رادیو زمانه > خارج از سیاست > گزارش > اوقات فراغتی که نيست | ||
اوقات فراغتی که نيستاردوان روزبهardavan.roozbeh@gmail.comاز «اينجا» بشنويد. فکر کنم نزدیک چند ده ستاد و سازمان به نحوی درگیر داستان اوقات فراغت دانشآموزان و دانشجویان هستند. البته دانشجویان کمتر، چون آنها معمولاً خودشان برنامههایی برای اوقات فراغت دارند و این روزها بیشتر با دادگاه و اعتراض و تبعاتش درگیرند. اما دانشآموزان گروهی هستند که همهساله چشمشان به دست مسؤولان است تا یک کلاسی، برنامهای، چیزی برایشان بگذارند و متولیان امر هم برنامهی سال گذشته را یک کپی میگیرند و میدهند زیر بغل بچهها. نقاشی، خط، جبرانی ریاضی، و از این کارها. بنا بر تجربه، بچهمدرسهایها که چندان هم در کشور ما با "...جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را"، موافق نیستند ترجیح میدهند به کارهای غیرآموزشی و غیردرسی بپردازند و اینجاست که راه آنها از اولیاء مدرسه و پدر و مادر جدا میشود.
سمینار و همایش و ستاد هم برای این کار همهساله در ابتدای تابستان برگزار و تشکیل میشود و با سرعت عملیاتی که در سیستم دولتی ما وجود دارد تا پایان تابستان به بررسی و پیشنهاد میگذرد و بعد تا بخواهد به جایی برسد، آغاز سال تحصیلی و مشکلات پیش روی و یک دنیا گرفتاریهای خودش و پروندهی اوقات فراغت دانشآموزی تا سال آینده راهی بایگانی میشود و باز کپی برنامهی قبل، کلاس خط و نقاشی. اوقات فراغت آنطور که در وبسايت رشد آمده است، چنانچه از گروهی از مردم که به شکل تصادفی برگزیده شدهاند بپرسیم که نظرتان دربارهی اوقات فراغت چیست، پاسخهای متفاوتی میدهند. عدهای ممکن است بر این باور باشند که اوقات فراغت مدت زمانی است که پس از انجام کار یا انجام وظايف و مسؤولیتها باقی میماند. عدهی دیگر ممکن است به فعالیتهای خاصی نظیر تماشای تلویزیون، شرکت در فعالیتهای ورزشی، صرف غذا در بیرون از منزل، و هزاران نوع فعالیت دیگری که ممکن است برای آنان جالب باشد، اشاره کنند. ویکی پدیا هم تعریفی اینچنین دارد: اوقات فراغت به زمانهایی اطلاق میشود که افراد کار ضروری برای انجام ندارند و معمولاً در این مواقع تمایل به انجام فعالیتهای فرحبخش و نشاط آور بیشتر میشود. اوقات فراغت زمانهایی است که فرد آن را طبق تمایل شخصی خود و برای خود تنظیم میکند و برنامه آن در مورد هرکس متفاوت است و به سلیقه، نیازهای روحی، سن، و توان مالی فرد بستگی دارد. البته در کشور ما برخی موارد این تعبیر برای دانشآموزان چیزهای دیگری هم چاشنیاش میشود. مثلاً مديركل ادارهی تبليغات اسلامی خراسان شمالی، حجتالاسلام نورالله ولینژاد، معتقد است: «کلاسهای اوقات فراغت دانشآموزان باید موجب تقويت مسائل اعتقادی جوانان شده و در راستای تحكيم دينداری آنان باشد.» و یا حجتالاسلام علی محمودی، یکی از برنامهریزان برای اوقات فراغت جوانان و نوجوانان، اشاره میکند: «آيندهی مملكت در دست نوجوانان است لذا برای داشتن آيندهای روشن بايد نوجوانان معتقد و متعهد تربيت شوند.» البته این مسؤولان چندان اشارهای به ارزیابی خواستهی واقعی نوجوانان و کودکان نمیکنند و به این نکته در مجموع تاکنون پرداخته نشده که بنا بر تعریف، اوقات فراغت باید مبتنی بر میل و باعث شادی و آرامش ذهنی فرد باشد و این موضوع اندکی با برنامههای دولت برای فرایند توسعهی نظام و حکومت تفاوت میکند. یک نوجوان تابستان را چگونه میگذراند؟ این سؤال را باید پیش از هر کسی از والدین بچه پرسید. در بسیاری از موارد والدین به تابستان و نحوهی گذران اوقات فوق معترض هستند. آنها بیشتر به نبود برنامه و عدم سازگاری خواستههای فرزندان و امکانات و میل خود برای برنامهریزی بهتر اشاره میکنند. اما صحبت خود بچهها هم حاکی از این است که این بلاتکلیفی تابستانی برای آنها هم چندان خوشآیند نیست. گرانی هزینههای سفر، نبود برنامههای درازمدت برای بخش عمدهی جامعه، یعنی نوجوانان و مقطعی بودن طرحها نتیجهاش آن میشود که بنا بر نظر هاشم مهدیزاده، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی و پژوهشگر اجتماعی، نوعی سرخوردگی و تنشهای اجتماعی را در بین جوانان در فصل تعطیلات شاهد هستیم. او ادامه میدهد: «ما نمیپرسیم که بچهها چه میخواهند. بلکه یکسری برنامههای ازپیشتعیینشده را داریم. همه یک شکل، در حالی که بچه نه ماه درس خوانده است و میخواهد در این سه ماه یکسری کارهایی را که خودش دوست دارد انجام دهد. بازی و یا کامپیوتر که اگر به انتخاب خودش باشد میتواند از افسردگیهای ناشی از تابستان بدون برنامه کم کند. برخی خانوادهها توقع دارند در همین تعطیلات بچهها یکسری برنامههای تحصیلی را دوباره از سر بگیرند که این درست نیست.» این کارشناس معتقد است با توجه به هزینهبر بودن بسیاری از برنامهها و مشکلات مالی موجود، خانوادهها از تفریحات هزینهبر پرهیز میکنند لذا باید برای سامان دادن این مشکل برنامهریزی شود. مهدیزاده این شرایط را از مصادیق کودکآزاری میداند و ذکر میکند: «رسیدگی نکردن به اوقات کودکان از سوی خانوادهها یا دولت، خود از مصادیق کودکآزاری است. ما در بحث کودکآزاری مسألهی اجحاف جسمی، جنسی، عاطفی، و غفلت را داریم که این مورد نهایتاً از این دسته آخر به حساب میآید. ما از نیازهای بچه با توجه به سن غافل میشویم. متأسفانه روی این موارد کودکآزاری فکر نمیشود.» کیارش، دانشآموز کلاس اول دبیرستان، اشاره میکند: «من به زور پدر و مادرم کلاسهای تقویتی فیزیک، شیمی، و ریاضی میروم. این کلاسها تابستان مسخرهی من را مسخرهتر کرده است. من الان این روزها با مادر و پدرم قهرم و راستش از کلاسها هم چیزی نمیفهمم چون برای شرکت در این کلاسها کسی از من نظر نخواسته است.» آرش نیز دانش آموز کلاس دوم دبیرستان است. او برعکس کیارش اشاره میکند که: «من ابتدای تابستان در یک مغازه یراقفروشی کار میکردم. اما چون نمیتوانستم بعضی از کارهایی را که دوست داشتم مانند نجوم و فوتبال انجام بدهم آن را رها کردم. من برنامههایم را خودم چیدم و پدر و مادرم اجازه دادند خودم تصمیم بگیرم. از تابستان امسال راضی هستم.» آیدین، همکلاسی کیارش است: «تابستان مزخرف است. کلاس هست اما هیچکدام مورد علاقه نیست. تازه جای تفریحی هم نیست. در خانه نشستن هم که حرام است. شما بگویید من تابستان را چه کنم؟» با این شرایط اوقات فراغت بیش از هر چیز تبدیل به مجوعهای از حرفهای تکراری و سمینارپسند شده است که فقط موجش در ابتدای تابستان به راه میافتد و تا سال آینده در بایگانی خاک میخورد. بچهها بزرگ میشوند و این تکرار مکررات نسلهای ما است. یادش بخیر دستکم قدیمها در کوچهها فوتبال گلکوچک و هفتسنگ بود اما دیگر از این تفریح و سرگرمی هم خبری نیست. |