رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۱ اسفند ۱۳۸۶

آقای مجسمه‌ساز و کتاب یازده کیلویی‌اش

Azadeh@radiozamaneh.com

رضا یحیایی، نقاش و مجسمه سازی است که مجموعه کارهای خودش را از سالهای 1339 تا 1383، در کتابی با عنوانReza by Reza یا "رضا در معیت رضا"، جمع کرده است. این کتاب ویژه چندی پیش با فرم یک مجسمه در پاریس منتشر شده؛ با وزنی یازده کیلو و در هشتصد صفحه به چهار زبان که علاوه بر استقبال هنرمندان در فرانسه و بقیه‌ کشورها، حتی نظر رییس جمهور فرانسه را هم به خود جلب کرده است.
رضا یحیایی، با نمایش 44 سال فعالیت هنری خودش در این کتاب، هدف‌های مختلفی داشته است.


Download it Here!

او می‌گوید کار روی این کتاب، در حد ساخت یک مجسمه زمان برده و همه مشخصات وزن و فرم شبیه مجسمه را دارد. او در این کتاب از عناصر چهارگانه حیات؛ آب، خاک، آتش و هوا الهام گرفته است. دلیلش را خودش توضیح می‌دهد:" درگیری که انسان همیشه از فضای آزاد با خودش داشته تا سال 1969 یعنی زمانی که انسان به کره ماه، پا گذاشت و نسبیت و سرعت زندگی بشر، جابجا شد، همچنان ادامه دارد. ولی من فکر کردم روی همین زمینی که زندگی خودمان را می‌کنیم، این عناصر با ما در تماس هستند و فقط سمبل نیستند، این عناصر وجود بشر را پر کرده‌اند. آب، باد، خاک و آتش ؛ سمبل‌های زندگی بشر هستند و من‌هم چون یک مجسمه ساز هستم؛ اینها را با عنوان ابزار اولیه‌ بیان کارهایم انتخاب کردم."


تصویری از کتاب "رضا بای رضا" با وزنی 11 کیلو و در 800 صفحه که در قالب یک مجسمه، فعالیت 44 سال مجسمه‌سازی یحیایی را نشان می‌دهد

شما به این کتاب به عنوان یک اثر هنری نگاه کردید و فکر می‌کردید که در حال ساخت یک مجسمه هستید؟
بله. همینطور است. مجسمه‌ای است که بیان هم در آن حفظ شده است. چون مجسمه فقط شیء نیست. من خواستم اواخر کار مجسمه سازی‌ام، سمبل‌های زیادی از فرم‌های حجمی در کارم دیده ‌شود، مخصوصا مکعب و زاویه‌های خاصی از فرم‌های هندسی در کارهایم، که همان آدم هستند ولی به‌صورت هندسه درآمده‌اند؛ این کتاب برای من نتیجه همه‌ مجسمه‌هاست در این کتاب، که خودش در بطن خودش همه را نگه داشته است.

برای همین برای من، اول به عنوان یک اثر هنری است و بعد کتاب. سمبل‌ها، در کارهای من نشان می‌دهد، فقط جنبه ایستایی یا زیبایی وجود ندارد. فقط برای نگاه کردن نیست. لمس کردن، حس کردن و گاهی هم مثل یک کلام می‌ماند آن مجسمه‌ واقعی. در هرصورت مجسمه مثل کتابی می‌ماند که حرف می‌زند. اینجا برعکس است. یک کتابی است که از مجسمه صحبت می‌کند.

ولی یادم است شما تاکید داشته‌اید این کتاب چهار زبانه حجیم، که خودش یک اثر هنری است، برای ایرانی‌ها منتشر نشده است؟
منظورم این است که با این روش و با چند زبانه بودن کتاب، برای نوع متفاوت دیالوگ‌ها فضا بازتر می‌شود. در مورد این کتاب، موقعیت خاصی را درنظر داشتم. دچار کمبود هم نیستم، اما دیدگاه خارج از مرز و نگاهی که به وضعیت فرهنگی ما وجود دارد، به نوعی ما و دنیای‌مان را محکوم می‌کنند؛ من می‌خواستم دلیل بیاورم که دنیای ما اینطور نیست. وسعت و شرایط دنیای هنری ایران و فضای هنری کشور به خصوص با حضور جوان‌های هنرمند و با شوق ساختاری وخلاقیت، چندین برابر شده است.

بنابراین شما با انتشار این کتاب دست به یک نوع دفاع زدید از هنرمند و البته ایرانی بودن؟
صد درصد. البته نه به معنای وطن. الان نمی‌خواهم به آن معنا بپردازم.

یعنی فقط به عنوان یک هنرمند؟
بله. راستش ... وضعیت سیاسی فرهنگی ما، بچه‌های ما را از جایی که بودند، کنده و به همه اجازه می‌دهد یک‌جوری با ابزار و نگاه تازه، با دنیای تازه‌ای بیایند و بیان و نگاه فرهنگی خودشان را داشته باشند.

من از این نظر ایرانی هستم و در اروپا و آمریکا زندگی می‌کنم. این کتاب یک‌جور هم کارت ویزیت است، البته نه فقط برای من. با این همه این کتاب یک دیوار دفاعی نیست و من نمی‌خواهم از چیزی یا کسی دفاع کنم. وقتی این کتاب را به دوستان خارجی‌ام می‌دهم، بیشتر آنها، می‌پرسند کسی‌که اینکار را کرده، ایرانی است و با فرهنگ شرقی دست به چنین کاری زده؟

به هر حال یک‌سری مسائل و فرهنگ شرقی وجود دارد که ریشه‌ ایرانی من در آن هست. حالا فرم است، رنگ است، قالب‌های ذهنی است. نمی‌دانم . چون مجسمه هم یک زبان بی‌زبانی‌ست، در عین حال که از یک فرهنگ خاص صحبت می‌کند، کاملا زبانش جهانی است. یعنی فرم‌ها، زبان و بیان خودشان را دارند. دستور زبانی هم در مجسمه سازی وجود ندارد به جز اجرای آن، ساختن‌ها، ساختارها و گاهی وقت‌ها فرم‌ها.


رضا یحیایی، به عنوان یک هنرمند، بزرگ‌ترین مشکل جامعه ایران را در این می‌داند که مردم بلد نیستند،"نگاه" کنند/ عکس‌ها: عباس حجت‌پناه

حالا که بحث ایران شد، سری هم به ایران بزنیم. شما در نخستین سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه سازی در ایران، داور بودید. در این شرایط از نزدیک روند کار مجسمه سازی در ایران را دیده‌اید. به عنوان یک استاد مجسمه‌سازی چه نقاط ضعفی را در کارهای هنری جوانان دیدید؟
در کارهای هنری جوانان ایرانی، تنها چیزی که نیست، همان نقطه ضعف است.

یعنی می‌خواهید بگویید همه‌ کارها در مجموع عالی‌ست؟
نه، اینطوری نیست. شاید چیزی که جامع و دردآور است، و برای من آزاردهنده، فقر فرهنگی است. آدم‌ها در ایران وقت ندارند "نگاه" کنند. هنر برای مردم، هنوز به عنوان یک عنصر لوکس به حساب می‌آید. ما همه می‌دانیم که جامعه‌ای داریم که فلسفه و شعر در آن زیاد است ولی مصرف‌کننده نیستیم. مصرف که می‌گویم نه آن مصرفی که مثلا لیوان آبی است که باید بنوشی. مصرف هنر بالاتر از آن است. درواقع جامعه را نمی‌توانید بدون فلسفه و شعر نگهدارید.

موضوع شاید این است که در ایران عادت شده که چشم اصلا زیبایی را نمی‌بیند که البته این موضوع چندین دلیل دارد. ولی من بیشتر در مورد آن کسانی صحبت می‌کنم که شما در این سمپوزیوم با آنها بیشتر از نزدیک آشنا بودید و با آنها کار می‌کردید!
در درجه نخست باید بدانیم که هنرمندان ما، اصولا تافته‌ جدا بافته‌ای هم نیستند. فرق جامعه‌ ایتالیا یا جامعه‌ فرانسه یا جامعه‌ هلند، با ما در این است که مردم خواستار هنر هستند.

خیلی خنده‌دار است وقتی یک نمایشگاه در ایران افتتاح می‌شود، درصد بالای بازدیدکنندگان آن، هنرمندان هستند و بین آنها تقریبا بازدیدکننده عادی نیست، درست برعکس فرانسه یا ایتالیا.

این است که در جامعه‌ من، فقر فرهنگی، اذیت کننده است. توقع من از جامعه چیز دیگری است. مهم نیست که یک کار هنری بخرید یا نخرید، این یک مساله‌ جداست. ولی باید بتوانید" نگاه" کنید، این خیلی مهم است؛ بایستیم و به یک اثر هنری نگاه کنیم. این نگاه شماست که آن هنر را رشد می‌دهد، آن را مطرح می‌کند، آن را بیان می‌کند و هنرمند را به شک می‌اندازد و یک جوری، با خودش درگیر می‌کند.

اینجاست که حتی آن فرد عادی هم شاید بتواند یک روز، یک اثر هنری خلق کند. اثر هنری منظورم بر اساس قیمت، بزرگی و کوچکی آن نیست. منظورم این است که بتواند بیان خودش را داشته باشد. سال هاست فرهنگ نقاشی و فیلم‌سازی داریم ولی هنوز در جامعه‌ ما، یک مجسمه ساز، نقاش، فیلمساز، معمار یا یک طراح، نیست که باید بفرستیم او را خارج از مرز؛ آنجا موفق شود و بگوییم، این نقاش است که در ایران رشد کرده.

فکر می‌کنید خیلی زمان ببرد تا به این چیزی که شما می‌گویید، برسیم؟
زمان هم اگر ببرد باید یک روزی شروع کرد از یک جایی. چاره‌ای نداریم. فقط نمی‌توانیم با یک جمله بگوییم "هنر نزد ایرانیان است و بس"! خب فرض کنید، هنر نزد ماست ولی چه چیزی از آن را مصرف می‌کنیم؟

البته هنوز این جمله ثابت نشده است آقای یحیایی!
درست است... ولی من واقعا دلم می‌خواهد مردم را تعلیم بدهیم که بایستند و یک تابلو را نگاه کنند. حالا این تابلو هرچه که باشد. جالب است در ایران کمتر کسی پیدا می‌شود، که دلش بخواهد نگاه کند. من همیشه این حسرت را دارم در مورد ایران.

اگر هم بخواهد نگاه کند می‌گوید خب! این چیست؟ به درد چه می‌خورد؟ برای چه کاری است؟ چکارش می‌خواهد بکند؟ و چقدر قیمت آن است؟ کجا مصرف می‌شود؟

آن فرد اصلا نمی‌تواند بفهمد یا درک کند که یک قطعه شعر یا یک قطعه موسیقی، می‌تواند چه نقشی در زندگی او داشته باشد. فقر فرهنگی ما زیاد است.
حالا اینکه آیا روزی انقلاب فرهنگی پیش خواهد آمد؟ نمی دانم! شاید یک روزی یکی بلند شود بگوید، آقا اینگونه نگاه کنید، اینگونه گوش کنید، اینگونه ببینید. لااقل قدر یا ارزش آثار را ببینید.

لازم نیست قدر و ارزش هنرمند را بدانید. او کار خودش را می‌کند و خیلی هم خودخواهانه لذتش را می‌برد. من هنرمند مهم نیستم. عمل من اگر ارزش دارد، مهم است. من می‌آیم و می‌روم مثل همه‌ آدم‌ها. اسم من "هنرمند" باشد یا نباشد؛ عمل من مهم است. آن عملی که حالا به‌صورت مجسمه است، به‌صورت یک قطعه شعر است یا یک کتاب است؛ این است که می‌ماند. آن که می‌ماند باید نقش خودش را بازی کند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

ممنون که باعث شناخت رضا یحیایی به من شدید. من یک دانشجوی هنر در تهران هستم و مجسمه هم می سازم از خواندن این مطلب درباره کتاب آقای یحیایی که خودش یک اثر است هوش از سرم رفت. ممنون.

-- بهمن ، Mar 10, 2008 در ساعت 09:05 PM

این گونه کتاب ، در سال های اخیر قرینه و مانند هائی دارد . از جمله کتاب عکس های "هلموت نیوتن" است که به خریداران آن یک رحل مخصوص هم می دادند، ودر نهایت کتاب که روی رحل باز می شد مثل یک میز عسلی می شد، و در غیر این حالت هم واقعا نگاه کردن به کتاب میسر نیست .
مناسب است نام ناشر کتاب و همچنین زبان های کتاب را اعلام دارید .

-- colsoom khabiri ، Mar 11, 2008 در ساعت 09:05 PM