رادیو زمانه > خارج از سیاست > فلسفه رسانه > صراحت رسانهای | ||
صراحت رسانهایمهدی جامیm.jami@radiozamaneh.comبا همه گرفت و گیرها و تلاش دولت برای سانسور رسانهها و چرخاندن گردش اطلاعات به نفع دولت و لاپوشانی بحرانها و دستوری کردن شیوه پوشش یا عدم پوشش خبرها و به طور کلی تبدیل روزنامهنگاران به پیروان و به به گویان دولت، فضای روزنامهنگاری ایران مرتباً در حال بازتر شدن است. این موضوع دیگر امری صرفاً اصلاحطلبانه هم نیست. همین چند روز پیش مصاحبه زمانه با امیر محبیان را در صفحات زمانه خواندید که میگفت رسانه باید پیگیرانه به مسائل حاد اجتماعی بپردازد و به قول او افشاگری کند. او میگوید: «من معتقدم که اگر ما یک نهاد مدنی قدرتمندی مثل رسانهها داشته باشیم، کمتر مشکل خواهیم داشت.» من به رسانه قدرتمند معتقدم؛ اما به افشاگری اعتقادی ندارم؛ چون بر موضعی بودن صراحت رسانهای متکی است. رسانه باید صریح باشد؛ ولی صراحت همیشه به معنای افشاگری نیست. صراحت نوعی پیشگیری ایجاد می کند تا کمتر به افشا کردن نیار داشته باشیم. اما لازمه صراحت این است که اگر لازم شد دست به افشاگری هم بزنیم. در واقع افشا کردن نوعی رفتار تابلوییدی است؛ چون بر تحریک و ارائه اطلاعات یکسویه استوار است. اما صراحت پایه اخلاق رسانه است. صراحت شهروندان را آماده تجزیه تحلیل می کند؛ اما افشاگری، بیشتر نشانگر نوعی تضاد منافع در لایههای قدرت است. و البته در اغلب موارد یکسویه است و یکسویه هم میماند. امری که رسانه را از جامعیت و نگاه همهجانبه دور می سازد. اینکه صراحت ولو تحت نظام سانسور نمیمیرد به این دلیل هم هست که بحرانها و مشکلات ایران امروز آن قدر فراگیر و عمومی است که قابل انکار و لاپوشانی نیست. یعنی هر حدی از سانسور یا تمایل به مخفی کردن مسائل از مردم نمیتواند روزنامه و رسانه را از اشاره به بخشی از دغدعههای عمومی بازدارد. هر قدر سانسور شدیدتر باشد اشارات فاشگو دارای درجه صراحت بالاتری دیده میشود. گفتگو از اموری که در یک نظام آزاد رسانهای احتمالاً امری معمول تلقی میشود، در تحت نظام سانسور جسورانه تلقی خواهد شد. جنبه دیگر ناگزیری برای صراحت تغییر در ترکیب جمعیتی مخاطبان رسانهها از نظر تحصیلات و انتظارات از رسانه و همزمان دسترسی وسیعتر آنها به منابع مختلف رسانهای است. بنابرین رسانهای که بخواهد مخاطب داشته باشد، دیگر نمیتواند بازار رسانهای را نادیده بگیرد و صرفاً بفرموده عمل کند. زیرا امروز اگر موضوعی در یک رسانه پوشش نگرفت، حتماً رسانه دیگری پیدا خواهد شد که به آن بپردازد. این نکته را رسانههای رسمی و نیمهرسمی ایران هم دریافتهاند و میکوشند که در انتقال اطلاعات به مخاطبان خود طوری رفتار نکنند که آنها موضوع سانسورشده را از دیگران بشنوند؛ زیرا خطر این وجود دارد که تحلیل آن «دیگران» جایی برای خود باز کند. پس برای عقب نماندن از رقبا هم که شده آنها خود را تا حدودی بازتر از آنچه انتظار میرود، نشان میدهند. این البته از ارزشهای تعدد و تکثر رسانهای است که رسانههای متمایل به سانسور را هم خواه ناخواه دلیر میکند. گفتگوی عباس عبدی، روزنامهنگار صریحاللهجه ایرانی با سعید حجاریان، تئوریسین گروه بزرگی از اصلاحطلبان در ایران شاهد خوبی برای بحث صراحت رسانهای است. حجاریان با بازترین بیان ممکن از بنیادیترین مشکلات جامعه و سیاست ایران حرف میزند. موضوع و انگیزه خود مصاحبه هم جالب است: «مدتی است که در خیابان، کسانی که احیاناً من را میشناسند بعد از سلام و علیک میپرسند که آقای عبدی «آخرش چه میشود؟» این سؤال برای همه مطرح است.» اولین پاسخ حجاریان به این سؤال غیرمنتظره است. او رابطهای میان پاسخ به سؤال و گرایشهای آخرالزمانی نشان میدهد: «از من هم این سؤال به کرات پرسیده می شود. همین موج است که گرایشهای انتظار به موعود را دامن زده است. بعضیها به امید یک دست غیب هستند. برخی دیگر امید دارند که در انتخابات بعدی یک کاندیدایی پیدا شود که وضعیت را تغییر دهد.» موضوعهای مورد بحث حجاریان و عبدی از مهمترین مسائلی است که رسانه امروز باید به آن بپردازد. چنانکه میتوان گفت رسانهای که دغدغهاش این دست مسائل نباشد، در واقع نقشی را که باید داشته باشد فراموش کرده است: - مردم از آینده خود هیچ تصویری ندارند و احساس ناامنی می کنند. در واقع به قول فرنگیها اکنون «سیستم غارت» وجود دارد. وقتی فرد در معرض غارت قرار میگیرد، به دنبال یک مأمن می گردد. اینجاست که شرایط برای ظهور یک مستبد فاشیست مهیا می شود. البته دولت کنونی نه توان تأمین امنیت را دارد و نه توان کنترل تورم را. وضعیت کنونی ما حاکم شدن نوعی هرج و مرج است. اوضاع حسینقلیخانی است. - دولت دارد متلاشی می شود. کابینه از هم پاشیده است. به قول همایون کاتوزیان دولت کلنگی شده است. اکنون چند ماه از سال گذشته؛ ولی هنوز مشخص نیست که چند درصد به حقوقها اضافه شده و یا بهره بانکی چه قدر شده است. اصلاً چشماندازی برای آینده وجود ندارد. در این شرایط دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود. این از علایم آخرالزمان است. گویی در هاویه افتادهایم. چشمانداز تاریک است. درآمدهای نفتی هم این مسأله را تشدید کرده است. دچار نوعی بیآیندگی شدهایم. - باید ببینیم که چه عواملی باعث تغییر می شود. زمانی مردم مثلاً در اعتراض به افزایش کرایه در اسلامشهر شورش میکنند؛ اما این شلوغی فایدهای ندارد. اینها عوامل گذرایی است که رفع آن برای حکومت مشکلی ندارد. ... خود دولت گفته که سال سختی را در پیش داریم. مشخص نیست که وضعیت در آخر سال چگونه خواهد بود. شاید آن زمان مطالبات گستردهای مطرح شود. - مقدار زیادی از پول نفت خرج سوبسید شده است. اوضاع امروز ما شبیه شرایط بعد از انقلاب 1905 روسیه است که نخستوزیر نظام تزاری اصلاحات ارضی اعلام کرد و با این اقدام طبقه متوسط را به نفع طبقه پایین قربانی کرد. سیاستهای این دولت هم این است که تا می تواند حاشیه را برای خود داشته باشد و طبقه متوسط را قربانی این سیاست کند. با این اقدام ثبات خود را حفظ می کند. - در جامعه طبقهای داریم به نام «لمپن پرولتاریا.» اینها حاشیهنشینها و اقشاری هستند که هنوز ماقبل جامعه صنعتی زندگی می کنند. دولت تلاش دارد تا این طبقات را با خود همراه داشته باشد؛ چرا که تصور می کند در نهایت هم همین طبقات از موجودیت او دفاع خواهند کرد. - آنها (دولتیان) معتقدند که آمریکا در نهایت به ایران ضربه خواهد زد. مثلاً ممکن است در داخل، حادثهای شبیه 18 تیر یا دوم خرداد اتفاق بیفتد و یا در منطقه متحدان آمریکا به ایران ضربه بزنند. پس اعتقاد دارند که باید برای حفظ خود منابع را تخصیص دهیم. حال اگر صنعت نابود شد هم مهم نیست. ببینید چه قدر خرج هیأتها می شود. من پریشب در راه منزل دیدم که حجت الاسلام پورچلویی، یکی از اعضای تیم ترور خودم، یک هیأت بزرگ زده و کلی مردم را جمع کرده است. با خودم گفتم چه قدر جالب است. به من گفتند جانباز 70 درصد هستی؛ اما هم از دانشگاه اخراج شدم و هم حقوقام قطع شد. منظورم این است که در تخصیص منابع، پول را جایی هزینه می کنند که میدانند مدافع نهایی آنها خواهند بود. - در داخل ساختار سیاسی فقط یک مشکل درمقابل دولت است و آن هم روحانیون هستند. فشار به روحانیت از جانب مردم بالا است. روحانیت پایگاه مردمی دارد و فشاری که به مردم وارد میشود، عیناً به روحانیت منتقل می شود. مردم برای تظلمخواهی و شکایت به روحانی محل مراجعه می کنند و روحانی هم وظیفه دارد که آن را به مراجع منتقل کند. اکنون اگر به دیدن مراجع قم بروی، همه از گرانی گله می کنند. - دعوا میان روحانیت و نیروهای نظامی بر سر تقسیم منابع است. منابع را دیگری مصرف میکند؛ اما روحانیت باید به مردم جواب دهد. متن کامل گفتگو را که برای شهروند امروز انجام شده در وبلاگ عباس عبدی بخوانید. من در مقام تحلیل سخنان حجاریان نیستم؛ اما از منظر رسانهای میخواهم بر این نکته تأکید کنم که این حرفها اهمیت فوقالعادهای دارد. نکات بالا بیشتر تئوریک است؛ اما باقی گفتگو هم که درباره بازیگران سیاسی است به همین اندازه صراحت دارد. حتی وقتی حجاریان نمیخواهد نظری را صریح بدهد، آشکارا میگوید که «الان نگویم بهتر است. چون حزب نظر علنی و شخصی را ممنوع کرده است.» جامعه ایران تمایل مهارناپذیری برای صراحت رسانهای پیدا کرده است. این میتواند راه درمانی برای دوزبانگی مزمن ایرانی باشد که در طول سه دهه گذشته تشدید شده است. از زمانی که گروههای مختلف مردم ایران شروع کردهاند از نظام دوزبانه حاکم و اخلاق پنهانکارانه آن فاصله بگیرند، گرایش اجتماعی روز به رشدی برای صراحت بیان پیدا شده است. از موسیقی زیرزمینی تا سینمای اجتماعی و از تحولات در کلام دینی روشنفکران تا جسارتهای سیاسیونی مانند حجاریان و از صراحت یافتن خواستهای زنان و گروههای اقلیت دینی و جنسی تا رواج فرهنگ وبلاگی همه و همه نشانگر آن است که جامعه پرتکاپوی ایران مایل است با فرهنگ تازهای سخن بگوید. فرهنگی که سیاست و رسانههای تازهای نیز طلب میکند. تازه یعنی در جهت صراحت. |
نظرهای خوانندگان
گفتگوی خوبی بود
-- محسن ، Jun 18, 2008 در ساعت 11:44 PMالبته هنوز متن کاملش را نخوانده ام
متن بسیار خوبی بود، اما نکته مهم از نظر من در این است که متاسفانه بخش اصلی جامع ایرانی متشکل از آن قشر حاشیه ایست. اخیرا در اخبار آمده حداقل 10 ملیون نامه ارسال شده به احمدی نژاد وجود دارد که وی هنوز به آنها جواب نداده است. این آمار بسیار جالب توجه است. می توان نتیجه گرفت که کماکان احمدی نژاد دارای آن طرفداران است. من فکر میکنم دور بعدی ریاست جمهوری کماکان در اختیار وی خواهد بود. البته متاسفانه.
-- سامان ، Jun 20, 2008 در ساعت 11:44 PMسامان گوران.
آقاي جامي اگر اجازه دهيد ميخواهم كمي وارد حاشيه اين بحث شوم جرا كه ما بايد اول تكليف خود را با فردي به نام عباس عبدي روشن كنيم.
-- شهاب ، Jun 28, 2008 در ساعت 11:44 PMآقاي عبدي به همراه آقايان مير دامادي ،اصغرزاده و بعدن موسوي خوئيني ها و... از سردمداران دانشجويان پيرو خط امام در اشغال سفارت امريكا بودند، عملي كه تا امروز ملت ايران به سنگينترين وجه مشغول پرداخت تاوانش هست و صد ابلته كك ايشان كه گزيده نميشود هيچ اصلن به روي مبارك هم نمياورند. انگاري او عبدي ديگري بود.
ملت ايران به ياد دارند كه اسناد سفارت شده بود چيزي شبيه قوطي لوطي غلامحسين كه به طرفه العيني از تويش شامورتي بيرون ميامد.
هنوز سند مثلن جاسوسي دريادار مدني درست در شب انتخابات و بني صدر در هنگام عزل را از ياد نبرده ايم ولي، اسناد مذاكره آقاي بهشتي با امريكائي ها سي سال بعد در ميايد.
اشغال سفارت امريكا راز هاي نا گفته بسيار دارد كه آقاي عبدي دموكرات منش و دموكراسي طلب تا كنون در موردش هيچ نگفته اند و حافظه تاريخي مردم ايران هم كه قربانش بروم قرنهاست تخته است.
براي بسياري چون من تا ابعاد اشغال سفارت امريكا كه آقاي عبدي نامشان را از آن دارند روشن نگردد ديگر بحث ها فرعي و انحرافي است.
Dear shahab,
-- homayoun ، Jul 3, 2008 در ساعت 11:44 PMI agree that Mr. Abdi and his friends have done a very shameful act that we are still paying its consequences but please do not forget that it may happen in every situation like those times. The question is why did the government resign and why didnt they insist in front of extremists? Why did Khomeini allow them to continue the Embassy occupation? yes the problem comes from the governors in those days not the young nervous Muslims.
قانونیست در ایران (و البته در بسیاری از نقاط دنیا هم)که انسان را دچار شگفتی میکند.
-- شهره شفیعی ، Jul 4, 2008 در ساعت 11:44 PMاعتراض و چپ گرایی همیشه از قشر متوسط جامعه آغاز میشود.قشر مرفه که...و اما قشر پایین تر...شگفتی اینجاست که این قشر بیشتر موافقین دولت را تشکیل میدهند.این قشر هیچ گاه نمی اندیشند به بی عدالتی که خدایشان در حقشان میکند و همیشه جهل و خرافات در این قشر مجال رشد میابد و هدف جمهوری اسلامی نیز همین است که بر جمیعت این گروه بیفزاید تا بدین وسیله از مخالفانش بکاهد.
و البته کامنت قبلی در ادامه ی نظر سامان عزیز
-- شهره ، Jul 4, 2008 در ساعت 11:44 PMو اما در رابطه با موضوع صراحت رسانه ای:
مسعله اینجاست که دولت نهم صریحا گند میزند بدون هیچ شرمی حتی .بنابراین لحن رسانه ها هم نیازمند صراحت بیشتری میشه
همايون گرامي
فراموش نكنيد كه جنگ ايران و عراق از عواقب گروگان گيري بود. جنگي كه صد ها هزار كشته و معلول و رواني روي دست خانواده هايشان گذاشت.
-- شهاب ، Jul 5, 2008 در ساعت 11:44 PMچرا خط لوله گازي كه منطقي ترين راه گذرش از ايران است اينقدر پيچ و تاب بخورد و از جاي ديگري بگذرد؟
نكته ديگر اينكه ،قصد اصلي اشغالگران سفارت به سقوط كشاندن دولت موقت بود، كه موفق هم شدند ولي بعدن در دعواي قدرت شكست خوردند و منتقد و مدعي شدند. حال هم كه در اين كسوت دموكراسي خواهي درآمده اند.
من جواني و انقلابي گري را دليل كافي نميبينم.
وااسفا بر شرایط حاکم بر رسانه های ما، اخبار های داغ در رسانه های غرب در حد تصادف در اتوبان و اعتصاب صنفی و ...است. اماایران بسان بمب خبری در هر موضوع چون سیاست ، اجتماعی ، حوادث و از همه مهمتر شتاب در رخدادها و واکنش هاست که دائم تداوم و اثر خبری راهم در پی دارد. پس کجا می توان دلخوش به این سو سوهایی کرد که با هزار ترس و لرز و زبان اشاره و نشانه به حواشی اخبار می پردازند.... حرف اینست که در مقایسه میان حجم اخبار قابل انتقال و محیط کنجکاو و پر اتفاق ایران ، آیا این تلاش ها می توانند فائق شدن بر فشار سانسور را نمایندگی کنند.
-- استاد دانشگاه ، Jul 9, 2008 در ساعت 11:44 PMبي نهايت از اين وبسايت خوشم اومد ...خيلي خلاصه و صريح با تمام موارد برخورد شده بود ...
موفق و پيروز باشيد
عالي بود
-- sanaz ، Jul 14, 2008 در ساعت 11:44 PMسعدی: دروغ مصلحت آمیز به است از راست فتنه انگیز
-- آرش شریف زاده عبدی ، Aug 29, 2008 در ساعت 11:44 PMآرش: راستِ فتنه انگیز به است از بنای فرهنگی دروغین