رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۶ مهر ۱۳۸۶
درباره تئاتر بندیکتوس

ایران و اسرائیل روی صحنه رفته‌اند

Azadeh@Radiozamaneh.com

یک نمایش نسبتا پرسروصدا از اولین روز ماه اکتبر در سانفرانسیسکو روی صحنه رفته است. نمایشی که با بازیگران ایرانی، آمریکایی و اسرائیلی شکل گرفته است. تا همینجا موضوع به اندازه کافی حساس هست اما موضوع نمایش در کنارحضور دست‌اندرکاران چند ملیتی، حساسیت ماجرا را بیشتر کرده‌است. داستان تئاتر" بندیکتوس" درست ۷۲ ساعت قبل از حمله آمریکا به ایران اتفاق می‌افتد؛ دو دوست دوران کودکی، یکی مسلمان و دیگری یهودی، که هر دو متولد یک شهر در ایران هستند، در یک صومعه در رم مخفیانه ملاقات می‌کنند تا درباره بهای امنیت و آزادی مذاکره کنند.

ماتی لرنر نمایشنامه نویس اسراییلی، روبرتا لویتو نمایشنامه نویس آمریکایی، ترنج یقیازاریان مدیر هنری ایرانی/ارمنی شرکت تئاتری گلدن ترد همراه با دکترمحمود کریمی حکاک کارگردان ایرانی، بعد از مذاکرات مختلف به این نتیجه رسیدند می توانند درباره رابطه ایران، آمریکا و اسراییل نمایشی روی صحنه ببرند.

محمود کریمی حکاک کارگردان تئاتر که استاد دانشگاه سیینا در آمریکاست و سال‌ها کارگردانی تئاترهای خاص ادبی و هنری ایرانی را به عهده داشته، همان کسی است که سال 1993 بعداز سال‌ها زندگی و تحصیل در آمریکا، به قصد ماندن و زندگی دائم در ایران، به کشورش برگشت اما محدویدت‌ها ومسائلی که برای کار کردن او به وجود آمد، او را وادار کرد دوباره ایران را به مقصد آمریکا ترک کند.

کریمی حکاک که در طول اقامتش در ایران به عنوان کارگردان تئاتر، اجازه فیلمسازی نداشت، فیلم " درد مشترک "را ساخت اما اسم همسرش یاسمین ملک نصر را به عنوان کارگردان در تیتراژ فیلم آورد.

به او گفته شده بود فقط می‌تواند در زمینه تئاترفعالیت کند ولی هر چه طرح تئاترارائه می‌کرد، هیچکدام قبول نمی‌شد و مجوز نمی‌گرفت. بالاخره صدوبیست ‌و پنجمین طرح نمایش یعنی " رویای شب نیمه تابستان" در دوران ریاست جمهموری محمد خاتمی، مجوز اجرا گرفت و با مشکلات زیادی روی صحنه رفت ولی در چهارمین شب اجرا افرادی روی صحنه ریختند و کار را تعطیل کردند. بعد از این ماجرا کریمی حکاک به دادگاه احضار شد و به جرم " تجاوز به عفت عمومی " و "گمراهی جوانان" متهم شد. همه اینها باعث شد که در نهایت تصمیم بگیرد دوباره به آمریکا برگردد.

اما چرا بعد از این‌همه سال فعالیت، تئاتری با موضوعی به این عجیبی و حساسی را در دست گرفت که حتی در میان ایرانیان مقیم آمریکا، در موردش بحث‌های موافق و مخالف زیادی شکل گرفته است؟
برای بررسی دلیل اجرای تئاتر"بندیکتوس" و مسائل حاشیه‌ای این اجرا سراغ دکتر محمود کریمی حکاک کارگردان این نمایش رفتم.

زمانی که آقای خاتمی و آقای کاتساف، رییس جمهور ایران و اسراییل، در مراسم تشییع جنازه پاپ ژان پل دوم همدیگر را دیدند، تماسی شکل گرفت که ایده نوشتن یک نمایشنامه شد.موضوعی که قرار است در آینده اتفاق بیفتد؛ با نگاهی به این موضوع که آیا شکل‌گیری دیالوگ بین دو کشور امکان دارد؟

او می‌گوید، برای همکاری با این پروژه ابتدا با همکاران تئاتری در ایران تماس گرفته‌اند؛ با چند نفر از دست اندرکاران و سیاستگذاران تئاتر ایران و خواهش کردند که اگر کسی از ایران علاقمند به همکاری هست بیاید.اما به خاطر موقعیتی که در ایران وجود داشت، هیچ‌یک از کسانی که در ایران زندگی می‌کنند، نتوانستند همکاری کنند.

آنها یک‌هفته در کنار یکدیگر راجع به انواع و اقسام امکانات فرهنگی بین دو کشور، صحبت می‌کنند. در نتیجه تصمیم نهایی گرفته شد.

دکتر حکاک تاکید می‌کند:" در خاورمیانه هرگز صلح مداومی برقرار نخواهد شد، مگر اینکه ایران و اسراییل بتوانند بین خودشان صلحی برقرار کنند. صلح ایران و اسراییل هم تقریبا ناممکن است، مگر اینکه آمریکا یک ‌مقدار از خودسری‌ها و خودبینی‌های خودش دست بکشد و واقعا علاقمند به ایجاد صلح در خاورمیانه باشد."

اشاره کردید که صلح خاورمیانه امکان‌پذیر نیست، مگر بین ایران و اسراییل صلح شود. چرا به این شکل نگاه نمی کنید که بین اسراییل و فلسطین صلح شود؟
یکی از مسایل بسیار درگیرکننده ایران امروز، موضوع فلسطین است. ایران در سی سال گذشته نسبت به فلسطین تعهدی در خودش حس می‌کند و فکر می‌کند باید از فلسطینی‌ها حمایت کند و در نتیجه تا زمانی که مسئله جدی بین ایران و اسراییل حل نشود، مساله فلسطین هم حل نخواهد شد. به نظر من موضوع فلسطین و اسراییل، بستگی بسیار مستقیم و اساسی با روابط ایران و اسراییل دارد.

گفت‌وگو را از اینجا بشنوید.


محمود کریمی حکاک کارگردان بندیکتوس

با توجه به حساسیت رابطه ایران و اسراییل، واکنش ها را نسبت به این نمایش، چطور پیش بینی می‌کنید ؟
در اجرایی که در دانشگاه داشتیم، یک پانل داشتیم با حضور منصور فرهنگ و استفان برگ که یکی از نئوکان‌های یهودی آمریکایی هست. گله اصلی آقای برگ این بود که وزنه نمایش به نفع ایران است و منصور فرهنگ هم شکایت داشت که وزنه نمایش به نفع اسراییل می‌چرخد. معلوم می‌شود نمایش آنقدر متعادل است که هر کسی از ظن خود شد یار آن.

از دید خودتان وزنه به کدام سمت است؟
از دید همه ما وزنه‌ها بسیار متعادل است.

بازیگران اسراییلی هم همین‌طور فکر می‌کنند؟
اسراییلی‌ها هم همین‌طور. مارتین ورنر هم همین را خواهد گفت چون تلاش همه ما این بوده که همه نظرها را مطرح کنیم و قضاوت نکنیم. کار ما به‌عنوان هنرمند این نیست که قضاوت کنیم. کار ما این است که مسئله را مطرح کنیم و اجازه دهیم تماشاگر خودش قضاوت کند.

بالاخره حس وطن‌پرستی در هر شرایطی در کار بی‌تاثیر نیست؟
حتما اینجور است. اما شانس ما این است که هروقت حس وطن‌پرستی من خواسته دخالت کند، حس وطن‌پرستی مارتین ورنر جلویش ایستاده و اجازه نداده زیاد دخالت کند. درست عکس این هم صادق است. وقتی وطن پرستی ایشان خواسته دخالت کند، متقابلا حس وطن‌پرستی من مانع شده اس..

اجرای یک تئاتر ایرانی در آمریکا چه مشکلاتی دارد؟
تئاتر ایرانی چندین و چند نوع است. در آمریکا خیلی تئاترهای ایرانی اجرا می‌شود. تئاترهای صمد هستند، تئاتر پروانه‌ای در مشت بوده و تئاترهایی به زبان فارسی. امیدوارم که منظورتان اینها نباشد.

مسلما نیست.
آنها خودشان را برای یک تماشاچی خاصی آماده می‌کنند. ولی من شاید در پنجاه کاری که در آمریکا انجام داده‌ام به جرات می‌توانم بگویم شاید بیش از 50درصد آنها براساس داستان‌ها، اسطوره‌ها و اشعار ایرانی بوده؛ انتخابی از مثنوی معنوی مولوی، داستان ماهی سیاه کوچولو صمد، " هفت مرحله " که دیالوگی بود بین مولوی و فروغ، " تولدی دیگر" که براساس اشعار فروغ بوده .

در تمام این‌ها چیزی که مهم هست رعایت شود و جذاب است هم برای هنرمند و هم برای تماشاچی این است که ما مسئله را شخصی و مربوط به یک اجتماع خاص نکنیم. ادبیات و هنر آنقدر غنی هست که من معتقدم جهانی است و خیلی راحت یک تماشاچی آمریکایی می تواند با مولوی و فروغ ارتباط برقراربکند. کار ما به‌عنوان هنرمند باید این باشد، که این ارتباط‌ها را بسازیم. یعنی ما وظیفه مان پل زدن است.


photos/ Gohar Berseghyan

هروقت پل زدید، توانستید رابطه راحتی با مخاطب تان برقرار کنید؟ استقبال از کارهایی که به‌هرحال برداشتی از یک اثر ادبی است و یک مقدار سنگین محسوب می‌شود‌، برای مخاطبان چطور بوده ؟
استقبال همیشه بسیار خوب است. البته من هم همیشه در تئاترهای کوچک کار کرده ام مثلا در سالن دوهزار نفری بیشتر از 80 درصد صندلی‌ها فروش رفته است. استقبال فرهنگی بعضی وقت‌ها بسیار خوب بوده و کاملا قابل درک بوده است. بعضی وقت‌ها هم مشکل داشته و تماشاچی به سوال کشیده نمایش ما را و مواقعی هم بوده است که کاملا تماشاچی با آن مخالفت کرده. ولی در تمام این نمایش‌ها همیشه کاری که کرده‌ام این بوده که بعد از اجرا با تماشاچی "بحث باز" داشته‌ام.

ما می فهمیم تماشاچی‌ها واقعا خیلی متفاوت فکر می‌کنند و این فکر متفاوت بستگی به میزان دانش تماشاچی از از فرهنگ ما دارد؛ میزان دانش سیاسی، اجتماعی و ادبی تماشاگر .

تصورتان در مورد نمایش "بندیکتوس" چیست؟ فکر می کنید ارتباطش با مخاطب چطور باشد؟
من کلمه ارتباط را به معنی مثبت یا منفی به کار نمی‌برم، به عنوان ایجاد عکس‌العمل در تماشاچی. یعنی من فکر می‌کنم و تقریبا می‌توانم بگویم مطمئن هستم تماشاگر بعد از دیدن این کار نخواهد گفت: چه خوب! یا چه بد چرا این حرفها را می‌زنند، اینها دروغ می گویند و چه می دانم، اینها خائن اند و یا به یک کشور خاصی بستگی دارند و یا بودجه‌اش را دولت جمهوری اسلامی داده و یا دولت اسراییل داده است و اینجور چیزها. یا اینکه خواهند گفت، چقدر کار فکر برانگیزی هست، فکر نمی‌کنم تماشاگر خنثی داشته باشیم.

در همین زمینه در رادیو زمانه:

ایران، آمریکا و اسراییل؛ ۷۲ ساعت قبل از حمله
و آن‌گاه گفتگو آغاز شد

Share/Save/Bookmark