رادیو زمانه > خارج از سیاست > فلسفه رسانه > رسانه های زنانه؛ قدرت نیمه ی پنهانی که آشکار میشود | ||
رسانه های زنانه؛ قدرت نیمه ی پنهانی که آشکار میشودآسیه امینیasieh.amini@gmail.comرسانه، صدای انتقاد را منتشر می کند. رسانه، اعتراض را منتشر میکند. برش اول؛ بعد از مشروطه نخستین زنانهها بدین ترتیب یکی از نخستین مجازاتهای مطبوعاتی در تاریخ روزنامهنگاری ایران به خاطر نوشتن از آزادی زنان صادر شد و فخر آفاق وهمسرش فخرالدین پارسا به استانهای جنوبی کشور تبعید شدند. ویژگی دوران مشروطه و تحولات تاریخی پس از آن، همواره یکی از مرتبطترین عوامل تاثیرگذار بر رشد کمی و کیفی نشریات زنان بوده است. البته از این منظر، این ویژگی مربوط به تاریخ روزنامهنگاری کشور ما بعد از مشروطه است. اما تفاوت نشریات زنانه با سایر نشریات را باید در مبارزه دوگانه آنها، از یک سو با نظام حاکم – که همواره نظامی نابرابریخواه بوده است- و ساختار اجتماعی و فرهنگی نابرابری خواه (از حیث جنسیتی) دانست. مبارزه زنان پیشگام در برابریخواهی جنسیتی و آزادی، همواره تنگاتنگ با مسائل سیاسی و اجتماعی کشور پیش رفته و عمده ترین تاثیرگذاریها نیز از دو طریق تشکیل گروه های همفکر در قالب انجمنهای زنانه و نیز نشریات زنانه صورت پذیرفته است. در دو مورد اول، فعالان زن کمتر با مقاومت درونی در ساختار سنتی جامعه روبرو بودند. در واقع بیشترین مقاومت از جانب اقشار مذهبی – سنتی و به ویژه روحانیونی صورت میگرفت که اجتماعی شدن زنان و نیز داشتن نمادهای آزادی و استقلال – مثل حق رای و حق کار کردن – را از یک سو مغایر با دستورات دینیای میدانستند که مرد را قیم زن معرفی میکرد و از یک سو حضور زن در خارج از نقش مادری و همسرداری را موجب اشاعه فساد در جامعه میدانستند و از این رو با آن به شدت مقابله میکردند. برش دوم؛ اصلاحات ادامه حیات جنبش زنان در دو لباس "انجمنهای زنان" و "مطبوعات زنان"، گویی درتاریخ جامعه ما ناگزیر بوده است. نیاز ناگزیر این دو به هم مهمترین علت همخانوادگیشان محسوب میشود. به علاوه، انجمنها و گروهها و سازمانهای زنان برای ادامه حیاتشان نیازمند ترویج، آموزش، اطلاعرسانی و تبلیغاند و به تبع ایشان جنبش اجتماعی بدون تریبون، قادر به ترویج و کنترل، و بسط آگاهی و اطلاع رسانی نیست. تحلیلگران تاریخ، یکی از دلایل کند شدن جریان حرکت جنبش زنان در دوران بعد از مشروطه را محدود ماندن آن در حد اقشار روشنفکر و عمومی نشدن مطالبات ایشان در سطح جامعه میدانند. رسانه نیز برای ادامه حیات خود نیازمند تغذیه بروز و سریع خبر است. و نشریات زنانه ناگزیر از همسایگی و همخانوادگی با سازمانها و گروه های زنان هستند که عمدهترین منابع خبری شان محسوب میشوند. خط قرمز سال ۷۹ با بسته شدن انبوهی از روزنامههای اصلاحطلب و سکوت عملی دولت اصلاحات در اینباره که با توجیه استقلال قوای سه گانه در ایران صورت گرفت، بار دیگر سایه سانسور و خودسانسوری بر مطبوعات غالب شد. پیش از آن روزنامه زن در فروردین سال ۷۹ بسته شد و انتشار تنها نشریه روزانه زنان تولد یک سالگی خود را هم جشن نگرفت. این فضا در دور دوم دولت اصلاحطلبان نیز ادامه یافت اما با پایان دولت اصلاحطلبان و به دست گرفتن قوای اجرایی توسط اصولگرایان اسلامی از سال ۸۴، شدتی به مراتب بیش از قبل یافت. آنچه در فضای عمومی مطبوعات چاپی جزء نانوشتهها و ناگفتهها بوده، این است که نوشتن از حقوق زنان همواره جزو خط قرمزهایی بوده است که نزدیک شدن به آن، به معنی تغییر وضع موجود معنی شده (تغییر در باورهای مذهبی، تغییر در ساختار اجتماعی، تغییر در ساختار قدرت و قانون گذاری و...) و گویا روزنامههای منتشر شده ضرورت و انگیزه لازم برای رویارویی با قوای مقاوم در برابر این دیگر خواهی مدنی را نداشتهاند. از این رو بسیاری از روزنامههای حتا اصلاحطلب، چه به دلیل پشتوانه دینی و مذهبی گردانندگان آن و چه به دلیل روگردانی از برداشت مخالفان برابری حقوق جنسیتی، خود را به دردسر پرداختن به حقوق زنان نینداخته و ترجیح میدادند که اگر بنا به چالشی با حکومت است، چانهزنی بر سر قدرت سیاسی موجود باشد تا پرداختن به مسائلی که تعابیر و برداشتهای متفاوتی از آن میشود و موضوع آن هم "مساله ی مردان" در میدان قدرت نیست. به گونهای شاید پرداختن به حقوق زنان و پافشاری در این مورد از نگاه ایشان نوعی سانتیمانتالیسم غیرضروری احساس میشد. دلیل دیگر این بیتوجهی شاید به فضای عموماً مردانه تحریریههایی برگردد که همواره دو مساله سیاست و اقتصاد، چرخش روزنامه و حیات آن را رقم زده است و گویی باقی بخشهای روزنامه بیشتر جنبه تزئینی داشتهاند تا وارد شدن به ژرفا. و حتا زیاد شدن حضور زنان در تحریریهها نیز دلیلی بر تغییر این هنجار پذیرفته شده نشده یا بسیار به کندی بر آن فائق آمده است. با ورق زدن روزنامههای سراسری هر روز ایران میبینیم که عمدهترین مطالب مربوط به زنان، همچنان مربوط به صفحههای حوادث است. سوال اینجاست که آیا تنها فعالیت عمده زنان در جامعه ایرانی که ارزش خبری دارد، قتل و جنایت است؟! تجربه عینی نویسنده این مقاله که دستکم ۴ سال دبیر بخش اجتماعی در دو روزنامه بود، این است که در برابر نوشتن از مسائل زنان و حقوق زنان همواره علاوه بر خط قرمزهای بیرونی، مقاومت داخلی از سوی تحریریه نیز بسیار موثر بوده است. انقلاب اینترنت، رهایی رسانهای برشی را که از دوران اصلاحات و پس از آن و تاثیرات آن بر جنبش زنان و بویژه تریبونهای زنانه به طور بسیار خلاصه عنوان کردم، همزمان شد با رشد تصاعدی استفاده از اینترنت برای بسیاری از فعالان مدنی، از جمله زنان، که از یک سو به دنبال هنجارشکنی و کلیشهشکنی در ساختار های قدرت جنسیتی در جامعه بودند، و از سوی دیگر گلاویز با خط قرمزهای نوشته و نانوشته قانونی و عرفی، که همواره زنان را در دایره بسته خطوط قرمز محصور میداشت. اگرچه دوران اصلاحات مسائل زنان، از محافل خصوصی و نوشته های محدود زنانی که از کمترین امکانات نشر نیز در گسترش و انتشار مسائل زنان، به عنوان یکی از ارکان دموکراسیخواهی یاد میکردند، بیرون آمد و توانست تا حدی از طریق سازمانهای غیردولتی و فعالان جنبش زنان در عرصه های عمومیتری مطرح شود، اما این برای شنیده شدن صدای زنان، که همواره در پس مسائل سیاسی و اجتماعی کشور به عنوان، مساله غیرمهم جلوه کرده بود، کافی نبود. فرصت سیاسی به دست آمده، تنها حسناش این بود که زنان امکان این را یافتند که خود را به عنوان یک جنبش مستقل از مسائل سیاسی، و به عنوان جنبشی که به دنبال حل مسائل ساختاری جنسیتی است مطرح کند. مسائلی که عدالت و برابری، بدون احقاق آن ممکن نبود. بنابراین تریبونهای دیگری لازم بود تا کلیشههای سیاسی و اجتماعی مرسوم را بدون هراس از خط قرمزها، بشکند و پیش رود. در این دوران بود که وبسایتهای تخصصی زنان و در کنار آن وبلاگهای زنانه، شروع به فعالیت کردند.این وبسایتها نه تنها به چالش مسائل ضدزن در همه ارکان جامعه – از قانون و سیاستگذاریهای کلان گرفته تا تجربههای شخصی- پرداختند، که به نوعی تریبونی شدند که باورهای سیاسی و اجتماعی، گرایشها، نگرشها و روشهای فمینیستی گردانندگانشان را نیز منتشر میکرد. از جمله وبسایتهایی که از سال ۱۳۸۰ به بعد توسط فعالان جنبش زنان در داخل کشور راه اندازی شد، سایت"زنان ایران" بود. این سایت با شعار"حقوق زنان، حقوق بشر است" در نخستین معرفینامه خودنوشت که زندگی زنان ایران، نیمه همیشه پنهان زندگی بوده است و سایت، می خواهد دریچه ای به روی این نیمه پنهان بگشاید. این سایت که توسط عدهای روزنامهنگار همفکر در حوزه زنان گردانده میشد تا اردیبهشت سال ۸۵ انتشار یافت و پس از آن به دلایلی که عنوان نشد، از ادامه کار باز ماند. تریبون فمینیستی یک سال و نیم بعد از تولد زنان ایران پا به عرصه رسانههای دنیای مجازی گذاشت. تریبون فمینیستی که بعدها به نام آدرس اینترنتیاش به "اف تریبون" معروف شد، درواقع تریبون مرکز فرهنگی زنان بود. مرکز فرهنگی زنان، به عنوان یک تشکل غیر دولتی سال ۱۳۷۹ فعالیت خود را با محوریت توانمندسازی و رفع تبعیض از زنان، آغاز کرد و سال ۱۳۸۰ این تشکل را به ثبت رساند. بعد از فیلتر شدن اف تریبون، این مرکز در سایت زنستان، انتشار مقالات و اخبار حوزه زنان را دنبال کرد. بعد از تجمع ۲۲ خرداد ۸۵ در میدان هفت تیر تهران، گروهی از فعالان مرکز به همراه زنان جوانی از گروهها و انجمن های دیگر و نیز جمعی از دختران دانشجو، اقدام به راه اندازی کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قانون نابرابر جنسیتی کردند. سایت "تغییر برای برابری" تریبون این کمپین بوده است که همچنان نیز با وجود هشت بار فیلتر شدن به فعالیت خود ادامه میدهد. سایت زنستان، مدتی بعد از انتشار، به دستور مراجع قضایی و امنیتی بسته شد. "کانون زنان ایرانی"، سایت دیگری است که از سال ۱۳۸۶ توسط عده ای از روزنامهنگاران مرد و زن با هدف انتشار مطالبی از همه زنان، اعم از زنان فعال جنبش زنان و نیز زنان در سایه، به جمع سایتهای زنانهنویس پیوست. این سایت از کانونهای اجتماعی و فرهنگی زنان که بعد از جدا شدن از زیر مجموعه های وزارت کشور، به صورت مستقل و غیر دولتی فعالیت میکردند، برای دستیابی به اخبار زنان در شهرستانها کمک میگرفت. اگر چه سایتهای خبری و نیز وبلاگها، عامل مهمی در بسط دیگر خواهی زنان در عرصههای عمومی بودند، اما در این میان جریان سازی خبری کمپینهای زنان نیز، توجه بسیاری از رسانهها را به خود جلب کرد. علاوه بر اینها، کمپینهای دیگری نیز در وسعت خبری کمتر تشکیل شد که خواهان مطالبات مشخصتری در عرصه زنان بود. از جمله این کمپینها، کمپین ورود دختران به ورزشگاهها، کمپین حقوق تابعیت مادر، کمپین ضدسهمیهبندی جنسیتی، کمپین مادران صلح و... بود. سایت "میدان" با انگیزه جمعآوری اخبار کمپینهای زنانه در تابستان سال ۸۵ به وجود آمد. کمپینهای زنانه موجب شد تا صدای رساتری از جنبش زنان به گوش مخاطبان این جنبش، از مخالفان برابری جنسیتی تا موافقان آن برسد. اما در این میان نمیتوان گروه های دیگری از فعالان جنبش زنان را که فعالیت آنها در بیرسانگی یا کم توجهی تریبونهای دیگر، کمتر شنیده شد، نادیده گرفت. از جمله این زنان، بازماندگان گروه هماندیشی زنان بودند که ترکیبی از فعالان مختلف زنان بود که به دلیل پارهای از اختلافات در بهار سال ۸۵، چند پاره شد اما همچنان به داشتن گروهی همفکر و کارا در مسائل زنان باور داشتند و گروه هم اندیشی را دنبال میکردند. رسانه و قدرت اجتماعی تقدم و تاخر تاثیرگذاری جنبش زنان بر احزاب و گروه های سیاسی یا به عکس، مورد بحث ما نیست. اما به هر روی تلاش زنان اصلاحطلب چه در زمان حضور در دولت و مجلس و چه پس از آن اگر چه همواره در سایه جبروت سیاستورزی، بوده و نتوانسته یا نخواسته استقلال برابری خواهی جنسیتی خود را بدون اتکا به اهداف و منافع سیاسی به اثبات برساند، اما در مطرح کردن مطالبات جنبش زنان در عرصههای عمومی و بویژه رسانهها نقشی به سزا داشته است. سایتهای خبری و اطلاعرسانی زنانه از یک سو و وبلاگهای زنان از سوی دیگر، نه فقط موجب گسترش توجه عمومی به جنبش زنان ایران شدند که گویش متداول رسانهای را نیز که همواره از پرداختن به مسائل پشت پرده خانوادهها ابا داشت و در مسیر حفظ کانون خانواده و "حفظ شرایط موجود" قدم برمیداشت، دگرگون کرد. تجربههای زنانهای که در عرض نیم دهه گذشته در کهکشان سایبر منتشر شد، پیش از هرچیز، به باز گفتن و بازنمایی چهره پنهان و نیمه تاریک زن ایرانی نشست. از تجربههای جنسی سرکوب شده گرفته تا کلانترین مسائل ضدزن سیاسی، در این میدان عرضه و سبب شد که مناسبات و ملاحظاتی که ناگفتن آنها معمولاً ستم مضاعفی را به زنان روا میداشت به گفت و گو و بحثی نسبتا عمومی مطرح شود. بعد از سال ۱۳۸۵ از میان مسائل مختلفی که در رسانهها و گروههای زنان، مطرح میشد، توجه به تغییرات حقوقی، به مثابه تاثیرگذارترین عامل بر تغییر وضعیت زنان، بیش از سایر مسائل مورد اقبال رسانهای واقع شد. از این رو مقابله با سایتهای خبری و فعالان کمپینهایی که تغییرات قانونی را محور فعالیت خود قرار بودند (از جمله قانون بی سنگسار و کمپین یک میلیون...) نیز شکل جدیتری از پیش گرفت و کمکم از فیلتر کردن سایتها، به سرکوب فعالان زن در این گروهها و افزایش فشار از طریق دستگیری فعالان زن منجر شد و حتا برای نخستینبار در پاییز سال ۸۶ دو تن از فعالان کمپین یک میلیون با اتهام نوشتن در سایتهای زنستان و تغییر برای برابری بازداشت شدند. بدین ترتیب ۹۴ سال بعد از مجازات فخر آفاق به جرم نوشتن از حقوق زنان، مریم حسینخواه و جلوه جواهری به همین جرم، بازداشت شدند. در آغاز این مجال از رسانه و قدرت نوشتم. این که رسانهها صدای انتقاد و گاهی صدای اعتراضاند. این مقاله نه مرور رخدادهای جنبش زنان بوده است و نه تورق تاریخ روزنامهنگاری زنان. بلکه تنها نیمنگاهی داشته است به تاثیرگذاری و تاثیرپذیری رسانههای زنان، در دو برش تاریخی. در این دو برهه، شباهت های زیادی از بابت چالشهای زنان برای کسب حقوق انسانیشان، دیده میشود. و از سویی تفاوتهای طبیعی گذر زمان و به خدمت گرفتن ابزار تکنولوژیک نیز بر تاثیرات جنبش به چشم میآید. اما آنچه بیش از همه در موفقیت یا عدم موفقیت جنبش زنان مهم جلوه میکند، تداوم انتشار رسانههای زنان به عنوان نهادهای پیگیر و پرسنده است. رسانههایی که سهمخواهی زنان از حقوق انسانی و چالش با قدرت در این زمینه را به عرصه عمومی میکشاند. آنچه فعالیتهای زنان را دو دهه بعد از مشروطه به محاق سکوت برد، دور شدن از بدنه اجتماعی مردم و به عقیده نگارنده از دست دادن تریبونهایی بود که پل رابط زنان پیشرو در حقوق زنان و زنان عادی جامعه بودند. سرنوشتی که جنبش زنان امروز توانسته است از آن عبرتی نیک بیاموزد. ...................................... |
نظرهای خوانندگان
مرسی آسیه عزیز !
-- از زندگی ، Mar 8, 2008 در ساعت 01:47 PMعجیب است که نام سایت پرخواننده و وزین میدان در این مرور به چشم نمی خورد
-- رسول انتخابی ، Mar 8, 2008 در ساعت 01:47 PMدرود. :) دست مریزاد
-- نیم ، Mar 8, 2008 در ساعت 01:47 PMخیلی خوب بود آسیه عزیز. موفق باشی
-- آرش غفوري ، Mar 10, 2008 در ساعت 01:47 PMدستت درد نکنه آسیه جان.
-- زیتون ، Mar 14, 2008 در ساعت 01:47 PMدر جواب رسول انتخابی بگم که آسیه در مورد میدان هم نوشته:
سایت "میدان" با انگیزه جمعآوری اخبار کمپینهای زنانه در تابستان سال ۸۵ به وجود آمد
قلمت گرم آسيه جان. ولي اي كاش از سايت هستيا انديش هم حرفي مي زدي بابا ما طفلكي ها 2 سال سايت داشتيم مگه نه؟ باز هم مي آييم. با قلم گرمت نفسمان بده.
-- مونا ، Apr 6, 2008 در ساعت 01:47 PMسلام آسيه جان شايد منو اصلا به ياد هم نياري ولي من هم تورو خيلي خوب به ياددارم و هم آرزوي دوباره ديدن و دوباره همكار شدن باتو رو دارم.
-- معصومه چاوشي ، Feb 6, 2009 در ساعت 01:47 PMالبته همكاري كه چه عرض كنم منظورم شاگرديه. روزنامه اعتماد اولين دبيرم اولين معلم روزنامه نگاري عملي ام تو بودي برايت ارزوي سلامتي و دلخوشي دارم ممنون به منم سر بزن خوشحال ميشم