رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۸ مرداد ۱۳۸۷
بازبینی ماجرای کودک آزاری در مرکز نگهداری کودکان

سرپرست بهزیستی زنجان معزول شد، تمام

a.roozbeh@radiozamaneh.com

حرف اول و آخر این است: بنابر سنت مرسوم و مثل همیشه رسانه‌ها، پرونده‌ی کودک آزاری زنجان را با یکی دو خبر و گزارش نیم بند بستند. روزی که این گزارش را برای پخش رادیویی آماده می‌کردم، تصمیم داشتم برای انتشارش در وب سایت زمانه کمی صبر کنم تا بتوانم با خبر های بهتر و چیز های تازه که به هر حال در سرنوشت این بچه‌ها موثر است، منتشرش کنم. اما امروز آن‌را می‌فرستم چون احساس می‌کنم این خبر لب سوز و لب دوز نیست. خب ببینیم که دوباره چه زمانی یک خبر کودک آزاری دیگر رسانه‌ها را آتشین کند و در کمترین زمان تب تند رسانه‌ها زود عرق کند.

Download it Here!

وقتی پرونده کودک آزاری را در زنجان شروع کردم. از هرکه خواستم مصاحبه نکرد. به جز سه نفر که نا‌امیدم نکردند. مسوولان، کارشناسان، حتا برخی فعالان حقوق کودک. جالب بود. از روزنامه نگار جوانی که به روایتی اهل حقوق کودک هم بود خواستم نظر بدهد. گفت: این کار بیرونی‌ها است. با انتشار این خبر باز معلوم نیست چه آشی برای ما پخته‌اند.

باور می‌کنید بعد از شنیدن این جمله تکراری از این روزنامه نگار بهت‌ام زد؟ آیا کسی که این‌گونه بر ظلم و بی توجهی تکیه می‌زند آب بریز آسیاب است یا آن که به این اتفاق می‌پردازد؟ آیا کسی که کودکان بد سرپرستی که دستشان از زمین و آسمان کوتاه است را به حال خود رها می‌کند مقصر‌تر است یا رسانه‌ها حتا در نوع خارجی‌اش؟
تنها خبر نیمه رسمی که بعد از این حادثه شنیدم، کوتاه و مختصر بود: «سرپرست» بهزیستی زنجان از مدیریت برکنار شد. همین. تازه فکر می‌کنم شما هم درک می‌کنید سرپرست، یعنی مدیری که موقت بود، برکنار شد و تمام.

تاریخ دقیق حادثه مشخص نیست. اما می‌دانیم آخرین روز‌های ماه تیر این خبر درز کرد. رسانه‌ها به آزار سه کودک بی‌سرپرست در شهر زنجان و در مرکز نگهداری مهر اشاره کردند. یکی از موارد نادر، این‌بار شرایط به نحوی بود که عکسی هم سر و صورت سوخته بچه‌ها هم گرفته شده بود. زهرا، مریم و محمدمهدی سه کودکی بودند که عکسهای‌شان بر روی اینترنت منتشر شد. در این عکس‌ها نشانه‌های سوختگی بر روی گردن یکی از کودکان مشهود بود و بر صورت دیگری همین‌طور.
انتشار این عکس‌ها باعث شد سرپرست بهزیستی زنجان بعد از سکوت چند روزه بلخره این حادثه را تایید کند و بگوید، می‌پذیرد که این اتفاق افتاده است. رسول سیدی‌فرد، آخرین روز تیرماه در گفتگو با خبرنگار فارس در زنجان، با اشاره به این‌که این اتفاق زمانی افتاده که مربی در پاس شیردهی بوده، ادامه می‌دهد: «گفته می‌شود که یکی از خدمه‌های این مرکز دست به این کار زده ولی هنوز این امر محرز نشده است. این خانم خدمه در آستانه بازنشستگی است و بیش از 18 سال سابقه دارد.»

به گفته‌ی رئیس بهزیستی شهرستان زنجان، این خانم در مدت فعالیت خود حتا یک سیلی هم به صورت کودکان نزده است. سیدی‌فرد با اشاره به این‌که گزارش کامل اظهارات و گفته‌های خاطیان در این پرونده به تهران ارجاع داده شده است، افزود که تهران در این زمینه نظر نهایی را خواهد داد. وی با اشاره به این‌که مسئول مرکز از سمت خود به دلیل عدم نظارت دقیق کنار گذاشته شده، گفته است که مربی شیفت نیز زمان پاسخگویی از کار معلق شده و خانم خدمه هم به مراجع ذیصلاح معرفی شده است.

در واقع با این شکل، صورت مسئله پاک می‌شود. خدمه خاطی تحت تعقیب، سرشیفت برکنار و مدیر مرکز اخراج. اما ادامه‌ی صحبت سیدی‌فرد، نکته قابل توجه‌تری دارد. او می‌گوید: «این قبیل کارها در مراکز اتفاق می‌افتد و در بسیاری از مواقع اتفاقات این‌چنینی هرگز گفته نمی‌شود».


عکس از تابناک

خودشان بی لیاقتند
خبر را برای یکی از مدیران ارشد و سابق بهزیستی که نمی‌خواست نامی از او برده شود خواندم. رفت سر اصل مطلب و اشاره کرد:

«می‌خواهم بگویم که وقتی اتفاقی در این مملکت می‌افتد، همه دایه‌ی مهربان‌تر از مادر می‌شوند. همان بهزیستی که متولی این قضیه هست و شاید بشود گفت که نظارت و سیاست صحیحی و اجرای صحیحی ندارد و بی‌برنامگی، مدیریت سوء در آن مشهود است، وقتی تلنگری به سیستم مدیریتش می‌خورد، دایه‌ی مهربان‌تر از مادر می‌شود. یعنی شلوغ می‌کنند، رسانه‌ای می‌کنند و به‌عبارتی فضا را متشنج می‌کنند که هیچ‌کس علمی و واقعی به این مسئله نپردازد و علل و عوامل را صحیح و با روش باز نکند که چه عللی، عامل این موضوع شده است.

هر حادثه‌ای را باید دلایلش را بررسی کنیم که چرا بوجود آمده تا بتوانیم بعد پیشگیری کنیم. در این حادثه یک عده‌ای متخلف شده‌اند و حالا معلوم نیست که آن پدر و مادری که بودند این کار را کردند یا خدمه یا هر کس دیگری.اما سوال این است که چرا یک خدمه به خودش اجازه می‌دهد که این کار را بکند. یعنی یکی در سیستم خیریه، یک مرکز کودکان بی‌سرپرست به خودش اجازه می‌دهد که این کار را بکند.

پاسخ این سوال را می‌توان اولین بررسی علمی آن گفت و این پاسخ‌اش به نظر سوء مدیریت می‌آید. بی‌مدیریتی، بی‌برنامگی، عدم نظارت صحیح، عدم اجرای قوانین صحیح. اما شرایط وقتی این‌گونه پیش می‌آید و متاسفانه مدیران بهزیستی احساس می‌کنند که سیستم مدیریتی‌شان دارای عیب می‌شود، این‌گونه شلوغ می‌کنند که: حالا مرکز را تعطیل کردیم و مدیر را برکنار کردیم. یک خدمه بیچاره فلک زده را هم تنبیه و بازداشت می‌کنند و مسئله فیصله پیدا می‌کند و صورت مسئله به جای این‌که حل شود به عبارتی پاک می‌شود.

وقتی سیستم مدیریت من خراب است و بیایم در رسانه‌ها بگویم که این سیستم اشکال دارد و آن سیستم اشکال ندارد در حوزه زیر دست خودم، یعنی این‌که من دارم ذهن‌ها را منحرف می‌کنم چرا که شما مدیریت می‌کنید و نه کس دیگر. اگر شما مدیریت می‌کنید پس درست مدیریت کنید. چرا رسانه‌ای و شلوغش می‌کنید؟ آن مدیر مرکز چه کاره‌است که بازداشت می‌شود؟ برای نظارت مدیریتی یک سری قوانینی هست. ولی ایراد اساسی آن طرف قضیه هست که اگر آن‌ها صلاحیت نداشتند چرا به آن‌ها کودک دادید؟. پس ایراد از شماست و شما باید محاکمه شوید که نشناخته با یک تلفن و شاید با یک ارتباط دیگری، به قول عام با پارتی‌بازی و بدون بررسی لازم یک سری کودک به این‌ها داده‌اید و الان که این تخلف را انجام داده‌اند شما می‌خواهید که برکنارشان کنید و بازداشتشان کنید؟ خودتان باید بازداشت شوید».

این مدیر سابق بهزیستی ادامه می‌دهد: «به نظر من اگر از آن مدیر کل بهزیستی بپرسید که شرح وظایف یک مرکز کودکان بی‌سرپرست چیست؟ اصلن نمی‌داند».


نگرش رسانه‌ها نشانه اهمیت در افکار عمومی
اما نکته‌ی دیگری هم در این ماجرا وجود دارد. شما بعد از این حادثه چند خبر بر روی خروجی رسانه‌ها می‌بینید؟. توضیح سرپرست بهزیستی زنجان و یا اعلام این‌که معاون بهزیستی کشور که گفته است این کودکان به پزشکی قانونی اعزام خواهند شد و بعد باز سکوتی رسانه‌ای، همین.

راستی چرا رسانه‌ها حساس نیستند؟ بی شک این ناشی از نگاه رسانه‌ای که نگرش مردم است به حساب می‌آید. مصطفا انتظاری سردبیر یک نشریه شیوه پوشش رسانه‌ها را یکی از دلایل عدم برخورد جدی با حوادثی از این دست می‌داند:

«برخلاف مواردی که ما در سال‌های قبل شاهد بودیم، مورد اخیر به نسبت از بازتاب رسانه‌ای بیشتری برخوردار بود و به نظر می‌رسد که حساسیت‌های رسانه‌ای بیشتری معطوف شد. کمااین‌که تصاویر این بچه‌ها هم به بیرون درز کرد. اتفاقی که در نوع خودش جالب و نادر بود. به نظر من در این‌گونه موارد مشکلی که ما داریم این است که اصولن وضعیت این کودکان چندان مورد توجه جامعه نیست و از سویی ما خیلی بیشتر از این آزارها را در بین خانواده‌ها هم داریم. به هر حال من به عنوان روزنامه‌نگار فکر می‌کنم تا نقطه‌ی ایده‌آلی که حساسیت‌ها بیشتر ‌شود و مردم تا دستگیری و محاکمه عوامل آزار کودکان پیگیر شوند، هنوز فاصله خیلی زیاد است».

انتظاری از منظر دیگری هم نتیجه می‌گیرد: «با شرایط فعلی عامل پررنگ‌تر این است که به هر حال هر سازمان دولتی سعی می‌کند که در واقع مشکلاتی که در زیر مجموعه خودش اتفاق می‌افتد را به نوعی کم‌اهمیت جلوه دهد. این امر، امر تازه و جدیدی نیست. در بیشتر سازمان‌ها، در دولت‌های قبل و در شرایط مختلف، ما این رفتار را ‌دیده‌ایم. به هر حال هیچ‌وقت اخبار مستقیمی از هیچ سازمانی منتشر نمی‌شد. معمول در برابر یک حادثه موضعی شبیه بلاتکلیف پیش می‌آید اما بعد با اصرار خبرنگارها و پیگیری رسانه‌ها می‌بینیم که رسمن می‌آیند و عذرخواهی می‌کنند و البته همین نوع واکنش هم در نوع خودش قابل تقدیر است. به هر حال من فکر می‌کنم که آنچه در مورد آزار کودکان پیش می‌آید، به این خاطر است که سعی می‌شود در اخبار عمومی کم اهمیت جلوه داده شود.
البته خود جامعه هم به نظر من متحد در این زمینه عمل می‌کند. از سوی دیگر به هر حال این ضعف کلی هست چون نمی‌خواهند اخبار را بصورت رسمی منتشر کنند و همچنین اصرار خبرنگارها (البته خیلی وقت‌ها این اصرارها منجر به نتیجه خاصی هم نمی‌شود) پیگیری رسانه‌ها و فشار افکار عمومی، باعث می‌شود که اخباری از این دست بیرون درز پیدا کند و ابعاد مختلفی هم به آن داده می‌شود».

شاید تامل در حادثه زنجان و بی‌مهری به کودکان در مرکز مهر این شهر با فرصت اندک رسانه‌ای که بوجود آمد ناشی از اقبال این سه کودک بود. چرا که در بیشتر موارد هیچ صحبتی از این حوادث به میان نمی‌آیدو به‌شکل تلویحی از انعکاس این اخبار، رسانه‌ها یا بازداشته می‌شوند و یا رغبت عمومی به سمت این حوادث نیست.

دو سال قبل دختری 16 ساله در مرکز نگهداری دخترانه علی‌اصغر مشهد بدلیل تالمات و فشارهای روحی خود را حلق‌آویز کرد در حالی‌که مسوولان مرکز از وضعیت روحی او باخبر بودند. در برخی از مناطق که مراکزی هیئات امنایی متولی نگهداری کودکان بودند، گزارشاتی تایید نشده از تجاوز و یا آزار کودکان شنیده می‌شود و یا در مواردی به قول سرپرستی بهزیستی زنجان از بی‌توجهی در سلامت این کودکان ، سخنی به میان نمی‌آید.

محمدی، معاون سازمان بهزیستی ادامه می‌دهد که: «بررسی اولیه سازمان بهزیستی استان زنجان نشان می دهد که یکی از سه کودک که مورد آزار و داغ کردن قرار گرفته، به نام مریم در اردیبهشت ماه در این مرکز پذیرش شده و علت پذیرش وی نیز کودک آزاری از سوی عمه‌ی او بوده است. ماجرای این دختر این است که مادر وی توسط پدرش به قتل رسیده و پدرش در زندان است. این کودک توسط عمه‌اش نگهداری می‌شده و مورد آزار قرار می‌گرفته است. به همین علت در مرکز نگهداری کودکان مهر زنجان پذیرش شده است. ممکن است آثار روی بدن او علت کودک آزاری بوده باشد که از قبل توسط عمه‌ی او انجام شده و این موضوع در حال بررسی است».

باز هم کودک آزاری
این موضوعی است که پیش از مسئله‌ی کودکان مهر زنجان بخواهد مورد توجه باشد باید راجع به آن تصمیم گرفت. شاید یکی از تبعات نبود قانون مدون در این زمینه و البته اجرایی، افزایش این معضل اجتماعی باشد. در حالتی روشن‌تر وقتی کودکان دارای متولی دچار عوارض کودک آزاری می‌شوند کسی نمی‌تواند معترض باشد، بدیهی است که در مورد این کودکان که سرپرستی ندارند و یا بد سرپرست هستند، دیگر کسی نباید نگران تبعات آن باشد. قوانین نظارتی و دستگاه‌های نظارتی در بهزیستی در این زمینه چندان هم سخت‌گیر نیستند. مرضیه کوهستانی – فعال حقوق کودک و روزنامه‌نگار- می‌گوید:

«این موضوعی مهم است. یک سری بچه‌هستند که هیچ‌گونه پناهگاهی ندارند. به نظر من یک سری آدم بزرگ هستند که همه‌ی عقده‌های فروخورده‌شان را این‌جا بروز می‌دهند. یک سری بچه زیر دستشان است که ضعیف هستند و هیچ کاری نمی‌توانند بکنند و هیچ پناهگاهی ندارند و کسی هم نیست که از حقشان دفاع کند. در نتیجه این‌ها خیلی راحت می‌توانند عقده‌هایشان را روی این‌ها اعمال کنند. فقط می‌توان گفت که شوکه کننده است.

من برای کودک آزاری خانگی کلی نمونه داشته‌ام. پدری که معتاد بود و در خماری بچه‌اش را به دیوار کوبیده بود و او دچار خون‌ریزی مغزی شده بود. در جایی دیگر بچه‌ای حدود یک سال و خورده‌ای به همین وضع. یا حتا فاطمه که پنج ساله بود و ناپدری‌اش او را رسمن کشته بود. جای ته سیگار روی جنازه‌ی فاطمه مانده بود. چند مورد کودک آزاری را دنبال می‌کردم. بیشترشان کسانی بودند که از طبقه پایین فرهنگی اجتماعی و اقتصادی جامعه بودند. یک مادری بود که خودش هم مورد کودک آزاری قرار گرفته بود. او 15 ساله بود و یک بچه‌ی یک سال و نیمه هم داشت و می‌گفت که پدر بچه او را زده که مغزش متورم شده بود. او می‌گفت حاضر نیست آدرس پدر را بدهد چون اگر آدرس را بدهد به خطر می‌افتد و کسی نیست که از او حمایت کند و خرج شکم‌اش را بدهد.

این‌ شکنجه‌ها معمول اگر از طرف پدر باشد خیلی برخورد جدی نمی‌شود. غالبن این‌ها یک سری بچه هستند که والدینشان معتادند و خرج خود را به سختی می‌توانند در بیاورند. نمونه‌هایی که من دنبال می‌کردم همه این‌گونه بودند. خیلی سخت می‌توانستند که قوت روزمره‌شان را در بیاورند و همه‌ی آنها در پایین‌ترین نقاط شهر زندگی می‌کردند و خیلی از آنها حاشیه‌نشین یا حلبی‌نشین بودند که کتک زدن و اذیت کردن بچه‌ها بین آنها کاری عادی است. وقتی از یک همچین ساختار فرهنگی صحبت می‌کنیم، آن جو پدرسالارانه‌ی این فضاها را باید در نظر بگیریم که کتک زدن و پرت کردن و بیگاری کشیدن برایشان خیلی روتین می‌شود».

شاید کسی ادامه ماجرا را پیگیری نکند. تب تند رسانه‌ای فروکش می‌کند و تا زمانی که قوانین سخت‌تری برای برخورد با کودک آزاری وضع نشود و سازمان‌های نظارتی مجری، دقتی هم برای آن نداشته باشند اوضاع تغییری نخواهد کرد. بهتر است دنبال این ماجرا را نگیرید.
به هر حال اگر چه گزارش من از مرکز نگهداری کودکان مهر زنجان واقع در خیابان دانشسرا جنب انبار گندم شروع می‌شود اما باورم بر این است که اگر بخواهد مته به خشخاش بگذارد به همین آدرس تمام نخواهد شد.

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست...

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

فراموشی هنر ما مردم است. کوروش آسوده بخواب!

-- بدون نام ، Aug 5, 2008 در ساعت 02:30 PM

کودک آزاری در ایران مرسوم است. در خانواده ها کودکان مورد ضرب و شتم قرار می گیرند. در مدرسه کار بدون کتک زدن پیش نمی رود. من به یاد دارم که معلم پرورشی حدیثی نیز از پیامبر نقل کرده بود با این مضمون که پدر و مادر ها باید نسبت به کودکان ۷-۱۲ سال بسیار خشن باشند. بحث بر درست یا غلط بودن حدیث نیست، چرا که دین در ایران مجموعه ای از همین چیزهاست، مجموعه ای از باور های رایج. مگر چند درصد حدیث ها مبنایی دارند؟ موضوع آنست که حتی دین نیز در این مساله وارد شده است. وقتی رئیس بهزیستی زنجان که مطمئنا از دین داران و یا دین کاران است می گوید:
«این خانم در مدت فعالیت خود حتا یک سیلی هم به صورت کودکان نزده است»
می شود حدس زد که سیلی زدن به کودکان روش تقریبا قابل قبولی برای این آقای مدیر است.
بالاخره در جامعه ای که به دار آویختن در ملا عام، شلاق زدن در سر چهار راه، زنجیر زنی همراه با حرکات نا معقول، قمه زنی و خونریزی رایج است، در مملکتی که سنگسار زناکاران وظیفه ای مذهبی است، در کشوری که دعواهای ناموسی در سر خیابان و به جان هم افتادن مثل حیوانات، از دلایل غیرت(حالم از این کلمه بهم می خورد) است، و از مناظری است که هر روز مردم در کوچه خیابان شاهد آنند و به تماشای آن می ایستند، کشوری که حکومت عده ای را به عنوان اراذل و اوباش مورد ضرب و شتم قرارد میدهد، تحقیر می کند، و بعد اعدامشان می کنند، در کشوری که تلویزیون حتی به محکومین به اعدام که برای اجرای حکم عازمند رحمی ندارد و از آنها می خواهد که در مقابل دوربین اظهار ندامت کنند و حتی با آنها توهین آمیز صحبت می کند. در کشوری که آزار حیوانات در میان مردمش امری رایج و دارای پشتوانه دولتی و مذهبی است ...چه می توان در مورد رفتار با کودکان انتظار داشت؟

-- نوروز علی ، Aug 5, 2008 در ساعت 02:30 PM

شهرزاد نیوز: با این که پس از انتشار خبر شکنجه‌ی سه کودک در مرکز نگهداری اطفال در زنجان، طبق وعده‌های مسئولین، می بایست این مورد به طور جدی پیگیری می‌شد، متهم اصلی این پرونده پس از سه روز آزاد شد.

گل محمدی، دادستان زنجان در یک مصاحبه‌ی مطبوعاتی در این باره گفت: "متأسفانه این عمل زشت از سوی خدمتکار که فردی کاملاً سنتی و قدیمی است و از سواد کافی برخوردار نیست، رخ داده که این فرد بعد از مرتکب شدن این جرم متوجه اشتباهش شده است... انجام این عمل زشت از سوی مستخدم یک امر سازماندهی شده و با طراحی قبلی نبوده و تنها دلیل این عمل از سوی متهم، تنبیه کردن کودکان بوده است."

دادستان زنجان در مورد مسئولیت بهزیستی و مدیر مرکز در گزارش سوزاندن کودکان با قاشق داغ، برخورد دادستانی در این مورد را منوط به حصول اطمنیان از عدم گزارش عمدی موکول کرد.
تحویل بگیر آقای اردوان! آب تو حاون کوبیدنه...

-- ادامه ، Aug 8, 2008 در ساعت 02:30 PM