رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۶ مهر ۱۳۸۷

گفتگوی انتقادی در باره زمانه

مهدی جامی
m.jami@radiozamaneh.com

مانی ب که وبلاگ چهاردیواری را می‌نویسد آنطور که می‌گوید خواننده ثابت من و زمانه است. او که به صراحت (و البته کمی تا قسمتی تلخی) در لهجه شناخته می‌شود، در یادداشت تازه خود به نقد مطلبی که من در سالگرد زمانه نوشتم، پرداخته است.

او می‌گوید: «رادیو زمانه به «ما» مربوط است. رادیوزمانه به «ما» مربوط است، زیرا هدف آن تأثیر در روند سرنوشت «ما»ست، زیرا دولت هلند برای تأثیر در ذهنیت جامعه‌ی ایرانی در این کار سرمایه‌گذاری می‌کند. و این حق بی‌بروبرگرد ماست که نگران باشیم، دخالت و نقد کنیم، حتی اگر این‌جا و آن‌جا زیاده سخت بگیریم و پای‌مان از جاده انصاف لیز بخورد.»

دوستانی مانند امین عنکبوت و سیبیل طلا هم از یادداشت مانی ب استقبال کرده‌اند و فکر می‌کنند من به عنوان مدیر زمانه باید به پرسش‌ها و ابهامات او پاسخ بدهم. پاسخ به مخاطبان حرف درستی است. همیشه هم همین کار را کرده‌ام. زمانه بیشترین نقد و نظرها را درباره خودش منتشر کرده است.

این یادداشت کوتاه اما در پاسخ به مانی ب نیست. قصد ندارم وارد مجادلات دونفره با دوستان وبلاگ‌نویس بشوم. شاید در وبلاگ شخصی‌ام چند کلمه‌ای با مانی بگو مگو کنم ولی در این‌جا به عنوان رسانه عمومی فکر می‌کنم روش‌هایی مناسب مخاطب عام دربایست است. به هر حال حق دانستن و حق پرسیدن و پاسخ طلبی حق عمومی است.

بنابرین من می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و از مانی ب و سیبیل طلا و امین و دوستان وبلاگ‌نویس دیگر که نقد و سوالی دارند و پاسخ‌های خود را از روش کار زمانه نگرفته‌اند و یا سوالی که دارند از روش کار پاسخ نمی‌گیرد و اطلاعات دیگری می‌خواهد، سوالات خود را پای همین یادداشت بگذارند تا پس از یک هفته در یادداشتی دیگر به آن‌ها پاسخ دهم.

برای این‌که یک بحث جدی و گفتگوی ثمربخشی داشته باشیم و درگیر چهره‌های مخفی نشویم که معمولا در این میدان‌ها وارد می‌شوند و بحث‌ها را از نتیجه‌بخشی دور می‌کنند، من تنها به وبلاگ‌نویسان پاسخ می‌دهم که به هر حال با داشتن وبلاگ و نوشتار خود تصویری از آن‌ها در وبلاگستان وجود دارد و دارای وجهه‌اند و مسئول نوشته‌های خود هستند.

البته اگر دوستان دیگری هم که وبلاگ ندارند مایل‌اند سوالی طرح کنند، لازم است نام و دست کم ایمیل واقعی بگذارند یا اگر نخواستند کامنت بگذارند، به ایمیل من بنویسند. من به تک‌تک آن‌ها پاسخ خواهم داد:
<m.jami@radiozamaneh.com

سوال اگر برای «دانستن» و «ابهام‌زدایی» باشد، حقی است که در زمانه کسی آن را نادیده نمی‌گیرد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

ba salam, be nazare man Radio-Zamane besyar wazin wa pormohtawa ast. besyar az khandane maghalate aan, goftegoohaye aan, daastanhaye aan, wa kholase hame chiz estefade mikonam wa lezat mibaram. daste shoma dard nakonad wa khaste nabashid. payande bashid.

-- jasmin ، Aug 21, 2008 در ساعت 04:45 PM

سلام
شاه بیت غزل "نبینی باغبان چون گل بکارد"
این بود :
***********************
این هفته اخیر حتی فکر می‌کردم اگر لازم شد بروم فیلم‌نامه‌ای را که در دست دارم تمام کنم و برای فیلم شدن‌اش تهیه‌کننده پیدا کنم و از عواید ساخت آن برای زمانه خرج کنم.
***********************
جون هر کی دوس دارید در حین تاریخ ساختن آقای جاهد با تماشاگران محترم شوخی نفرمائید .
در ضمن تمام منو های رادیو زمانه را زیر و رو کردم هیچ جا نامی از شما نیست .... از نکات مثبت رادیو زمانه این حستجو راحت و ایندکس خوب نویسندگان و برنامه سازان است. از تواضع زیادی است یا غرور بیش از حد نمی دانم . گرچه که می گویند هر دو از یک ریشه هست .
در آخر آرزو دارم خانم اقدمی اشتباهات مرا مورد بررسی قرار دهند که الحق بهتریت است
چاو

-- دوست قدیمی ، Aug 21, 2008 در ساعت 04:45 PM

یک دیالوگ فرضی:

الف: بیگانه دل‌اش به حال ما نسوخته و انتظار بازگشت چندین برابر سرمایه‌ای که می‌گذارد را دارد. رسانه‌ای که بیگانه به راه می‌اندازد هم از چنین قضیه‌ای مستثنا نیست. آن کس که در بازی‌ای شرکت می‌کند که پیشاپیش برای ما حکم باخت دارد یا درست نمی‌فهمد یا اصلاً از ما نیست: او هم بیگانه است و همراه با منافع بیگانه.

ب: بازی رسانه‌های خارجی با گرداننده و مخاطب فارسی‌زبان، لزوماً بازی برد و باخت نیست که سرمایه‌گذار خارجی با درایت و حیله‌گری ببرد و باخت ناگزیر نصیب گردانندگانِ فارسی‌زبان رسانه و مخاطبان آن بشود که فریب خورده‌اند. می‌تواند بازی با برد هر دو طرف باشد.
اگر مثلاً هنوز می‌شود فرد ایرانی با استفاده از پل و راهی که مهندسان آلمانی در ایران ساخته‌اند یا چاه نفتی که زمین‌شناسان انگلیسی یافته‌اند یا ذوب آهنی که روس‌ها راه انداخته‌اند و تجهیزات نظامی که امریکایی‌ها به ایران فروخته‌اند بهتر و سربلندتر و امن‌تر زندگی کند، چرا باید از رسانه‌ای که با سرمایه‌ی هلندی راه افتاده نگران بود؟
مهم این است که فکر و مدیریت ایرانی بتواند از این منابع درست بهره بگیرد. اگر جایی در جهان توسعه‌ای رخ داده با مدیریت درست همه‌ی منابع از جمله و به خصوص منابع خارجی بوده‌است.

الف: نخست این که رسانه با ذوب آهن فرق می‌کند. دوم این که ایرانی نمی‌تواند. به هر حال نمی‌گذارند مدیریت در دست ایرانی بیفتد. یا این که بالاخره آن مدیر را هم اداره می‌کنند. طرفِ ضعیف و پیمان‌کار ما می‌شویم و کارفرما و طرفِ قوی آن‌ها. چطور می‌شود چنین منبعی را به نفع ایرانی مدیریت کرد؟

ب:‌ این احتمالاً از عوارض یک جور عدم اعتماد به نفس تاریخی است، یک جور حس که ما خیلی ضعیف‌تر از آن‌ایم که بتوانیم منبعی که خارجی در اختیارمان می‌گذارد به نفع خودمان اداره کنیم؛ و آن خارجی حتماً ما را بازی خواهد داد.
البته برعکس‌اش هم هست که گمان می‌کنند جمهوری اسلامی آن خارجی‌ها را هم بازی می‌دهد!

فکر کنم دیدگاه من از میان «الف» و «ب» مشخص باشد - چون لابد هر چه‌قدر سعی کنم نمی‌توانم دیدگاه مخالف‌ام را به قوت دیدگاه خودم توجیه کنم!
این جور حس بدون چاره بودن در مقابل آن کس که بیگانه به حساب‌اش می‌آوریم، و تن ندادن به هم‌کاری با او حتی در کاری که حساب دو دو تا چارتا فایده‌اش را برای ما روشن می‌کند، و متهم کردن کسی که این کار را می‌کند به مزدوری آن بیگانه، شیوه‌ای نیست که به نظر من سازنده باشد. ولی خب به هر حال چنین روحیه‌ای هست و قوی هم هست و آن‌چه شما در نوشته‌ی سالگرد خار راه و باد هرز نامیده‌اید، قسمت مهمی از آن از همین روحیات ناشی می‌شود.

با این حال نیت‌خوانی هم به نظرم درست نیست: چگونه تنها به سوآلی پاسخ می‌دهید که برای «دانستن» و «ابهام‌زدایی» (با همین تأکید) باشد؟ نیت دانستن را از کجا خواهید دانست؟ و اصولاً اگر روشی هم برای سنجش نیت باشد، به‌کار گرفتن‌اش به کجا می‌انجامد، به جز به آن‌جا که مشابه‌اش در جمهوری اسلامی انجامیده است؟ که مثلاً می‌گویند بله رهبر پاسخ‌گوست اما نه به هر بی‌سروپایی؟ یا مثلاً می‌گویند آزادی بیان هست اما آزادی توطئه نیست، و نهایتاً در هر بیان مخالفی نیت توطئه می‌بینند یا جهالتی را که باعث افتادن در دام فریب‌ توطئه‌گران شده؟ و باور کنید که واقعاً و با دلایل متقنی که از دستگاه نیت‌سنج‌شان برمی‌آيد توطئه‌ها را در ضمیر ناخودآگاهِ شما خواهند یافت. فقط یک بار سر صحبت‌شان بنشینید.

آن بازی‌ای که نباید واردش شد این است. بازی نیت‌سنجی و تقسیم مخاطب به خوش‌نیت و بدنیت. معاند و مخالف و موافق.

به نظرم در مقام پاسخ‌گویی هر پرسشی را، حتی از نوع پرسش تأکیدی، باید حس‌زدایی و نیت‌زدایی کرد و با زبانی خنثا و خالی از عشق و نفرت پاسخ گفت.
و به نظرم باید شهروند مسئول را، که همان شهروند سائل و پرسنده است، با پاسخ دادن قدر شناخت.
حتی دموکراسی هم فقط وقتی شکل ایده‌آلی از حکومت است که بر پایه‌ی شهروندان مسئول و نگران ساخته شده باشد.
مانی ب با حساسیت‌هایش و زبانی که شما تلخ می‌یابید به نظرم نمونه‌ی کم‌یابی از شهروند مسئول است. کسی که نگران بمباران اتمی ایران است و بسیاری از تحولات و رفتارها را با متر نزدیکی آن‌ها به جنگ و جنگ‌طلبانِ علیه ایران می‌سنجد، نگران زبان مشوش آدم‌های بزرگ است، و البته بیش‌تر از آن نگران خاصیت بت‌ساز ماست که آدم‌ها را بیش از اندازه‌ی تحمل بزرگ می‌کند، و خب البته که زبان‌اش در بیان این نگرانی صریح و گزنده است. با این حال می‌توان دید که شاید بیش از یک روز وقت گذاشته تا نقد مؤثری - و به نظرم با سعی در کم‌تر کردن هر چه بیش‌تر تلخی کلام - بر نوشته‌ی شما بنویسد، کاری که به نظر نمی‌رسد فایده‌ای شخصی برایش داشته جز این که فضای گفت‌وگویی را باز کند. این کم‌یاب است.

شاید برای دوستانی زمانه به صمیمیت و خودمانی بودن‌اش از رسانه‌های دیگر متمایز بشود؛ متشکرم بسیار زیاد به خاطر این که احساس می‌کنم آن‌چه زمانه را برای من متفاوت می‌کرد و می‌کند در این واکنش شما به مانی متبلور است.

بعضی سوآلات مانی مشخص‌اند و جواب‌شان برای همه جالب خواهد بود:
1. آیا دولت هلند برای تمدید منابع مالی زمانه شرط خاصی را گذاشته است؟ اگر پاسخ مثبت است چه شرایطی؟
2. کمبودهای زمانه چیست؟
3. چه خط قرمزهایی در کار زمانه هست؟ خط قرمزها کدام‌شان را گردانندگان زمانه تعیین کرده‌اند و کدام‌شان را حامیان مالی؟

-- امین ، Aug 21, 2008 در ساعت 04:45 PM

آقای جامی لطفا به همان سوالهایی که نامی ب مطرح کرده جواب بدهید . لازم است که همان ها از وبلاگ ایشان استخراج کنم یا خودتان زحمتش را می کشید؟

-- lمریم نبوی نژاد ، Aug 22, 2008 در ساعت 04:45 PM

آقای جامی عزیز، من هم گمان می‌کنم جواب دادن به سوال‌های مانی ‌ب کاملا لازمه، خود من دوست داشتم در سالگرد زمانه نوشته‌های جدی‌تری ببینم که هدف‌گذاری‌های زمانه و معیارها و نحوه سنجششون را نشون بده. تا زمانی‌ که شما هدف و معیارهای اندازه‌گیریتون را برای مخاطب تعریف نکرده باشید و به قضاوت او نگذاشته باشید مخاطب چطور می‌تونه قضاوت درستی از کار شما بکنه؟ آماری که در این جهت ارائه بشه نه تنها خسته کننده و رسمی نیست بلکه لازمه. اگر می‌بینید در خیلی گزارش‌ها آمار به هیچ دردی نمی‌خوره به این علته که آمار دهنده پشت یک سری عدد و رقم بی‌معنا و دهن‌پرکن مخفی میِشه و معلوم نیست این آمار واقعا چی‌ را نشون میده، که البته چنین آمار دادنی از زمانه دور باد.
و یکی دیگر از انتقادات مانی انتقاد من هم هست، به نظرم شما ناخودآگاه دارید مخاطبین را ارزش‌گذاری می‌کنید، کسانی که از زمانه تعریف می‌کنند در دسته فرهیخته‌گانی قرار می‌گیرند که قدر زحمت همکاران زمانه را می‌دونند و برعکس، این ارزش‌گذاری در نوشته‌های وبلاگ زمانه خیلی پررنگ مشخصه و چیز خطرناکیه.
به گمان من زمانه اتقاق مثبتی بوده و این حرف‌ها همه برای بهتر شدنشه،
موفق باشید.

-- مردی زیر باران ، Aug 22, 2008 در ساعت 04:45 PM

براوو‌. خوشمان آمد‌!

-- QIL ، Aug 22, 2008 در ساعت 04:45 PM

ابتدا بگویم که از نظرِ من ارزشِ منتقدِ منفی‌گو ولو تندزبان بسی بیش‌تر از منتقدِ مثبت‌گو ولو چرب‌زبان است. به‌تعبیری نقشِ خرمگس را ایفا کردن و بر زخم‌ها و دمل‌هایِ یک سیستم نشستن گرچه اندکی درد دارد اما در نهایت به سودِ سیستم است. بنابراین گرچه پیش‌تر هم گفته‌ام که این سندرومِ جنگ‌ستیزیِ رادیکال سبب شده عینکِ مربوطه واقعیتِ بیرون از ذهنِ هم‌وطن‌هایِ بسیار متعهد و مسؤولِ ما را به کل آگرندیسمان کند و هر موضع و باوری را (گرچه از خاستگاهی یکسره دیگرگون برخاسته باشد) صرفاً از منظرِ دوری و نزدیکی به داستانِ حمله به ایران برآورد کند، اما باز هم زنهار و هشدار را برتر از تشویق و همدلی می‌یابم.
بهرحال من تاملاتِ نویسنده‌یِ «چهاردیواری» نسبت به مفهومِ «خودمانی» و نیز نقدی که بر نوشته‌یِ شما نگاشته (و بسیار تلاش کرده تا از تلخ‌زبانی و گاه طعنه‌هایِ به‌کل بی‌ربط دوری کند) را از معدود نوشته‌هایِ ارزشمندِ او می‌دانم و در کل همین که سعی کرده به‌نحوی منطقی به تحلیلِ یادداشتِ شما بپردازد جایِ امیدواری و سپاس دارد!
اما مسئله برایِ من این‌طور قابلِ طرح است:
از سنجشِ محتوا و فرآورده‌هایِ زمانه بیشتر باید گفت تا اینکه چه فرآیند یا انگیزه‌هایی (از جمله چه دستوراتی از جانبِ تامین‌کنندگانِ مالیِ رادیو) به هویتی که اکنون با نامِ «رادیو زمانه» می‌شناسیم منجر شده است.
رادیو زمانه در نحوه‌یِ پوششِ اخبار و دیدگاه‌هایِ مرتبط با دین و اسلام، به‌روشنی در جانبِ اصلاح‌گرایانِ دینی قرار دارد و در ماجرایِ ویلدورس نیز این گرایش را می‌شد از نحوه‌یِ خبررسانی و نوعِ مصاحبه‌ها و مقالات دریافت. (در وادیِ سیاست و موضع نسبت به جمهوریِ اسلامی حقیقتاً هنوز نمی‌دانم زمانه را باید در کجایِ این طیف قرار دهم. شاید «بی‌مرزیِ سیاسی» همچنان برایِ این رادیو مناسب باشد.) ظاهراً این ویژگیِ زمانه باید به مذاقِ جنگ‌ستیزان خوش بیاید و دستِ‌کم می‌شد در کنارِ جستجویِ شواهدی دال بر درافتادنِ زمانه در دامِ جنگ‌طلبان، به موضعِ منتقدانه‌یِ رادیو در ماجرایِ فیلمِ نماینده‌یِ پارلمانِ هلند نیز اشاره کرد.
موضوع این است که صرفِ پشتیبانیِ مالیِ یک دولتِ خارجی از یک رادیویِ فارسی‌زبان لزوماً به‌معنایِ وابستگیِ رادیو به سیاست‌هایِ دولتِ بیگانه (اجنبیِ سابق) نیست. البته برایِ داوری در این باب خوب است چنانکه دیگران نیز خواسته‌اند، درخواست‌هایِ هلند از زمانه در زمینه‌یِ نوعِ موضع‌گیری‌ها یا نحوه‌یِ پوششِ اخبار و غیره (اگر چنین درخواست‌هایی وجود دارند و اگر محذور و مانعی از انتشارِ آن‌ها برایِ مدیرِ زمانه وجود نداشته باشد) در اختیارِ خوانندگانِ رادیو قرار گیرد. پس از آن می‌توان قضاوت کرد که آیا این درخواست‌ها معقول و قابلِ دفاع بوده یا نه و آیا زمانه طابق النعل بالنعل (مو به مو) بر اساسِ این دستورالعمل‌ها عمل کرده یا نه و در نهایت آیا می‌توان زمانه را یک رادیویِ یکسره وابسته به سیاست‌هایِ دولتِ هلند دانست یا خیر.
البته پیش از هر اظهارِ نظری در این باب سه نکته باید روشن شده باشد:
اول: سیاست‌هایِ یک دولتِ بیگانه لزوماً تعارضِ مطلق با منافعِ ملیِ ایرانیان ندارد و این یعنی منافعِ ما و آن‌ها گاه با یکدیگر تلاقی کرده و هم‌پوشانی خواهند داشت.
دوم: در بابِ موجودیتِ زمانه، حتی اگر فرض بگیریم که تمامیِ برنامه‌هایِ تولید شده نیز دیکته‌یِ دولتِ هلند باشد (که البته می‌دانیم چنین چیزی بسیار بعید است)، باز هم زمانه از جهتِ نگاه به صرفِ فرآورده‌هایش رادیویِ ارزشمندی ست گرچه به‌تمامه نماینده‌یِ دیدگاه‌هایِ دولتِ هلند باشد.
سوم: خیلی واضح است اما به جهتِ اپیدمی بودنِ سندرومِ مذکور باید باز تاکید کرد که اگر شخص، رادیو، حزب، رسانه یا نشریه‌ای حتی صریحاً به حمایت از اشغالِ ایران توسطِ آمریکا و ناتو پرداخت باز هم نمی‌توان گشاده‌دستانه القابِ خائن، وطن‌فروش، مزدور، فریب‌خورده و غیره را نثارِ آن کرد. از میانِ آدم‌حسابی‌هایی که من می‌شناسم دستِ‌کم یک نفر (آرشِ نراقی) جسارتِ این را داشت که با نگاهی تحلیلی و صرفاً بر اساسِ استدلال از «مبانیِ اخلاقیِ حقِ دخالتِ بشردوستانه در یک کشور» سخن گوید. باز هم باید (به جهتِ شیوعِ همان سندروم) بگویم که سخنِ نویسنده‌یِ آن مقاله کلیتِ چنین دخالتی را (تحتِ شرائطی) معقول و قابلِ دفاع می‌دانست اما از این حکمِ کلی نمی‌توان نتیجه گرفت که او موافقِ حمله به ایران است. او در کلیتِ موضوع بحث کرد و در وادیِ مصادیق هیچ حکمی نداد.
اما چند اشکالِ جزئی در کارِ وب‌سایتِ زمانه می‌بینم:
1. طراحیِ صفحاتِ زمانه چندان چشم‌نواز نیست و حتی کمی چشم را حینِ خواندن اذیت می‌کند. خیلی روشن منظورم نوارِ باریکی ست که در وسطِ صفحه برایِ قرارگرفتنِ محتوایِ مطالب در نظر گرفته‌اید. بعید می‌دانم یک جمله‌یِ متعارف (که نه بلند باشد نه کوتاه) را بتوان در یکی از خط‌هایِ شما جای داد. این حالت سبب می‌شود چشم دائم در حالِ انتقال از خط‌هایِ کوتاهِ شما به خطِ دیگر باشد و خستگیِ زودرس در خواندنِ مطالبِ وب‌سایت را ایجاد کند. نمی‌دانم راهش چیست. شاید بهتر باشد دو نوارِ سمتِ چپ و راست را تنها به یک سمت منتقل کنید یا از عرضِ هر دو نوار (خصوصاً نوارِ سمتِ راست) بکاهید و یا به‌هرروی ترتیبی را پیش گیرید که بخشِ اصلیِ صفحه که متعلق به نوشته‌هایِ سایت است وسعت و عرضِ بیش‌تری پیدا کند.
2. عکسی که برایِ خبرِ صفحه‌یِ اول در نظر گرفته‌اید می‌تواند بزرگ‌تر باشد و این چه‌بسا به اهمیتِ صفحه‌یِ اول و گیراییِ آن بیفزاید. در واقع اندازه‌یِ فعلیِ عکسِ خبرِ اولِ شما کوچک‌تر از حدِ معمول است.
3. گرچه کامنت‌دانیِ زمانه از پر و پیمان ترین کامنت‌دانی‌هایِ رادیو – وبسایت‌ها است اما این امر بیش‌تر مسؤولیتِ زمانه را سنگین می‌کند تا سببِ فخرِ رادیو باشد. گمان می‌کنم اگر یک تیمِ قابلِ اعتماد و حتی‌الامکان غیروبلاگی (یعنی کسانی که چندان اهلِ رابطه با و شناخت از وبلاگ‌نویسان نباشند) را برایِ مدیریتِ کامنت‌هایِ صفحاتی که مسؤولِ مشخص ندارد (مثلِ صفحه‌یِ اندیشه) برگزینید، در نتیجه‌یِ کار تاثیرِ مطلوب‌تری خواهد داشت. در سانسورِ برخی کامنت‌ها ملاحظاتِ مشخصی دیده می‌شود. به‌عنوانِ نمونه یکبار «خلبانِ کور» (که تا آنجا که من فهمیده‌ام در انتقالِ لینک‌هایِ زمانه ازِ بلاگ‌رولینگ به گوگل‌ریدر لینکش نیز از زمانه حذف گردیده است) در جریانِ بحثی در یکی از صفحاتِ زمانه کامنتی خطاب به من نوشته بود با این مضمون که «از مخلوق می‌خواهم به فلانی پاسخی ندهد چرا که این کار بی‌حرمتی به اندیشه است.» و این کامنت از زمره‌یِ کامنت‌هایی بود که اول چاپ شد اما در کمالِ تعجب پس از انتشار سانسور گردید. حسی که ما از این اتفاق داشتیم، اعتراضِ آقایِ فلانی یا آشناییِ سانسورکننده با آقایِ فلانی بود. به همین جهت اگر مدیریت‌کنندگانِ کامنت‌ها چندان آلوده‌یِ وبلاگستان نشده باشند در کار بی‌طرفانه‌تر برخورد خواهند کرد اما در کل متاسفانه زمینه‌یِ إعمالِ سلیقه در نحوه‌یِ انتشارِ کامنت‌ها (شاملِ چاپِ کامل، سانسور و یا عدمِ چاپ) وجود دارد.
4. برنامه‌سازانی هستند که اسمِ‌شان در فهرست نیست و در کل این فهرست گویا هر روز درازتر می‌شود. در کل خوب است توضیح دهید که چه ملاکی وجود دارد که یک برنامه‌ساز صفحه‌یِ شخصی در زمانه داشته باشد و برخی از کسانی که برایِ زمانه به‌طورِ مرتب برنامه تولید می‌کنند چنین صفحه‌ای ندارند و تحتِ نامِ صفحه‌ای عمومی مطالبشان چاپ می‌شود (مانندِ منیره برادران در صفحه‌یِ «حقوقِ انسانیِ ما») و دیگر آنکه تعدد و تکثرِ برنامه‌سازان شاید فی‌نفسه نه خوب باشد نه بد اما وقتی حس شود بدونِ نظم و ملاک هر زمان باید شاهدِ افزایشِ فهرستِ برنامه‌سازن و از آن بدتر گاهی شاهدِ یک صفحه‌یِ شخصیِ دیگر باشیم کمابیش امتیازِ منفی برایِ رادیو در ذهنِ مخاطب ثبت می‌گردد. خصوصاً که این ماجرایِ صفحه‌یِ شخصی (صفحه‌ای که اساساً با نامِ یک فرد مشخص می‌شود) را دستِ‌کم من در وب‌سایت‌هایِ دیگر رادیوها ندیده‌ام و گویا زمانه تنها رادیو - وبسایتی باشد که چنین کاری کرده است.
آقایِ جامیِ عزیز!
این کامنت را گرچه با انگیزه نوشتم اما افزون بر آن، تلافیِ آن کامنتِ تکراری و اشتباهِ من در آن مورد نیز بود.

-- مخلوق Creature ، Aug 23, 2008 در ساعت 04:45 PM

آقای جامی گرامی! در ادامه ی صحبت های مخلوق در ارتباط با کامنت ها و برخورد سلیقه ای در درج یا عدم درج آنها، اضافه می کنم، این رفتار سلیقه ای سبب می شود کسانی مثل من دیگر یا برای زمانه ننویسند یا کمتر بنویسند، چرا که امنیت روانی آنها به هیچ وجه تأمین نمی شود. یک رسانه ی جدی ارتباط فکری و عاطفی با همکاران برقرار می کند، حداقل به بهانه ی ادامه ی کار. وقتی من مطلبی جدی برای زمانه یا هر جای دیگر می نویسم، انتظار ندارم کسی با یک نام قلابی بیاید و با حمله به مثلن زنانه گی من، به لوث ایده های من بپردازد. این همان اتفاقی ست که در ایران هم می افتد و فحش های چارواداری جنسی به زنان برخاسته از فرهنگ جامعه ی مردسالار است که شکل محترمانه ترش را در کامنت دانی های زمانه می بینیم. فحش هایی که هیچ هدفی جز مرعوب کردن زنان و بستگان آنها ندارد.
.
کامنت های بی نام و نشان، با واژه های اهانت آمیز و مغرضانه، تنها می تواند انگیزه ی نویسنده در نوشتن مطلب جدید را کاهش دهد. نتیجه این می شود که بخش اندیشه ی زمانه شما تبدیل شده به یک خانه ی متروکه که در آن تنها حرف های تکراری می شنویم. آشوری دیگر نمی نویسد، نیکفر هم خیلی کمتر. ساده تر بگویم، در عرصه ی اندیشه سطح زمانه خیلی پایین آمده. وضع بخش پرسه در متن هم بهتر از این نیست. شما همه را به همکاری دعوت کردید، اما برای تداوم این همکاری، ایجاد یک فضای سالم برای تبادل نظر لازم است. مسئول بخش کامنت ها باید یک آدم حرفه ای باشد و نه جوانی که خودش هم اختمالن از فلان کس یا مقاله خوشش نمی آید. کامنت دانی زمانه برای برخی نویسندگان از جمله من تبدیل شده به گود غرض ورزی و ارعاب.
.
شما بهتر از من می دانید که ساختار قدرت در کامنت های بی نام و نشان نقش بزرگی بازی می کند. آدم نامریی قدرت خارق العاده ای دارد و می تواند حتا فردی کاملن مسلح را از هر طرف بخواهد مورد حمله قرار دهد و البته ناجوانمردانه. کسی که با نام خودش کامنت می گذارد در معرض قضاوت است، رودربایستی مانع از آن می شود آنچه در کنه وجودش دارد را رو کند و پایبندی به اخلاقیات رایج و هنجارهای اجتماعی هم مانعی برای او در نوشتن هر آنچه به ذهنش می رسد محسوب می شود.
.
آرزوی نامریی بودن که در داستان ها و فیلم های زیادی شاهد آن هستیم، ناشی از همین میل به قدرت و خلع سلاح کردن "حریف" است که متأسفانه زمانه ای ها به آن توجه ندارند.
.
به نظر من کامنت های بی نام و نشان نباید درج شوند، چرا که در دنیای اینترنت همه همدیگر را می شناسند. وبلاگ شهر چندان بزرگ نیست و مطمئنم بیشترین خوانندگان زمانه یا بلاگرها هستند و یا کسانی که برای خودشان سایت دارند. در عمل اما چیز دیگری شاهدیم: اکثر کامنت های زمانه توسط بی نام نشان ها نوشته می شود.

-- شهلا شرف (باورصاد) ، Aug 24, 2008 در ساعت 04:45 PM

در ادامه‌یِ موضوعِ کامنت‌هایِ زمانه:
1. یک هدفِ دیگر از پیشنهادِ آن تیمِ قابلِ اعتماد، تا حدِ امکان بی‌طرف و (به قولِ خانومِ شرف) حرفه‌ای این است که روشن شدنِ تکلیفِ یک کامنت بیش از حد به درازا نکشد. به یاد دارم که زمانی برایِ یکی از نوشتارهایِ نیکفر کامنتی گذاشتم و حدودِ ده روز هیچ خبری نشد. سپس دانستم که هیچ کس سراغِ کامنت‌دانیِ آن صفحه نرفته بوده و انبوهی کامنت در انتظارِ مدیریشن مانده بوده است.
2. ساعتِ انتشارِ کامنت‌ها (تا آنجا که من دریافته‌ام) هیچ منطبق با زمانِ ارسالِ آن‌ها توسطِ کامنت‌نویس نیست. به‌عنوانِ نمونه‌یِ دمِ دست اکنون در همین صفحه نظر کنید! ساعتِ ارسالِ تمامیِ کامنت‌ها چهار و چهل و پنج دقیقه‌یِ عصر است. این گرچه شاید از دیدِ کسانی امرِ چندان مهمی نباشد اما از جهتِ دقت و اعتبارِ کارِ رادیو نیاز به بازنگری دارد.
3. همانطور که برخی کامنت‌هایِ قابلِ چاپ بی‌دلیل سانسور می‌شود، گاهی دیده شده که مسؤولانِ مدیریتِ کامنت‌ها بی‌دقتی کرده‌اند و توهینِ مستقیم را به‌دستِ چاپ سپرده‌اند. نمونه‌اش چاپِ کامنتی از شخصی به نامِ علی پایِ یادداشتِ «چپِ جدید، چپِ نابینا» از نیما نامداری بود که کامنت‌نویس صریحاً به مرادِ فرهادپور با بدترین تعبیر دشنام داده بود و سپس وقتی من این امر را در همان کامنت‌دانی به مسؤولِ مدیریشن تذکر دادم، بدونِ هیچگونه پاسخ یا واکنشی (حتی یک عذرخواهیِ ساده یا جمله‌ای که نشان از اهمیت‌قائل‌شدنِ زمانه برایِ حساسیتِ خوانندگانش باشد) آن کامنتِ توهین‌آمیز را حذف کرد. (حالا اگر کسی به سراغِ آن صفحه برود می‌بیند من سخن از وجودِ کامنتی توهین‌آمیز بر زبان رانده‌ام بدونِ آنکه هیچ کامنتِ توهین‌آمیزی در آن صفحه باشد. می‌بینید؟ یک توضیحِ ساده از جانبِ زمانه پایِ کامنتِ تذکردهنده می‌توانست افزون بر اظهارِ احترامِ زمانه برایِ مخاطب، خواننده را نیز از سردرگمی و گمانه‌زنی رهایی بخشد.)
4. خوب است یکبار برایِ همیشه مدیرِ زمانه ملاک‌هایِ رادیو برایِ بخشِ کامنت‌ها و ساز و کارِ انتشارِ نظراتِ خوانندگان را به‌نحوی دقیق‌تر مدون کرده و به آگاهیِ مخاطبان برسانند. گرچه نیک می‌دانم این ملاک‌ها (از جهتِ مفهومی) هر چقدر هم دقیق باشد باز نوبت به مصادیق که برسد، دستِ مدیریتور برایِ إعمالِ سلیقه باز است و این مشکلِ اخیر راهی جز همان برگزیدنِ یک تیمِ موردِ اعتماد، نسبتاً بی‌طرف و مجرب ندارد.

در پایان به‌رسمِ انصاف باید این را نیز گفت که در گستره‌یِ کاریِ یک رادیو، اشتباه یا سستی در امرِ کامنت‌هایی به انبوهیِ زمانه کمابیش طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است. اما همه‌یِ سخنِ من این بود که کاری کنیم تا (هم از جهتِ اعتبارِ رادیو و هم احترام برایِ مخاطبان) این اشتباهات و سستی‌ها به حداقلِ ممکن کاهش یابد.

-- مخلوق Creature ، Aug 24, 2008 در ساعت 04:45 PM

آقای جامی گرامی، کامنت نویسی هستم بی نام و آوازه. هرگز به نام و بی نامی کسی کاری نداشته ام. بر عکس، آنچه گفته میشود برایم اهمیت داشته و نه نام و آوازه وگهگاه مدرک. بهمین دلیل خود نیز با نام و یا نام کامل کامنت نمی گذارم. زن هستم و در عین ابراز نظر بصورت کامنت، مورد چالش جنسی قرارنگرفته ام(!؟). بنظرم به حساسیت روانیِ شخص بستگی دارد. باضافه دخالت جنسیت در طنز را در غرب هم شاهدم، چه رسد به وضعیت هجوِ جنسیت در فرهنگ و دین ما. من از این نظر نه میخواهم و نه امکانش را میدهم که رادیو زمانه به خشکه مقدس تبدیل شود. از اینکه امکان کامنت گذاری را داده اید خوشحالم و بنا به مقتضیات خود کامنت میگذارم. نه جادوگری است و نه مخفی کاری. بی شک حذف حق کامنتگذاریِ بی نامان و یا مستعار نامان عملی است ضد دموکراتیک.
گیسو

-- بدون نام ، Aug 24, 2008 در ساعت 04:45 PM

یکی از ویژگی‌های دنیای مجازی توانایی داشتن یا جور کردن هویت مجازی است به هر دلیل که باشد. پیش‌فرض خانمِ شرف آن است که همه‌ی کامنت‌گزاران روزی‌ـ‌روزگاری چشم‌شان در چشم سرکار علیه خواهد افتاد و لابد به دلیل این رویارویی باید به خاطر نظرشان شرمنده‌شان باشند. هر اظهار نظر ـــ با نام یا بی‌نام ـــ نوعی برقراری رابطه است در این رابطه (اگر برقرار شود) بده بستان داده به وجود می‌آید در داده یا دانش هم قدرت وجود دارد.
پس به یک نظر می‌توان گفت قدرت‌زدایی از یک اظهار نظر یعنی حذف داده‌های مهم از یک نظر.
اگر اظهارنظرهای بی‌ادبانه را در نظر نیاوریم می‌توان از یک زدـ‌وـ‌خوردِ فکری انتظار برداشتِ دانش زیادی داشت. معلوم نیست چرا خانمِ شرف از این زدوخورد می‌پرهیزد.
جامعه‌ی کوچک مجازی از توهم‌های ایشان است جامعه‌ی مجازی می‌تواند بسیار گسترده باشد معلوم نیست ایشان به چه استنادی بیشتر خوانندگان زمانه را از وبلاگ‌داران می‌داند؟
ننوشتن آشوری در بخش اندیشه چه ربطی به کامنت‌گزاران بی‌نام دارد؟ آشوری همت کند سایتِ خودش را زودـزود نو کند. حضرت نیکفر هنگامی که در زمانه می‌نوشت به هیچ نظری پاسخ نمی‌داد (با نام یا بی‌نام). متروکه شدنِ (به زعم شهلا خانم) بخشِ اندیشه چیزی نیست که من بپذیرم. یکی از باارزش‌ترین نوشته‌های اندیشه ـ‌ــ به پندار من ـــ خطاهای روزمره نوشته‌ی خانم اقدمی است که باید زودتر از این‌ها نوشته می‌شد.
اگر از زنانگی‌ات احساس ناامنی می‌کنی می‌توانی در این فضا اصلاً به‌اش اشاره‌ای نکنی!
کاوه

-- کاوه ، Aug 24, 2008 در ساعت 04:45 PM

بفرمایید! شاهد از غیب رسید!
.
خانم یا آقای کاوه سرکار علیه چیه؟ شما مرا می شناسی آخر که به من با کنایه سرکار علیه می گویی؟ چرا به دیگری به کسی که از اون شناخت نداری تو می گویی؟ کجا من در نوشته هایم از زنانه گی ام صحبت کرده ام؟
.
متأسفانه توانایی ذهنی شما پایین تر از آن است که بتوانید، آنچه من در مورد نامرئی بودن گفته ام را بفهمید.
.
می توانم همین کامنت بی نام نشان را تحلیل کنم و خشونت و حسادتی را که در آن هست بیرون بکشم؛ ترجیح می دهم ولی ادامه ندهم مبادا مسئله و موضوع پست به طور کلی لوث شود.

-- شهلا باورصاد ، Aug 25, 2008 در ساعت 04:45 PM

آقاي جامي ميشود بگوئيد "چهره مخفي" چگونه چهره اي است؟ اين يعني يك نوع سمپاشي و ايجاد سانسور فكري. يعني هر كسي كه وراي ميل شما حرف زد ميشود "چهره مخفي" كه حتمن هم سري بر بالين دستگاه امنيتي دارد.
جاب جامي، اين راه دخول به يك بحث جدي نيست.
عجيب است كه در هر كدام از ما يك سانسورچي و مستبد جا خوش كرده است.
به هر زوي اين كه "ديگران" پول ميز شما را حساب ميكنند كمي آزارنده است. گيرم كه از نازنازان باشند.

-- اميد قوي ، Aug 25, 2008 در ساعت 04:45 PM

خواهش میکنم موضوع را به انحراف نکشانیم. بعد از سالها در غرب زیستن، کمی تمدن!
شکی در حسادت من به خانم شرف نیست.
گیسو

-- بدون نام ، Aug 25, 2008 در ساعت 04:45 PM

فکر می کنم اگه ما کار خودمون رو انجام بدیم ولی در صدد نباشیم پز "ببن من بهترینم" به هم بدیم این جور نقد ها و این جور دفاع ها هیچ وقت پیش نیاد.
ولی در کل برای خودم متاسفم. متاسفم که ایرانی هر جا هر کاری میکنه احساس میکنه که داره به دیگران لطف میکنه. کار خوب کردی عزیز جان؟ دو حالت داره: یا وظیفت بوده... یا علاقه ات بوده... ولی در هیچ یک از این دو حالت مخاطب مجبور نیست "راضی" باشه و "تشکر" کنه. شما میتونی از کسایی که تشکر کردن ممنون باشی، ولی خواه ناخواه یه عده هم ناراضی هستن، خب هستن دیگه... زور که نیست... حالا چون شما نیتت خیر بوده که من مخاطب رو نمیتونی زور کنی که راضی باشم... آقا یالا از رادیوی ما راضی باش... د یالا راضی باش...
و همین روحیه ی کاریه که منو از خودم متاسف میکنه.
روز خوش.

-- هادی ، Aug 25, 2008 در ساعت 04:45 PM

سؤال ها که طرح شده اند. منتظر چی هستید؟

-- مانی ب. ، Aug 26, 2008 در ساعت 04:45 PM

آقای جامی گرامی و دوستان رادیو زمانه، از زمانی که پزشکزاد از ماهیت چپولِ نقد ناپذیری و فرافکنی مان پرده برداشت تا کنون، طی دهه های گذشته پرده را پاره پاره کردیم و اگر نه بخود، لااقل بدنیا ماهیت مخفی دغلکاریِ مان را نمایاندیم. بارزتر از رژیمی که برقرار کردیم، نمیشد از زمین ناشناخته ی زیر پا پرواز کرد و بی توجه به ماهیت خویش و جستجویِ راهکار تغییر؛ جهان را به چالش کشید. عجیب نیست انقلابیون اسلامی، به انگیزه ی هلندیان و در یکپارچه دیدن احزاب هلندی و هوش هموطن هلندی ظنین باشد؟ نه! ایرانی"برترین" و"گل سرسبد" باید بنام هوش هر حرکتی را که در جهت ذره ای شناخت و بازبینی صورت گیرد به نحوی درو کند، و کدام حربه ی خودی بهتر از آنچه پزشکزاد گفت؟ این توهم ریشه دارد و نباید بدون ارزیابی به هیچ دولت و بخصوص حزبی وصل شود. چگونه میتوان از غیر انتظار داشت « اصل بر برائت گذارد»، اما خود از توطئه ی پناه دهنده قبل از وقوع جرم وحشت داشت؟
این مائیم که همواره، یکی مان اتهام جاسوس اجنبی میزند و در مقابل، دیگری به وحشت میافتد و تحرک را رها کرده و در صدد اثبات پاکی خود برمیآید. هر دو طرف مجذوب نجسی و پاکی ذاتی! یکی از عناصری که در فلجی و ویرانگری حکومت مان خوب می بینیم.
منظور، بی تفاوتی و عدم شفافیت در مقابل اتهام و یا انتقاد نیست، اما دفاع از خود هم با چاره ی جادویی «منزه طلبی» آش و کاسه ی همیشگی است.
عملکردِ شفاف زمانه و سویه ونقد اش تنها ملاک شناخت زمانه است و نه توهمِ توطئه و ینهانکاری، بی اعتماد به خود و وحشت از آلت دست شدن. همچنانکه در مورد هر رابطه ی میانفردی سوء ظن مخرب است.
ذهنِ سوء ظن زده و مخفی از خود و در نتیجه دیگران، در وحشت درونی اش چاره ای جز فرافکنی و دشمن زایی ندارد.
با سپاس از منظور کردن نظرات
گیسو

-- بدون نام ، Aug 26, 2008 در ساعت 04:45 PM

رسانه ها اگر بی طرف هم نباشند که نیستند دوست دارند ژست بی طرفی بگیرند. اگر عینی گرا نباشند که باز نیستند مدعی عینی گرایی هستند. اگر متوازن و بدون جهت گیری نباشند (که نیستند) باز هم ادعای آن را دارند. اما در این میان معمولاً رسانه ای برنده است که در این گونه تظاهر موفق تر باشد. آقای جامی مدعی است که رادیو زمانه رسانه ای است که بر شالوده وبلاگ های ایرانی بنا شده است. در گوگل خوان سمت راست سایت رادیو زمانه لیستی از وبلاگ های برگزیده ایرانی که به روز شده اند مشاهده می شود. اما باید پرسید که آیا این ویلاگ ها فضای عمومی ِ وبلاگ های ایرانی را نمایندگی می کنند و یا عمدتا نماینده تفکر خاصی هستند؟ مطمئنم که آقای جامی تحقیق آکادامیک دانشگاه هاروارد را در باره فضای وبلاگ های ایرانی خوانده است (البته اگر این تحقیق آکادامیک در رادیو زمانه مورد توجه کافی قرار نگرفت جای تعجب نیست). یافته اصلی گزارش هاروارد بر این نکته تاکید می کند که فضای وبلاگ های ایرانی فضایی کاملا متکثر است و این تصور رایج را رد می کند که اکثر وبلاگ نویسان، جوانانی دمکرات و منتقد رژیم ایران هستند. گزارش هاروارد وبلاگ های ایرانی را به چند دسته تقسیم می کند که دو دسته مهم آن اصلاح طلب/سکولار و مذهبی/محافظه کار است. اگر از سویی رادیو زمانه مدعی توازن و عدم بایاس است و از سوی دیگر مدعی است که شالوده خود را بر وبلاگ های فارسی نهاده است باید پرسید چرا اکثر وبلاگ هایی که معرفی و مطرح می شوند در طیف سکولار (و نیز تعداد معدودی اصلاح طلب) قرار می گیرند و وبلاگ های محافظه کار و مذهبی تقریبا هیچ سهمی ندارند؟ البته که دولت هلند پول خود را خرج تبلیغ وبلاگ های متعارض و منتقد مدرنیته غربی نخواهد کرد اما در این صورت بهتر است کمتر لاف نمایندگی وبلاگ های ایرانی را بزند. رسالت رادیو زمانه تبلیغ و اشاعه ارزش های مدرن غربی همچون فردگرایی، سکولاریسم، تقدس زدایی و ...است و البته گاه ابایی ندارد که آشکارا آنهارا داد زند. اگر در لیست گوگل خوان نمونه های متعارضی هم دیده می شود باید به حساب همان ژست بی طرفی گذاشت.
از این که بگذریم معمولا رسانه ها از دستور زبان خاصی استفاده می کنند که نمایانگر گفتمان حاکم بر آن رسانه هاست. برای مثال در طول اشغال افغانستان توسط شوروی سابق بی بی سی در تمامی خبرها و گزارش های خود برای توصیف افرادی که علیه اشغال استفاده می کردند از کلمه "مجاهدین" استفاده می کرد که دارای بار مثبت است.
بعید می دانم که تیم رادیو زمانه به آن سطح از حرفه ای گری رسیده باشد که دستورالعمل های مشخصی برای این موارد داشته باشد اما جالب اینجاست در خبر اول این رسانه در باره کشته شدن سربازان وظیفه ایرانی توسط گروه عبدالمالک ریگی در حالی که سایت بی بی سی از کلمه "سرباز" استفاده کرده بود رادیو زمانه از کشته شدن "پلیس" های گروگان خبر داده بود. آقای جامی حداقل از رادیو زمانه توقع این است که اگر کمتر از بی بی سی جانبدارانه عمل نمی کند لاقل کاسه از آش داغتر هم نشود.

-- sunluma ، Aug 26, 2008 در ساعت 04:45 PM

أقای جامی سوال من این است که چرا اخیراً به دوست عزیز کم کارتان مهدی خلجی صفحه ی شخصی تعلق می گیرد و به افراد پرکارتر دیگری چون تاج دولتی یا مریم محمدی و دیگر همکاران این امتیاز تعلق نمی گیرد؟ چه ملاکهایی در این زمینه وجود دارد؟

-- Saied ، Aug 27, 2008 در ساعت 04:45 PM

Nazare man rabti be in bahs nadare albate. Man har rooz Googlereader zamaaneh ro negah mikonam. Dar bein weblog haye entekhab shod, tedade besiar ziadi hastan ke bedoone reayate haghe moallef ya nashere yek asar honari, ye matn ya hatta yek aks, eghdam be enteshare an dar weblogeshoon mikonand. In az nazare man dozdi hesab misheh va shoma ke dar europe zendegi mikonid manzoore mano kheili behtar az iraniane dakhele iran motevajjeh mishid. Man pishnahadam ine ke google readere zamaaneh ro edit konid va weblog hayi mesle :http://oldestfashion.blogspot.com/
ra ke hatta be khodeshoon zahmate link dadan be website hayi ke aksashoono azash vardashtan nemidan hazf beshan. belakhare yeki az ahdafe radio zamaaneh erteghaye farhangi hast va hamintor ke shoma ham midoonid haghe moallef dar iran bishtar tavassote khode mardoam va na dolat paymal misheh.

-- Pooya ، Aug 27, 2008 در ساعت 04:45 PM

جناب آقای جامی با سلام و عرض ادب
همین الآن متوجه شدم که شما فامیل عزیزتان را از دست داده اید. بدین وسیله مراتب تسلیت ما را بپذیرید و ما را در غم خود و خانواده ی محترم شریک بدانید.
با تشکر اسعد سلامی و خانواده

-- اسعد سلامی ، Oct 17, 2008 در ساعت 04:45 PM