رادیو زمانه > خارج از سیاست > گزارش > در مالزی مراقب جیبهایتان باشید | ||
در مالزی مراقب جیبهایتان باشیداردوان روزبهa.roozbeh@radiozamaneh.com
فکر کنم حدود ساعت یک نصف شب بود، رفته بودم ایستگاه داماک که از آنجا تاکسی بگیرم. در همین ایستگاه با دوستم بودم و داشتیم سیم کارت موبایلام را عوض میکردیم که یک دفعه دیدم پنج تا موتور سوار آمدند، من گفتم مثل معمول رد میشوند، ولی این پنج تا دو نفرشان از یک طرف و دو نفرشان از آن طرف آمدند و ما را محاصره کردند. تا به خودم بیایم دیدم دستم پر خون است، جر خورده بود. نمیدانم تیغ کشیده بودند یا چاقو. درگیر شدیم که با آمدن یک ماشین رفتند. برای پانسمان و بخیه رفتم بیمارستان. بعد از اینکه بیمارستان کارم تمام شد، مراجعه کردم به پلیس همان بیمارستان. در آنجا گزارش نوشتیم و حتا شماره یکی از این موتورها را هم دوستم برداشته بود به آنها داد. اما معلوم بود که اوضاع افتضاح بود. آیا شما در نهایت شکایتی طرح کردید و توانستید راجع به این موضوع پیگیری کنید؟ من آن موقع اینقدر حالم بد بود که اصلن نتوانستم برای مدرک بروم سفارت. ولی بعدها آقای سفیر میهمان یکی از بچهها بودند، این مورد هم مطرح شد، آقای سفیر هم گفتند که شما باید بیشتر مواظب باشید و اینجا کشور غریب است و چیز خاص دیگری نگفتند. نگفتند مثلن ما پیگیری میکنیم و یا کاری انجام میدهیم. زیاد چیز امیدوار کنندهای به ما نگفتند. اما در کل امنیت مالزی صفر است. یعنی اینطوری که من شنیدم اینقدر به پلیسهایشان کم حقوق میدهند که کسی حاضر نمیشود پلیس شود...
آنچه میخواندید صحبتهای محمد، یک دانشجوی ایرانی بود که چندی قبل مورد حمله قرار گرفته است. وقتی وارد کوآلالامپور، پایتخت مالزی شدم، درست در روزهای اولی که پا به این شهر گذاشته بودم بنا بر پیشنهادی رفتم به سراغ مرکز خریدی به نام مگامال در میدوالی. یکی از بزرگترین مراکز خرید در این شهر. دست بر قضا زن و مردی را در جلوی یکی از دکههای سالن وسط دیدم که نمیتوانستند برای پرداخت پولشان به فروشنده، حرفشان را حالی کنند. من هم حس انسان دوستیام گل کرد و رفتم جلو. مرد میگفت اماراتی است، اما به نظرم پاکستانی میآمد. وقتی میخواستم به او نشان بدهم چه پولی را باید خرد بکند، از کیفم دسته پولی را درآوردم. او پولها را در دستش گرفت و سعی کرد به من بگوید منظورش چه بوده و تمام. کار انجام شد. با لبخند و تشکر جدا شدیم. بعد از رفتنش از دست گرفتن پولهایم توسط او نگران شدم. شمارش کردم. به راحتی آب خوردن چهارصد یورو از پولم کم شده بود. او خیلی تمیز پول را کف زنی کرده بود. این اصطلاحی بود که از یک دوست قدیمی در اداره آگاهی تهران یاد گرفته بودم. به انتظامات مراجعه کردم، گفتند باید بروم پیش پلیس. پلیس هم میگفت کلانتری و شکایت گزارش و دادگاه. اما دربان یک پیشنهاد خودمانی به من کرد: بهتر است دنبالش را نگیری، چون به جایی نمیرسی. بعد از آنکه یخ تازه رسیدنم باز شد فهمیدم که یکی از اپیدمیهای شایع در اینجا بعد از پشهای موسوم به دانگی یا پشه خونخوار، جیب بری، کفزنی و کیف قاپی است. البته سرقت موبایل که امری عادی به حساب میآید. وقتی با پلیس مالزی برای میزان این سرقتها تماس گرفتم، آنها نمیتوانستند آمار و اطلاعات دقیقی را به تفکیک ارائه کنند. اگرچه ماموری که با او صحبت میکردم، جسته و گریخته صحبت از کمبود نیروی پلیس، درآمد پایین و مشکلات کاری میکرد و اینکه هر روز بر تعداد توریستها افزوده میشود. اما به هرصورت نمیتوانست دقیق به من بگوید که واقعن در شهر کوآلالامپور در روز چند سرقت انجام میشود.
این روزها شما بازار مالزی را در اشکال مختلف برای اقامت خیلی داغ میبینید. سایتهای ایرانی که برای شما توضیح میدهند که مالزی کشور امنیت و آسایش است. جایی برای تفریح و کار و سرگرمی بدون دغدغه. سیاستی که در این قبیل سایتها وجود دارد همان سیاستی است که کشور مالزی خود به آن پایبند است. خط قرمزهایی که صحبتها همیشه باید در این سوی آن باشد. به نظر میرسد در مالزی کسی نباید در مورد چیزهایی که میتواند به توریسم لطمه وارد کند حرف بزند. علیرضا شرفی ساکن مالزی و تورلیدر است. او مانند این سایتها نگاه نمیکند، از او پرسیدم که آیا این سرقتها ملموس است؟ او گفت: «صددرصد این جریان ملموس است، به خاطر اینکه نمیتوانند کنترل بکنند. وقتی با خود پلیسهایشان صحبت میکنید، میفهمید، وقتی که سقف درآمد یک پلیس در ماه 600-700 رینگت است (هر رینگت معادل حدود سیصد تومان است)، حالا خانهی مجانی به او میدهند، اما خب ماهی 600-700 رینگت بیشتر درآمد ندارد، معلوم است که باید رشوه بگیرد تا بتواند امرار معاش کند. از آن طرف به قولی دزدها خیلی راحتتر میتوانند کارشان را انجام بدهند. چون میدانند اگر گیر بیفتند، خیلی راحت میتوانند با پول بیرون بیایند. بعد اینجا توریست هم زیاد دارد. توریسم در اینجا صنعت دوم است. خب هر جا که توریسم زیاد باشد جای خوبی است برای دزدی کردن. البته فقط برای ایرانیها هم نیست، همه جا هست حتی خود محلیها هم همین مشکل را دارند.» درهر صورت موفق نشدند، ولی وقتی آنها را گرفتند دیدند قبل از من سه نفر دیگر را هم کیفهایشان را زده بودند. البته اینجا بیشتر سرقت است. مالاییها در سطح کیف زدن و دزدی و کیف قاپی و لبتاپ دزدی و خانه خالی کردن و بیشتر در اینجور چیزها هستند. آن هم تازه چهار پنجتایی و تازه باید امن بیایند. حالا اگر دوست دارید کمی بیشتر ببینید و بشنوید کافی است بر روی یوتیوپ جستجو کنید تا صدها فیلم از سرقتهای فروشگاهی و غیره از کوآلالامپور را ببینید. فیلمهایی که با دوربینهای امنیتی که در اکثر فروشگاهها وجود دارد، گرفته شده است. البته همانطور که علیرضا میگفت، عموم جرائم در این کشور در حوزهی سرقتهای سبک است. کیف قاپی، کف زنی و یا سرقت از منازل عمده جرائمی است که اینجا دیده میشوند و نکته دیگر اینکه این حوادث فقط محدود به ایرانیها نیست. با برخی از ایرانیها که صحبت میکردم معتقد بودند که جرائم در اینجا سبک است و نمیتوان به این معنا حتا با ایران مقایسه کرد. اما آنها با توجه به حجم توریسم و میزان ساکنان خارجی، افزایش این قبیل برنامهها و مسایل را غیر طبیعی نمیدانستند. شاید بتوان گفت در محلات ایرانینشین مانند امپنگ، بیشتر از مناطق دیگر این صحنهها را میتوان یافت. با کارمند یک شرکت امنیتی صحبت میکردم و او اشاره میکرد که چون عموم ایرانیها به دلایل تحریم و غیره حسابهای بانکی بینالمللی ندارند؛ غالبا پول نقد حمل میکنند و این برای سارقین نیز محرز شده و ایرانیها را طعمههای خوبی میدانند. امیر فناییان، یکی از کسانی است که روز پنجشنبهی گذشته مورد حمله قرار گرفته است. داستان را از زبان خودش بخوانید: حدود سه ماه است که مالزی هستم. داشتم میرفتم محل کارم. از خیابان اصلی به محض اینکه پیچیدم به خیابان فرعی، یک موتوری از روبهرو آمد، میخواستم کیفم را جابهجا بکنم که محکم به دستم زد و کیفم را گرفت و گاز داد و فرار کرد. شنیدید که این حادثه برای دیگران هم اتفاق افتاده باشد؟ متاسفانه به کرات و جالب است که این حادثه ساعت 5/9 صبح برای من اتفاق افتاد، حتا شبها هم اتفاق افتاده، به خانههای مردم و علیالخصوص ایرانیها میروند. پیش از این هم اتفاقی برای من افتاد و رفتم اداره پلیس. در اداره پلیس یک چیزی به من گفت که خیلی عجیب بود و آن این بود که گفتند، اینجا اگر چیزی گم بشود، - چون من در یک تاکسی چیزی جا گذاشته بودم و گرانقیمت بود- رانندههای تاکسی میگذارند در جیب خودشان. متاسفانه حتا شنیدهام با ساتور، با شمشیر سامورائی و یا اسلحه دست و پای خانوادهای را بستهاند و آنها را انداختهاند در حمام و لوازمشان را بردهاند و پولشان را گرفتهاند. تازه یکی از این موارد برای کسانی اتفاق افتاده که در خانهای ساکن بودند که سکیوریتی قوی دارد، علامت دارد که اگر کسی داخل اینجا بشود با اسلحه میزنندش. شما قبل از اینکه بیایید اینجا چه دیدی نسبت به مالزی داشتید؟ من فکر میکردم که کشور مالزی کشور امن و آرامی است. بعد که داخل شدم، دیدم که امنیت به آن معنایی که خودمان فکر میکنیم، نیست. حتا وقتی با موضوع تاکسیها روبهرو شدم، دیدم تاکسیهای ایرانی خیلی شرف دارند. چون هرچیزی را پیدا میکنند، یکجایی هست که میروند و میدهند آنجا تا صاحبش پیدا شود. من حتا ادارهای تاکسیرانی رفتم و اطمینان نکردم به حرف مردم، آنجا هم به من گفتند، نه آقا خیالت راحت باشد، اینجا هر چیز گرانقیمتی پیدا بشود، راننده تاکسی آن را میگذارد در جیب خودش. به هرحال برخی منابع نزدیک به سفارت ایران اشاره میکنند که این سفارت علیرغم تلاش برای حمایت از اتباع ایرانی، با توجه به قوانین محلی و وجود بیش از اندازه این جرائم توام با رشد جمعیت ایرانی در این کشور با مشکلاتی روبهرو است. اگرچه سایت سفارت ایران در این زمینه هشدارهایی را داده است و برخی سایتهای خبری ایرانی و مالزیایی نیز اطلاع رسانی میکنند؛ اما بهتر است که شما در مالزی کمی کیفتان را محکمتر نگهدارید. |
نظرهای خوانندگان
hi ali jan
-- ali ، Apr 11, 2008 در ساعت 05:39 PMhere is a bit of news that I thought might be of interest to you and maryam. take care and stay in touch
mehrdad
سلام. البته هر جای دنیا که باشیم امکان ناامنی وجود داره و خوب البته باید مراقب بود. شکر خدا تا الان مالزی برای من امن تر از ایران بوده! ,ولی متاسفم از اینکه باید اعتراف کنم نا امن ترین ارتباط ها در مالزی وقتیست که یک طرف ماجرا مسلمونه و یا هندی. خدا عاقبت مارو بخیر کنه:)
-- علی ، Apr 12, 2008 در ساعت 05:39 PMگزارش عالی بود. من خودم در مالزی تحصیل می کنم و دارم می بینم چطور روز به روز امنیت در خیابان ها کمتر می شه و با وجود تاکید مقاله بر همگانی بودن این معضل باید بگم تا جایی که ما شاهد هستیم کیف قاپی و حتی زورگیری از محصلین و مسافرین ایرانی به مراتب بیشتر صورت می گیره و به نظر من دلیل اش خیلی ساده است: دزدها از ما بی پناه تر پیدا نکرده اند (واقعا جرات دارند این طور تبعه های اروپا و امریکا رو مورد هجوم قرار بدند؟) هر روز یکی از دوستان و آشنایان ما مورد هجوم قرار می گیره. می دونیم که دولت ایران اینجا سرمایه گذاری های اساسی کرده پس می تونه لا اقل در قبال اش از دولت مالزی بخواد که امنیت بیشتری برای تبعه های ایران فراهم کنه. ممنونم
-- ک ، Apr 12, 2008 در ساعت 05:39 PMخوشبختانه باز هم زمانه برای طرح مشکلات پیش قدم شد. این گزارش هشداری است برای همه. اردوان احسنت.
-- رامین راست رو ، Apr 12, 2008 در ساعت 05:39 PMsalam
-- amir fanaeian ، Apr 12, 2008 در ساعت 05:39 PMva ba tashakkore faravan azinke in hame deghate Nazar be kharj dadin va Zahmate Tahiye va amade saziye in akhbare besiyar ba Arzesho Motehammel shodin/Mamnonam ke in akhbare Vaghee ro baraye hame pakhsh mikonin
omidvaram toye kareton benatayeje khobo Valye Ensani/pishaz pish Nayel beshin
ما که در ايران زندگی می کنیم و از قرار معلوم گرچه خودی نيستِم ولی خارجی هم نیستيم فرزندان امام زمان با ما چه که نمی کنند. خدا پدر بسيج و سپاه را بیامرزد، اقلا آنجا نیروی انتظامی با دوست دخترت دستگیر نمی کند و از تو باج جنسی نمی گیرد. . و اما حضرت آقا مگر ترا چه رسيده بود که دسته ی پولت را در آوردی و چنان قلمبه بود که حتا چهار صد یوری آن دزديده شد و تو متوجه نشدی. و از سفرای ایران هم چندان انتظار نداشته باش. گر ما در ايت تهرانیم ولی دوستان ما با سفرا ی ايران که اغلب از بقال زادگانند سر و کار دارند. و البته بقالزادگی بد نیست بشرط اینکه هر کسی سرجایش باشد. آری طبق خبر موثق اغلب و حتا اکثریت قاطع سفرا و کارداران و کارمندان سفارت به شغل های کسب و تجارت و خرید و فروش بنزین بدون مالیات (چون اتباع با پاسپورت دیپلماسیک می توانند بنزین و بسیاری مواد دیگر را بدون مالیات گمرکی بخرند) اشتغال دارند. یکی از همسایه های فامیلی در شمال شهر تهران دارد که مرتب انواع و اقسام ادکلن و عطر و سیگار و ساعت و چه و چه وارد می کند و هر دو سه ماه یک بار دهها نفر به خانه ی انها می روند تا از آن خانواده کسب فیض کنند. و البته یک شاهکار هم از همین خانواده ی محترم اینکه يک اتومبیل مرسدس بنز با نمره ی ترانزیتی وارد کردند و چون بایستی بر می کشت خودشان آنرا از خودشان دزدیدند و بعد اعلام کردند که ماشین دزدیده شده و بعد البته نمی دانم چه کردند ولی آنها از پیش تدارک دیده بودند، یک اتومبیل بنز همان مدل که تصادف کرده بود و تقریبا از بین رفته بود را برادر زن طرف با قیمت بسیلز نازلی خریده بود و بعد آن اتومبیل که آمد در واقع جایشان عوض شد و بقیه ی ماجرا ما نفهمیدیم ولی وضع سفارتخانه های ایران وحشتناک است. چهارصد یورو!!!
-- بدون نام ، Apr 12, 2008 در ساعت 05:39 PMماشالا کشور خودمون که خیییییییلی وضیت بدتره طرف رو کشتن پلیس ککشم نمی گزه بازم اینجا هر بار پلیس پوترا رفتم کولی به کارم رسیدن دزد رو هم که از یکی از بچه ها زده بود گیر آوردن
-- ali ، Apr 12, 2008 در ساعت 05:39 PMدر ضمن شما اشتباه کردی 400 یورو جیبت گذاشتی حواست نیست مشکل از شماست اگه همین قدر پول رو تو ایران نشون بدی زنده نمی زارنت
پلیس های اینجا به اندازه یه کارمند یعنی 2000RM می گیرن اینم اشتباه گفتید
بدشم همه جای دنیا اگه یکی پولی رو پیشنهاد بده به پلیس اکثرا می گیرن خودتم باشی می گیری نمی گیری؟
آقا چرا د.ست دارید دروغ ببافید ؟
Ba arze salam va tashakor az matlabe sahih va hoshdardahandeye fogh,
dar edame va dar tasdighe matalebe jenabeali, mikhastam etefaghi ro ke baraye khodam hamin hafteye ghabl oftad ro arz konam.
man alan bishtar az 4 sal mishe ke dar malezi zendegi mikonam. harchand az aval az in etefaghat ziad oftad va ziadtar shenidim, ama etefaghi ke hafteye gozashte baraye man oftad besyar jaleb bood va taghriban javabe tamamie soalate man ro dad.
man yek mashin rent karde boodam va mikhastam ba dostan beravim sham sarf konim. agent i ke inbar mashin ro tahvilam dad jadid bood. in etefaghe jadidi nist chon business e car rental dar shahre ma kheili ronagh dare. be har hal vaghti dashtim mashin ro tahvil migereftim agent e behem goft havasetoon bashe ke iste bazrasi gozashtand.
kholase arz konam khedmatetun ..... ma be ist khordim va be khatere nadashtan alamate "P" ma ro jarime kardan, dar soorati ke mashin baraye ma nabood va vazifeye ma nabood ke "P" ra provide konim. be har hal man zire bar nemiraftam ke jarime ro emza konam ke yeki az police ha goft bebin alan ino emza kon ... bebar bede be hamooni ke azash rent kardi... oon vasat handle mikone .... goftam to az koja midooni .... goft man hamashoono mishnasam ... goftam hala cheghadr hast in fine? goft below 100. manam goftam be darde saresh nemiarze ... emza kardam va raftim sham ro khordim o bargashtim .... daghighan 2 sa@t tool keshid ta bargashtim .... vaghti residim hamoon agent i ke azash mashin ro rent karde boodim sari oomad o bedoone salam goft chie jarime shodin????? man kheili ta'ajob kardam ke in az koja midoone .... kholase khodesh goft ke man khodam ba police kar mikonam va card esh ro dar avord va neshoonam dad .... goft toro ke jarime kardan be man zang zadan goftan folan mashinet ro jarime kardim ....
saretoon ro dard nayaram .... kholase goft are jarima ro bede be man man barat handle mikonam ... goftam khob begoo bebinam jarimash cheghad mishe?? goft beza bebinam ... aha "P" nadashtin??? goftam are ... goft 300 RM jarimate .... ama bedesh be man man ba 200 ta intora barat hallesh mikonam ....
aghga ino nagoft man hersam gereft .... didam ina az invar mashin rent midan .... oona az oonvar migiran .... va jarime mikonan .... bad dobare az jarime he ham vase khodeshoon ye kasebi rah mindazan ....
inja tamame moshkelatesh police eshe .... hame ham ino midooan ....
tamame gang ha .... tamame khalaf ha va hamechi zire sare police ....
man too zehnam goftam ina age too mashine rental drug i chizi bezaran bad hamahang konan o ba tabani adam ro be darde sar bendazan chikar mikhay n bekonin?? midoonin ke mojazate hamle mavade mokhader edame inja .... hala tasavor kon ina tabani konan va shoma dargir shi ..... har kari va har pooli hazeri bedi ke khalas shi .....
hameye ina ro goftam vaseye inke begam havasetoon hesabi bashe .....
be in reshve nemigan .... amma age police gereftetoon hamoonja saro tahesh ro ham biarin ....
-- msv ، Apr 12, 2008 در ساعت 05:39 PMعجیب مردمان ظلم پذیری هستیم ما! گفتن این که کشور خودمون بدتره چی رو ثابت می کنه؟ بله، بدتره. اما دلیل می شه که اگه جای دیگه ای از دنیا سرمون رو بریدند لبخند بزنیم؟ ببینم شما که معتقدید کشور خودمون بدتره چه کار خاصی برای بهتر شدن اش کردید؟
-- ک ، Apr 14, 2008 در ساعت 05:39 PMحوادث- جزئيات برگزارى طرح هاى عملياتى ويژه پليس آگاهى، براى برخورد با خريداران اموال مسروقه و دزدان كيف قاپ اعلام شد.در اين طرح ها كه به زودى اجرا مى شود، مأموران در صورت فرار مجرمان كيف قاپ براى متوقف كردن آنها با در نظر گرفتن قانون به كارگيرى سلاح، شليك خواهند كرد.
-- reader ، Apr 16, 2008 در ساعت 05:39 PMسرهنگ محمدرضا مقيمى، معاون مبارزه با سرقت پليس آگاهى نيروى انتظامى در اين باره به خبرنگار «ايران» گفت: سرقت اموال و دارايى مردم داراى چرخه اى است كه افزايش يا كاهش آمار وقوع سرقت به اين چرخه بستگى دارد. يكى از اركان اصلى اين چرخه پس از سرقت خريداران اموال مسروقه - مالخرها- هستند. بنابراين حذف هر يك از اركان اين چرخه به كاهش سرقت ها مى انجامد. به گفته وى در صورتى كه خريدار مناسبى براى اموال مسروقه وجود نداشته باشد، ارتكاب جرم از سوى دزدان نيز چندان مقرون به صرفه نخواهد بود. به همين خاطر از نگاه پليس نقش مالخرها از دزدان كمتر نيست. بنابراين برخورد با اين افراد از اولويت هاى كارآگاهان پليس آگاهى در سال۸۷ است.در اين طرح كه با همكارى پليس آگاهى، اماكن و اتحاديه هاى صنوف عملياتى مى شود مغازه هاى فروش لوازم سرقتى پلمب و تعطيل خواهند شد و پرونده مالك مغازه نيز در دادسرا رسيدگى خواهد شد.سرهنگ مقيمى تأكيد كرد: تمام واحدهاى صنفى بايد اطلاعات كاملى درباره اجناس موجود در مغازه و انبارشان داشته باشند تا در صورت نياز بتوانند فروشندگان را معرفى كنند.
* ۶۰درصد كيف قاپى ها در تهران
معاون مبارزه با سرقت پليس آگاهى كشور با اشاره به اين كه ۶۰درصد كيف قاپى ها در تهران رخ مى دهد خاطرنشان كرد: در سال۸۶ شاهد افزايش آمار كيف قاپى در چند استان كشور بوديم. به همين خاطر برخورد شديد با اين گروه از مجرمان در دستور كار كارآگاهان پليس قرار گرفت.
حال آن كه كيف قاپى از جرايم خشن محسوب شده و امسال نيز طرح هاى عملياتى ويژه اى براى دستگيرى و برخورد با
كيف قاپ ها در سراسر كشور اجرا مى شود.مأموران پليس نيز در صورت فرار دزدان كيف قاپ با توجه به قانون به كارگيرى سلاح به سوى آنها شليك خواهند كرد. وى در پايان درباره طرح پليس در اسفند سال گذشته براى مبارزه با كيف قاپ ها نيز گفت: در اين طرح به موفقيت هاى قابل قبولى دست يافتيم. به طورى كه در سال۸۶ شاهد افزايش ۳/۵درصدى كشف نسبت به تعداد وقوع در سال۸۵ بوديم.
من علی هستم از هند. اگر شما امنیت وآسایش می خواهید بیایید هند اینجا آدما هیچ کاری به هم ندارند و اکثرشان مهربانند اگر برسر خیابانی موتوری با سوئیچ بگذاری بعد از حتی چند روزی برگردی کسی مال تو را دست نمی زنه فقط اینجا کمی کثیفه که البته از فرهنگ اوناست من اینجا دو سال زندگی میکنم و فقط در چند ماه اول برام خیلی سخت بود وقتی مزایای اینجا را دیدم خیلی خوشم آمد ای کاش می تونستم بعداز تحصیل نیز اینجا بمونم جای که همه آزادند ودر یک منطقه کوچک هم مسجد سنی هاست و هم مسجد شیعیان (امامباره) هم کلیسا مسیحیان هست وهم کنیسه یهودیان وهم تمپل هندوها و چه زیباست عبادات پیروان همه ادیان که البته همه به هم احترام میگذارند هند جایی است که مردمش هم معنی لغوی وهم معنی معنوی انسانیت را می فهمند دراینجا ازکسی زخمی نمی بینی دزدی بسیار نادر است و بر اساس اعتقادات دینی فقیر وغنی با چپرها و کاخها درکنار هم وبا آرامش و شادی زندگی می کنند وهیچ حسادتی در کار نیست.
-- علی ، Apr 18, 2008 در ساعت 05:39 PMآقا این مالزی جنگلی بیش نیست که دارای یک مشت آدم ... می باشد و از لحاظ امنیت صفر است, همه ایرانیان دانا که اینجا زندگی می کنند همین نظر را دارند, اینجا هر کسی که من می شناسم حداقل یک بلا سرش اومده. این آدم های ترسو و بزدل همیشه چند نفری به ایرانیان حمله ور می شوند برای دزدی ( در خارج از مراکز خرید ),فقط شانس بیاری چاقو نخوری, پلیس عتیقشون هم اصلا به ایرانیان توجهی نمی کند حتی اگه مدرک داشته باشی (یعنی یک جنگل به تمام معنا) دارم می گم هر کسی از مالزی تعریف کرد بدون یا داره نفعی می بره یا فعلا جو گرفته شده. این لینک هم گوشه ای از اتفاقات برای هموطنان در این جنگل است:
-- رضا ، Jul 10, 2008 در ساعت 05:39 PMwww.bia2malaysi.com/website/article1138.html
همانطور که یکی از دوستان اشاره کرد، مالزیایی ها فهمیدند که ایرانی ها بی پناهند. یه مثال ساده برای خودم پیش آمد. چند وقتی بود مزاحمی روی موبایل من اس.ام.اس می فرستاد به زبان مالای و انگلیسی دست و پا شکسته. و گاهی بی وقت زنگ می زد و قطع می کرد، من هم تماس می گرفتم بر نمی داشت. چند بار محترمانه با اس.ام.اس ازش خواستم که دیگه مزاحم نشه! بعدش تهدید کردم که می رم پلیس! بازم ادامه داد. آخرش یه اس.ام.اس زدم و گفتم که من تبعه ایالات متحده هستم و اگر ادامه بدی فردا می رم سفارت آمریکا و از طریق سفارتم پیگیری می کنم (دروغ که حناق نیست)! دیگه قطع شد. به راحتی.... حالا فرق حامی داشتن و نداشتن و ملیت رو به خوبی درک می کنم. در مجموع مالزی کشور بسیار بدی هست و کسایی هم که تعریف می کنن یا سودشون در این است، مثل شرکتهای دانشجویی یا تورها، یا اینکه از بی جایی مجبور شدن بیان اینجا و از جهان اول بهشون ویزا ندادن یا زبان بلد نیستن اومدن اینجا و برای اینکه ژست بگیرن می گن خوبه. به هر حال من که دارم درسم و نصفه ول می کنم برم یه کشور جهان اول...
-- رامتین ، Jul 21, 2008 در ساعت 05:39 PMمن در مالزی عینک آفتابی گران قیمت خود را در یک تاکسی جا گزاشتم و بعد از مراجعه توانستم آن را بگیرم! البته شانس آوردم !
-- روزبه ، Jul 21, 2008 در ساعت 05:39 PM