رادیو زمانه > خارج از سیاست > نقد و پيشنهاد > ضرورت گذاری نو به چندروایتی در زمانه | ||
ضرورت گذاری نو به چندروایتی در زمانهداریوش برادریسایت زمانه به باور من ایجادگر چالش و دیالوگی خوب میان افراد، گروهها و نسلها در عرصههای مختلف بوده است. او از یک طرف قادر به ایجاد امکان چندروایتی مدرن و فردی بوده است و از طرف دیگر زمینهساز جدل مدرن میان این روایتها گشته است. او این گونه بر بستر رواداری مدرن، به رشد چالش و فرهنگ دیالوگ مدرن کمک کرده است. مسیر تحول آتی سایت زمانه نیز باید به شکل منطقی در ادامهیابی این تحول مهم و دستیابی هرچه عمیقتر به شرکت نسلها و متخصصین مختلف در سایت و جدل میان این نگاهها صورت گیرد و اینجا است که من علائم بحران سایت و عدم تن دادن عمیق سایت زمانه به این هویت نو و چندلایهی را میبینم و به علائم آن اشاره میکنم. البته اینجا بحران، به معنای مثبت آن و به سان زمینه تحول مد نظر است. 1- سایت زمانه قادر به جمعآوری بخشی از متفکران و اندیشمندان خوب ایرانی بوده است، اما این بخشها بیشتر از یک یا دو نسل خاص و با تمایلات فکری مشابهی هستند و به ویژه نسل ما مهاجران دوملیتی و یا روشنفکران چندمتنی ایرانی در این سایت و به ویژه بخش اندیشه بس اندک است. با آن که این نسل که در واقع نسل بعد از نسلهای آشوری، نیکفر از یک سو و قبل از نسلهای جوانتر مانند نسل مجبتی پورمحسن و دیگران میباشد، بزرگترین بخش متخصصین و روشنفکران خارج و داخل از کشور را تشکیل میدهد. مهمترین تفاوت نگاه این نسل چندلایه و متفاوت در این است که نگاه این نسل به طور عمده بیانگر تلفیق و در جستجوی تلفیق است و از نگاه روشنفکران نسلهای قبلی چون عبدی کلانتری، نیکفر و دیگران در این زمینه بسیار متفاوت است. سؤالهایشان متفاوت است و بحث آنها، بیان تلفیقها و روایات مختلف مدرن\پسامدرن از سنت، مذهب و مدرنیت و رواداری متقابل این نسلها و گرایشها نسبت به هم، در عین نقد متقابل هم است. خصلت عمده دیگر این نسل توانایی به دیالوگ در همه سطوح و عبور از خطوط قرمز داخل و خارج از کشور است. 2- مشکل دیگر سایت، عدم ایجاد رقابت و جدل میان نگاههای مختلف است و نگاهها، گاه مشابه است. برای مثال درباره بحث موضوع مصاحبات تلویزیونی و یا موضوع شرق، بین پنج تا ده مقاله توسط نویسندگان مختلف سایت نوشته میشود؛ اما جدل چندانی صورت نمیگیرد و نگاهها در جاهای فراوانی تکرار یکدیگر است. یک خصلت دیگر سایت زمانه حالت اینتراکتیو آن است. برای رشد این حالت بایستی هم نویسندگان به جدل و دیالوگ با خواننده تن دهند و هم سایت زمانه با توجه به شرکت و عدم شرکت خوانندگان در بحثها و یا با توجه به علاقه و یا عدم علاقه به بحثها توسط خوانندگان، به نویسندگان مختلف موضوعات واحد امکان بحث و رقابت دهد. اساس یک سایت مدرن توجه به تخصص از یک سو و ایجاد ارتباط با خواننده از سوی دیگر است. برای این کار دقیقاْ بایستی در حین انتخاب برنامه و نیز برنامهدهی، ضوابط جای هرگونه روابط پیشکسوتانه و دوستانه را بگیرد و اولاْ از هرگونه سیاست یک بام و دو هوا در برابر متخصصان مختلف خودداری کرد و ثانیاْ از زیر سوال بردن برنامههای افراد مهم و یا پیشکسوت در سایت نباید ترسید که عملاْ خواننده چندانی ندارند و گاه، ماهها کامنتی نمیگیرند. در سایت زمانه، گاه یک نویسنده در یک روز دو مقاله میزند و گاه دیگری هفتهها چیزی نمیزند و آخر ماه انگار که بایستی جواب برنامهچیان را بدهد، چند برنامه می گذارد. برای من جالب است که به موضوعات روانکاوی که یکی از عمیقترین معضلات جامعه ایرانی است، اینقدر کم جا داده میشود؛ اما از سینما گرفته تا بحثهای سیاسی و بحثهای اندیشه، گاه پشت سرهم زده میشود. 3- ضرورت چندروایتی به معنای قبول چندروایتی در محتوا و در شکل است. سایت زمانه طبیعتا حق ویرایش و انتخاب متن را دارد، اما برای رشد چندروایتی مدرن بایستی تن به تفاوتهای سبکی نیز بدهد. زیرا هر روایتی آفریننده سبک خویش است. در سایت زمانه علاقه عجیبی به سادهنویسی و تکلایگی وجود دارد که از جهتی، بنا به تندخوانی و کمخوانی مرسوم در اینترنت، خوب است و از جهتی دیگر می تواند به رشد بحث و چندروایتی و به ویژه در حین بیان مباحث مهم روانکاوی و فلسفه پسامدرنی ضربه زند. از طرف دیگر به باور من، گاه مسئولین خوب سایت زمانه خواننده خویش را دست کم میگیرند و از یاد میبرند که اکثر آنها آشنا به مسائل مختلف و یا هر کدام دارای تخصصی در رشتهای هستند. همان طور که هر مقالهای و روایتی، خواننده خویش را ایجاد میکند و میطلبد و هر خوانندهای مطالبی خاص را میخواند. به باور من هرچه بیشتر سایت زمانه به این سه تحول تن دهد و زمینه جدل نسلهای نو را فراهم سازد، به همان نسبت نیز سایت زمانه در ادامه کار مثبت و خوبش موفقتر خواهد بود و نیز ایجادگر و تحکیمدهنده چالشی بس مهم و متفاوت در جامعه ما خواهد بود و به رشد دیالوگ و فرهنگ دیالوگ و رواداری مدرن کمک خواهد کرد. باری بگذاریم نسلهای مختلف روایات خویش را گویند، بگذاریم این روایات بر اساس مبانی سایت ایجادگر کثرت در وحدت باشند و بگذاریم هرچه بیشتر سایت زمانه به عرصه جدل خندان راویان مختلف و خوانندگانِ مختلف و صحنه چالش مدرن و چندروایتی اینتراکتیوی تبدیل شود. این گونه سایت زمانه در پایان این سال، دقیقاْ به همانی تبدیل میشود که هست، یعنی به صدای نسلهای تلفیقی و چندروایتی و مدرن ایرانی و تعمیقدهنده دیسکورس مدرن، تلفیقی و چندروایتی ایرانی. |
نظرهای خوانندگان
آقای برادری:
-- یک خواننده علاقمند به زمانه ، Sep 7, 2007 در ساعت 01:59 AMبسیار خوب. اما من هنوز فراموش نکرده ام که جناب عالی احتمالاً از روی رنجیدگی در سایتی مطالبی در پرخاش به زمانه و مدیریتش نوشتید. به نظرم شایسته بود که شما از این فرصت استفاده می کردید و به برخورد نادرست و غیرحرفه ای تان اشاره می کردید. انتقاد از خود نشانگر اعتماد به نفس است. مگر آن که آن مطالب حقیقت داشته باشد. در این صورت خوب بود در این نوشته به آن حقایق می پرداختید. حقیقت گویی نشانگر یگانگی با خود است.
به خواننده علاقمند! دوست گرامي من هنوز بر روي انتقاداتم در آن مقاله به سايت هستم. نقد من بر حافظ به ناحق نفي شد و به هيچوجه کسي در سايت نمي توانست اين نقد تخصصي را رد کند، مگر آنکه تخصص روانکاوي داشته باشد که کسي جز من در سايت زمانه ندارد(منظورم در برنامه گذاران و يا سردبير است). موضوع اما اين بود که سايت زمانه و من، هر دو نشان دادند با وجود اختلاف نظر شديد بر روي يک موضوع، باز هم قادر به تفکيک حوزهها و ادامه همکاري هستند و اين نمادي ديگر از قدرت سايت و قدرت مدرنيت است. همانطور که به باور من برخي از عصبانيت از انتقادات من، هنوز به قدرت خويش باقي است و نقدهاي من پس از اين ماجرا، گاه دچار يک حالت ويژه و يا تعويق شديد ميشوند. موضوعاتي ديگر نيز هست که اميدوارم به خوبي حل شوند و علائم فراواني مانند انتشار سرانجام نقدهاي من هست که نشان ميدهند با ديالوگ متقابل مسائل قابل حلند و من اين را قدرت سايت مي دانم.پس هم ازش تعريف مي کنم و هم از بستر تجربه خودم با سايت و يا از چشم اندازم نقدش مي کنم. لااقل به باور من توانايي به نقد پارادوکس خود و ديگري، يک اصل مهم مدرنيت است. انتقاد از خودم نيز جايز است. من در آن برخورد مي توانستم در جاهايي توجه بيشتري به خواست مسئول سايت آقاي جامي گرامي و ضرورت اجراي خواست او در زمينه ويرايش کنم. اما چون مي ديدم که با وجود ويرايش مداوم، باز هم مشکل حل نميشود و نيز به باور من مشکل اساسي همان نقد من بر يک پدر مقدس ايراني يعني حافظ بود، پس من نيز در حين حس اين تبعيض و براي مقابله با آن، دچار پرخاشگرييهاي شدم که در شرايط ديگر به شيوه ديگر حتما برخورد مي کردم و باوجود حفظ اصل انتقاد و دفاع از نقدم، هم به خواست ويرايش آقاي جامي توجه بيشتري مي کردم و هم خونسردتر برخورد مي کردم. به باور من اما نقد من بر حافظ ، در زماني ديگر درستي خويش را نشان ميدهد و کم کم برخي دوستان متوجه ميشوند که نسلي نو بوجود آمده است که حرفهاي نو دارد و اگر حتي به پدران فکريش چون آشوري و ديگران احترام فراوان مي گذارد، اما ميداند که کجا از او و ديگران جلو زده است و تفاوتش در چيست و قادر به چالش و نشان دادن قدرت خويش و ديالوگ هست. بنابراين نيز اين نسل نو، حق بيان روايتهاي خويش و امکان چالش را مي طلبد. من فقط يکي از اين نسل هستم. مرسي از انتقادتان
-- داريوش برادري ، Sep 7, 2007 در ساعت 01:59 AMداريوش برادري
من هم بر این باورم که در نسل خوب زمانه، صدای آن نسلی شنیده نمی شود که دو ملیتی است و نه این نه آن است؛ نسلی که هم به سنت و هم به مدرنیت از نگرگاه مدرنیت نمی نگرد، بلکه برپایه تجارب انسانی قرن بیستم به مدرنیت و سنت می نگرد و هم به سنت نقد دارد و هم مدرنیت را پایان تاریخ نمی داند. این نسل هنوز جایگاه مناسب خود را در سایت خوب زمانه نیافته است. بنابراین بهتر است که سایت خوب زمانه به این نسل توجه کند
-- پژمان ، Sep 7, 2007 در ساعت 01:59 AMبا درود . اگر شایسته دیدید لینک وبلاگ من را هم برای بینندگانتان بگذارید وگرنه که هیچ و در هر دوصورت پیروز باشید و مانا.
-- reza kazemi ، Sep 7, 2007 در ساعت 01:59 AMwww.rezakazemi.com
شطرنج بازان، به این می گویند "حمله ماتی" ! ...اگر من جای نویسنده بودم "دفاع لوژین" را بر می گزیدم!!!...
-- دانش آموز ، Sep 8, 2007 در ساعت 01:59 AMتوضيح خوبي بود،زمانه هم در اين راه حركت كرده، نوشته گنجي بود و در كنارش چند نقد و لينك به چند نقد
شما هم تحمل چند صدايي را داشته باشيد، يك بار به مي گوييد لائيكها اينجا را قبضه كرده اند كه اينطور نيست، يا به جهت داري نوشته هاي عبدي اعتراض كرديد، چرا جهت دار نباشد؟ مگر نوشته هاي شما به سمت ايدئولوژيتان جهت ندارد؟ كه عبدي پاسخ كاملي داد
اميدوارم زمانه چند صدا و آزاد بماند
-- فرخ ، Sep 8, 2007 در ساعت 01:59 AMبه رسم جدل خندان آقای برادری عزيز فقط برای انبساط خاطر ــ بايد اعلام کنم که رسانه ي زمانه تنها زماني مي تواند مدرن و پست مدرن و چندلايه باشد که از نارسيسيم اش دست بردارد و اسم مرا مرتب در بخش انديشه مطرح کند. وگرنه من چاره اي ندارم که اين رسانه ي بي لايه را بر بستر مدرن ، آسيب شناسي مدرن کنم و نشان بدهم که چندروايتي کار نمي کند و از زمانه عقب مانده است. شما با نارسيسيسم حقيرتان مرا نمي فهميد. همه تان را چالشِ چندلايه مي کنم. آسيب شناسي مدرن تان مي کنم. اسم من بايد آن بالا در بخش انديشه باشد نه آن نارسيسيست هاي بي لايه و بي لياقت که از نسل تلفيقیِ من و لکان و ژيژک نيستند. من مدرک مگالوي چندلايه و مانياني ارشد دارم و براي همين کارشناس مدرن / پست مدرن هستم ولي شما نارسيسيست ها مرا و لکان و ژيژک را نمي فهميد چون لايه نداريد اما من در هرلايه ام آنقدر مايه ي چند روايتي دارم که در بستر مدرن ، چالشگري پست مدرن مي کنم. من تنها کسي هستم که بحث چندروايتي مي کنم. بحث چندروايتي چيست؟ اول برويد لکان و ژيژک و دريدا را بخوانيد تا مرا بفهميد. اگر عرصه ي چالشگري چندلايه ي مدرن به من ندهيد ، از همين الآن بحران سايت و عدم تن دادن عميق تان را به چندلايگي (يعني تن دادن عميق تان را به بي لايگي) مورد آسيب شناسي مدرن/پست مدرن قرار مي دهم و اعلام مي کنم: اساس سايت مدرن، توجه به تخصص از يک سو و ميدان دادن به خواننده ي بي تخصص از سوي ديگر است. بحث چندروايتي مدرن از تداخل چندلايه ي اين دو توجه، يعني کارشناسي ارشد مدرن/پست مدرن من و لکان و ژيژک از يک سو، و عدم تن دادن نارسيسيتي غيرمدرن خواننده از سوي ديگر به دست مي آيد. ضرورت چندروايتي به معني قبول چندروايتي است. يا برعکس، فرقي نمي کند. اگر فارسي مرا نمي فهميد مشکل تک لايگي نارسيسيستي تان جدي است. لکان مصرف کنيد اگر خوب نشديد براي آسيب شناسي مدرن /پست مدرن پيش خودم بياييد. من شما را ، از نسل غيرتلفيقي بي لايه ، به نسل تلفيقي پرلايه و چندروايتي منتقل مي کنم. مدرن تان مي کنم. پست مدرن تان مي کنم. اعصاب تان را لايه لايه مي کنم. خندان تان مي کنم. ـــ آسيب شناس ارشد مدرن/پست مدرن و متخصص انواع نارسيسيسم يک لايه و بي لايه
-- دوستدار برادری ، Sep 8, 2007 در ساعت 01:59 AMمتاسفانه پیام اول من منتشر نشده است. به همین جهت مجبورم دوباره بگویم که به نظر من نیز جالی خالی این نسل نه سنت گرا نه مدرنیت گرا در سایت خوب زمانه به چشم می خورد و حس می شود. این نسل با تجارب خاص خود و زیستن طولانی مدت در غرب، با تجربه انقلاب در ایران، فروپاشی نظام دو قطبی، نقد مدرنیت در اشکال فرامدرنیت و بازنگری و بازارزشی مستمر خود بیشتر به تلفیقی تازه گرایش دارد و این تلفیق را هم در زندگی و هم در اندیشه و حس و سبک و سیاق خود تجربه می کند. حیف است که نگاه این نسل و تجارب ارزنده آن از طریق سایت زمانه بهتر منعکس نشود
-- پژمان ، Sep 9, 2007 در ساعت 01:59 AM