رادیو زمانه > خارج از سیاست > وقايع اتفاقيه > چه کسی از رادیو زمانه می ترسد؟ | ||
چه کسی از رادیو زمانه می ترسد؟مهدی جامیسنجش یک گزارش - بخش اول در باره انتقادات تند و تیز روزنامه فولکس کرانت از زوایای مختلف می توان روشنگری کرد اما این بحث را چنان باز می کند که دایره مفاهیم را وسیعتر از آن می سازد که بتوان به کوتاهی طرح و جمع کرد. می توان نشان داد که نویسندگان گزارش از پیش تصمیم خود را گرفته بوده اند که چه بنویسند و گرنه در منابع خود دقت بیشتری می کردند و به آنها تنوع کافی می دادند. نویسندگان فولکس کرانت وقتی با من مصاحبه می کردند گفتند که روزنامه ما شبیه گاردین است. از چپ آمده ایم و توان روشنفکرانه داریم. اما حاصل کار آنها اگر نمونه ای از شیوه کار عمومی روزنامه باشد باید ادعاشان را در باره شباهت به گاردین مانند ادعاهاشان در باره رادیو زمانه دانست! چپ گرایی آنها بیشتر مرا به یاد چپ دگماتیک روسی می اندازد تا چپ دینامیک اروپایی. می توان نشان داد که مصاحبه شوندگان در مواضع خود از گروههایی نمایندگی می کنند که محبوبیت فراگیر ندارند. دو تن از آنها سلطنت طلب اند و آن را پنهان نکرده اند، یکی طرفدار مجاهدین خلق است، یکی از گروه حزب الله جدا شده است و طرفدار آیت الله کاظمینی بروجردی است و دیگری به سازمانی وابستگی دارد که کمتر کسی می شناسد. این افراد که به عقاید آنها احترام می گذارم هر چه باشند نماینده خوبی از تنوع ایرانیان در داخل یا خارج از کشور نیستند. روزنامه نمی تواند با اتکای یکجانبه بر افرادی از گروههای معین سیاسی در باره رسانه ای که می خواهد فراگیر باشد قضاوت کند. می توان بآسانی نشان داد که گزارشگران هیج گونه شناخت دست اولی از آنچه موضوع گزارش و ادعاهای مصاحبه شوندگان است ندارند. آنها زبان فارسی نمی دانند تا خود ارزبابی بی واسطه ای از زمانه و پوشش خبری و رسانه ای اش داشته باشند. می توان بجرات گفت که آنها درک روشنی هم از روزنامه نگاری شهروندی ندارند. چنانکه مصاجبه شوندگان هم. به همین ترتیب آنها نه بافت رسانه ای ایران را می شناسند و نه حتی دیگر رسانه های ناشی از طرح پلورالیسم رسانه ای پارلمان هلند را. بسیار ساده است که بین زمانه با مجله کارگاهی زیگ زاگ یا جدید مدیا مقایسه کنیم و ببینیم که این دو شریک رسانه ای زمانه مثلا بدون هیچ کار سیاسی صرفا به تنوع بخشیدن به صحنه رسانه ای فارسی زبان همت گماشته اند و موفق هم هستند. هیچ استدلالی نمی تواند زمانه را به غیرسیاسی بودن توصیف کند و آن را نقطه ضعف زمانه بشمارد اما استدلال خود را به دیگر رسانه های همسو با آن نعمیم ندهد. زمانه از زمان راه افتادن اش تا امروز از این بختیاری برخوردار بوده است که گروه وسیعی از افراد سرشناس داخل و خارج از ایران با آن همکاری داشته اند. شماری از آنها زندانیان سیاسی بوده اند (مانند منیره برادران و شهرنوش پارسی پور)، شماری از سرآمدان روشن اندیشی ایران اند (مانند محمدرضا نیکفر)، گروهی از نویسندگان بنام و ضدسانسور اند (مانند عباس معروفی)، برخی چون ابراهیم نبوی برنده جایزه های معتبری از همین هلند هستند مانند جایزه پرنس کلاوس (در سال 2005) و بسیاری از آنها از تعقیب شدگان جمهوری اسلامی اند (مانند نیک آهنگ کوثر) و کسانی از ایشان از منتقدان جدی اندیشه دینی اند و روشنفکرانی سکولار (مانند مهدی خلجی و عبدی کلانتری). آسان می توان دید که هیچ یک از این چهره های شاخص طرف مشورت و مصاحبه فولکس کرانت قرار نداشته است. این یا بی اعتنایی به جمعی است که گرد زمانه جمع آمده اند و یا نشناختن آنهاست و هر دو البته برای کسی که مدعی کار زمانه است خبطی عظیم. گزارشگران فولکس کرانت با نادیده گرفتن شبکه بزرگ همکاران زمانه که نزدیک به 200 نویسنده و روشنفکر و تحلیلگر و هنرمند و روزنامه نگار را در بر می گیرد و با اتکا به نظر کسانی که غالبا روزنامه نگار نیستند و یا درکی کهنه از روزنامه نگاری دارند گزارشی ارائه می کنند که از دادن تصویری نزدیک به واقعیت ناتوان است. در دوری از این واقعیت است که آنها می توانند برچسب بزنند که زمانه چنین است و چنان. اما اگر زمانه به این بی اعتباری بود که گفته اند فکر نکرده اند چرا باید افراد شاخص و معتبر گرد آن جمع آیند و به آن کمک کنند؟ آنها می نویسند که شمار 120 هزار نفر خواننده (یونیک ویزیتور) بخش خبری زمانه در ماه اوت چیز مهمی نیست اما نمی نویسند که موقعیت زمانه در بازار رسانه و در میان شرکای رسانه ای اش کجاست. آنها و مصاحبه شوندگان شان در عوض به آمار چند میلیونی کاربران اینترنت در ایران اشاره می کنند گویی که دیگر رسانه ها مثلا به این چند میلیون دسترسی دارند و این تنها زمانه است که ندارد. این مثل آن است که بگوییم در جامعه ایران فرضا 40 میلیون فرد باسواد وجود دارد اما فلان روزنامه فقط 100 هزار یا 300 هزار تیراژ دارد پس هنوز خیلی عقب است! اگر همین استدلال را در باره خود فولکس کرانت به کار بریم نتیجه چه خواهد بود؟ این نوع مقایسه های نادرست اگر سهوا اتفاق افتاده باشد نشانه محک نخوردن روش کار گزارشگران است و نابلدی آنها و اگر عمدا باشد که البته نیاز به توضیح ندارد. جهت تنویر افکار مخاطبان باید بگویم که زمانه از شرکای رسانه ای خود که به همه آنها حرمت می گذارد جلوتر است. حتی سایت «گذار» با همه سیاسی بودن اش به پای زمانه نمی رسد و «شهرزاد نیوز» هم با وجود اینکه باید بر اساس معیارهای فولکس کرانت سایتی موفق باشد مخاطب زمانه را ندارد. برای همه کنجکاوان آسان است که با مراجعه به منابع عمومی مانند الکسا موقعیت زمانه را با دیگران بسنجند. زمانه نه تنها با رسانه های نوپای طرح پلورالیسم رسانه ای بخوبی قابل مقایسه است بلکه در قیاس با سایتهای قدیمی تری مانند رادیو فردا هم از برخی جهات جلوتر است. کافی است میزان لینک هایی را که کاربران وب به مطالب زمانه داده اند با میزان لینک هایی که به فردا داده اند بسنجیم. زمانه اصلا شرمسار کارآمدی خود نیست. شبکه سوم تلویزیون هلند از زمانه خواست با گزارشگران روزنامه در یک برنامه در باره بررسی ادعاهای ایشان شرکت کنیم. ما آماده بودیم. آنها تن زدند. نگران چه بودند؟ گزارشگران فولکس کرانت مدام نقل قول می کنند. اما هر گزارشگر خوبی می داند که نقل قول کافی نیست. استدلال هم لازم است. آنها استدلالی ندارند. نقل قول هاشان هم یکسونگرانه است و مخدوش. مثلا من به انها توضیح دادم که چرا از پخش ادامه مصاحبه با امیر فرشاد ابراهیمی جلوگیری کردم اما آنها ترجیح داده اند به خطا بنویسند که مصاحبه اصلا پخش نشد و به دلایل مهمی که آورده بودم اعتنا نکرده اند. من گفتم که پس از پخش فسمت اول مصاحبه با امیر فرشاد ابراهیمی در باره ماجرای ضرب و شتم نوری و مهاجرانی - دو وزیر دوره آقای خاتمی - جلو ادامه کار را گرفتم زیرا آقای ابراهیمی در آن مصاحبه مدعی می شود که قرار بوده آقای نوری ترور شود بدون آنکه شاهدی جز خودش ارائه کند. بعلاوه او فردی را با ذکر نام متهم به داشتن چاقو برای ترور می کند. هیچ رسانه ای نمی تواند در این دست مسائل لاقید باشد. برای ما قطعی است که نمی توان کسی را در رسانه متهم کرد بدون اینکه به او محل دفاع داد و نمی شود آنچه را بر عهده دادگاه است از رسانه طلب کرد همچنان که نمی توان هر خبری را بدون وارسی آن منتشر کرد. من از همکاران ام خواستم که از آقای ابراهیمی سند و شاهد بیشتر طلب کنند و با کسان دیگری نیز مصاحبه کنند تا موضوع از جوانب مختلف بررسی شده باشد. این تصمیم کاملا قابل دفاع است و کسی نمی تواند با برچسب زدن، راه این دست خبردهی را به زمانه هموار کند. آیا فولکس کرانت خود حاضر است حرفهای آقای ابراهیمی را بی درخواست سند در این زمینه منتشر کند؟ آقای ابراهیمی می گوید زمانه پروانه ای است که از داغی شمع خبر می دهد. کسی نباید انتظار داشته باشد که رسانه بیش از این بگوید. رسانه حتی در جنگ هم شرکت کند نمی جنگد. صرفا گزارش می دهد. ----------------------------- متن کامل گزارش فولکس کرانت را در اینجا بخوانید: |
نظرهای خوانندگان
نمی خواستم چیزی بگویم چون حاجتی نیست ولی یک سوال داشتم : مقصودتان از ترس در تیتر "چه کسی از رادیو زمانه می ترسد" آنهم با علامت سوال چیست ؟ ماشا الله از شما آدم استاد بعید است که وحشت را از ابتدای مطلب با کلمه "ترس" به خواننده القا کنید . پیشنهاد می کنم عنوان این نوشته را تغییر بدهید . بازی با کلمات هنر دلچسبی است که شما از آن پر بهره هستید .
-- منوچهر ، Oct 15, 2007 در ساعت 03:25 AM-------------------------
منوچهر هنرمند عزیز، عنوان برگرفته از نام اثر مشهور "چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد" است. - مهدی جامی
استدلالات واقعا جالبی است.چه کسی تعیین میکند کدام گروهها محبوبیت فراگیر دارند؟ تا بحال جمهوری اسلامی و رسانه هایش تعیین میکردند حالا هم شما! دسته بندی افراد و برجسب زدن به افراد بدون اینکه به اصل حرف و انتقاد آنها هم توجه شود شیوه ای حکومتی است که حالا اینجا هم بکار میرود. ضمن اینکه من که مطلب را خواندم هیچکس کمترین نامی از عقاید سیاسی مطلوبش نبرده ولی شما اینجا عملا عقاید افراد را نامبرده، تفتیش و بعنوان ملاک انتخاب قرار میدهید. جالب است یکی از معتبرترین و با سابقه ترین رسانه یک کشور دموکراتیک هم براحتی متهم به نداشتن درک از انواع روزنامه نگاری و مفاهیم رسانه ای میشود، چون سیاست زمانه را سر سوزنی نقد و روکرده. اتفاقا زمانه غیر سیاسی نیست تا با رسانه های غیر سیاسی قیاس شود، بلکه حرف روشن، سمت گیری سیاسی اش در جهت تفکر و جناح مشخصی از رژیم جمهوری اسلامی است. سبک نوشته شما بروشنی بجای اینکه به انتقادات مطرحه ببردازد ناجوانمردانه به اتهام زنی به مصاحبه شوندگان و مصاحبه کنندگان برداخته و البته در جهت تبرئه خود از سواستفاده از نام برخی که بصورت تکنمود هائی مطالب نوشته شدشان در زمانه هم همزمان درج شده خودداری نمیکند که اصلا منصفانه نیست. خوبست به همان شیوه که مصاحبه شوندگان را با مارکی دسته بندی کردید آن گروه وسیع همکارانتان را هم یکبار دسته بندی کنید تا خودتان از توهم در بیایید و به چشم خود ببینید که تعلق فکری و سیاسیشان به کدام سمت متمایل است و شما آشکار و نهان مبلغ چه خط مشی غالبی هستید. آقای جامی شما اگر اهل رسانه آزاد و کثرت گرا و بذیرش نقد بودید رویکردتان با این مطلب ساده اینچنین عکس العملی و ناشیانه نبود. ضمنا تیراژ رسانه های زرد هم بدلائلی که درباره بخشی از مطالب شما صدق میکند بالاست این ارقام بی محتوا را بهانه نکنید. به این سئوال جدی نه فقط مالیات دهندگان هلندی بلکه مخاطبان و ایرانیان باسخ دهید که بودجه های ملیونی که بابت یک رسانه آزاد گرفتید چگونه در جهت ترویج منافع جناحی از حکومت بکار گرفتید. یا میتوانید اینها را تهمت و مخالفت تلقی کرده کماکان چشم به واقعیات ببندید.
-- علی ، Oct 15, 2007 در ساعت 03:25 AMزمانه بدون شک در میان تمام سایت ها و بخصوص ردیویی کاملن متفاوت است. برای من ساختارش شبیه رادیو فرانسه است منظورم رادیو فرانسه نه بخش فارسی بلکه فرانسوی ان. اما رادیو زمانه نمودار فرهنگی ما نیز هست. بخشی از ناتوانایی های رادیو زمانه به کاستی های فرهنگی ما بر میگردد. مانند کتابفروشی ها ی ما که اگر کتابهای ترجمه و خارجکی را بگذاریم بیرون. سخت چیزی برای ارایه پیدا خواهند کرد. ازین نظر این ضعف رادیو زمانه فقط انعکاس عقب ماندگی فرهنگ ایران است بیش. متن اقای جامی بنظرم کمی تهاجمی بود و میتوانست ارام تریا بقول خودشان میانه رو تر ! باشد. از انسو انتقاد نیز بر رادیو زمانه وارداست و نمی توان به یک چوب تمام انتقاد ها را پس زد. بنظر شخصی من بخش اخبار رادیو زمان بسیار ضعیف است. از انسو بخش طنز رادیو زمانه بیشتر ازین ضعف سود جسته است و انرادتسمایه کاری خود قرار داده است. صفحه رادیو که باز میشود بخش اخبار ان با ان رنگ خاکستری مرده چیزی زیاد جالب نمی نماید. من فکر نمی کنم زمانه در بسیاری موارد تیتر ی را از واقعیت ماجرا انتخاب کرده است. این واقعیت خبرهاست که به خبر ها جهتگیری میدهد نه اینکه زمانه بخواهدبه انها جهت دهد. مثلن اگر در یک فاز زمانی مجموعه اتفاقات اعدام و زندا ن و کشتار و شکنجه در مملکتی تکرار شود گزارش انهاست که معنی انعکاس واقعیت را میدهد و نه عدم گزارش انها. این فقط یک مثال بود و نه اینکه چنین چیزی اتفاف افتاده باشد. من فکر میکنم بهر حال دید اقای جامی بعنوان مدیر این روزنامه تعیین کننده سیاست های کاری رادیو زمانه تا حدی هست و دید ایشان را میتوان حدی از گزارش سفرشان به ایران دید. از طرفی دیگر رادیو و سایت های ایرانی خارج کشور هم فقط تمرکز بر بخش اخباری دارند که بسیار سیاسی است ونه چندان جامعه شناختی. بهر حال شما وقتی سایت خبری سایت رادیو فردا و افتاب امروز را کنار هم بگذارید این سیاه و سپیدی را بیشتر میبینید. بنظرم من هیچ رنگ خاکستری نیز درین میان وجودندارد که بتوان انرا روش کاری خویش برگزید بلکه فار غ شدن از دیگاهای ملی گرایانه و ایدولوگیک و سیاسی ( متعلق به هر گروهیست) که میتواند بخش خبری را بهبود بخشد.. من اینرا میتوانم در بخش نیلگون مثال زنم رویکرد بخش نیلگون نسبت به سخنرانی در دانشگاه کلمبیا رویکرد بسیار جالبی بود و چندین برنامه بعدان نشان داد چگونه بیرون از دایره قضایا را نگاه میکند. بنظرم این در خبرگزاری هم میتواند انجام گیرد. از انسو افردی که رادیو زمانه را بخاطر بخش خبریش حمله میکنند بایددر نظر گیرند بخش فرهنگی رادیو زمانه غالب بر بخش خبری ان بوده است. درین میان ضعف بخش خبری را و کاستی های بخش فرهنگی را باید در نظر گرفت
-- علیرضا ، Oct 15, 2007 در ساعت 03:25 AMرادیو زمانه در بخش مصاحبه ها وتماس با طیف روشنفکری شروع خوبی داشته و خوب عمل کرده است. همانطور گفته شد بسیاری از ضعف ها به نبود چیزی برای ارایه بر میگردد. بخش اندیشه زمانه به مرور به انعکاس مصاحبه ان اختصاص داده شد. اینهم از روی ناچاریست چون مقاله نویس خوب که را داریم و چندنفر؟ از انسو متاسفانه بخش نیکفر فعالیتش محدود گشت و بخش اندیشه هم شروع به دست و پا زد ن نمود. بنظر من بخش ادبیات زمانه میتوانست ازبخش هایی باشد که زمانه رو ی ان تمرکز خوبی کند ولی انگار رادیو زمانه در چالش های روابط میان افراد گرفتارامده است که اصلن به جایزه گرفتن این و ان قابل توجیه نیست. بخش رادیو زمانه درخصوص شعر هیچ چیزی برای گفتن ندارد. این در حالیست که سایتهای شعری خوبی و همینطور شاعران جوان خوبی هستند. در زمینه داستان خوانی و مصاحبه رادیو زمانه بسیار خوب عمل کرد ولی فقط ادامه ی ان میتواند این بخش را زنده نگاه دارد. بخش ادبیات رادیو زمانه تا درصد بالایی تحت سیطره نگاه خاصیست. بودن ان نگاه هیچ اشکالی ندارد ولی این صدای ادبیات ایران نیست. شما اینرا در مسابقه رادیو زمانه دیدید. انتشار خوب و بدون سانسور داستانهای بسیاری جنبه بسیار مثبت و ارزنده ی این سایت رادیویی بود که با یک برخورد پایین فرو نشست. و شاید حتا بهتر میبوددر همان سطح انتشار باقی میماند ونه مسابقه. اینها مشکلاتی است که بسیار نمادین است بخش ادبیات رادیو زمانه پتانسیل و فضای خوبی برای حرکت میتواند داشته باشد. و من مطمئنم بازدید کنندگان سایت با بهبود ش افزایش خواهند یافت. بسیاری از سایتهای حتا شخصی ا در زمینه ی شعرو ادبیات بهتر عمل میکنند بنظرم چون فضای ازادتری دارند ونه تعلق به علاقه های شخصی مطرح باشد. رادیو زمانه بنظرم با پدیده ی وبلاگ نویسی ارتباط زیادی را نسبت به تبلیغش ندارد. بنظر من رادیو زمانه میتواند با طیف دانشجویی خارج کشور وحتا داخل کشور رابطه برقرار کند ولی محافظه کاریی درین میان حاکم است. بخش کانادایی رادیو زمانه گذشته از چند گزارشش خوابیده است و دقیقن همان مشکل بخش ادبی رادارد و بسا به میزان بسیار بیشتر . اینها همه نشان از عدم رابطه رادیو زمانه با طیف ایرانیان مهاجر چه در اروپا و چه درامریکاست. با درون ایران هم که مشکلات قابل توجیه است. بهر حال من فکر میکنم رادیو زمانه وقتی میتواند رشد کند که انتقادات را جدی گیرد و از طرفی من فکر میکنم حتا افراد سیاسی خارج کشور هم بخشی از جامعه ایرانی محسوب میشوند. چه سلطنت طلب باشندو چه مجاهدو ووو انها وجود دارند. همانطور که روشنفکر دینی و طرفداران سروش و منتظری و غیره وجوددارند ومیتواندد حضور داشته باشند. پس زدن انها دلیل بسیار موجهی بر ادعای انها خواهد بود که رادیو زمانه رادیو طیف به اصلاح اصلاح طلب ایران است. چون رادیو زمانه حتا نتوانسته رابطه مناسبی با نگاه سیاسی درون کشو ر هم برقرار کند و این یک واقعیت است که بسیار از مسایل و اخبار اجتماعی ما برچسب سیاسی دارند و ما جامعه ی ایران رنجور از سیا ست های غلط حاکمیتی است. اگر رادیو زمانه نتوانداین واقعیت را ببیند و انرا تحت طنز یا الگو های شخصی طنز و ادبی مخالف سیاست ها(خود جای سواال) نگه دارد میانه روی و استقلال و تعادل فقط در حد یک شعار پوپولیستی می ماند .
آقای جامی، عنوان جالبی برای نوشتهء خود انتخاب کردهايد. جواب پرسشتان اينست که «هيچکس!» مسئلهء محوری مطرحشده در آن مقاله همين است: زمانه آنچنان در موضعگيری خود سست و محافظهکار و سربهراه است که ديگر ترس که هيچ، حتی توجه زيادی هم نميتواند برانگيزد.
نه تخريب چهرهء کسانی که در آن مقاله اظهار نظر کردهاند و سعی در منزوی کردن آنان و جدا کردن حسابشان از ديگران برای شما سودی دارد، نه تلاش برای پايين آوردن ارزش آن روزنامه و اين ادعا که دگم هستند و ال هستند و بل هستند و «درک روشنی هم از روزنامه نگاری شهروندی ندارند». مگر زمانه دارد؟ «اتکای يکجانبه» به يک موضع را که شما بايد بسيار خوب بشناسيد آقای جامی. يک سوزن به خود، يک جوالدوز به ديگران!
مگر زمانه چند بار برای تخمين کار خويش به غيرخوديها متوسل شده است (خوانندگان به عنوان مثال نگاهی به نوشتههای سالگرد يکسالگی زمانه بيندازند تا ببينند چيزی جز مدح و تحسين هم پيدا ميکنند يا نه) که آن روزنامه باز هم به همان اشخاص (که مورد احترام من هم هستند) مراجعه کند و از آنها نظر بخواهد؟ فولکس کرانت برای اولين بار تريبون را به منتقدان زمانه سپرده است، کاری که شما با وجود ادعاهای فراوان عمداً از آن غافل بودهايد. يعنی هيچ کدام از اين اشخاص قبلاً سعی نکردهاند که حرفهايشان در خود زمانه منتشر بشود و يکراست به سراغ فولکس کرانت رفتهاند؟! لطفاً شما يا انتقادات تند و تيز ديگران را که اينجا منتشر نشدهاند (مثل نامهای که خود من دو ماه پيش برای زمانه فرستادم و حتی خصوصی هم به آن جواب داده نشد) در سايتتان بگذاريد، و يا ديگر از تنوع منابع صحبتی نکنيد.
من اطلاع دقيق دارم که بسياری از همين همکاران فعلی و يا همکاران سابق که مانند من روش مديريت شما را برنتابيدهاند، به دلايلی که خودشان ميدانند و من کمتر ميتوانم درک کنم، در سايت زمانه با امضای ناشناس پيام ميگذارند و مطالب را نقد و به محتوا و سبک گزارشگری زمانه اعتراض ميکنند. پس زياد به همکاری اين و آن با زمانه غره نباشيد و فکر نکنيد که هر کس برايتان کار ميکند، اين را با کمال ميل و با تأييد روش فکری و مديريت شما و سبک کار زمانه انجام ميدهد و اصلاً هم دربهدر در جستجوی کار در رسانههای ديگر نيست! عفت بیبی از بیچادری هم ميتواند باشد، آقای جامی. بعد از خداحافظی بعضی از همکاران زمانه به محض يافتن کار در جای ديگر، بايد اين را خودتان تا به حال متوجه شده باشيد.
حالا اصلاً باشد، حق با شما، يک روزنامهء دگماتيک چپ واخوردهء مزخرف بیخواننده با چند مهرهء سوخته و نامحبوب! مصاحبه کرده است. اينجور که شما قضيه را نمايش ميدهيد، اصلاً در شأن شما و زمانه نيست که به آن جواب بدهيد. اما حالا که جواب ميدهيد، لطفاً به مواردی که مورد نقد و بحث قرار گرفتهاند بپردازيد. نويسندگان مقاله فارسی بلد نيستند؟ نباشند. آنها به سياست دولت خود در اختصاص بودجه به زمانه معترضند و ميگويند به گفتهء اين اشخاص که فارسی بلدند و از همکاران سابق زمانه هستند اين بودجه به هدر ميرود و از آن استفادهء مثبتی نميشود. ما که فارسی بلديم. مصاحبهشوندگان که بلد بودهاند. برچسب نزنيد، پاسخگو باشيد.
به خصوص در اين مورد که به فولکس کرانت گفتهايد همکاران راديو زمانه در آمستردام همه حرفهای هستند و شما تنها با اشخاصی غيرحرفهای در خارج از زمانه همکاری داريد. مگر خانم آزاده اسدی همين چند وقت پيش در همين سايت با آب و تاب تمام و کمال افتخار در تيتر نوشتهاش نگفت راديو زمانه مجری حرفهای ندارد؟!
-- پانتهآ ، Oct 15, 2007 در ساعت 03:25 AMآه دوست گرامی اینجا خاورمیانه است:
من می اندیشم پس ترسو هستم، من می اندیشم پس بزدلم، من می اندیشم پس خائن ام.
من می اندیشم پس نیستم!
اینجا خاورمیانه است مرکز تمدن بخور و بخواب!
http://www.dastkrd.blogfa.com/
-- احمد ، Oct 15, 2007 در ساعت 03:25 AMاین پاسخ کوتاهی است به نوشته آقای علیرضا ؟
-- منوچهر هنرمند ، Oct 15, 2007 در ساعت 03:25 AMدوست عزیز ببخشید شما هنوز اندازه و تفاوت اظهار نظر و مقاله را نمی دانید . اگر می دانستید این همه دراز نمی نوشتید .
ایراد دوم من به آقای جامی است که بدون کم و کاست این مقاله را در بخش نظرها منتشر کرده و ضمن تلف کردن وقت مردم ، همه را از اظهار نظر در باره یک "سوژه" گریزان کرده است .
آقای علیرضا بهتر بود توضیح می دادند که چه می خواهند بگویند . بنده بیسواد که هر چه خواندم نفهمیدم . آقا جان ! قضیه یارگیری نیست ولی چرا مثل خاتمی اظهار نظر "دراز بی محتوی" می کنی ؟... رفیق شیر هستی یا روباه ؟
اقای منوچهر هنرمند: از من به جنابعالی یه نصیحت و آن اینکه این اقای علیرضا از بن( از بن اش یادش رفته) را بحال خود رها کنید که این فقط شما نیستید که ایشان را نمی فهمند خودشان هم خودشان را نمی فهمند. این از آن نوابع کمیابی هستند که اقای خلجی را با آقای سروش مقایسه کرده اند. ایشان عبد و غلام اقای دوستدار هستند و بجز ایشان احدی را قبول ندارند. مشکا آنجاست که نه تنها دوستدار را نمی فهمند بلکه که از درک ساده ترین افسانه های کودکان هم عاجزند. من تعجب می کنم که در کدام موسسه آلمانی ایشان به یاد گرفتن علوم زیست شناسی و ÷نتیک مشغولند. ؟ خدا با داد موسسه ای بشتابند که ایشان درش به تحصیل جهالت مشغولند. ایشان به اندازه یه اتم هم رفلکشن ندارند که وقتی همفکرانش به شیوه نوشتن اش اعتراض می کنند یه نگاهی به درونشان به اندازند.
خانم پانته آ: از خواندن پیامتان جدا لذت بردم . خیلی متین و با دلایل و استدلال محکم.
اقای جامی: یکی بود یکی نبود زیر این گنبد کبود یه شاهی بود که شاخ داشت و یعد از هر اصلاح سرش سلمانی بد بخت را می کشت که رازش از پرده بیرون نیافتد. روزی از یکی از سلمانی هایش خوشش آمد و ازش خواست کخ اگر رازش را با کسی در میان نگذارد ایشان را نخواهد کشت. سلمانی قول داد که در باره شاخ شاه شان با کسی حرفی نزند. بعد از مدتی از طرفی نمی توانستند حقیقت را کتمان کنند و از طرفی از مرگ اش می ترسیدند. بالاخره مجبور می شوند که به صحرایی رفته و گودالی کنده و دهانش را داخل گودال کرده و سه بار داد بکشند که " شاه ما شاخ داره شاه ما شاخ داره و شاه ما شاخ داره." گودال را پر کرده و با خیال راحت که هم حقیقت را گفته و هم کسی با خبر نشده احساس راحتی کردند. بعد از مدتی از همان گودال نیشکری رشد می کند و چوپانی نی ای ازش درست کرده و در شهر به نی نوازی می پردازد که از نی نوای" شاه ما شاخ داره" دز می اید و شاه آن سلمانی را دستگیر کزده و گردنش را می زند. این مثل بدان آوردم که گفته باشم که اگر هم امروز شما صدای حقیقت را خاموش کنید آن به فریادی تبدیل شده و از زاه های دیگری به گوش مردم خواهد رسید. اگر جرات شنیدن انتقاد را دارید قول بدهید که پیام بعدی مرا منتشر کنید که من تحلیلی از شما و سایت و همکارانتان بدهم که فکر نکنید که با کردن سرتان زیر برف کسی پشت تان را نمی بیند. خودتان هم میدانید که من به شیوه های خیلی زننده ای هم می توانم پیامم را بگوش مردم برسانم. یادتان باشد که فقط دو ماه بعد از تاسیس این رسانه تنها من بودم که کارنامه و اینده این سایت را به مسئولین هلندی شناساندم.
-- سهند ، Oct 16, 2007 در ساعت 03:25 AMبببینم مگه قرار بود کسی از یک رادیو بترسه؟! مگه رادیو و تلویزیون و سایت، لولو خورخوره است؟
-- امضا محفوظ ، Oct 16, 2007 در ساعت 03:25 AMاین قضیه سانسور و حذف نظرات چی هست؟ ناشی از احترام زمانه پلورالیسم و نظرات شهروندان است؟ مگر مجبورید بنویسید که نتوانید نظر مردم را هم منعکس کنید؟ اصلا ستون نظر را بردارید خودتان را راحت کنید.
-- َAna ، Oct 16, 2007 در ساعت 03:25 AMآقاي جامي
-- بامداد ، Oct 16, 2007 در ساعت 03:25 AMخيلي عصبي و با حالتي تدافعي مقاله خود را انشاء كرده ايد.
بهترين روش ارزيابي يك رسانه نظر خواهي از كاربران آن رسانه است چرا كه مسئولانش را علقه هاي گوناگون به آن رسانه متصل كرده است و بهترين مصداق آن ضرب المثل مشك و عطار خودمان است.
شما در مقاله تان هيچ نقدي را تاب نياورده ايد ولي من در آن مطلب فولكس كرانت رگه هائي نه ضعيف از واقعيت ديدم.
فكر نميكنيد راديو زمانه در مسير نقض غرض دارد پيش ميتازد؟
من دیروز اولین نظر دهنده بودم. شما نظر مرا سانسور کرده اید. آقای جامی من یا هرکس دیگری اگر وقت گذاشته نقدی یا نظر نوشتیم به این دلیل بوده که شما را قابل دیالوگ و لایق نقد می دانستیم. حال اگر شما به سیاق خودکامگان تیغ سانسور را میکشی و چهار خط خلاف نظرت را برنمی تابی یعنی اینکه قابلیت و لیاقت برخورداری از نظر غیر خود را نداری. هرچند بودجه و بلندگو در ید اختیار شماست اما من هم کار شما را راحت کرده به تمامی دوستان گفتم که دیگر زحمت نوشتن نظر بخودشان ندهند تا شما هم با خیال راحت در برج عاج خود با ادعاهاتان یکه تازی کنید. شما را بخوش ما را هم بسلامت.
-- علی ، Oct 16, 2007 در ساعت 03:25 AMدراز بودن ان پیش از خواندن ان مشخص بود پس میتوانستید از اتلاف وقت خویش بپرهیزید. ازینکه که یک نوشته دراز را هر چه!! خواندید نفهمیدید و خود باعث اتلاف وقت خویش گشتید متاسفم. جملات و پاراگراف های واضحی در ان وجود دارند که هیچ نتیجه گیری مشترکی منظور نیست یا نبود (زمانه بخش های متفاوت با کارکرد های متفاوت دارد.) ازین رو پرسش نا مفهوم جمله پایانی کمنت شما بی پاسخ میماند!
-- علیرضا ، Oct 16, 2007 در ساعت 03:25 AMموفق باشید
متاسفانه شما برای بزرگ جلوه دادن خود دست به شعبده بازی زده اید و از آمار بالای کاربران خود سخن گفته اید که فقط خود شما از آن خبر دارید. ضمن اینکه سایت آلکسا که اصلا منبع قابل اعتمادی نیست...اگر دلیل محکم تری دارید که شما پیشرو هستید ارائه کنید. ضمن اینکه اسامی 200 نفر آدمی که مدعی هستید با شما همکاری می کنند را منتشر کنید تا «سیه رو شود هر که در او غش باشد.»
-- علی ، Oct 16, 2007 در ساعت 03:25 AMdar rabete ba amir farshade ebrahimi shoma dar paiane mosahebe mitavani benvisi ke in sohbatha monakes konande nazarat radio zamane nist.na inke nagozari nazarat on pakhsh beshavad .mage shoma polisi ya karagahi ke mikhai sanad on ra bebini.oun khodesh yek shahede dige.age farzan ono be dagah beari shahadat mide ke injori bode .dar har sorat pakhsh nakardan sohbathai oun sansor bodeh ast
-- بدون نام ، Oct 18, 2007 در ساعت 03:25 AMمنصفانه بود. موافق ام
-- نیم ، Oct 20, 2007 در ساعت 03:25 AM