترِ «خاک»، صداهایی خواهید شنید که ممیزان در طی سی سال با تدوین آئین‌نامه‌ها و به وجود آوردن دستگاه اداری عریض و طویل اداره کتاب و وزارت ارشاد تلاش کرده‌اند به گوش کسی نرسد.

از آغاز مشروطه تا امروز، نبض ادبیات و فرهنگ مستقل در مطبوعات ادبی و محفلی می‌تپیده است. در سال‌های دهه‌ی هفتاد، نشریاتی مانند «آدینه»، «دنیای سخن»، «گردون»، «تکاپو» و این اواخر ماهنامه‌ی ادبی «کارنامه» در تهران و «دفترهای پنجشنبه» در شیراز و فصلنامه‌ی «زنده‌رود» در اصفهان به ویترین قابل اتکاء و مطمئنی برای ادبیات و فرهنگ فارسی مبدل گشته بود.

وزارت ارشاد به تدریج انتشار این نشریات را متوقف کرد و هم‌زمان به صفحات فرهنگی مطبوعات اصلاح‌طلب اجازه داد که ادبیات مستقل را به‌طور گسترده، در تیراژهای وسیع پوشش دهد.

ظاهراً برای نخستین بار در تاریخ مطبوعات ایران اگر کتابی انتشار می‌یافت، یا اگر با نویسنده یا شاعری گفت‌وگو می‌کردند، آن مقاله و مصاحبه در تیراژهای بالای پنجاه هزار در اختیار عموم مردم قرار می‌گرفت.

غافل از آن‌که این سیاست، یک شمشیر دو دم است: از یک‌سو گامی است بلند در این جهت که همه چیز از مجرای نظارت دولتی عبور کند و از سوی دیگر چشم‌انداز «موفقیت ادبی» را آن‌قدر برجسته می‌کند که پاره‌ای از نویسندگان یا ناگزیر تن به خودسانسوری می‌دهند یا این‌که از روی ناچاری به ۳۰۰ الی ۵۰۰ خواننده‌ای که رسانه‌های مستقل اما پیرامونی مانند وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌های شخصی و مجلات ادبی چاپ خارج از کشور و برخی گاه‌نامه‌ها و فصلنامه‌های وزین اما مهجور چاپ ایران در اختیار آنان قرار می‌دهند بسنده می‌کنند.

همین «چشم‌انداز موفقیت ادبی» باعث شد که به تدریج حلقه‌هایی سربسته در میان روزنامه‌نگاران ادبی شکل بگیرد و روزنامه‌نگاری فرهنگی را که اصولاً در مقایسه با سایر رشته‌های روزنامه‌نگاری یک امر سلیقه‌ای و ذهنی است به باندبازی بکشاند.

هرگاه سختی‌های کار و دشواری‌های اخذ مجوز در پنج سال گذشته را در نظر بگیریم، به عمق این فاجعه پی می‌بریم.

بارها شنیده‌ایم که نویسندگان دولتی به تحقیر گفته‌اند که آثار نویسندگان مستقل و حتی برخی از شاعران و نویسندگان بزرگ ما را کسی جز یک عده‌ی محدود که تعداد آن‌ها حداکثر به دو هزار نفر بالغ می‌شود نمی‌خواند.

این حقیقت دارد که اتفاقا به دلیل ممیزی تیراژ کتاب در ایران بسیار پایین آمده و در طی ۱۰ سال گذشته از پنج هزار نسخه به ۱۶۰۰ الی حداکثر ۲۰۰۰ نسخه کاهش پیدا کرده است.

اما آیا تاکنون از خودتان پرسیده‌اید که اگر ادبیات مستقل ایران تا این حد مهجور است که فقط ۱۰۰۰ الی ۲۰۰۰ خواننده دارد، چرا دستگاه عظیمی به نام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اداره‌ی کتاب تا این حد سخت‌گیری می‌کند و با صرف هزینه‌های گزاف بر امر انتشار کتاب نظارت سفت و سخت دارد؟

صدور مجوز برای کتابی که حداکثر در چاپ اول ۱۶۰۰ نسخه تیراژ دارد و تجدید چاپ آن به تعداد نقدها و نوشته‌ها در صفحات ادبی حداکثر دو سه روزنامه اصلاح‌طلب بستگی دارد؛ دست‌کم یک سال و در برخی موارد بیش از دو سال طول می‌کشد.

همین چندی پیش بود که رمان «سایه‌ها»ی محمود فلکی را غیرقابل چاپ اعلام کردند و چند عنوان رمان از آثار حسین سناپور را بلاتکلیف در اداره کتاب خواباندند. مجموعه داستان تازه علی خدایی، «کتاب آذر» با حذف دو داستان اخیرا منتشر شده است. از کجا معلوم که آن دو داستان بهترین داستان‌های کتاب نبودند؟

نخستین کتابی که در ایران منتشر کردم، بیش از دو سال در اداره کتاب معطل ماند، پانزده ممیز آن را خواندند و در نهایت نزدیک به ده درصد از کتاب قربانی تیغ سانسور شد.

نویسندگانی مانند عباس معروفی و مهشید امیرشاهی اصولا ممنوع‌الانتشار هستند و «رازهای سرزمین منِ» دکتر رضا براهنی بعد از بیست سال اجازه یافت که به چاپ دوم برسد.

در این میان مدام نام‌های تازه‌ای چند صباحی سر زبان‌ها می‌افتند و زود فراموش می‌شوند. ظاهراً سیاستی در کار است و قصد دارند هیچ‌کس جان نگیرد و هیچ‌گاه کسی به یک شخصیت احتمالاً دردسرآفرین مبدل نگردد.

فراموش نکنیم که ادبیات خلاق بخشی از تاریخ یک سرزمین است. حکومت‌های خودکامه در همه جای جهان تلاش کرده‌اند تاریخ را به سود خود تحریف کنند. ممیزی دقیقاً حافظه‌ی تاریخی مردم را نشانه گرفته است.

شهریار مندنی‌پور در رمانی که اخیرا در آمریکا منتشر کرده و در نیویورکر آن را ستوده‌اند ساز و کار ممیزی را به ظرافت و زیبایی ستایش‌انگیزی آشکار می‌کند.

زمانه با گشایش دفتر «خاک» در نظر دارد در کنار دیگر صفحات فرهنگی و ادبی‌اش در حد امکانات محدودی که در اختیار دارد، فضایی برای مقابله با سانسور و شکستن انحصار مطبوعاتی و سانسور خبری به وجود آورد.

دفتر «خاک» به روی همه‌ی نویسندگان و شاعران و پژوهش‌گران و جوانان خلاق که سخنی برای گفتن دارند باز است.

دفتر «خاک» در انحصار هیچ‌کس نیست. ما قصد نداریم یک مافیای ادبی تازه به وجود بیاوریم و در این صفحات ذهنیت استبدادی و استبدادزده را که خود را برتر از دیگران و در هر حال محق می‌داند بازتولید کنیم. فرهنگ در همه‌ی زمان‌ها و دوران‌ها یک امر زیبا و همگانی و مرجع‌گریز بوده است و خواهد بود.

بنابر این اگر کتابی خوانده‌اید و پسندیده‌اید و فکر می‌کنید می‌توانید و می‌خواهید آن را معرفی کنید، اگر شعری نوشته‌اید و دوست دارید آن را در اختیار مخاطبان گسترده‌تر قرار دهید، اگر مایل‌اید با نویسنده یا شاعری مصاحبه کنید، اگر لازم می‌دانید یک مجله‌ی ادبی را معرفی کنید، این صفحه در اختیار شماست.

اگر نویسنده کتابی هستید و مایل‌اید کتاب‌تان در دفتر «خاک» معرفی و نقد شود، کتاب‌تان را به شکل فایل «pdf» یا به شکل چاپی به دست ما برسانید. کتاب شما را حتماً در اختیار منتقدان صالح و بی‌طرف قرار می‌دهیم.

تنها معیار ما زبان و پاکی زبان و اندیشه و فردیت منحصر به فرد شماست. اینجا خانه‌ی شماست. چراغ آن را با فرستادن مقالات، اشعار و داستان‌های‌تان روشن نگه دارید.

تا این زبان سرخ در کار گفتن است
پندار سبزی سر
جای چه حاجت است

شهریار دادور/ سوئد


نوشته‌های خود را لطفاً به این نشانی ارسال فرمایید:

Khaak@radioazamaneh.Com

کتاب‌های‌تان را لطفا به این نشانی ارسال فرمایید:

Radio Zamaneh
Khaak page
Linnaeusstraat 35-F
1093 EE Amsterdam
The Netherlands

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

حسين جان در مورد کتابهای خانم اميرشاهی حق با تو هستش. اجازه انتشار نميدن بهشون. اما در مورد کتابهای عباس معروفی اطلاعات درستی ندادی! کتابهای معروفی مثل سمفونی مردگان و سال بلوا و غيره در ايران منتشر ميشن هيچ ممانعتی هم ندارن. همين امسال حسين زادگان مدير نشر ققنوس در نمايشگاه کتاب فرانکفورت همه کتابهای معروفی رو با خودش آورده بود. ميگفت هيچ مشکلی هم با ارشاد در مورد کتابهای عباس معروفی نداره.
کتابهای خودت هم که مشاالله پی در پی دارن منتشر ميشن. البته در مجموع اوضاع ارشاد خيلی خرابه و مميزی و سانسور زياده و مجوزها هم بيش از حد طول ميکشه.

-- محمود ، Dec 15, 2009

آی حسین نوش آذر... چه گویم که ناگفتنم به تر است... دست زمانه به همراهت

-- بدون نام ، Dec 15, 2009

نظر من چیست؟ نظر من خوب است به شرطی که وقتی ایمیلی به آدرس ذکر شده می‌زنی پیغام ندهد که این آدرس وجود ندارد!

-- طاها بذری ، Dec 16, 2009

من بدون هيچ توهينی يک نظر دادم نمی دانم چرا منتشر نمی کنيد!؟ فقط نوشته بودم که کتابهای عباس معروفی بر خلاف آنچه حسين نوش آذر نوشته است در ايران منتشر می شوند. شاهد هم ناشر کتابهای معروفی را آورده بودم. حسين زادگان مدير انتشارات ققنوس در نمايشگاه امسال کتاب فرانکفورت همه کتابهای عباس معروفی را با خود آورده بود و وقتی پرسيدم مگر ارشاد مجوز اين کتابها را می دهد گفت بله ما هيچ مشکلی حداقل در مورد کتابهای آقای معروفی با ارشاد نداريم. سمفونی مردگان و سال بلوا و بقيه را با جلد های جديد و قشنگ به فرانکفورت آرورده بود.
حالا چرا اين کامنت مرا منتشر نکرديد علتش را نمی فهمم.

-- بدون نام ، Dec 16, 2009

این مطلب را شهریار دادور نوشته یا حسین نوش‌آذر؟

-- آشنا ، Dec 16, 2009

پیشنهادی برای این صفحهٔ تازه تأسیس ِ امیدبخش: بهمن فرسی را دریابید، که به گمانم «دفتر خاک» نام دفتر نشر او در لندن نیز هست.
اگر بعد ِ این همه سال امکان مصاحبه‌ای هم فراهم شود که دیگر نور علی نور خواهد بود.

-- مهدی ، Dec 16, 2009

چه پیشنهاد و ابتکار خوبی! در ود بر فرید حائری نژاد و شما حسن نوش آذر.

-- مخاطب ، Dec 17, 2009

اصولا جناب آقای آذرنوش اطلاعات دقیقی در باره آنچه در ایران می گذرد ندارند. نمونه دیگرش هم اینکه زیر ترجمه جدید داستان لاتاری شرلی جکسن هم لینک داده اند به ترجمه قبلی این داستان توسط جمال میرصادقی.

-- بدون نام ، Dec 17, 2009

لطفاً یک نشانی ئی میل مشخص و دقیق برای "دفتر خاک" در اینجا درج بفرمایید تا بشود کارها را به آن فرستاد.

ممنون

نویسنده جوان و جویای نام!

-- ناامید ، Dec 18, 2009

دفترخاک یعنی چه؟ یعنی خاک وطن؟یا خاکی به معنای فروتنی؟ یا خاک شدن و دفن شدن؟ یا خاک برسری؟ عنوان قحطی بود؟!

-- بدون نام ، Dec 18, 2009

- ایمیل دفتر خاک در پایان این نوشته آمده. آثارتان را می تواند به نشانی آن ایمیل بفرستید. ایمیل خود من هم به شرح زیر است:
hnushazar@gmail.com

شعری که در پایان نوشته آمده از شهریار دادور، شاعر تبعیدی مقیم سوئد است.

نام خاک را با عنایت به این سطر از شعر سیاوش کسرایی برگزیدیم: سرکشی خارها و جستجوی ریشه ها در خاک؛و این شعر را هم البته در پیشانی مطلب آورده بودیم.
با تشکر از دوستان

-- حسین نوش آذر ، Dec 19, 2009

آفرین...آفرین

-- آذرخش ، Dec 24, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)