رادیو زمانه > خارج از سیاست > نقد و پيشنهاد > دیدهبانی سیاستهای اطّلاعرسانی زمانه | ||
دیدهبانی سیاستهای اطّلاعرسانی زمانهاز ۹ تا ۱۶ دیماه هشتاد و پنج پويان همهی رسانهها، سیاستهای اطّلاعرسانی ویژهی خودشان را دارند. «زمانه» هم استثنا نیست و از همه روشنتر وقتی در بیانیّهی نخستینش گفت که میخواهد از «وبلاگ» بیاموزد، تااندازهای آشکارا، سیاستِ اطّلاعرسانیش را اعلام کرد. امّا مگر وبلاگها چه دارند که به زمانه بیاموزند؟ زمانه سرِ کلاس درسِ وبلاگستان چه نکتههایی را میتواند در دفترچهاش یادداشت کند؟ زیر کدامها را باید خط بکشد و کدامها را برجسته بسازد و شبِ امتحان از برشان کند و روزِ آزمون پس بدهد؟! مطمئناً هر کس نظری در اینباره دارد. هر یک از ما ـ که همراه زمانه، سر کلاسِ درسِ آموزگارمان حاضر بودهایم ـ بسته به نکاتِ مهمی که در کلاس وبلاگستان آموخته و زیرشان خط کشیده و هایلایتشان کردهایم، برنامههای زمانه ـ برگهی امتحانیاش ـ را طوری در ذهنمان ارزیابی میکنیم و نمره و «صدآفرین» و «بیشتر تلاش کن» میدهیم و دربارهی نقاط ضعف و قدرتشان تصمیم میگیریم؛ یکی هم من. گزارشِ پایین، ارزیابی من است از زمانه، با توجّه به آنچه به گمانم مهمتر میآمد. «یک سر و هزار سودا»های هفته: میانپردههای زمانه را بسیار دوست دارم. کوتاه و گذرا و مستقیم از «وبلاگ»های من و شما نقل میکنند و گاهی ـ درست مثل وقتی که نوشتههای دوستانم را در وبلاگستان میخوانم ـ دربارهی موضوع نوشته به فکر فرو میروم و قضاوتِ نویسنده را در ذهنم سبکسنگین میکنم و خودم دست به کارِ ارزیابی میشوم. اگر به وبلاگها به صورتِ عرصههای عمومی خردِ بالقوّه نگاه کنیم، به نظرم کنار هم گذاشتن «یکسر و هزار سودا»ها، زمانه را به سمتِ «حوزهی عمومی متوسّط» سوق میدهد. ولی اگر میخواهیم برنامه «گفتگویی»تر بشود، خوب است موضوعات مرتبط به هم را در شبهای مختلف بخوانیم. یعنی مثلاً اگر روز اوّل مطلبی میخوانیم که پرسش اصلی و مسألهی ذهنی نویسندهاش «معیار رفتار آدمها»ست، خوب است در شبهای آینده هم تکّههایی از وبلاگها، انتخاب و خوانده شوند که به نوعی به موضوع رفتار میپردازند. در ضمن، انتخاب میتواند از بین نوشتههای زمینیتر باشد و فرضاً از نوشتههایی باشد که در آنها نویسنده مبنای رفتارش را در زندگی روزانه یا تصمیمگیری بر سر راهِ یک «دیلما»ی اخلاقی ـ که نمونههایش در وبلاگها فراوان است ـ حکایت میکند. هنرِ برنامهساز، جز انتخابِ خوب وقتی خودنمایی میکند که بتواند این دانههای جداجدا را به نخِ یک تسبیح بکشد: یک شب که یکی را میخواند، شبهای بعد به شبهای قبل ارجاع بدهد؛ ساختارهای نوشته را کشف کند، نکتهی اصلی یکی را پررنگ کند و در تأیید یا تقابل نکتهی اصلی نوشتهی دیگر قرار بدهد. کاری که ما هر روز در نوشتههای وبلاگیمان میکنیم. «خبر»های هفته: یکی از نقطههای قوّت زمانه، در بخشِ خبری، پرداختن به اخبار آلترناتیو است. به نظرم برای رسانهای چون زمانه ـ آنطور که اهدافش را تعریف کرده ـ در پخش خبر، دستِ کم میتوان از اخبار رسمی کمی دور شد و گاهی از موضوعهایی حرف زد که همقطارهای رسمی، در مرکز توجّه قرارشان نمیدهند. استفاده از «وبلاگ»: زمانه گفته که میخواهد از وبلاگ بیاموزد. ضمن اینکه دستِ کم همهی اهلِ وبلاگستان، زمانه را با وبلاگ بازنمایی میکنند. پس زمانه باید بر هویّت وبلاگنویسِ آدمها تأکید کند و مدام بر موجودیّتِ وبلاگستان صحّه بگذارد. کاری که به انحای گوناگون مشغول آن است: مصاحبه با نمایندهی شورای شهری که وبلاگنویس بوده، وبلاگخوانی، وقایع وبلاگیّه، میانپردههای وبلاگی، میزگرد با وبلاگنویسها دربارهی طرح ساماندهی، میزگرد با وبلاگنویسهای ایرانی مقیم ونکوور و ... همه از این دستند. ولی لازم است بدانیم که این تنها، نخستین گام در راهیست که «زمانه» برای خود برگزیده. کار زمانه دشوارتر است؛ چراکه رسانههای رسمی هم از «وبلاگ» در تفسیرهایشان استفاده میکنند و اصلاً وبلاگستان را منبعی برای اطّلاعات میدانند. بهتر بگویم؛ در روزگاری که «جوانی به وقت فردا»ی رادیو جوان با وبلاگنویس مصاحبه میکند و وبلاگستان را به مثابهی منبعی برای گمانهزنی دربارهی چند و چون تفسیرها میپذیرد؛ در هنگامهایکه «کافه اندیشه»ی همان رادیو، از ساختنِ «حلقههای وبلاگی» سخن میگوید؛ در روزگاری که «آخرشه»ی همان رسانه دربارهی «طرح ساماندهی وبلاگها» صحبت میکند و طرح را در قالبِ طنز دست میاندازد، به گمانم «زمانه» باید چیزی بیشتر ارائه کند. فقط اشباع شدن از اسم «وبلاگ» کافی نیست. (مثلاً در گزارشی که در سالگرد واکنش ایرانیها به اقدام مؤسّسهی نشنال جئوگرافیک، تهیّه شده بود، هیچچیز بیشتر از اسمِ «وبلاگ» در برنامه وجود نداشت.) باید از اسم فراتر رفت و تفاوتهای سیاستی را در برنامهها عملیّاتی کرد. بهنظرم میآید نخستین گام در این راه، استفادهی بیشتر از زندگی روزمرّهی مردم است. اگر قرار است «زمانه» از وبلاگها نه فقط نام، که مرامشان را بیاموزد؛ باید چندتفسیری اطّلاعات را یاد بگیرد ـ که نتیجهاش رسانهای گفتگوییست. «زمانه» در نخستین گام، باید امکانِ چندتفسیری اطّلاعات را برای شنوندگانش فراهم بیاورد. به قول اهل هرمنیوتیک، بعضی دادهها امکان بیشتری برای تفسیر و تأویل فراهم میآورند. به نظر میرسد مردم قدرتِ تفسیر بیشترِ اطّلاعاتی را دارند که بیشتر به زندگی روزانهشان مربوط است. باید با انتخاب مستقیم یا مثال آوردن از چنین زمینه و کانتکستی، حداقلِ نیازها را برای تفسیر به دست بدهیم. پس، نخستین توصیهی کلّیام به عنوان شنوندهای که یک هفته برنامهها را پیگیرانه دنبال کردم چنین است: اطّلاعاتی بهم بدهید که دستِ کم به من مربوط باشد تا ـ حتّا اگر آنها را تفسیر نمیکنید یا تفسیری یکتا از آنها ارائه میکنید ـ خودم بتوانم با دروننگری و قرار دادن آسانترِ خودم در آن وضعیّتها، آنها را تفسیر و تأویل کنم «گفتگوها»ی هفته: بسیاری از گفتگوهای زمانه آنطور که باید در راستای سیاستهای اطّلاعاتیاش نیست. مثلاً در روز نخست هفتهی پیش، پوشش خبر اعدام صدّام، بحث داغ «زمانه» بود ـ که به نظرم چندان راضیکننده نبود. پوشش بیبیسی را هم دربارهی این موضوع دنبال کردم. آنجا دستِ کم از دیدگاههای متنوّع موجود دربارهی اعدام صدّام ـ از جانبازِ هفتاد درصد تا ایرانی معمولی حاضر در دوران جنگ تا معتقد به حقوق بشر ـ نمونهای ذکر میشد. امّا گفتگوی «زمانه» با علیرضا نوریزاده در راستای سیاستهای اطّلاعرسانی زمانه نیست. رسانهها از نوریزاده اشباعاند. او ـ خود ـ در یک معنا صاحبرسانهست و دستِ کم به تنهایی در اولویّتهای سیاستگذاری زمانه قرار نمیگیرد. در عوض، انبوهی از وبلاگنویسها هستند که در دورهی جنگ ایران و عراق، بزرگ و اجتماعی شدهاند و صدّام برایشان «نماد» است؛ دربارهی صدّام، شعار دادهاند و سرود خواندهاند؛ خودشان یا پدرشان در جنگ بودهاند. بعضی هستند که معتقدند باید بیشتر از اینها زجر میکشید و میمرد و عدّهای هم هستند که میگویند انسانها صلاحیّت قضاوت دربارهی جان آدمها را ندارند. (این گفتگوها را دیروز در تاکسی و اتوبوس در تهران هم حتّا شنیدم.) بههرشکل، صدّام در دل زندگی روزمرهی ایرانیهاست و دستِ کم در کنار نگاهِ از بالای (فرقی نمیکند: رسمی یا آلترناتیو) امثال نوریزاده میتوانیم از نگاه از پایین مردم «معمولی» ـ که با وجودِ معمولیبودنشان، کارشناس هستند ـ چه در قالب آه و نفرینها و یادآوری خاطرهها، چه در قالب گفتگوهای مجادلهای دربارهی تجربههای شخصی، استفاده کنیم. این کاستی تا حدودی در برنامهی روز یکشنبهی اردوان روزبه، مرتفع شد. کمترین کاری که زمانه در سیاستگذاریهایش میتواند انجام بدهد، دور شدن از محدودهی سیاستِ «رسمی»ست. امّا بعضی وقتها احساس میکنم که برعکس «زمانه» خیلی سریع به عرصهی رسمی نزدیک میشود. گفتگو با فؤاد خاکنژاد دربارهی «جایزهی قورباغهی طلایی» یکی از جاهاییست که درست وقتی به وبلاگستان نزدیک میشویم و سیاستهای «خودمانی»اش، به گونهای تناقضنما مواجه میشویم با اتّفاقات «رسمی». دوست داشتم در جهتِ سیاستهای «زمانه»، داریوش از فؤاد خاکنژاد میپرسید چرا علاقهمندی مسابقه رسمیتر بشود؟ چرا این ایدهی قشنگ نباید همینقدر ـ به قولِ خودِ فؤاد ـ شخصی و «خودمانی» بماند؟ چرا باید تبدیل بشود به بدیلی برای مثلاً مسابقهی دویچه وله یا مسابقهی وبلاگهای ایدز و هزار جور مسابقهی رنگارنگِ وبلاگی دیگر؟ |
نظرهای خوانندگان
I like to put my weblog address on your site . is it possible.
-- maryam ، Jan 8, 2007 در ساعت 11:05 AMthank you
غلط:
-- حسین ، Jan 8, 2007 در ساعت 11:05 AMاگر به وبلاگها به صورتِ عرصههای عمومی خردِ بالقوّه نگاه کنیم، به نظرم کنار هم گذاشتن «یکسر و هزار سودا»ها، زمانه را به سمتِ «حوزهی عمومی متوسّط» سوق میدهد
...
اگر به وبلاگها به صورتِ عرصههای عمومی خردِ بالقوّه نگاه کنیم، به نظرم کنار هم گذاشتن «یکسر و هزار سودا»ها، زمانه را به سمتِ «حوزهی عمومی متوسّط» سوق خواهد داد.
...
درست
...
در ضمن این جمله را معنا کنید:
اگر به وبلاگها به صورتِ عرصههای عمومی خردِ بالقوّه نگاه کنیم ...
...
از دومین نظر هیچ سر درنیاوردم که اشکال کار کجاست و تفاوت «سوق می دهد» با «سوق خواهد داد» در چیه؟ در ضمن اگر شما منظور نویسنده را در جمله مذکور نفهمیدید چطور تشخیص داد که زمان فعل درست انتخاب نشده!!! متشکرم. کرامت
-- کرامت ، Jan 8, 2007 در ساعت 11:05 AMمثل همیشه، نوشته ی پویان عمیق، روان و بی نقص بود و به نکات خیلی خوبی اشاره کرده بود. ممنون:)
-- باران ، Jan 9, 2007 در ساعت 11:05 AMبنظرم نوشته پويان بيشتر شبيه يک «مانيفيسيت» حزبي و سياسيست که با تحکم، «بايد»ها و «نبايد»ها را صادر و انشا فرمودهاند!!!
-- افسانه ، Jan 9, 2007 در ساعت 11:05 AMبا سلام ببخشید میشه متنی رو که مینویسید با یک رنگی باشه که بشه خوندش رنگ زمینه و رنگ حروف اونقدر به هم نزدیکه که قابل خوندن نیست
-- نسترن ، Jan 10, 2007 در ساعت 11:05 AMمتشکرم
واقعن از تلاشهای همگیتون ممنونیم.
-- مه رو ، Jan 11, 2007 در ساعت 11:05 AMاز اینکه در جهت نهادینه کردن منبع خبر قرار دادن وبلاگ ها عمل می کنید جای بسیار تقدیر دارد.
یک نکته را اضافه کنم به نوشته ها:
در رادیو زمانه افراد شناخته شده و توانمندی مثل نیک آهنگ کوثر - معروفی - اردشیر زارع زاده و چند نفر دیگر مثل داریوش هستند و در کنار بقیه نیروها پل خوبی بین جوانان و رادیو می توانند درست کنند اما آیا رادیو برنامه ای دارد و به درستی از نیروهای خود بهره می برد؟
-- نسرین ، Jan 12, 2007 در ساعت 11:05 AMبه نظر من باید کمی در مورد برنامه های جوان پسند بیشتر کار کنید والا توجه اکثر جامعه را از دست می دهید. ضمن اینکه توجه از این دید که به آنها آگاهی برسانید و نشاط، بیشتر اقبال خواهید داشت.
قربان شما