رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۰ تیر ۱۳۸۶

مشهد، فقط سه ساعت مانده تا سهمیه‌بندی

اردوان روزبه
ardavan.roozbeh@gmail.com

شنیدن فایل صوتی

ساعت از نه شب گذشته است. دقایقی پیش از این اعلام شد که در نیمه شب بنزین سهمیه‌بندی خواهد شد. اولین سوالی که به ذهنم رسید این بود: آیا مخاطرات این اعلام یک‌باره و ناهنگام برای آنهایی که یک چنین زمان‌بندی را برنامه‌ریزی کرده‌اند روشن است؟ چرا که می‌توانست بدون اعلام قبلی و بدون فاصله زمانی سه ساعته و یا با اعلامی چند روزه و تدابیر لازم انتظامی باشد. برای دیدن به خیابان می‌زنم. حالا به نظرم می‌آید به آمپر بنزین ماشین حساس شده‌ام.


با دوستی در نیرو تماس می‌گیرم، او نیز اظهار می‌کند آنها هم با اندک فاصله ای از مردم این نکته را مطلع شده اند. خیابان‌ها شلوغ تر از همیشه، از صف طویلی که سر یک چهارراه و یا گذر گاه می‌بینم، می‌فهمیدم که بعد از چند کیلومتر به پمپ بنزین خواهم رسید. چند دقیقه طول می‌کشد، به پمپ بنزین بلوار معلم می‌رسم. تعداد زیادی زن و مرد را می‌بینم که با ظرف‌های پلاستیکی و بطری‌های نوشابه به سمت پمپ حرکت می‌کنند. حتا خانم مسنی که به زحمت راه می‌رود. نمی‌دانم چرا می‌خواهند بنزین را به اندازه یک لیتر هم که شده ذخیره کنند. تا ساعتی دیگر استفاده از بنزین جزو سهمیه مصرفی هر اتومبیل محسوب می‌شود. یک راننده تاکسی بلند بلند برای دیگر منتظران در صف، نقل می‌کند که سهمیه‌ها به چه ترتیب است: سواری شخصی ماهی صد لیتر، تاکسی...

صف گره خورده است. جلو نمی‌رود. مردم خشمگین هستند. از کنار پمپ بنزین عبور می‌کنم و به سمت پمپ بنزین بلوار پیروزی می‌روم. دور میدان سید رضی ترافیک سنگین است. سی دقیقه طول می‌کشد که از گره عبور کنم با دوست خبرنگاری در تهران تماس می‌گیرم. شماره‌های موبایل هم به سختی گرفته می‌شود. بالاخره می‌توانیم صحبت کنیم. جلوی پمپ بنزین خاقانی ایستاده است. یک اتوبوس و یک ماشین آتش‌نشانی را مردم آتش زده‌اند. فروشگاه شهروندی در همان نزدیکی غارت شده و پلیس در تلاش است تا جلوی گسترش درگیری را بگیرد.


میدان حر بسته است، این میدان در فاصله یک کیلومتری از پمپ بنزین خیابان پیروزی قرار دارد. از اتومبیل پیاده می‌شوم. مسیر از مامور‌های نیروی انتظامی پر است. لباس شخصی و تعداد زیادی نیرو‌های بسیج که در جایگاه مستقر هستند. اینجا صف آرام آرام جلو می‌رود. یک‌باره سر و صدا می‌شود. می‌بینم مردی با یک کارد به سمت کارگر باجه پمپ بنزین حمله می‌کند. شلوغ می‌شود نمی‌فهمم به سر این کارگر چه می‌آید. ساعت را نگاه می‌کنم از نیمه شب گذشته است. می‌روم تا پمپ دیگری را در ابتدای بلوار دانشجو ببینم. می‌گویند صف ماشین‌ها در آنجا علی‌رغم اتمام مهلت دریافت بنزین بدون سهمیه طولانی است. از بالای پل که نگاه می‌کنم حداقل 500 اتومبیل در صف هستند، دو بانده و سه بانده، ورودی بلوار را مسدود کرده‌اند چراغ‌های گردون پلیس نشان می‌دهد که پلس در محل حاضر شده اما می‌بینم که دو نفر در صف یقه به یقه اند و کسی هم دخالت نمی‌کند، حتا ماموری که آنجا ایستاده. در همین گیر و دار، از یک عابر می‌شنوم که پمپ بنزین بلوار معلم دقایقی پیش به آتش کشیده شده. فاصله کم است، خودم را می‌رسانم. پلیس از همه طرف به این سمت هجوم می‌آورد. نیرو‌های ضد شورش و یگان‌های ویژه. ماموران ابتدای یک خیابان نزدیک به پمپ بنزین بلوار معلم با باتوم جوانی را می‌زنند. ظاهرن در حین آتش زدن او را دیده‌اند و دنبالش کرده‌اند تا اینجا گیرش انداخته‌اند. هنوز یک پمپ مشتعل است. کپسول‌های آتش‌نشانی وسط پمپ بنزین ولو هستند. کارگران پمپ آتش گرفته را خاموش می‌کنند. چهار دستگاه پمپ بنزین از جا کنده شده و وسایل دفتر وسط خیابان ریخته است. ظاهرن شیشه اتومبیل صاحب پمپ بنزین هم در حمله مردم شکسته شده. دو مغازه جنب آن نیز تخریب و مقداری از لوازمش سرقت شده است.
صحنه‌هایی را که می‌بینم مرا یاد روز‌های انقلاب می‌اندازد. پلیس‌ها بیشتر و بیشتر می‌شوند. فرمانده نیروی انتظامی مشهد با بنز سفید رنگ و چند معاون استان با لند کروزر‌های مشکی از راه می‌رسند. ساعت از دو گذشته است. حالا کم‌کم خیابان‌ها خلوت می‌شوند. نمی‌دانم آیا در همه جای دنیا هزینه طرح‌های این چنینی را به همین سنگینی می‌پردازند؟ ایستاده‌ام و به آمد و شد‌ها نگاه می‌کنم. پیکان مدل پایینی کنارم می‌ایستد و راننده که پیرمردی ژولیده است سرش را از ماشین بیرون می‌کند و می‌پرسد: آقای راسته می‌گن بنزین کوپونی شده؟!

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

اردوان، به گمانم می‌خواهید از این جریان «انقلاب» دربیاورید. ولی نمی‌دانم چرا داستانتان به دل نمی‌شیند؛ نه داستانِ انقلاب است، و نه داستانی برای انقلاب، و نه طرحی برای آن.
به جسارت دولت برای سهمیه‌بندی بنزین که گامی برای تقسیم درست بیت‌المال است، آفرین می‌گویم.
فکر نمی‌کنم شما هم مثل آن پیرمرد (اگر واقعاً از او نقل قول کرده باشید) بدانید که قضیه سر کارت سوخت است، نه کوپن!

-- حامد ، Jun 29, 2007 در ساعت 04:10 PM

دوست گرامی، من نه به دنبال انقلاب در آوردن هستم و نه میلی به انقلاب کردن و انقلابی شدن دارم. من فقط سعی می کنم ببینم. نقل حرف های مردم ... کوپونی و سهمیه ای اش هم برای من خیلی تفاوت نمی کند و از این حرکت دولت هم بنده مثل شما خوشحالم. اما از سوختن 12 پمپ بنزین در تهران و تخریب در چند شهر دیگر نه. اسم این بی کفایتی است که حسن سهمیه بندی را نفی نمی کند. به هر حال : هر کسی از ظن خود شد یار من...

-- اردوان ، Jun 30, 2007 در ساعت 04:10 PM

به هر حال انقلاب لازمه چون انقلاب به گند کشیده شده

-- بدون نام ، Jul 11, 2007 در ساعت 04:10 PM