سیزده بدر سنتی ایرانی
شادمانه زیستن هنری فراموش شده در بین اقوام ایرانی
اردوان روزبه
a.roozbeh@radiozamaneh.com
شادمانه زیستن و شادی در تاریخ ایران ریشهای دیرینه دارد. ایرانیان از دیرباز، یکی از ارزشهای زندگی را در رضایت و باور میدانستند.
در جشنهای ایرانی نیز این حس، دیری است که قدمت دارد و برخلاف برخی از اقوام که پاسدار مناسبتهای مرگآلود یا درگذشتها هستند، ایرانیان از دیرباز جشنها را برای دوری از بدی، اندوه و شر و رنج ارزشمند میدانستند.
جشن سده، پاسداشت دوست داشتن یا سپندارمزگان، چهارشنبه سوری و نوروز، عمومیترین و یا شاید آشناترین شادمانههایی هستند که ایرانیان باور داشته و دارند.
اگرچه در تقویم ایرانی که نگاه کنید، بسیاری از روزهای شادمانه و جشن را خواهید یافت.
محمد علی دادخواه، تاریخنگار و حقوقدان در مورد جشن و قداست آن در بین ایرانیان چنین اشاره میکند:
در نگرش، بینش و برداشت ایرانیان کهن، شادی لازمهی حیات اجتماعی بوده است و اعتقاد داشتهاند که اصولا بدون شادی، هیچ چیز زندگی در جای خود قرار نداشته است و بر همین مبادی هم اعتقاد داشتهاند که شادی آفریدهی اهورا است و غم، فرستادهی اهریمن. این در ادبیات ما هم بعداً منعکس بوده.
این نگرش، باز هم به واقعهای بسیار کهن و به تولد حضرت زرتشت در حوالی دریاچهی ارومیه برمیگردد. ایرانیان اعتقاد داشتند مادر حضرت زرتشت، خانم دوغوده، اوایلی که احساس حمل میکند مرتب خوش خنده شده بوده، به گونهای که هیچوقت اخم و گره بر ابروی او پیدا نمیشد. شوهر او، ورشسب که پدر زرتشت باشد، تعجب میکند که خانمش حتا یک بار هم از چیزی آزرده خاطر نمیشود. به زنان همسایه میگوید: به دیدار او بیایید که هیچوقت در این شرایطی که واجد حمل شده، بر او اخم نمیبینم. آنها هم وقتی دوغوده را میبینند، میخندند و از دیدار او مسرور میشوند.
معجزهی حضرت زرتشت این بوده که هنگامی که از مادر جدا شده، خندیده است و هیچ طفلی هنگام جدایی از مادر خندان نبوده است.
بر همین مبادی، در دین زرتشت اصولا غم، غمگین بودن و به سوگواری پرداختن را بد میدانند و حتا هنگامی که یکی از نزدیکان آنها جهان را ترک میکند، اعتقاد دارند باید فقرا و ضعیفان را شاد کرد تا از شادی آنها، آن روح هم شاد شود.
این در فرهنگ اسلامی نیز تاثیر گذاشته است. به نحوی که وقتی ما به قبور و دیدار اموات میرویم، میگوییم: نزد قبور به سرور میریم. یعنی شادی را برای آنها عرضه میکنیم. در عرف هم میگویند: برای شادی روح فلان شخص، مراسم ختم داریم. برای شادی روح فلان شخص، مراسم چله داریم. یعنی هدف شادی است، نه غم.
در فرهنگ ما، بسیار به این پرداختهاند. حافظ میگوید:
دمی با غم بهسر بردن جهان یکسر نمیارزد
به می بفروش دلق ما کزاین بهتر نمیارزد
یا در جای دیگری میگوید:
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند
این موارد نشانگر آن است که ایرانیان چقدر به شادی اهمیت میدادند.
به همین علت، میبینیم که حتا پادشاهان در هنگامی که کتیبههای خود را برکندهاند، به این نکته پرداختهاند. تا جایی که داریوششاه، هنگامی که میخواهد طولانیترین کتیبهی خود را در بیستون کرمانشاه حجاری کند، دستور داد که نخست در آن از نام اهورمزدا یاد کنند و سپس بنویسند:
سپاس خدایی را که به ما گندم داد. سپاس خدایی را که به ما آب داد و سپاس خدایی را که شادی را برای مردم آفرید.
---
وقتی از جشنهای پارسی میگوییم، سیزدهبدر یکی از همین روزها است. روز آشتی با طبیعت. روزی که پارسیان روی به دشت و بیابان میآورند و با دوری از خانه و کاشانه و گذراندن در طبیعت، آغازی را دور از شر و بدی در نظر میگیرند. سیزده را به در میکنند.
با هم همراه میشویم، برای گزارشی از سیزدهبدر مالزیایی. میتوانم به شما بگویم، چند تماس پیاپی و یا اساماسهای مختلف داشتم که این بار خیلی از ایرانیهای برگزار کنندهی جشنهای مختلف، پیام میدادند که جشن سیزدهبدری را برگزار در ولایت غربت برگزار کردهاند. یکی از آنها، سپهر بود:
من سپهر هستم، حدود هشت ماه است که در مالزی مراسم مختلف برگزار میکنم. مراسم شادی برای ایرانیهای ساکن مالزی و بهخصوص خانوادهها.
ما الان روی بام کوالالامپور هستیم. جایی بسیار زیبا و رستورانی بسیار خوب، با دید بسیار زیبا به شهر و برجهای دوقلو. این برجها نمی دانم چرا مرا یاد برج میلاد خودمان می اندازد.
خُب، پس با این حساب شما سیزده بدر را روبروی برج میلاد تهران دارید برگزار میکنید؟
دقیقا، در ارتفاعات کوالالامپور، بین درختهایی که ما را به یاد جادهی دوهزار و سههزار شهسوار میاندازد.
چرا از بعد از ظهر بودید؟
در ایران همه از ظهر بیرون میآیند و مشغول تفریح میشوند، ما هم میخواستیم از ظهر بیاییم، اما هوای مالزی خیلی گرم است و این امکان را به ما نمیدهد. توانستیم، از ساعت سه و چهار بعدازظهر که هوا خنکتر است، اینجا هم که ارتفاعات است، دوستان را دور هم جمع کنیم و فضای شاد و خوبی را در این ارتفاعات برایشان فراهم کنیم.
در برنامهی سیزده بدر ایرانیان کوالالامپور گزارش می دهیم، الان چه خبر است؟
مسابقه داریم. مسابقهی عملی و تئوری. بعد هم مراسم رقص و پایکوبی ایرانی.
خیلی هم عالی. میتوانید به ما بگویید، مالاییها چه احساسی نسبت به سیزده بدر ما دارند؟ اصلا کسی تا حالا پرسیده که اونجا چه خبره؟
بله،. به خاطر آب و هوای مالزی که هم گرم است و هم امکان بارندگی وجود دارد، در این ارتفاعات، سالنی بسیار بزرگ اجاره کردهایم. منتها طبقهی پایین اینجا تعداد زیادی خارجی هستند، چینیها، اروپاییها، فرهنگهای دیگر و خود مالاییها. همه از پلهها میآیند بالا و میپرسند، چه خبر است؟ چه جالب است، چقدر آدم دور هم جمع شدهاید و… ما هم سعی میکنیم، تا حد ممکن و خلاصه برایشان از سیزده بدر و مراسمهایمان توضیح بدهیم.
یک چیزی برای ایرانیها بگویید...
خیلی دلم برای خیلیهاشون تنگ شده.
اما، یک ایرانی هم در این جشن، اشاره میکرد که چرا این جشن رونق دارد و برایش جالب است:
من سمانه هستم. دانشجو هستم، مدت هشت ماه است به مالزی آمدهام و اینجا درس میخوانم. امروز بنا به رسم و آیین ما ایرانیها، سیزدهبدر است. زمانی که ایران بودیم، امروز را همهی اهالی خانواده و همهی شهر میرفتند بیرون.
اینجا کشوری است که از این فرهنگ خیلی دور است. برای همین، دور هم جمع می شویم که زیاد هم از فرهنگمان، سنت و آیینمان دور نباشیم.
وقتی ایران بودیم، پدر و مادرهایمان میگفتند، این روز، روزی است که باید از خانه برویم بیرون. راستش، دقیقاً نمیدانم چرا. فقط میدانم که از بچگی، طبق عادت، خانوادهها ما را جمع میکردند و میبردند بیرون. میگفتند: روزی است که شگون ندارد، بهتر است آن را بیرون از خانه گذراند.
روز سیزده، ایرانیها میگویند، یک دروغ میگوییم. شما امروز دروغ گفتید؟
نه، من هیچوقت دروغ نمیگویم. بعضیها شاید میخواهند رفتارشان را توجیه کنند، این بهانه را میآورند. اگر اینطور باشد، تمام روزهای سال روز سیزده است.
از لحظه لحظهی زندگیتان لذت ببرید، هر زمان، هرکجا و در هر نقطهی دنیا که هستید.
---
بعضی از کلاپهای ایرانی هم برنامههایی برگزار کردند. اما گروهی دیگر از ایرانیها، علیرغم گرما، رطوبت و شرجی هوا، باز هم همان روش سنتی را پیش گرفتند. بارو بندیل را بستند و کوههای اطراف کوالالامپور، سبزه و دمن و طبیعت.
اگر دوست دارید میتوانید صدای آنها را هم بشنوید که چه احساسی نسبت به روز سیزده دارند، یک جوان ایرانی که برای گزارش به سراغشان در همین کوه و چمن به سراغشان رفته بودم جلوی میکروفن داد می زند:
«امروز، سیزده بدر را با جمعی از دوستان و همسایگان بسیار محترم و شاد، به منطقهای بسیار سبز و زیبا، مثل شمال ایران، به نام «گنتینگ» آمدیم. جای ایرانیان عزیز ساکن خود ایران و اقصی نقاط دنیا، خالی است. امیدوارم، امروز سیزده بدر، سیزدهم فروردین سال ۱۳۸۸ به همهی ایرانیها خوش بگذرد. امیدوارم.»
این مراسم برای عموم مردم این کشور و میهمانان سایر کشورها نیز جالب بود. برخی از مصاحبهشوندهها اشاره میکردند که در سیزده بدر، بیشتر وقتشان صرف توضیح در مورد این مراسم شده است.
سیزده نوروز هم تمام شد و مثل روز شنبهای که پیش رو داریم، بچه مدرسهایها باید به مدرسه بروند. تعطیلیها تعطیل شده و کار و روزگار و بازار به حالت عادی برمیگردد.
تصمیم بگیرید که نوروز را با قدرت و با اطمینان، برای شادی و زندگی و امید فرصنی بدانید. به دور از هر نوع فکرهای بد.
|