رادیو زمانه > خارج از سیاست > گزارش > نوروز با ایرانیان مالزی | ||
نوروز با ایرانیان مالزیاردوان روزبهa.roozbeh@radiozamaneh.com
...ما امسال تعطیلاتمان را به همراه عمه و عمو، خاله و دایی، کمپلت به مالزی رفتیم. عموجان میگفت یک آژانس آشنا پیدا کرده که میتواند بلیطها را قسطی بگیرد. به همین حساب حتی بابای لجباز ما هم راضی شد که به مالزی برویم. راستش امسال دیگر خوش نمیگذشت که هی برویم تا این پشت و برگردیم، این شده کار هر سالمان. اما می گویند رفتن به مالزی مثل آب خوردن است. البته بعد از ده، دوازده ساعت که رسیدیم به مالزی، کلی ترسیدیم. چون که ما آخر زبان نخوانده بودیم. اما بعد که رفتیم تو شهر، گل از گلمان شکفت. چون به نظر اینجا اول ایرانیها بودند، بعد مالزیاییها به آنها اضافه شدند. مامانم که همیشه با چادر و چاقچول این ور و آن ور میرفت، این روزها به بهانه هوای گرم، لباسهای بیمانتو میپوشد. بابام، غر هم میزند اما میگوید اشکال ندارد؛ بگذار بعد از سی سال یک بادی به تن مادرت بخورد و یه خورده دلش باز شود...
به نظر من ایرانیها در طول چند سال گذشته ذوق و استعداد به خصوصی در یافتن راههای مناسب سفر برای رفتن به سایر کشورها که رفتن به آنها مشقت کمتری دارد، پیدا کردهاند. کشورهایی که فصل مشترکی دارند که موجب جذب همه نوع توریست ایرانی از مومن و مکتبی تا اهل دیسکو و کلاب میشود: امکان بهرهبرداری از حداقلهای سفر بدون تشویشهای مرسوم در جامعه سیاست زده ما. این موج از شروع فصل تعطیلات و ایام عید و حتا عزاداریها و شهادتها و بینالتعطیلین که امسال کم هم نبود، شروع می شود و دیگر به نظر می رسد تمامی ندارد، اما نوروز داستان دیگری دارد. همه از چند ماه پیش چمدآنها را بستند و منتظرند که سفرهای نوروزی را آغاز کنند. دوست داری خودت را معرفی کنی؟ چند سالته؟ برای چه به اینجا آمدی؟ چند وقت قبل راه افتادی؛ مشکلی برای آمدن به اینجا وجود نداشت؟ اینجا ایرانی خیلی میبینم ، قضیه چیست؟ برای عید در مالزی چه برنامهای داری ؟ اگر میتوانستی همانجا بنشینی و باقالا پلو را بزنی، چرا این همه خرج کردی؟ فکر میکنی در این چند روز که اینجا باشی دنبال دیسکو و کلاب هم باشی؟ مشروب؟ پس ممکن است یکی از دلایلت برای آمدن به مالزی این باشد که این چیزها آن طرف پیدا نمیشود؟ یک پیام خیلی توپ عیدی بده...
چند سالی هم میشود که علی رغم هزینههای زندگی و به تبع آن مسافرت بر جمعی که سفرهای نوروزی خارج از کشور را آغاز کردند، افزوده میشود و این شاید جای تعجب داشته باشد. اگرچه سعی کردم آماری را در این زمینه بدست بیاورم، متاسفانه مانند همیشه در کشور ما، کسی نتوانست آمار جامعی را ارائه بدهد. اما با توجه به نظر بسیاری از آژانس دارها، این آمار هر روز رو به افزایش است. فکر میکنی چرا ایرانیها این موقع اینجوری حمله میکنند به مالزی (یکی از همراهانش از کلمه حمله استفاده می کرد در صحبت هایش)؟ اینجا چرا برای مسافر ایرانی هدف است؟ یکی از کشورهای هدف برای توریستهای ایرانی، مالزی است. با طبیعتی سبز و نزدیک به خط استوا با شتابی فزاینده در رشد اقتصادی که مورد توجه توریستها و مهاجرها بوده است. اما بعد که پیکهای تبلیغی ایرانی، رستورآنهای ایرانی، سلمانی و صرافی و حتا خیارشور تبریز و پنیر کارخانه پگاه یا شیر پاستوریزه سابق خودمان را اینجا دیدم، برایم کافی بود تا روشن بشود که بیهوده نیست که این موج بازدید کننده ایرانی، هرسال به آن اضافه میشود. به هرحال به نظر میرسد که اینجا انگار اصلا غریبه نیستی. حتا اگر در کشور آدمهایی باشی که چهرههای آنها، رنگ پوستشان و خیلی چیزهای دیگرشان با ما فرق کند. حقیقت این است که مردم مالزی، چه با تیره هندی، چه چینی و یا چه مالایی، همه خونگرم هستند. آنها چندان حساسیتهایی که در چند سال گذشته در بین اعراب حاشیه خلیج فارس در برابر ایرانیها وجود داشته، ندارند. آنها از ایرانیها خوششان میآید. به قول یک مالایی:«ایرانیها هم زیبا هستند و هم مهربان و هم پول خرج کن. مغرور نیستند و با همه چیز کنار میآیند». البته آنها به هرحال شاید چندان از بحرآنهای داخلی ایران مطلع نیستند و نمیدانند که مردم ایران آموختهاند که همیشه باید با همه چیز کنار بیایند. امسال همه تا شروع تعطیلات هم صبر نکردند. اینجا هر روز دارد بر جمعیت بازدید کنندهها و میهمآنها اضافه میشود، یک آمار غیر رسمی اشاره به حدود 15 هزار مسافر ایرانی دارد. بسیاری هم، شب چهارشنبه سوری را در مالزی از روی آتش پریدند. در کنار بسیاری از مجامع و گروههای ایرانی که به اشکال مختلف برنامههایی را برگزار کردند.ایرانیان کامیونیتی، از جمله یکی از برگزارکنندگان جشن چهارشنبه سوری در مالزی بود، آنها با کمک دانشگاه LIM KOK WING در محل دانشگاه هنر در شهر سایبرجایا برنامهای داشتند. با نوید حکیمی یکی از اعضای این گروه در مورد برنامه های ایرانی در مالزی گفتگو کردم: ـ این دومین سالی است که داریم برای ایرانیها این برنامه سال نو را برگزار میکنیم. قصدمان برای فردا بود که جشنی بگیریم اما به خاطر تداخلی که با برنامه دانشگاه ام امیو داشتیم، انداختیم هجدهم که توام شد با شب چهارشنبه سوری. چند نفر در برنامه امشب شما شرکت کردند؟ شرکت کنندگان همه از دانشگاه هستند؟ یکی از شرکت کنندگان در این مراسم هم می گفت: «چهارشنبه سوری. الان شبی است که شما در ایران میتوانید از صداها و از چیزهای اضافی سردرد بگیرید. ولی روش سنتی آن این است که یک آتشی روشن کنیم. خانوادهها دور هم جمع شوند. از خوبیها صحبت کنیم. سنت های خوبی که دیگر در ایران با یم نوع رویکرد تازه می بینیم. درگیری و پلیس و غیره».
سام، یک راننده تاکسی مالایی است. که در برنامه شب سال نو در دانشگاه لیم کک با او آشنا شدم. موسیقی رپ ایرانی گوش میکند و از بلندگوی ماشینش به قول خودش جز آهنگ ایرانی، هیچ چیز شنیده نشده است. چند کلمه هم فارسی بلد است. او با بچههای ایرانی دانشگاه آشنا است. نوروز را یک عید بزرگ میداند و برای ایرانیها آرزوی سلامتی میکند. شوخ طبع و مهربان، اما به قول خودش میگوید؛ ایرانیها اگرچه چند درصدشان دیوانه بازی از خودشان درمیآورند، ولی مهربان و با صفا هستند. وقتی این گزارش را تهیه میکنم چند ساعتی به شروع سال نو نمانده. برای تکمیل گزارشم میان ایرانیها در مراکز خرید رفتم. جاهای مختلف را دیدم. جاهایی که کامپیوتر میفروختند. لباسهای زنانه و مردانه. وسایل و اسباب بازی. چینی و هر چیزی که بخواهید. همه جا از ایرانیها پر بود. مخصوصا وقتی زیر برجهای دوقلوی مالزی موسوم به کی ال سی سی بروید، میبینید جای سوزن انداختن نیست. امشب واقعا همه فارسی صحبت میکردند. در همین گشت و گذار ها با صفا آشنا شدم. صفا نظر دیگری داشت. او دانشجو است. پرسیدم: امشب اینجا هم چهارشنبه سوری برگزار شد. آیا چهارشنبه سوری ایران را برایت تداعی میکرد؟ امسال در اخبار خواندم که برای جلوگیری از آشوبهای شب چهارشنبه سوری طرح پلیس غیر محسوس گذاشتند. هر روز هی دارد بسته تر میشود. بیشتر منظورم همین است که اینجا دارد اتفاق میافتد. بچهها از روی آتش میپرند و رقص. چیز دیگری هم بیشتر از این نمیخواهند. این همانی است که بچه های ایرانی در ایران شاید آرزوی بی دردسر برگزار کردنش را دارند. خوبیاش به این بود که در ایران باشد. چندین کنسرت و برنامه نوروزی در این ایام برگزار میشود. این جشنها، دیگر ملیتهای مالزی را هم علاقمند کرده است. رقص و آواز و موسیقی ایرانی. محلی و نو کهنه و کلاسیک. هرچی دلتان بخواهد. جالب است به شما بگویم که اکثر مجریها و برنامه سازها، همه از ایران آمدهاند. خوانندهها، نوازندهها، بچههایی که دست اندرکار هستند. آدمهایی که شاید در ایران مطرح باشند و شاید هم گمنام. اما این نکته است که آنها میآیند اینجا تا بتوانند برنامه برگزار کنند. نمیدانم؟ این شاید سوالی است که خیلیها باید در ایران آن را جواب بدهند که چرا اینها نمیتوانند برنامههای خود را در ایران برگزار کنند و مجبورند رنج سفر بر جان بخرند و بیایند. اینک نزدیک به 5000 دانشجوی ایرانی درحال حاضر در کشور مالزی مشغول به تحصیل هستند. خیلی از آنها، خانوادههایشان در ایام عید به بهانه این دیدار؛ میآیند و درکنار بچههایشان هستند. به قولی هم فال و هم تماشا. از یک جوان ایرانی خواستم در مورد عید بگوید. عیدی که در مالزی مراسمهایش برگزار میشود: ـ خوب است. البته با همه این مراسمی که اینجا برگزار میشود باز فکر میکنم ته آن، حرکتی که باید در دل ما ایجاد بشود، نمیشود. چون فکر میکنم علاوه بر این تشکیلات و مراسم، طبیعت هم باید دست به دست بدهد تا آن حرکت ایجاد بشود. به نظر من نوعی فیلم بازی کردن یا تظاهر کردن است که داریم عید بازی میکنیم. عید باید همان دور و بر خانواده باشی، تلویزیون شبکه یک را روشن کنی. اول آن ضرب را بزنند، بعد هم توپ را بترکانند. آن طوری عید میشود. اینجا یک کم شبیه رل بازی کردن است. شاید برای اینکه همچنان خودمان را به آن سنتهایمان وفادار بدانیم و وابسته بدانیم ،دولی عید ایران چیز دیگری است. حال سال نوی دیگری برای ایرانیها پیش رو است. آنها هم مانند بسیاری از مردم دنیا با تمامی رنجها و مشقتهای زندگی به فردایی بهتر و سالی نو تر فکر میکنند. کوآلالامپور این ایام مانند شهرهای ایرانی شده است. ماساژورهای چینی به فارسی بفرما میزنند و رستورآنهای ایرانی، سبزی پلو و ماهی سرو میکنند. |
نظرهای خوانندگان
رادیو زمانه به مالزی خوش آمدی. اینجا حرف بسیار است امیدواریم حضور مداومتان را شاهد باشیم.
-- میری ، Mar 24, 2008 در ساعت 04:08 PMهمیشه هم حضور ایرانی زیاد در یک کشور ثالث خوب نیست! یک مقدار هم از معایب اون که خیلی هم بیشتره بگید. من یک سال است که برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری به اینجا آمدم. اعتراف می کنم که مجبور شدم . با داشتن پذیرش از دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا و پس از اینکه از سفارت آمریکا در قبرس ریجکت شدم مجبور شدم بیام اینجا ! اما الان خیلی پشیمونم. اینجا ایرانی هایی که برای تحصیل آمدن اغلب از قشر کم فرهنگ و حتی بی فرهنگی هستند که من در تهران هم در اطرافم این قسم آدمها رو تجربه نکرده بودم. انسانهای بی مسئولیت ، بی نزاکت ، بی فرهنگ و .... کاش می شد با من هم مصاحبه می کردید تا از این سمت هم به موضوع نگاه می شد.
-- محمد ، Mar 26, 2008 در ساعت 04:08 PMبهر حال من دارم از دست این انسانها فرار می کنم و برای ادامه تحصیل در دوره دکتری به استرالیا می رم، در حال حاضر هم منتظر جواب PVA هستم. امیدوارم زودتر جواب مثبتش بیاد و من از دست این انسانها خلاص بشم.
امیداوارم نظر بنده رو هم ثبت کنید چون برای تایپش به فارسی خیلی وقت گذاشتم.
به امید روزی که همه ایرانیان در سراسر دنیا به عنوان انسانهایی با فرهنگ معرفی شوند.
عکسهایی از مراسم سال نو در مالزی:
-- علی ، Mar 26, 2008 در ساعت 04:08 PMhttp://nedairani.blogfa.com/post-104.aspx
http://tinyurl.com/yrqsqj
من هم خوش آمد می گم و امیدوارم حضور جدی تری در این سمت رنگارنگ و استوایی دنیا داشته باشید.
-- مریم ، Mar 26, 2008 در ساعت 04:08 PMبالاحره شما فهمیدید ما اینجا هستیم، حسرت بدل شدیم بابا... ایرانی های همه جا حساب... مالزی بی حساب- در ضمن دانشگاه MMU هم برنامه داشتیم.
-- ندا ، Mar 27, 2008 در ساعت 04:08 PMاز این که رادیو زمانه توجهی جدی به ایرانیان مالزی نشون داد واقعا خوشحالم. با توجه به حضور روزافزون ایرانی ها در مالزی، به نظر جای این توجه خالی بود. به امید تداوم این ارتباط. موفق باشید
-- Neda ، Mar 27, 2008 در ساعت 04:08 PMنمی دونم اما شاید لازم باشه خود بر و بچه های ایرانی تو مالزی نظرشونو در مورد صحبت های آقای محمد بگن..
-- اردوان ، Mar 27, 2008 در ساعت 04:08 PMشما می تونید به مرور خودتون قضاوت کنید. آقای اردوان
-- علی ، Mar 27, 2008 در ساعت 04:08 PMبه هر حال فكر نمي كنم ايراني هاي استراليا هم خيلي فرق كنند.
-- علي (يكي ديگه) ، Mar 28, 2008 در ساعت 04:08 PMولي اون هايي كه تو دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا هستند حتما با باقي ايراني ها فرق دارند و از فرهنگ بالاتري برخوردارند. به هر حال پذيرش اونجا رو كه به هر کسی نمي دن!!
من با نظرات آقای محمد موافقم چون خودم هم از دست همان ایرانی ها فرار کردم و از مالزی رفتم. متاسفانه این مطلب یک واقعیت بسیار تلخ است و نباید روی آن سرپوش گذاشت هرچند تمامی ایرانیان مالزی اینگونه نیستند اما بهرحال این دسته هم وجود دارند و اقلیت پرجمعیتی هم هستند.
-- مجید ، Mar 28, 2008 در ساعت 04:08 PMاز اینکه با حرکات ایچنین اطلاعات هموطنانمان را راجع به مالزی بالاتر بردید سپاسگذارم. ولی یادتون باشه که تابستون هوا گرمتره...
-- کامی ، Mar 29, 2008 در ساعت 04:08 PMsalam
-- Shokooh Sadeghi ، Mar 31, 2008 در ساعت 04:08 PMman madare navid hakimi hastam va az in ke sohbathaie pesaram ro dar in weblog khoondam kheili khosh hal shodam. omidvaram betoonam norooz ro dar kenare pesaram va doostanesh ba ham jashn begirim.
متاسفم برای محمد. آقاجون من 3 ساله اینجا هستم و اونجوری که شما تعریف کردی سراسر کذب هست. مشکل از خودته آقاجون! خود شکن آینه شکستن خطاست...همه جا آدم چیپ هست مالزی هم مبرا نیست...کاش تاثیر تحصیلات عالیه رو در بینش و رفتار مردم هم می شد دید...
-- زیبا دریارودی ، Apr 1, 2008 در ساعت 04:08 PMبا سلام :
-- امیر تیمور نیری ، Apr 7, 2008 در ساعت 04:08 PMدر جواب آقای محمد , باید بگویم صد در صد دلیل ریجکت کردن ویزای شما در قبرس هم همین بوده است که آمریکا ئیها, شما را از همان ایرانیان بی فرهنگی تشخیص داده اند که جایشان در آمریکا نیست و همانطور که گفتید قرار بوده آمریکا بروید ولی اشتباهی راننده مینی بوس به مالزی آورده .
ما فقط نفهمیدیم شما چطور در مدت 1 سال 15 هزار نفر ایرانی بی فرهنگ مالزی را شناسائی کردید .
امیر تیمور خان زدی تو خال
-- شهاب یارمحمدی ، Aug 27, 2008 در ساعت 04:08 PMهموطن های عزیز همه یک احساس خود متفاوت بین ذاتی دارند معمولاً
من خودم هم گاهی این احساس بهم دست می ده
ها ها ها
راستش من دوست دارم هموطنم به هر کجای دنیا که سفر میکنه شان و منزلت خودشو حفظ کنه همین.
-- بدون نام ، Oct 14, 2008 در ساعت 04:08 PMراستش من دوست دارم هموطنم به هر کجای دنیا که سفر میکنه شان و منزلت خودشو حفظ کنه همین.
-- رضوان فرجی ، Oct 14, 2008 در ساعت 04:08 PM