رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۵ خرداد ۱۳۸۶

خرمشهر؛ یک شهر توریستی ترکش‌خورده

آزاده اسدی

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

خیلی از هم‌ نسل‌های ما از آزادی خرمشهر در سومین روز خردادماه، شادی و شور مردم و شیرینی‌ پخش‌کردن در خیابان‌ها یادمان هست. با اینکه صدای آژیر و اعلام وضعیت قرمز را فراموش نکرده بودیم و با اینکه پدران و مادرانمان خسته از اخبار نابودی وحمله هوایی بودند، از خوشحالی آزادی خرمشهر، آن روز اشک می‌ریختند و به عابر پیاده و سواره تبریک می‌گفتند.
از آزادی خرمشهر چندسال گذشته؟ ۲۵ سال.

در این سال‌ها چه اتفاقی برای خرمشهر افتاده؟ آواره‌ها و جنگ‌زده‌های آن‌روزها الان کجا هستند؟ برگشتند شهرشان یا برعکس، از شهرشان مهاجرت کردند، به‌جایی اینکه بتوانند کار کنند، تفریحی داشته باشند و از همه مهم تر،زندگی کنند.

اگر شما در این سال ها گذرتان به خرمشهری که 25سال پیش خبر آزادسازی اش، هر ایرانی را غرق غرورکرد، نیفتاده و اگر هنوز به چشم خود دیوارهایی پر از یادگاری تیروترکش را ندیده اید، بد نیست به حرف کسانی گوش کنیم که به دور از گزارش و تحلیل‌های رسمی، از خرمشهر این روزها می گویند.


علی سراج همدانی عکاس مستند اجتماعی اهوازی است که مدام در راه خرمشهر در رفت‌وآمد است. سراج که جایزه‌های مختلف عکاسی در زمینه‌ مقاومت، کودک و معنویت و جنگ گرفته است، درباره‌ تغییرات نامحسوس خرمشهر در این ۲۵سال می‌گوید.


او آخرین بار تعطیلات نوروز 86 در خرمشهر بوده و نخستین بار سال 1372 که هنوز خرابی‌های جنگ تقریبا دست نخورده باقی مانده بود.

از او می پرسم بین خرمشهری که سال ۷۲رفته وخرمشهری که سال ۸۶ دیده، چه تفاوتی وجود داشته؟
"بین این سال ها هم زیاد به خرمشهر رفته ام. سال های ۷۵ و ۷۶ مجموعه ای از کشتی‌هایی را که در آب های خرمشهر غرق شده بودند ،عکاسی می‌کردم. حول کارهای خودم و مسائل مربوط به پروژه عکاسی ام، بازسازی‌های انجام گرفت. مثلا رودخانه کارون و پل هایی که ساخته شد و لایروبی‌ای که شد و الان هم در حال انجام است. ولی هنوز کاری که باید انجام شود، نشده ؛ توسعه ای اتفاق نیفتاده است. لایه‌های درونی فقر و بیکاری در خرمشهر بسیار بیشتر شده و از لحاظ توسعه شهری هیچ اتفاقی نیفتاده است."

او می گوید بخش زیادی از کسانی که در خرمشهر زندگی می کنند، جمعیت اصلی خرمشهر قبل از جنگ نیستند "فکر می‌کنم حتی نصف آن جمعیت هم نیست و حتی کسی که اهل آنجا هم نباشد، متوجه می‌شود شهر خلوتی‌ست و التهاب یک شهر را ندارد."
سراج می گوید وقتی برای عکاسی به خرمشهر می رود مردم که گویا همدلی پیدا کرده اند، از مشکلات و گرفتاری هایشان می‌گویند

" با اینکه اطراف شهر کارخانه‌هایی تاسیس شده اما هنوز جوانان از بی‌کاری می‌نالند. شهری که ما می‌گوییم افتخار ایران است و پایگاه مقاومت جنگ بوده، نه جمعیت واقعی خود را دارد ونه به مشکلاتش رسیدگی می شود."

یکی از مظاهر جنگ در خرمشهر در حال حاضر گردشگری جنگی است.هر سال تعداد زیادی از مردم برای بازدید از مناطق جنگی راهی خرمشهر می شوند؛ این یعنی توریست و ورود توریست می تواند منبع کسب درامد برای مردم باشد. از این گردشگری جنگ چه سودی به مردم می رسد؟

هیچ سودی، چون مردم در این گردشگری‌های هیچ نقشی ندارند.شرکت‌های زیادی که مربوط به خود سپاه هستند، کاروان راهیان نور یا کاروان‌های زیارتی‌ را به خرمشهر می‌آوردند . قسمت اعظم این گردشگری دست مردم غیربومی این منطقه است که اختیار اروند کنار و شلمچه و موزه‌جنگ خرمشهر را در دست دارند. تعدادی از ارگان‌های بومی با آنها همکاری می‌کنند، ولی نه آن همکاری که مثلا برای منطقه سودآور یا اشتغال‌زا باشد. مثلا حدود یک یا دوماه که این کاروان ها می‌آیند آنجا در ایام نوروز و اسفندماه، ازمدارس یا مراکز در شهر که برای اسکان مناسب نیستند،استفاده می‌کنند. ولی هزینه‌ها و مخارج‌ عمده توی جیب خودشان می‌رود. در واقع سپاه یک منطقه‌ای می‌آید اینجا برای زائرانش هماهنگی می کند وهمه‌ وسایل رفاهی را از استان خودشان می‌آورند .از دید مردم بومی هم این بازدید ها فایده‌ای برای شهر ندارد، حتی شاید ضایعات داشته باشد. چون به هرحال مسافرینی که خیلی تعدادشان هم زیاد است هرساله می‌آیند و می‌روند، ولی می‌بینیم سود و توسعه‌ای برای این شهر ندارد.

این گردشگران جنگی در سطح شهر هم گردشی دارند و می‌توانند چگونگی سطح توسعه‌ی شهر را ببینند؟

بله، متوجه می‌شوند. خیلی‌ها می‌آیند می‌بینند. مثلا از ساحل رودخانه استفاده می‌کنند یا چادر می‌زنند ،‌ یا فقط یک روز می‌مانند و اسکان پیدا نمی‌کنند و برمی‌گردند.

او که روزهای زیادی را برای عکاسی از ضایعات جنگ در خرمشهر گذرانده،می گوید فقط یک بار در سالروز آزادی این شهر،در آنجا به سر می برده اما تصورش از جشن ملی بین مردم،کاملا تغییر کرده:" ارگان های نظامی و حکومتی برنامه‌هایی داشتند، ولی من ندیدم مردم مشارکت در این برنامه ها مشارکت داشته باشند . در حقیقت توسعه‌ای که باید بعد از جنگ به خرمشهر می‌دادند انجام نشده و مردم این را درک می کنند. وقتی اداره‌ی مناطقی مثل شلمچه یا موزه‌ی جنگ دست خود خرمشهری‌ها نیست،وقتی بسیاری از نیروهای کارخانه ها وشرکت های موجود در شهر غیربومی ها هستند و این شهر، مکانی شده برای اشتغال‌زایی نیروهایی که از جاهای دیگر بیایند و آنجا مشغول به‌کار بشوند، دلخوشی برای مردم نمی‌ماند. خرمشهر جایی شده که بهرحال بودجه‌هایی را به آن اختصاص می دهند اما عده خاصی از آن سود می برند. بسیاری از مردم از خرمشهر مهاجرت کردند به همین دلیل و خیلی از آدم‌های اصیل خرمشهری دیگر آنجا نیستند. "

زنان خرمشهر بیشتر ضربه خوردند
علی سلطانی عکاس اهوازی دیگری است که روی پروژه‌ی زنان و کودکان خرمشهر کار می‌کند . سلطانی که به خاطر عکاسی از این زن‌ها و شرایط زندگی شان، با درد آنها از نزدیک مواجه شده، از روزهای سختی می‌گوید که زنان خرمشهر با وضعیت نابسامان مالی می‌گذارنند اوهم از شرایطی حرف می‌زند که مردم خرمشهر را به مهاجرت وادار می‌کند.

وقتی می پرسم چرا زنان خرمشهر را برای عکاسی انتخاب کردی،می گوید:"جنگیدن کار مردهاست. ما در جبهه خیلی کم حضور زنها را می‌بینیم، حضوری مشابه مردان. اما جنگ تبعاتی که برای زنها دارد خیلی بیشتر از تبعاتی‌ست که مردها دارد. سال‌هاست جنگ تمام شده، اما در نهایت خانواده‌هایی وجود دارند که شوهر یا پسر ندارند، بچه‌هاشان همچنان پاهایشان می‌رود روی مین و از بین می‌روند ."

امرار معاش زنان خرمشهربعد از جنگ چطور است؟
فقط می‌توانم بگویم خیلی اسفناک است، در جامعه‌ ما در شرایط فعلی مردم به شدت مشکل معیشتی دارند و وضعیت اقتصادی مناسبی وجود ندارد. حتی در خانواده‌های معمولی که مردان کار می کنند ،مشکلات مالی اساسی وجود دارد. اما در خرمشهر با خانواده‌هایی روبه‌رو هستیم که شوهر و پسران بزرگ خود را از دست داده‌اند و همه اموال زن‌ها، خانه‌های خرابی است که درآن زندگی می‌کنند. البته یک قسمت‌اش را دولت پشتیبانی می‌کند، اما کمیته امداد ۳۰هزارتومان به هر خانواده‌ای می‌دهد که با مخارج امروز اصلا قابل پذیرش نیست. "

او بزرگ ترین مشکل زنان درخرمشهر را هزینه‌های زندگی می داند:" قطعا مسئله‌ اقتصادی برمسئله‌ فرهنگی هم تاثیر می‌گذارد و به‌نوعی با همدیگر ارتباط مستقیم دارند. تصور می‌کنم بیش از ۴۰ یا ۵۰ درصد مردم خرمشهر تحت پوشش کمیته‌ امداد خمینی هستند. وقتی سیستم اقتصادی‌ـ فرهنگی یک شهر مختل بشود، این گریبانگیر همه خواهد شد. خیلی‌ها رفتند از خرمشهر،‌ بعد از اینکه جنگ شد کوچ کردند و وقتی برگشتند هیچ خانه‌ای نداشتند، امکانات رفاهی نداشتند که بخواهند زندگی کنند. وقتی این‌جوری باشد آن شهر شهری مرده است، اقتصاد در آن وجود ندارد. "

اومی گوید:"یک سری کارهای زیباسازی شده برای شهر؛ مثلا پارک احداث شده، اما این کار اساسی نیست وباید بحث اشتغال و اقتصاد و مسایل فرهنگی را آنجا جدی گرفت. فرهنگسراها، سینماها. جوانان خرمشهری هیچ کاری برای انجام دادن ندارند نه کاری که سرگرمشان کند و نه کاری برای تفریح وفراغت."

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

خرمشهر، شهري‌ست كه «توري» پرده‌هاي‌اش نيز به‌غارت رفته...

-- ح.ش ، May 26, 2007 در ساعت 05:31 PM