رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفتوگو > تبعیض را بهخاطر مذهب و زن بودن، چشیدم | ||
تبعیض را بهخاطر مذهب و زن بودن، چشیدمنام هما سرشار برای کسانی که در ایران کتاب (خاطرات شعبان جعفری) را خواندهاند، آشناست. هما سرشار درآمریکا در کنار فعالیتهای پژوهشی و روزنامهنگاری، به خاطر برگزاری انواع کنفرانس و سمینارهای مربوط به حقوق بشر و مسائل مربوط به ایرانیان هم شهرت دارد. سرشار، ویدیوهای مستندی را با عنوان دمی با اهالی... برجسته هنرو ادب و تاریخ اجتماعی معاصر ایرانیان خارج از کشور تهیه کردهاست. دراین مجموعه افرادی مثل مهشید امیر شاهی، ناصر اویسی، منیره روانیپور، نادر نادرپور،مشفق همدانی و خیلیهای دیگر جلوی دوربین او نشستهاند و با او صحبت کردند. این مجموعه هم نام او را بین ایرانیاین مقیم خارج، آشناتر کرد. سرشار علاوه بر تحقیقات مختلف میدانی درباره یهودیان، کتاب چهار جلدی «یهودیان در تاریخ معاصر» را هم تهیه و تالیف کرده که دربردارنده مستندات مختلفی درباره این اقلیت مذهبی است. امسال 43 سال از شروع به کار روزنامهنگاری او میگذرد. کاری که او در هفته نامه" زن روز" و بعد هم کیهان و رادیو تلویزیون ایران تجربه کرد. او که بعد از انقلاب، به آمریکا مراجعه کرده هنوز دست از تحقیق و نگارش و فعالیتهای ژورنالیستی برنداشته است. با هما سرشار، درمورد تجربیات این سالها و سابقه کار در مطبوعات و رسانههای مختلف صحبت کردم و اینکه هما سرشاری که در آمریکا زندگی میکند و وقت خود را با نوشتن و همکاری با رسانههای مختلف دیداری و شنیداری میگذراند، چه تغییری با همای آن سالها دارد؟ او از این تغییر 43 ساله میگوید: " دنیای روزنامهنگاری و دنیای خواندن و نوشتن و کلام و قلم، من را مجذوبتر از قبل. قاعدتا هر آدمی میتواند بعد از چهل و خوردهای سال خودش را بازنشست کند، اما هروقت به این موضوع فکر میکنم با خودم میگویم: نه! هنوز نه!" او میگوید:" فرق یک روزنامهنگار و کسی که اهل قلم است با دیگران این است که بعد از سالها، تجربیاتی را کسب میکند و پختگی در کارهایش پیدا میشود که حیفش میآید آنرا کنار بگذارد." به همین دلیل سرشار حالا خودش را پختهتر میداند و آرامتر:" شلوغیها، شیطنتها و حالاتی را که در جوانی داشتم دیگر ندارم و به دنیا از منظر دیگری نگاه می کنم. از منظر تساهل و پذیرش کسانی که مثل من فکر نمیکنند." گفتوگو با هما سرشار را از اینجا بشنوید.
به عنوان یک ژورنالیست، در این سالها با تساهل بیشتری به مسائل نگاه میکنی؟ فکر می کنی چه زمانی موفق میشوی تا این حد پیش بروی؟ امیدوارم در 43 سال آینده بتوانی. مسئله و دغدغهات به عنوان یک روزنامهنگار، حالا که از مملکت خودت بیرون آمدی و سالهاست در آمریکا زندگی میکنی، چیست؟ تا بهحال برای این دغدغه چه کار کردی؟ خودت تجربه تبعیض را داشتی؟ این تبعیض به خاطر مذهب بود؟ من را از تلویزیون و از کیهان بیرون کردند. فکر میکردند که با این تدبیرها شاید جلوی چیزهایی را بگیرند ولی عملا شاهد هستیم که این اتفاق نیافتاد ولی لطمه روحی و درد سنگینی که روی سینه خیلی از ما گذاشت، همچنان باقی است و جای زخم آن طوری است که التیام یافتن آن خیلی سخت است.
با وجود این تجربه و مسائلی که طی کردی، به نظر میرسد حوزه اجتماعی ژورنالیستی برایت اهمیت بیشتری دارد. اینرا میتوان از کارهایت فهمید. اما در مورد نوع رسانه، فکر می کنم یکی از علاقهمندیهایت رادیو باشد. یک سال و نیم هست که بخشی از ایرانیان آمریکا عادت کردهاند شنبهشان را با برنامه هما سرشار شروع کنند در رادیو 670AM . از طرفی خودم در ساختار رادیویی راحتتر از تلویزیون هستم. این تجربه را بعد از مدتها که کنار گذاشته بودم، با این برنامه محلی که روزهای شنبه به مدت دو ساعت از ساعت 8 تا 10 در لس آنجلس و کالیفرنیای جنوبی پخش میشود، شروع کردم . همه کارهای این برنامه دوساعته را خودت انجام میدهی و بهصورت زنده تهیه و اجرا هم میکنی؟
در تحقیقات و تالیف کتابها، به مسائل زنان خیلی توجه می کنی. فمینیست هستی؟ آن حالت آنقدر تعدیل پیدا کرده که به این نتیجه رسیدم بدون حضور مردان در کنار زنان نمیشود مسائل را حل کرد و این دو جنسیت قائل به جدایی نیستند. این جزو اتفاقاتی است که بعد از چهل سال برای من افتاده است. همانقدر که مردان به ایدئولوژی فمینیستی اعتقاد دارند و برای ما مهماند، زنهایی هم که زنستیز یا مردستیز هستند و مشکلات زنان را تکذیب میکنند، جلوی کار ما را میگیرند. در واقع این مسئله را برای خودم حل کردم. نمی دانم چه نوع فمینیستی هستم. یک فمینیست واقعگرا؟ با این دیدگاه جدید، حتما در جریان جنبش زنان در ایران و فمینیستهای موج جدیدی که وارد این مبارزات شدهاند، هستی؟ فکر می کنم این جنبشی که در حال حاضر و ظرف این چندین سال آخر در ایران اتفاق افتاد، فعالیت درستی است که به دلم بسیار مینشیند. شاید یک سری حرکات اوایل انقلاب باب طبعم نبود چون با مسائل فمینیست اسلامی و این چیزها آمیخته بود ولی الان واقعا میبینم که نسل جوان و این جنبشی که از دل نسل جدید بلند شده، خیلی درست است و من حمایتش می کنم. دمشان گرم هرکاری که میکنند. کمی به سرشار نویسنده بپردازیم. در زمینههای مختلف تحقیق کردی. از مسائل یهودیان و اقلیتهای دینی گرفته تا مسائل مربوط به زنان، ولی کتاب "خاطرات شعبان جعفری" که مصاحبه توست با او، از معدود کتابهایی است که در ایران بهشدت خواننده داشت و در میان نماینده نسلهای مختلف خیلی به آن رجوع شد. فکر میکنی چرا تنها در مورد این کتاب تو چنین اتفاقی افتاد؟ فکر می کنم به این دلیل که شعبان جعفری یک ضد قهرمان بود. در جامعه ایران قبل از انقلاب و حتی بعد از انقلاب، کسی نبود که اسمش را نشنیده باشد یا نسبت به این آدم حسی نداشته باشد. حالا گروهی بودند که بهشدت از او متنفر بودند و گروهی بودند که دوستش داشتند و گروه زیادی هم او را مسبب اتفاقاتی میدانستند مثل کودتای 28 مرداد. بهنظر من، آنچه باعث شد این کتاب اینقدر خواننده داشته باشد و مردم اینقدر از آن استقبال کنند بخش تاریکی از تاریخ معاصر ایران بود که هرگز از دهان این آدم شنیده نشده بود. خیلی خطر کردی که سراغش رفتی؟ خودم فکر کردم که این کار کاملا ژورنالیستیست و کار پژوهشی که جایش خالی بود و لازم بود انجام شود. هیچوقت از اینکه این کار را کردم، پشیمان نیستم . هیچکسی تا آن زمان نخواست یا نتوانست به این فرد نزدیک شود و حرفهایش را بشنود. من حرفهای او را با اسناد و مدارک موجود در کتابخانهها، مقایسه کردم و در کتاب آوردم. استنباط از این که او چقدر راست گفته و چه چیزهایی را نگفته و پنهان کرده، به خواننده سپردم.
نقدهایی هم که به این کتاب شد، بهویژه در ایران، تاکید بر این بود که نویسنده این کتاب – هما سرشار – بیطرفانه به این قضیه نگاه کرده و این امتیازی بود که کتاب گرفت. کسانی که در آمریکا با تو مخالفت میکردند، اپوزوسیون یا سلطنت طلبها، نظر آنها بعد از انتشار کتاب چه بود؟ یا انتقاداتی که به جزئیات کتاب شد که من اصلا توجه نکرده بودم. عباس حجتپناه، هنرمندیست که جلد کتاب را طراحی کرد. به من انتقاد شد که عمدا عکس شعبان جعفری را روی جلد بالا گذاشتی و عکس مصدق را پایین. با این کار میخواستی به مصدق توهین کنی. در حالیکه این نظر هنرمند بود و خودش طراحی و تنظیم جلد را به عهده داشت. برخی هم گفتند چرا در مورد مسائل مربوط به دکتر فاطمی یا دکتر مصدق او را زیرسوال نگرفتی و حسابی سوال و جواب نشده؛ شاید عمدی داشتی. درحالیکه تنها شرطی که او با من گذاشت این بود که در شرایطی مصاحبه میکند که سئوالی را که نمیخواهد جواب دهد، از او نپرسم. چون این تعهد را با او داشتم، پایبند ماندم. چون غیر از این نمیشد. حتی گاهی به من میگفت چرا بازجویی میکنی؟ بعد از این همه سال نوشتن، تحقیق و روزنامهنگاری، از جایگاهی که امروز ایستادی و چیزهایی که باید بهدست میآوردی، راضی هستی؟ با این همه، راستش با یک نگاه مهربانانه به فعالیتهایم ظرف این 43 سال گذشته، از این جایی که ایستادم، فقط "خوشحالم". اما رضایت خاطر روزی است که حتما بعد از آن کاری نخواهم انجام دهم. هر کاری که بکنیم و بگوییم که راضی بودیم و عالی بودیم یعنی آخر کار است. هنوز خیلی مانده تا به آنجا برسم.
|
نظرهای خوانندگان
وقتی در برابر کسی قرار می گیری که سال های کار حرفه ای اش، از طول عمر تو بیشتر است، جز فروتنی و احترام چه می توانی تقدیمش کنی. آن هم کار حرفه ای که این قدر صادقانه و صمیمانه و در ازای هیچ انجام شده است. حرف های خانم سرشار مثل همیشه به دلم نشست. خوشحالم که می توانم هر شنبه پای برنامه ی رادیویی شان بنشینم. همیشه جدیت، متانت، صراحت و تعهد کاری ایشان را تحسین می کنم و امیدوارم به آرزوهای انسانی شان در این حرفه دست یابند.
-- mandana zandian ، Nov 18, 2007 در ساعت 10:08 PMبا تشکر از آزاده خانم برای این مصاحبه خوب.
با احترام ، ماندانا زندیان