رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۶ مهر ۱۳۸۶
به بهانه سالروز تولد شاعر رنگ و کلمه

سهرابی که با همه فرق داشت

Azadeh@radiozamaneh.com

اگر سهراب سپهری زنده بود روز پانزدهم مهرماه امسال، هشتاد ساله می‌شد. سهراب سپهری همان شاعر رنگ و کلمه است که بعد از فوت، محبوب جوانانی شد که او را تنها «سهراب» صدا می‌کردند.

هنوز هم اگر گذرتان به مشهد اردهال- محلی که سهراب دفن شده- بیافتد که روی سنگ قبر او نوشته شده «به سراغ من اگر می‌آیید نرم و آهسته بیایید» دختر و پسرهای زیادی را می‌بینید که نشستند و شعرهایش را می‌خوانند.

او کسی است که در هنر معاصر ایرانی اسمش به عنوان شاعر و نقاش برجسته است. با این حال نقد کارهایش با مهربانی یا سخت‌گیری همیشه بین اهالی ادب و هنر وجود داشته است. شاید به قول آیدین آغداشلو، نقاش و گرافیست به این دلیل است که سهراب به نسلی از هنرمندان ما تعلق دارد که در سال‌های بعد از 1340 رشد کرده و شکل گرفته‌اند.

یکی از مشخصه‌های آن نسل این بود که فهمیدند کجا ایستاده‌اند و در جهان پرتکاپوی معاصر چه می‌گذرد و در برابر بحران هویت ملی چه راه حلی وجود دارد.

برنامه را از اینجا بشنوید.


photo/ sohrabsepehri.com

فروغ فرخزاد در مورد سهراب گفته است : «سپهری از بخش آخر کتاب «آوارآفتاب» شروع شد و همینطور ادامه پیدا کرد و پیش رفت. سپهری با همه فرق دارد. دنیای فکری و حسی او برای من جالب‌ترین دنیاست. او از شهر و مردم و زمان خاصی صحبت نمی‌کند. او از انسان و زندگی حرف می‌زند و به همین دلیل هم وسیع است.

در زمینه وزن، سهراب راه خودش را پیدا کرده است. اگر تمام نیروهایش را فقط صرف شعر می‌کرد می‌دیدیم که به کجا خواهد رسید».

علی دهباشی، نویسنده، محقق و سردبیر مجله بخارا در مورد دلایل استقبال از اشعار سپهری می‌گوید : «در دوران حیاتش، مطلقا استقبالی از سوی جوانان نشد. برای اینکه در دوره‌ای که سهراب سپهری شعر می‌گفت ادبیات سیاسی در ایران در اوج بود و شعر به اصطلاح متعهد و مردمی حاکم بر فضای ادبی آن زمان بود.

سروده‌های شاعرانی مورد استقبال قرار می‌گرفت که نسبت به حکومت و مسائل سیاسی آن زمان، پی‌گیری مستقیمی داشتند. بعد از انقلاب هم همینطور بود. بعد از فروکش کردن جریانات سیاسی، سهراب سپهری مطرح شد و علتش این بود که آن شعرها و فضاها دیگر پاسخ نمی‌داد و نسل دیگری آمده بود و دیگر هیجانات نسل قبل از خود را نداشت و از سوی دیگر یک رخوت و فطرتی هم در جامعه ایجاد شده بود. بنابراین یک نوع عرفان گرایی و تامل در خویشتن، در شکل‌های فرهنگی گوناگونی اتفاق افتاد که یک وجه آن در قالب استقبال از سروده‌های سهراب سپهری بود».

رضا براهنی تقریبا همیشه اشعار سهرب را نقد می‌کرد. او با اشاره به شعر «خانه دوست کجاست» گفته : «آیا در عصر حاضر کسی با این ترتیب عارفانه می‌تواند نشانی دوست خود را پیدا کند؟ زمانی که همه چیز در حال مسخ کردن همه چیز است، آیا امکان آن هست که کسی از کوچه باغ سبز بگذرد؟ آیا تمام صداهای ویران کننده‌ زندگی امروز، سکوت عارفانه‌ سپهری را به هم نمی‌زند؟»

زنده‌یاد مرتضی ممیز می‌گفت : «وقتی او را شناختم، او را یک نقاش دیدم. این به معنای تخطئه‌ کار شاعری او نیست، چرا که وقتی شعرهای او را می‌خوانید آنقدر تصویری ، خوانا و دیدنی است که انگار تابلویی را با لحن بسیار زیبا توصیف می‌کنیم. به طور کلی، وقتی در هر رشته از هنر به پختگی برسیم، به شاعری در آن هنر می‌پردازیم. چیزی که بیشتر در کارهای سپهری، چه شعری و چه نقاشی وجود دارد، سادگی آنهاست. سادگی به معنای بی‌تکلفی. به معنی وارستگی. به معنی کل مضامین».


داریوش آشوری، اندیشمند و مترجم هم در مورد سهراب سپهری نظر خاصی دارد : «سهراب از نظر زبان از توفیق بزرگی برخوردار نیست. شاید به دلیل اینکه با ادبیات فارسی خیلی مانوس نبوده، به آن شکلی که شاملو و اخوان حساسیت ادبیاتی داشتند و دنبال این کار رفتند، سهراب سپهری نرفت و نشان هم نداد که دارای یک چنین حساسیت‌هایی هست. اما از نظر فکری روشن‌تر و دقیق‌تر از شاعران دیگر می‌توان در موردش اظهار نظر کرد».

باز هم سهراب در زمانه :
رمز دل دردهای سهراب

Share/Save/Bookmark