رادیو زمانه > خارج از سیاست > گزارش > وقتی میراث فرهنگی زورش به امام جمعه نمیرسد | ||
وقتی میراث فرهنگی زورش به امام جمعه نمیرسداردوان روزبهa.roozbeh@radiozamaneh.comبه نظر شما چرا یک بنا ثبت ملی میشود و در لیست آثار ملی یک کشور قرار میگیرد؟ سادهترین پاسخ این است که کسی نتواند آن را تخریب یا امحاء کند و یا حتا در شکل فیزیکی آن تغییر ایجاد کند. حال اگر آن کس زورش بیشتر از سازمان میراث فرهنگی باشد چه؟ آیا بازهم این تاثیرات بر او نیز تسری خواهد داشت؟ به نظر میرسد که نه، نخواهد داشت. چون ما پیش از این نیز دیدهایم که در مورد سد سیوند و یا نقش رستم و بناهای دیگر تاریخی کشور زور قوانین به آنهایی که از قانون پر زورترند نچربیده و آنها توانستهاند آن کنند، که تشخیص دادند. مختصر میکنم. یکی از آثار ملی کشور که ساخت آن به دورهی تیموریان برمیگردد، مدرسهای موسوم به «گلشن» در شهر تاریخی نیشابور است. این مدرسه که بعد از تیموریان تخریب شده بود، در دوران صفویه بازسازی شد و در دوران قاجار و پهلوی مرمت شد و از همان دوران قاجار نیز به عنوان حوزهی علمیه بهکار گرفته شد. اما اتفاق ساده در ایام نوروز امسال افتاد که با توجه به تعطیلات نوروزی و بنابر تشخیص هیات امنای این مدرسه که در آن میتوان نمایندهی نیشابور در مجلس هفتم، امام جمعهی این شهر و تعدادی از روحانیون بانفوذ را دید، این بنای ملی باید تخریب، و تبدیل به یک حوزهی علمیهی مدرن شود. با همین تشخیص مدرسهی گلشن در دو نوبت بدون توجه به کاشیکاریهای عهد تیموری و صفویه با تمام توان تخریب میشود. البته امام جمعهی نیشابور در چند هفته پیش از محاسن این تخریب برای مردم سخن گفت و بنا را خطرناک و ناامن یاد کرد. شاید این خیلی دیگر مهم نباشد اما این بنا قرار بوده با بودجهی مصوب توسط میراث فرهنگی مرمت شود، اما به نظر میرسد دست اجل مهلت نداده است. جزییات این ماجرا را خواستم یکی از فعالان مدنی در نیشابور که خود روزنامهنگار در حوزهی میراث فرهنگیست، برایم بیشتر توضیح بدهد. از او پرسیدم، اساسا ماجرای تخریب بنای مدرسهی گلشن از کجا آغاز شد؟
مدرسهی گلشن یک بنای اصیل دورهی تیموری است، اما چون نیشابور در طول حملهها و زلزلههای مختلف سابقهی تخریبی متعددی داشته، این بنا بعد از مدتی از بین میرود و بر رد همان بنای تیموری در دورهی صفوی یک بنایی تازه ساخته می شود. سال گذشته کاشیکاریهایی آبیرنگی در زیر گچبریهای مدرسه پیدا شد که اصالت صفوی آن را تایید میکند. موضوعی که اینک در نیشابور دهان به دهان میگردد این است که ظاهرا بنابه دلایلی کسی نمیتواند واسطهی این تخریب را که یک مقاطعهکار تخریب ساختمانیست، به محکمه کشد. او هشدار داده است که اگر حمایت نشود، پای خیلیها را به این ماجرا باز خواهد کرد. از سوی دیگر برخی اشاره میکنند که یکی از نمایندگان این شهر که شریکی اقتصادی در یک کارخانهی تولید روغن دارد، به دنبال تغییر محل حوزه و استفاده از این مکان است. برخی نیز این حرکت را تسویه حسابی با مدیرکل میراث استان خراسان رضوی میدانند که چندیست به دنبال تعویض او هستند.
این روزنامهنگار ادامه میدهد: دو ایوان اصلی حوزه بخاطر قدمتاش که دورهی صفوی و تیموری برمیگردد، آسیب عمدهای نداشت. متاسفانه جریان بازسازی حوزه در آذرماه سال گذشته به یک اتفاق نامناسب تبدیل شد. افرادی که مشغول تعمیرات بودند، چون بخشی از آنها افرادی بودند که متاسفانه معمار یا متخصصین میراث فرهنگی نبودند و برای بازسازی بنا از طرف هیات امنا ماموریت داشتند، برای خارجکردن خاکهای جمع شده در داخل مدرسهی گلشن، حجرهی ضلع شرقی را تخریب کردند تا خاکها را خارج کنند. این کار در واقع بدعتی بود برای تخریب اساسیتر بنا. در روزهای تعطیل نوروز امسال یک فرصت مناسب برای هیات امنا پیش آمد تا بتواند کار تخریب خودش را به سرانجام برساند. اینها دنبال این بودند که کلن مدرسهی گلشن را تخریب کنند و بهجای آن یک بنای معماری جدید را احیا کنند. به عبارتی بهقول خودشان هم حجرهها یا سوییتهایی برای طلاب درست شود و هم فضایی برای پارکینگ خیابان اصلی شهر را درنظر بگیرند. میراث فرهنگی با این کار مخالف بود. اما هیات امناء امسال تعطیلات نوروز آمدند از شورای ترافیک، فرماندهی پلیس راهنمایی و رانندگی شهرستان مجوز حمل ده کامیون خاک را از ساعت ۱۲ تا ۶ بامداد روز هفتم و هشتم فروردین ماه گرفت. البته در مجوزشان اشارهی به حمل لودر برای تخریب بنا نشده بود، فقط مجوز حمل خاک بود. ولی قطعا وقتی از منطقهای خاک حمل میشود که چیزی تخریب شده باشد و خاکی هم وجود داشته باشد که بخواهند حمل کنند. آنها شبانه کار تخریب را آغاز کردند. وقتی که رییس ادارهی میراث نیشابور باخبر میشود به همراه چند نفر از مسئولان محلی به محل میرود، ابتدا با فرستادن (اساماس) سعی میکنند خبرنگاران را مطلع کنند. بعد که میبینند اتفاقی نمیافتد، خود رییس اداره، آقای رکنی خواهان متوقف شدن تخریب میشود. در مرحلهی اولیهی تخریب تقریبن بخش زیادی از حجرهها را در طبقهی همکف که مانده بود، نابود کردند. آقای رکنی تنها کاری که توانست بکند این بود که لودر را به خارج از حوزه هدایت کند. این مرحلهی اول تخریب بود. ضمن این که در تعطیلات نوروز هیچ اقدام محکمی در برابر این اقدامات صورت نگرفت.
قانون مجازات اسلامی مشخص کرده که تخریب هر بنایی که ثبت آثار ملی شده باشد، مجازات حبس از یک تا دهسال را برای مرتکب و دستوردهندهگانش دارد و همچنین صریحا قید شده که هر فردی که دستوردهنده در تخریب باشد، هر مقامی داشته باشد، مشمول این قانون میشود. متاسفانه مسئولین امر موضوع را جدی نگرفتند و سعی کردند با لابیکردن قضیه حل شود. مرحلهی دوم در تاریخ جمعه ۲۳ فروردین بود که کار تخریب تمام شد و حتا بخشهای اصلی از دو ایوان شمالی و جنوبی که اصالت تیموری و صفویشان محرز و تایید شده است هم با لودر با خاک یکسان شد. بعد هم آقایان برای این که کارشان را تکمیل کنند، در روز آمدند و خاکهایی که جمع شده بود، یا پارهسنگها و پارهآجرهایی که در محل بود، بدون توجه به کاشیکاریها یا گچبریهای تاریخی که در بنا بوده، جمع کردند و توی کامیون ریختند و از آنجا خارج کردند. چرا برخورد جدیتری با این مسئله از طرف میراث فرهنگی نشده؟ میتوانید بگویید این افراد چه کسانی بودند؟ یعنی این دوستان همه با تخریب این اثر ملی موافق بودند؟ اما نه تنها از تخریب بنا رضایتشان را پنهان نکردند، بلکه روز جمعهی امام جمعهی شهرمان آقای قرویان در خطبههای نماز جمعه مسایلی را مبنی بر این که چرا این تخریب صورت گرفته و این که بنا (خطرناک بوده) و ممکن بوده آسیبهایی را برای افرادی که آنجا بودند بوجود بیاورد، مطرح میکند که به نظر میرسد این اظهارات یا از سر صداقت بوده، یا این که تصمیمات از قبل گرفته شده بود که این بنا تخریب شود. شواهد و قرائن، مانند وجود لودر، آنهم بعد از اخطارهای مکرر میراث فرهنگی، که حتا مامورین یگان حفاظت میراث که ضابط دادگستری هستند اقدام به بازداشت چند نفر از عوامل که در محل حضور داشتند کردند و در نهایت این که افراد برای تخریب بنا مقاومت نشان دادند، حکایت از عمدی بودن این تخریب دارد. در هرحال اگر کسی به دنبال تسویه حساب با دیگری باشد، اگر مدیر در میراث فرهنگی نتوانسته است از مجموعهی تحت پوششاش حمایت کند و یا هر دلیل دیگری که وجود داشته باشد، یکبار دیگر یک بنای ثبتشدهی تاریخی کشور تخریب شد و کسی هم نتوانست جلوی آن را بگیرد. تاریخ یک ملت آیندهی آن ملت است. شما نظرتان چیست؟ |
نظرهای خوانندگان
با سلام
-- david ، May 29, 2008 در ساعت 01:15 PMمتاسفانه این اتفاق تلخ افتاده و چیزی که جالب است ، رهگذرانی که بخواهند از این منطقه به هر نحوی عکس تهیه کنند ، توسط نیرو های انتظامی محل بازداشت میشوند و دوربین و یا موبایلشان ظبط میشود و فقط به خبرنگاران با مجوز اجازه عکاسی داده میشود !
آقای سبحانی نیا کسی است که در جایی گفته است تخت جمشید مظهر کفر و آتش پرستی ایرانی هاست و کاش ایرانیان مسلمان این لکه ننگ را از دامان اسلامی خود پاک کنند !
nang bar bad bar sobhaniha va nemoonehaye sobhani
-- بدون نام ، May 31, 2008 در ساعت 01:15 PMبسیار متاسف شدم اما"از ماست که برماست"
-- m.m ، May 31, 2008 در ساعت 01:15 PMبه عنوان یک ایرانی کرد، از زمانی که ساکن بریتانیا شده ام ، هر وقت در موزه ای یا مکانی اثری تاریخی از ایران دیده ام بشدت نارحت و گاه عصبانی شده ام که این آثار چرا باید در اینجا باشند و در محل واقعی خود نباشند. وقتی سرستونی بزرگ و با عظمت را در موزه بریتانیا دیده ام از خود پرسیده ام چرا باید اینجا باشد؟! اما حالا می دانم که عصبانیتم بی خود و بی دلیلی بوده است. این انتقال نه تنها به نفع آن اثر تاریخی تمام شده است، بلکه به نفع ایران و ایرانی هم بوده است زیرا گوشه ای از تاریخ وی در مکانی دیگر حفظ شده است (هر چند دردناک است). تصور کنید اگر مجسمه عظیم بودا در بامیان افغانستان توسط اروپاییان از دل کوه کنده شده بود و به لندن یا پاریس منتقل شده بود. این اثر اکنون و شاید هزاران سال دیگر پا برجا بود. کسی چه می داند که فردا در ایران هم کسانی که اکنون شرایط را فراهم نمی بینند، فرصتی بیابند و خیل عظیمی از عوام را به بهانه در خطر بودن اسلام و امام زمان تهیج نکند و گریه کنان و سروسینه زنان به تخریب تخت جمشید و پاسارگاد وا ندارد!! مگر اتفاق نیفتاد؟ مگر آقای خلخالی آرامگاه رضا شاه را که بخشی از تاریخ ایران بود با کلنگ و تیشه و سپس بلدوزر خراب نکرد؟ آیا باز هم باید ناراحت باشم از اینکه جامی طلایی در کریستی حراج می شود و یا اینکه اثری دیگر از آثار کشف شده به اروپا منتقل می شود؟!
-- بدون نام ، May 31, 2008 در ساعت 01:15 PMهیوا یو.سی.ال. لندن
مكر قلعه تاريخي كنكان را خراب نكردند و فروختند جه كسي حرفي زد؟
-- سعيد ، May 31, 2008 در ساعت 01:15 PMخوشحال شدم خيلی زياد!اينطوری خيال ما راحت ميشه که ديگه هيچی به عنوان تاريخ شکوهمند
-- Emad Irani ، May 31, 2008 در ساعت 01:15 PMنداريم.اصلاً کی گفته که ما تاريخ داريم !؟تاريخ ما از 30 سال پيش شروع ميشه بدش ديگه دوران تاريک
هست و اون ته مه ها به کربلا ختم ميشه .اميدوارم که مسئولان دلسوز و مهرورز جمهوری اسلامی
شر هميه آثار تاريخی را از سر ما کم کنند که اينطوری الکی فکر نکنيم که چه پخی هستيم .و کمی
به خودمون بيايم ببينيم کجای کاريم هرچند که ايرانی مسوی هست و خفت و خواری و تو سری خوردن
اگه فردا دستور بدن که همه ی زنان شما بايد مورد مهر و نماز جماعت آقايان قرار بگيرند !همه بدون چون
و چرا با کمال ميل ميپذيريم.الکی خودتان را گول نزنيد همه ی شما اين حکومت را ميخواهيم چون از ريشه
و جنس خوده ماست !چه شيرين هست ان داستان وزير و سلطان که سلطان وزير را خطاب داد که ای وزير
خزانه خاليست گفت از مردم بگيريد بگفت آخر فشار بر مردم هست وزير گفت خير روزی يک سکّه به کسی
بر نميخورد باز خزانه پر نشد و پول زياد لازم شد وزير بگفت ماليات را افزايش دهيد سلطان با نگرانی ابراز نگرانی
نمود وزير گفت من اين مردم را ميشناسم هرچه بر آنها سخت گيری بيشتر تمکين کننّد برای خاطر سلطان دستور
دهيم که هر کس که از دروازه وارد ميشود علاوه بر سکّه بايد مورد رابطه دخول هم قرار گيرد!سلطان بر آشفت
و گفت خلق بر خيزند و دودمان بر باد دهند وزير گفت خير اينگونه نباشد از فردا روز اين فعل صورت بگرفت و شکايتی
بر نخواست سلطان را دستور آمد که اگر کسی شکايات کرد به ناز شخص سلطان برده شود پس از چند ماهی کسی
شکايت نمود ان را نزد سلطان بردند ،سلطان جويای شکايت نمود ان مرد بگفت جانم به قربانت شکايتی دارم و ان اين هست
که افرادی که بر دروازه ايستاده اند اندکی بيش نيستند و اين فعل زمان نياز دارد خواهش دارم که افراد را زياد نماييد تا
مردم در صف طولانی قرار نگيرند و به دگر کرها برسند.احوال حال ما ايرانيان اينگونه هست!!!!
...درد ایران بی دوا ست ...
-- الفت ، May 31, 2008 در ساعت 01:15 PM"از ماست که برماست"!
-- H ، May 31, 2008 در ساعت 01:15 PMhamrah sho aziz kin dard moshtarak
-- Akram ، Jun 3, 2008 در ساعت 01:15 PMhargez joda joda darman nemishavad
فقط باید گفت که متاسفم
-- محمد ، Jun 3, 2008 در ساعت 01:15 PMبا سلام من بعنوان يكي از اهالي نيشابوركه در حال حاضر در خارج از شهر زندگي مي كنم وهميشه به ياد ايام تحصيل خصوصا" در نزديكي اين محل تاريخي كه هروز چشمم جندين بار به قامت خميده ولي استوار اينجا مي افتد وهمچنين به طلاب نوجوان كه با لباسهاي بسيار ساده وقيافه بسيار محجوب وارد وخارج اين مكان مقدس جهت علم آموزي مي شدن از يادم نمي رود فقط مي توانم بگويم دلم بسيار درد گرفت وازاين بابت بسيار متاسفم آه ه ه ..............
-- غلامرضا ، Jun 6, 2008 در ساعت 01:15 PM