قم به روایت من و به روایت حاج خانم
اردوان روزبه
ardavan.roozbeh@gmail.com
از اينجا بشنويد.
حاج خانم هر وقت دلش میگرفت چادر و چاقچور میکرد و میزد خیابون و راست اتوبوسهای شمسالعماره و قم، شبهای جمعه بقچه نون و پنیر را میزد زیر بغل و همان قم جلوی حرم مینشست و دعا میخوند. همیشه میگفت: چشمش به اون گنبد و گلدسته میافته دلش باز میشه. کار شبهای جمعهاش همین شده بود. از وقتی که حاج آقا عمرش رو داد به شما این زیارتها رو ترک نمیکرد. از قم فقط همون خیابونهای اطراف حرم رو بلد بود. همیشه کارش این بود: اول سلام به بیبی معصومه، یه دور تو بازار و خریدن خنزرپنزر برای نوهها و نتیجهها، زیارت و بعد تا صبح رو زیلو کهنه نشستن و دعا خوندن. دم رفتن کله صبحی یه فاتحه تو قبرستون «شیخان» و بعد ماشین یاعلی تهران. یه بار برافروخته آمده بود تهران هی فحش میداد. دم صبحی داشته تو قبرستون فاتحه میخونده که یه پسره تهریش مخملی با پیراهن سفید و دمپایی راست آمده تنگ دلاش و گفته که حاج خانم «صیغه» میشه؟ حاج خانم میگفت: خاک بر سرش من جای ننهبزرگش بودم... به نظر حاج خانم قم یعنی حرم و مدرسه فیضیه و بازار و قبرستون شیخان. والسلام.
یک فروشگاه سوهانفروشی مجاور مسجد جمکران.
اینجا فیضیه است
دوربین عکاسی را تا در میآورم به چند ثانیه نمیکشد که سه چهار سرباز وظیفه، هراسان به سمتم یورش میآورند. اول دوربین را یکیشان که قدبلندتر از بقیه است میگیرد و بعد میپرسد: «چرا اینجا عکاسی میکنی؟ از کجا عکس گرفتی؟» و راستش کمی هاجوواج میمانم. میپرسم مگر جرم است؟ میگوید: «در مدرسهی فیضیه کسی حق عکاسی ندارد.»
مدرسه بزرگ است با چند در که از اطراف صحن بزرگ باز میشود. با حجرههایی که در برخی استاد تدریس میکند و برخی دیگر چند طلبه با ظروف غذاخوری و از آن خارج میشوند و یا در بعضی دیگر هم میبینی طلبهای عبا را بر صورت کشیده و خوابیده است. گذارم به حجرهی بیست میافتد جایی که در کنار ورودی آن عکسی از آیتالله خمینی را چسباندهاند. این حجره محل تدریس او در خلال سالهای 1305 تا 1325 بوده است. دیدن این حجره مرا به هیجان میآورد اما ظاهراً برای طلبهها عادی شده است. بر تابلوی اعلانات که در دو طرف صحن قرار دارد پر از آگهیهایی است که دعوت به مجالس روضه و مناسبتها است آن هم با گرایشهای جغرافیایی «مجلس عزاداری طلبههای بجنوردی» یا «جلسات سخنرانی تبریزیهای مدرسه» و کاشانی و اصفهانی و غیره و آگهیهای فروش ماشین، موبایل ایرانسل، دولتی، و اجارهی اتاق به قیمت مناسب در نزدیکی مدرسه.
کلی دلیل و منطق میآورم که بعد از دو ساعت دوربینم را پس میدهند و متعهد میشوم با دوربین این طرفها پیدایم نشود.
محلهای موسوم به سهراه سرگردانی یکی از فقیرترین محلات قم است.
پاردوکسی به نام قم
شک نکنید اگر به دنبال پارادوکس در قالبهای مختلف ساختاری، فلسفی، یا اجتماعی میگردید و مایل هستید عینیت آن را ببینید، فرصت زیارت و سیاحت قم را نباید از دست بدهید. شهری تشکیل شده از چند قشر مشخص اجتماع با تفاوتهای فاحش در مشی زندگی. «آندریاس» دانشجوی حقوق بینالملل، جوانی با ریش بور که اطراف حرم حضرت معصومه میگشت به قم میگفت: «واتیکان ایران». دیدن قم برایش از هر تجربهای جالبتر بود. او فکر میکرد جایی که خاستگاه آدمهايی مثل آقای خمینی و رهرواناش و کسانی که به نوعی خط فکری و سیاسی ایران را میدهند حتماً جای دیدنی است. سالیانه تعداد زیادی از این قبیل توریستها کنجکاوانه میآیند تا دقیقاً ببینند جایی که هر از چند گاهی پیام و یا نظری از آن صادر میشود که تأثیرش بر بسیاری از اتفاقات جهانی است چگونه جایی است و جالبتر این که برای مردم عجیب نیستند و قمیها برایشان دیدن این قبیل توریستها عادی شده است.
برای آمدن به قم اولین جرقهای که در ذهنم زده شد با خواندن یک خبر از خبرگزاری دانشجویان در فروردین امسال بود که اشاره میکرد در قم به دلیل مصرف مشروب الکلی سمی بیش از هفتاد نفر مسموم شدهاند. من دو بار خبر را خواندم چون برایم تازه بود. شنیده بودم قم خبرهایی در مورد صیغه هست و یا جدالهای فکری در حوزهی علوم دینی ولی فکر نمیکردم قم هم «عرق خور» دارد. یعنی کار روحانیان است؟ خوب من راستش فکر میکردم عموم مردم این شهر را فقط روحانیان تشکیل میدهند. اما وقتی رفتم سراغ قم دیدم موضوع کمی تفاوت میکند.
مرقد حضرت معصومه و مرکزیت زوار در قم.
توریستهای اعتقادی
هتلهای قم؛ که کم هم نیست (حدود سی هتل و هتل آپارتمان رسمی و تعداد نامعلومی غیررسمی) جا ندارند. اکثر آنها در اختیار «بعثه مقام رهبری» است که روحانیان عراقی و لبنانی را برای بازدید به قم میآورند. این کار تقسیم شده است آقای فاضلی روحانیهای لبنانی و آقای رحمانی روحانیهای عراقی را هماهنگ و هدایت میکند (این اطلاعات را رانندهی یک ماشین کرایه که کارمند فکر میکنم اوقاف هم هست میدهد). فکر کنید با زور خودم را میهمان یک هتل آپارتمان میکنم. در لابی هتل آپارتمان «صفا» از همین روحانیها غلغله است. ریسپشن هتل فقط برای یک شب میتواند یک اتاق دوتخته بدهد، یک گروه لبنانی مهمان بعثه فردا میرسند. این رفتوآمدها در سالهای اخیر اقتصاد قم را زیرورو کرده است. همه و در هر جا در حال ساختوساز هستند در بسیاری از محلات نرخ زمین چندین برابر افزایش یافته است. بیشتر هتل آپارتمانها زمینهای بغل دست و حتا بغل دستتر را هم خریدهاند و مشغول اضافه کردن اتاق هستند. توریستهای «معمم» و غیرمعمم فرصتهای شغلی فراوانی را بهوجود آوردهاند. به قول یکی از کارمندان هتل: ما زندگیمان را مدیون علما هستیم...
قشرهای متضاد یک شهر
رفتن قم حالا خیلی ساده شده، اتوبان فاخر تهران— قم که از کنار فرودگاه بینالمللی امام و مرقد آیتالله خمینی میگذرد سرعت را افزایش داده. به نظر من که کاملاً منطقی است. وقتی نبض تپندهی یک نظام در این شهر باشد اتوبان و بسیاری از امکانات لازمه آن است. از کنار دریاچهی نمک که میگذشتم یاد مجلههای اول انقلاب افتادم که مینوشتند ساواکیها دستگیرشدههایشان را بعد از شکنجه در آن میانداختند. آن روزها خیلی ذهن نوبالغم را مشغول میکرد اما بعد من هم مثل خیلیها فراموش کردم.
اگر بخواهم یک تقسیمبندی کنم به نظر من ترکیب اجتماعی قم به این ترتیب است: روحانیون و طلاب که فکر میکنم با توجه به جایگاه ارزشی و دیالکتیک این گروه حتا اگر از نظر تعداد بیشتر از همه اقشار نباشند بی شک مهمترین قشر محسوب میشوند، مردم عادی که برای دیدن زندگی آنها باید به محلات دورتر مانند بلوار امین و میدان مفید سر بزنی و زوار که از قبرستان شیخان بگیری تا حرم و خیابانهای منتهی به حرم که پر از مغازه است، خیابانها را پر کردهاند.
برای دیدن، قم را اگر از مرکزش شروع کنی و احتمالاً از صبح، فقط کسانی را میبینی که عمامههای سیاه و سفید بر سر دارند و دفتر و کتاب به دست از این سو به آن سو میروند. با نعلینهایی که گاهی اصلاً رنگش تناسبی با تیپ لباسشان ندارد. خردلی تند و یا صورتی و قرمز پررنگ که بیشتر مرا یاد رنگ لباسهای گروههای هارد متال بر روی صحنه میاندازد. به نظرم این قسمت از تنپوش برای آنها تنها بخشی است که میشود به رنگ در پوشیدنیها پرداخت. چرا که عموم لباسها عباهای بلند مشکی و قهوهای با پیراهنهای سفید است.
در منطقهی مرکزی شهر در هر کوچهای یک مدرسه و کانون علوم دینی و یا مرکز تحقیقات دینی است. مدارس علمی متعلق به علما، مراکز تحقیقاتی مختلف و با عناوین مختلف که اسامیشان به نوعی حوزه فعالیتشان را نشان میدهد. «مهدویت»، «مرکز تحقیقات حقوق اسلامی»، «مؤسسه نور»، «بنیاد راه روشن فردا» و صدها عنوان دیگر که هزاران نفر در آنها شاغل هستند.
البته آیات عظام هم در اکثر موارد در کنار بیت خود تمامی این امکانات را یک جا دارند. مرکز پژوهشی، مدرسه و حسینيه و هم سایر دستگاههای ذیربط، آیتالله مکارم شیرازی در چهارراه شهدا، صافی گلپایگانی خیابان چهار مردان و یا سیستانی در خیابان معلم. البته دیگر علما که برخی چندان هم درگیر مسائل حکومتی هم نیستند مانند آیتالله بهجت که طرفداران بسیاری در بین جوانها دارد تا کسانی که معترض و یا منتقد هم هستند مانند آیتالله صانعی و آیتالله منتظری (البته وی با رایزنیهایی که شده اینک چندی است که دیگر در حصر نیست اما با توجه به دوربینهای مداربسته نصبشده در جلوی بیت و شیفتهای نگهبانی مداوم پیشنهاد میکنم برای طرح سؤال شرعی سراغ کس دیگری بروید) در این شهر دفاتر عریض و طویلی دارند. روحانیهایی با نگرش روز و یا وابسته به دیروز. اینجا میتوانید خشکترین اعتقادات را مانند برخی که حتا تلوزیون را هنوز حرام میدانند تا بازترین و گفتمانیترین تفکرها را مانند حجتالاسلام کریمنیا (که پایاننامهاش با گزارش «فرانسیس هریسون» از بیبیسی جهانی در مورد حقوق فقهی «ترانس سکشوالها» مورد توجه جهانیان قرار گرفت) را ببینید.
این هم قبرستان پرماجرای شیخان در مجاور حرم.
سرمایهگذاری دینی تأمین اقتصادی
من میخواستم ایمیلهایم را چک کنم. در لابی هتل با سرعت سرسامآوری به اینترنت متصل میشوم. پهنای باندی یک مگا بیتی که در بسیاری از شهرها با این پهنای باند یک سرویسدهندهی اینترنتی راه میاندازند. بسیاری از کتابهای ناشران از تهران برای نشر به اینجا آورده میشود. ماشینهای چاپ مدرن و مجهز، امکانات سختافزاری و اقلام مصرفی مانند کاغذ و زینک و غیره اینجا به وفور پیدا میشود. طراحی backbone اینترنتی این شهر مبتنی بر فیبر نوری است و اکثر دفاتر علما و مراکز تحقیقاتی با سرعتهای بسیار بالا و با کیفیت اتصال عالی به اینترنت متصل میشوند آن هم فکر میکنم بدون فیلترینگ چون من یکی دو جا دیدم که کاربران وارد سایتهایی میشدند که فیلتر بود. در قم به دلیل شوری آب لولهکشی همه محلهها دستگاههای تسویه آب دارند. استفاده از این دستگاهها با کارت اعتباری هوشمند است و این هم خودش از ویژگیهای قم به حساب میآید.
خوب به جرئت میشود گفت سرمایههای کلانی که در این بخش وارد چرخه اقتصادی شهر قم شده رقمی بسیار بالا است و شاید بشود گفت هر روز هم این رقم بیشتر میشود. کسی شاغل یکی از این مراکز تحقیقاتی بود که توسط دولت نهم مود حمایت مالی است، او میگفت که بودجهای که برای برگزاری یک کنفرانس سهروزه در مورد مهدویت به آنها پرداخت شده بیش از 300 میلیون تومان بوده است.
دخیل برای شفا، دخیل برای ادای قرض، دخیل برای نیاز.
اینجا از بدها نباید گفت
هیچ آمار رسمی از جرائم و بزهکاری در قم پیدا نمیکنید. بیخود وقتتان را هدر ندهید. اینجا بنا نیست که چیزی جز اخبار دنیای اسلام به جهان مخابره شود حتا مطبوعات محلی هم از حوادث و جرائم نمینویسند و یا به خلاصه خبری در این زمینه بسنده میکنند. یک راننده تاکسی در مورد خبر کشته شدن یک قاچاقچی در شهر صحبت میکرد و اطلاعاتی هم در مورد زمان و مکان و دیگر مسائل میداد و اشاره میکرد این قبیل اخبار را از طریق مسافراناش به دست میآورد.
وقتی میگویم از بدها نباید گفت یعنی از محلههای بدنامی چون «چاله کاظم» و «سه راه سرگردانی» هم نه باید نوشت و نباید خواند و نباید دید. عمده مواد مخدر قم در این دو محل تأمین و فروخته میشود. سر هر گذر میبینم چند جوان با موتور ایستاده و یا در در همان آفتاب تند کویری روی موتور لم دادهاند، کمی که شلتر حرکت کنی راحت میآیند جلو: «کم کسری هست؟ بفرما...» راننده ماشین که قبلاً خودش نیز اعتیاد داشته اما سه سال است ترک کرده از رنگ پریده من میفهمد که هول کردم. نمیدانم شاید به نظرم میآید این کارها در قم خطرناکتر از جاهای دیگر است. اما میگوید که راحت باشم. اینجا از مأمور خبری نیست و بازار مواد مخدر اینجا «اوپن» است. چاله کاظم هم اوضاع همین طور است. مشروب، سیگاری، تریاک و هر چیزی که در حوزهی نشئهجات به حساب میآید.
میخوری یا میبری؟
من نمیدانم چرا به این سه راه «سرگردانی» میگویند چون بعضی از آدمهایی که اینجا دیدم بیشتر بیچارگی از سر و کولشان میبارید تا سرگردانی. عصر به راننده میگویم به هتل نیاید و به خودم جرأت میدهم میروم سه راه. راست میروم جلوی یکی از موتور لم دادهها، قد و بالایم را نگاه میکند میگوید: هاوار یو مستر... میگویم مستر خودتی! کلی میخندد، مثل دوستان بغل دستیاش. دو تا دندان جلو ندارد. صورتش از آفتابسوختگی مثل چرم براق شده و یا شایدم این هم از عوارض مصرف مواد مخدر است. میگویم مشروب داری؟ نگاهی به سراپایم میاندازد و میگوید: ریشت مثل آخونداست کلات مثل خارجیا... کمی نگرانم از خیرش میگذرم. اما کنار میآید میگوید: بعد از جریان اون هفتاد تا خیلیها رو گرفتن دو تاشون مال همین سهراه بودند که بیچاره شدند. حالا ما هستیم خدمتتون، عرق سگی یه پلاستیک (حدود یک لیتر) دو و پونصد، ویسکی قوطی چهارونیم، شیشهای سی تومان. جا مکان ندارین خودمون ساقی هستیم. یه تریپ اش هم ده تومان خرج و مخارجشه...
به نظرم اوضاع اینجا کمی با خیابانهای صفائیه، امام، و سپاه فرق میکند. انگار در بیرون یک هسته هستم و این قسمتهای شهر متعلق به آن قسمتها نیست و شاید برعکس، نمیدانم.
دنبال مصدومان حادثهی مصرف مشروبات الکلی مسموم میروم چیزی دستگیرم نمیشود شاید زمان بودن من اینجا محدود است یا اینکه کسی حاضر به همکاری نیست. نه اسمی و نه آدرسی. شاید این هم مربوط به بخش «مگو»های قم میشود.
زائران خضر نبی و راهپیمایی طولانی برای وصل حاجت.
صفائیه میعادگاه عاشقان
حالا اگر بخواهیم همه اقشار مردم قم را ببینیم بهتر است سر شب سری به خیابان صفائیه بزنیم. اندک مانتوپوش قمی و جوانهای مد روز قم را میتوانید در راسته صفائیه ببینید. به نظر میآید این تنها راه گردش و تفریح است. بوستانهای شهر بسیاریاش این روزها زنانه و مردانه است. برخی هم که به تازگی راهاندازی شده و قابل بهرهبرداری نیست. در این شهر در بخشهای مرکزی شهر چیزی به نام سینما وجود ندارد و با توجه به فضای عمومی حاکم، بسیاری از امور که در شهرهای دیگر میتواند امری بدیهی و عادی محسوب شود، اینجا تا حد یک جرم میتواند به حساب بیاید.
در صفائیه شما میتوانید بوتیکهایی ببینید که لباسهای مختلف شب و میهمانی زنانه میفروشند و شلوارهای جین با مارکهای مشهور را پشت ویترین گذاشتهاند. در کنارش آنطرفتر خیابانهای منتهی به حرم بیشتر اجناس سوغاتی و مهر و جانماز میفروشند. خوردن نوشیدنی و بستنی و راه رفتن در این خیابان عمده تفریح جوانان قمی است.
از جوان ها که میپرسم کسی یادش نمیآید که در قم تا کنون کنسرتی برگزار شده باشد. این قبیل کارها در شهر ممنوعه غیرممکن است. فقط از یک جوان افغان؛ توضیح این که قم جزء شهرهایی است که بالاترین میزان مهاجر افغان را دارد، شنیدم که بعد از سقوط طالبان بنا شد کنسرتی در استادیوم شهر برای افغانها برگزار شود که به دلیل اعتراض برخی از علما به شکلی محدود اجرا شده است و رفت پی کارش و دیگر از این اتفاق ها پیش نیامده. به هر حال باید دانست که برگزاری کنسرت در این شهر جزء غیرممکنها به حساب میآید.
باور نمی کردم، مانتو؟
شهر خون و قیام و صیغه
در طبقات مرفه قم به نوعی روابط تعریفشدهی پسر و دختر از گذشته وجود داشته است. اما کمکم این امکان با تأسیس دانشگاه آزاد و دیگر تغییرات برای دیگر طبقات اجتماعی هم فراهم میشود. آنچه که مسلم است این روابط کاری با بحث شیرین صیغه که این روزها در مجامع و محافل مطرح میشود ندارد. بیشترین طرفداران «صیغه» به اتکای آماری که سازمان بهزیستی و دفتر ادارهی کل امور اجتماعی وزرات کشور میدهند از میان متأهلان است. شهرت دارد که در این شهر مراکزی وجود دارد که فرصتهای لازمه را فراهم میکند، در گذشته نیز یکی از مشهورترین این مراکز به صورت خودجوش «قبرستان شیخان» گورستانی مجاور حرم بوده که زنان بیوه و یا نیازمند در آنجا میآمدند و خود را برای صیغه عرضه میکردند. این قبرستان اینک با توجه به تغییری که در ساختار اجتماعی و امکانات بهوجود آمده شاید دیگر چنان که در گذشته شهرت داشت محل این داد و ستدها نیست.
به قول یک جوان قمی: «حالاها دیگه همه موبایلی شدن. هم قیمتش معلومه و هم کلاسش بالاست.» از یکی دو کاسب این محل پرسیدم که آیا هنوز هم زنان صیغهای در همین قبرستان گرد میآیند؟ یکی از آنها با خنده اشاره کرد که برخی بیش از اندازه این داستانها را در قم اغراقآمیز کردهاند وگرنه این روزها همه جا پیدا میشود. اما دیگری با تأیید اینکه هنوز هم گاهی بعضی زنهای مسافر میآیند و اهل معامله هستند اشاره کرد که مثل چند سال گذشته نیست و کمتر حالا کسی به این روش (آمدن به قبرستان شیخان) صیغه میشود.
اما یک روحانی که در بازار با او آشنا شدم نظریه جالبی داشت، او اشاره میکرد که اینکه اکثراً با رفتاری فسادآمیز و گاهی اجباری با کسی رابطه غیرمشروع برقرار میکند بهتر است یا ارتباطی در چهارچوبه اعتقادی و در قالبی که شرع آنرا مباح دانسته؟ او اشاره میکرد که برخی از بدخواهان نام صیغه را لکهدار کردهاند. وقتی از شنیدههایم در مورد اینکه هستند کسانی که به صورت سازمانیافته همسر موقت پیدا میکنند، گفتم، اظهار بیاطلاعی کرد و گفت اگر هم باشد چیز بدی نیست چون آدم با اطمینان از یک سوپر مارکت مایحتاجش را بخرد بهتر است یا یک گاری دورهگرد.
من در همین جای گزارش برای دانستن اینکه کم و کیف کار چیست تماسی به واسطه یک دوست با یکی از این سرویسدهندگان داشتم که شاید شرح آنرا در گزارشی جدا ارایه کنم اما چیزی که مسلم است. شاید یکی از تجارتهای پرسود در این زمینه همین شغل شریف «هماهنگی» باشد.
به هر حال در قم بسیاری از علما معتقدند که یکی از راهکارهای جلوگیری از فساد همین است و حتا به دنبال این هستند که از محدودهی خاص روحانیان و علما آنرا خارج کنند و شکلی عمومی به آن ببخشند.
پایتختی بزرگتر از تهران
قم هر روز گستردهتر میشود. شبهای چهارشنبه که میگویند روز زیارتی جمکران؛ زیارتگاهی در نزدیکی قم، است و یا شبهای جمعه و ایام ولادت و عزا موج عظیم مردم را با صفی طویل از ماشینها میبینید. در بلوار منتهی به مسجد جمکران که حال متصل به قم شده است جای سوزن انداختن نیست. دو طرف این بلوار که زمین مزروعی بوده است به واسطه بیت بزرگان تبدیل به میهمانسرا و مدرسه شده است و الباقی زمینهایش را هم در حاشیه تا متری 5 میلیون تومان بالا برده.
اینک در قم رونق داد و ستد خوب است و همه اهل خریدند و فروش. زمین، خانه و مغازه. بورس بنگاههای املاک جمکران و قم و رونق فروش زمینهایی که میگویند رهبر ایران وصیت کرده او را آنجا دفن کنند و حال به متری یک میلیون تومان خرید و فروش میشود. آپارتمان و هتل و بسیاری از چیزها و کسها که میشود خرید و فروخت. از چاله کاظم تا سه راه سرگردونی. اینک هر روز مدرسه فیضیه و مدارس دیگر تولید عالم میکنند و به جهان اسلام صادر میکنند، جوانان به دلیل خوردن مشروب سمی کور میشوند و میمیرند و بعدازظهر دختران با چادر به بلوار امین میآیند و به دوست پسرشان نامه میدهند. توریستهای اروپایی و آمریکایی میآیند تا این شهر را از نزدیک ببینند و من به قم که میاندیشم باز هم احساس میکنم قم واقعاً یک پارادوکس است. بینظیر و متفاوت، جایی برای تصمیمهای مهم که مردم شهروندان دست دومش محسوب میشوند. یک پایتخت بزرگتر از تهران.
|
نظرهای خوانندگان
جالب بود یک از عکسها"زائران خضر نبی و راهپیمایی طولانی برای وصل حاجت." در متن نوضیح نداشت و میشد در باره جمکران و چاه (ها)ان توضیح بیشتری داد
-- بدون نام ، Jun 22, 2007 در ساعت 11:10 PMبرای جمکران گزارشی اختصاصی دارم ... به زودی ...
-- اردوان ، Jun 22, 2007 در ساعت 11:10 PMخیلی گزارش جالبی بود طرز نوشتن شما بسیار زیباست ممنون
-- شادمهر ، Jun 22, 2007 در ساعت 11:10 PMگزارش خوبی بود، اما اغراق هم در آن وجود داشت. در واقع می توان گفت نویسنده گزارش لایه رویی قم را دیده، عده ای هم برایش از قم گفته اند، در ادامه با خواندن گزارشات دیگران به جمع بندی رسیده است.
-- سیدعلی ، Jun 22, 2007 در ساعت 11:10 PMبعد گزارشی ارائه شده که درست و صحیح اما در عین حال با اندکی اغراق همراه است. نمی توان بر نویسنده خرده گرفت چرا که او تلاشش را کرده است و به هیچ وجه نمی توان انتظار داشت که واقعیت را به طور کامل بنویسد. در واقع یک نویسنده تنها در مورد جایی که چندین سال در ان زندگی کرده و به نوعی بومی شده است، می تواند واقعیت را بنویسد.
در هر حال گزارشی بی طرفانه هم بود که با رفع نقص اغراق، می تواند به گزارشی خوبتر تبدیل شود.
خیلی زیبا بود برای من که از نزدیک با قم آشنا هستم گزارش پر از واقعیات که متاسفانه در قم جاری است . قم شهری است که بعد از شورش 57 بیشترین توجه به آن شد اما فرهنگ مردم آن دیار تاب تحمل این توجه ویژه رانداشت شهری که با فرهنگ دیگری خو گرفته نمی تواند شاهد این توجه باشد این شهر به لحاظ محدودیت های کاذب متاسفانه بالاترین موارد فساد را داراست شاهد من سایت گوگل است که مثلا در مورد کلمه " جماع " بالاترین آنار مراجعه کننده از شهر قم بودهاست و رکورد دار در جهان است . به هر حال ممنون از گزارشتون.
-- nader ، Jun 23, 2007 در ساعت 11:10 PMمن در این شهر زندگی می کنم و گزارش را منصفانه و خوب می دانم. ممنونم
-- همایون ، Jun 24, 2007 در ساعت 11:10 PMقم تا 6 سال پیش که من اونجا بودم سینما داشت اما خانم مانتویی (به جز مسافر) نداشت .آمار بالایی برای فروش لوازم آرایش وبه نسبت تعدادزیادی فروشگاههای بزرگ لوازم آرایش وجود وجود داشت.زنان خیابانی با چادر نازک وآرایش غلیظ که محکم رو میگرفتند ودر موقع مناسب خود را عرضه میکردند حتی شنیده بودم مجالس عروسی مختلط نیز برگزار میشد.
-- آشنا ، Jun 24, 2007 در ساعت 11:10 PMکاش یک سری هم به بیمارستان شهید بهشتی ومحل سابق دانشگاه علوم پزشکی فاطمیه میزدید دانشگاهی که قصد داشت مدیران خانم متدین و با ایدئولوژی خاص رابه نام پزشک تربیت کند.با سپاس
Kheili khoob bood!
-- Shaghayegh ، Jun 25, 2007 در ساعت 11:10 PMگزارش شما بیشتر احساسی است تا علمی و آماری و مطالب را به نفع مقصود خودتان بازگو کرده اید و جای بسیاری از مطالب خالی است من دانشجوی هستم و مطمئنم قم با تمام چیزهایی که گفتید بهترین جای سالم زندگی کردن است
-- miss ، Jun 29, 2007 در ساعت 11:10 PMسلام خسته نباشید.
-- shervin ، Jul 2, 2007 در ساعت 11:10 PMیکی از دوستان من که وارد کننده هست می گفت قم بالاترین مصرف کاندوم را دارد شاید به خاطر راحتی صیغه کردن و همچنین امار بالای همجنس بازی در قم زبانزد خاص و عام در ایران
سلام اردلان جان
من هم موافقم که اغراق در این گزارش کم نیست.امیدوارم که من را ببخشی اما دوست دارم برایت بنویسم .کاش بیش از 3 روز وقت می گذاشتی و در آخر با تحقیق بیشتری می نوشتی.
-- مهیار موسوی ، Jul 2, 2007 در ساعت 11:10 PMاردلان عزیز
حاضرم به تک تک سوالاتت جواب بدهم . اما ای کاش با جوانان قمی بیشتر صحبت می کردی و اون روی سکه را هم نقل می کردی.اردلان جان این گزارش ها فقط دل جوان ها را به شدت می شکند و خیلی از مدم را دلخور می کند.کاش می آمدی و با خودم به صد جا می بردمت تا ببینی سرعت اینترنت در قم چگونه است.کاش می دانستی آن دستگاه های آب شیرین کن نیستند و کاش از آن کمی می نوشیدی.نمی گویم بد است اما اون دستگاه ها دستگاه تصویه کننده نیست.اردلان عزیز
خودت خوب گفتی که اینجا پارادوکس را در قالب های مختلفی می توان دید.اما کمتر به جنبه دوم آن اشاره کردی.من از گزارشت ناراحت نیستم چون خودم منتقد بسیاری از مسائل هستم.اردلان جان حتما ً بیا و ببین همان صفادیه ای که می گفتی آیا تعداد اندک جوان مد گرا دارد و یا زیاد.من از این ناراحتم که قم را مدینه فاضله ای جلوه می دهید و از جرائم در آن تعجب می کنید.در باره مشروباتی هم که گفتی مسموم نشدند بلکه تعداد قابل توجهی کشته شدند که به خاطر تعلق آنها به یک محله و قومیت خاص ما هم انعکاسی ندیدیم و خبر از دوستان بیمارستانی می شنیدیم.اردلان عزیز من در این شهر زندگی می کنم و پارادوکسی که شما گفتید به وضوح دیده ام.اما اینطوری نیست که نقل می شود .البته در برخی موارد شدید تر از گزارش شما هم هست . از قدیم می گفتند که قم صیغه دارد.من 31 ساله که بچه همین صفائیه هستم تا حالا ندیدم اما جات خالی کاش مشهد بودی و می دیدی .باز هم نمی توان به مشهدی ها تعمیم داد چون آنجا هم شهر 72 ملت هست.طایفه های قمی در این شهر بسیار کم مشکل هستند .اردلان جان اینجا سکولار کم نیست.خواهش می کنم تعطیلات عید بیا قم و در اون چند روز اول ببین چه خبره.اگر در یک روز گردش در تمام قم بیش از 10 طلبه دیدی من جایزه بهت می دم.بسیاری از افراد قم مهاجر هستند .از ترک های محله سرگردان که من هنوز ندیدم تا نیروگاه و ....فقط می دونم که همش به ضرر افرادی تموم میشه که دخلی در این مسائل ندارند.بیشتر در مورد روی دیگر سکه تحقیق کنید.نمی خواهم بیشتر از این وقتت را بگیرم اما نمیشه به حرف راننده تاکسی و رسپشن و غیره استناد کرد.از هر جوان قمی که بپرسی قم چجوره بد می گویند که دلیل داره.اردلان جان به خاطر ارزانی و مسافت های کوتاه جای مناسبی برای خیلی مهاجران هست.در ضمن اتوبان هم اگر از منظر تاریخی نگاه کنیم ربطی به شهر مذهبی نداره.د کل از وقتی که گذاشتی ممنون .امیدوارم کسی باور نکنه ما داریم تو آرمان شهر زندگی می کنیم مخصوصا ً با این سرعت اینترنت.در آخر :
کوزه گر از کوزه شکسته آب می خوره
ببخشید که در کامنت به جای اسمتون ،اردلان گفتم و در ضمن مطالب که نوشتم دلیل رد خیلی از گفته های شما هم نیست
-- مهیار موسوی ، Jul 2, 2007 در ساعت 11:10 PMسلام اقای اردوان
-- سلمان عادلی ، Jul 2, 2007 در ساعت 11:10 PMاز فحوای کلام شما اینگونه برداشت می شود که شما بیشتر از افواه جامعه کمک گرفته اید تا از افکار آنها. خیلی دوست داشتم به عنوان یک همراه شما را در واکاوی مسایل درونی قم و نه از انچه که از بیرون شهر قم بدان تلقین می شود یاری دهم.قم البته شهر پارادوکسهاست اما بیشتر از این رو که منبع علم و فضیلت و تعاملات فکری است و نه به سبب پاره ای مشکلات اجتماعی. طبیعی است که یک توریست که هدایت خود را به دست عامه جامعه داده است سر از چهارراه سرگردان (در متن شما اشتباها سه راه ذکر کرده اید) یا محله چاله کاظم درآورد و نه از دانشگاهها و مراکز علمی بیشمار قم.لااقل قشر نخبه و ممتاز قم در بسیاری از ارکان حساس دولتی مشغول بکارند که حتما در جامعیت گزارش شما مثمر ثمر می بود که البته بدانها هیچ اشاره ای نشد.تنها کافیست بدانید از لحاظ پذیرش در کنکور سراسری به نسبت جمعیت شرکت کنندگان، دانش آموزان قمی برغم همه محرومیتها با فاصله ی بسیار زیاد در رتبه اول کشور قرار دارندو البته قس علیهذا.
در ضمن چون قصد کرده اید در رابطه با مسجد مقدس جمکران گزارش خود را ادامه دهید پیشنهاد می کنم نوشته های خود را قبل از انتشار با آنچه که بنده پیرامون این مسجد در وبلاگ خود انگاشته ام بقول علما مقابله نموده تا از دیدگاهی جامع به این مسئله پرداخته شود.آدر س وبلاگ بنده : http://qomtimes.blogfa.com
موفق باشید
آقای موسوی با نظر شما بسیار موافقم.به نظرم کمی عجله کرده اند.به خصوص در مصاحبه بعدی با آقای بذرافشان در قم که ایشان به نمایندگی از مرکز دیگری گفتگو کرده اند.آقای عادلی شما هم نظر جالبی دارید فقط من با یک مبحث شما مشکل دارم و اینکه شما به دنبال ایجاد تقدس برای جمکران هستید.مسجدالبی مقدس است یا مکانی که می گویند بر اثر خواب دیدن یک شخص بنا شده.قبول است.موج اسلام پرستی و تبلیغی که برای آن می کنید حق شماست اما باور نمی کنم که به جز انگیزه مادی چیز دیگری در آن داشته باشید.از اردوان عزیز می خواهم گزارش خود در مورد جمکران را نگه دارد و کامل کند.در باره مردم محله جمکران که از بی نزاکت ترین و لات ترین مردم منطقه بوده اند بنویسید تا همگان بدانند اگر تقدسی بود این همه قتل و فسق و فجور پیش نمی آمد.آقای عادلی شما که بهتر می دانید.پس به جای اسلام پرستی و رواج رشته دکترای مهدویت کمی خداپرستی و پرهیزگاری را رواج دهید
-- حقیقت ، Jul 3, 2007 در ساعت 11:10 PMسلام
-- سلمان عادلی ، Jul 4, 2007 در ساعت 11:10 PMبنده هیچگاه قصد قدسیت بخشی بجایی نداشته ام . گویا حقیقت عزیز فرصتی نداشته اند تا کل مطالب اینجانب در رابطه با مسایل جمکران را که خود به برخی از انها نیز بطور ضمنی اشاره کرده است مرور نمایند.به ایشان سفارش می کنم حتما این مطالب را بخوانند و البته بنده بطور جدی منتظر گزارش اقای اردوان نیز هستم.
من نفهمیدم نویسنده آخر حرفش چی میخواد بگه فقط میدونم که احادیث زیادی داریم که قم شهر اهل بیت هست ولی عده ای نادان خواسته یا نا خواسته قم رو بد جلوه میدن و همچنین کسان زیادی در جمکران شفا گرفتن اما من تا حالا نشنیدم کسی توی مسجد النبی شفا بگیره
-- نا شناس ، Jul 9, 2007 در ساعت 11:10 PMسلام
-- نادر ، Jul 19, 2007 در ساعت 11:10 PMگزارش جالبی است و برای من که در خارج از ایران و در اروپا زندگی می کنم حاوی اطلاعات خوبی از شهر قم برای من بود. لطفأ ادامه بدید. متشکرم
واقعاً ما ايرانيها و اهل مشرق زمين چقدر احق هستيم كه هنوز در پي شفا و معجزه ايم يه سوال ما براي دنيا چكار كرديم ؟
-- بدون نام ، Jul 20, 2007 در ساعت 11:10 PMچرا طلبكار دنيا هستيم تا قم هست تا فيضيه هست اين بحثا هم هست
سلام اره قم اين سبكي هست ولي نه به اين وحشتناكي راستي مطمئن باشید اون مانتو پوش ها هم که دیدین زائر بودن در ضمن تو قم چادر مثل لباس محلیه به شما پیشنهاد میکنم بدونه تصور قبلی به مسائل بنگرید
-- ghonabit ، Jul 20, 2007 در ساعت 11:10 PMانتهای همون خیابان صفائیه سینما ی تربیت داریم در ضمن اینو بدونید که بیش از ۶۰٪ساکنین قم بومی نیستن افرادی از شمال وجنوب و... اونا برای همین فرهنگ اسلامی وحضور حضرت معصومه(س) از اون همه قشنگی های شهرشون گذشتن وبهشهری اومدن که کویریه وحتی آب آشامیدنیش رو باید جدا بخری.
البته بگم که من خودم بعنوان یه اصلاح طلب، قبول دارم که این آخوندا شهرو تبدیل کردن به به شهری که به طور محض مذهبیه و نمی گذارن فعالیتی در غیر این مسیر داشته باشه و اسلام رو اونجوری که می خوان معرفی می کنن ولی آگر کمی با هوش باشیم به راحتی می توانیم اسلام واقعی رو پیدا کنیم چون منابه دراین موارد زیاداست
بهرحال زندگی کردن وتربیت فرزندان در این محیط راحت تر از شهری مثل تهران چون حداقل فضای جامعه چهره اش اسلامی ست
-- ghonabit ، Jul 20, 2007 در ساعت 11:10 PMمطلب بسيار جالبي بود
-- علي ، Jul 25, 2007 در ساعت 11:10 PMمن هم قمي هستم و از نزديك اين مشكلات را مي بينم
براي اينكه ديد بهتري نسبت به اين شهر پيدا كنيم بهتر است به ويلاگهايي كه قميها مي نويسند سري بزنيد اين هم تعدادي از وبلاگهاي قمي
http://mmn.blogfa.com
http://hamedmottaghi.rsfblog.org
http://qom0251.blogfa.com
/http://www.safaeeye.blogfa.com
/http://www.emrooz76.blogfa.com
/http://qomtimes.blogfa.com
در جواب آقایی که فرمورده بودند که جمکران شفا داده اما مسجدالنبی نداده باید عرض کنم نگاهی به همان سایت جمکران کنید .آیا از این همه خرافه به تنگ نیامده اید.مشکل شما اسلام پرستان در این است که خداپرستی را بی رنگ جلوه می دهید.آیا نیمه شعبان امسال قم را ندیدید؟
-- حقیقت ، Aug 30, 2007 در ساعت 11:10 PMترقه و نارنجک و شلوغی بی دلیل؟
مردم به چه خاطر به خیابانها می آمدند و ترقه می زدند؟
به پیشواز منجی آمده بودند؟به خاطر یک لیوان شربت چه کار که نکردند!
دوستان اسلام پرست اگر دوست دارید اینگونه رفتارتان را تبلیغ کنید حتما ً نحوه تبلیغات خود را اصلاح کنید!
جمکران برای قمی ها هم سندیت ندارد.
در ضمن یادم رفت این نکته را هم بگویم که اگر سندی برای چنین مسجد مقدسی دارید عنوان کنید.من واقعا ً متوجه نشدم که منظورتان از قیاس جمکران و مدینه چه بود.چرا تشریف نمی برید 200 متر دور از مسجد و از گذشته و مردمانش پرس و جو نمی کنید؟چرا جمکران برای خود جمکرانی ها تحول معنوی و فرهنگی نداشته است؟حالا نمی گوئیم قم ، اما محیط پیرامون این مسجد چی؟روزانه به فکر زرق و برق انداختن به آن هستید ، اما به صراحت می گویم که این حرکات خرافه ای بیش نیست
-- حقیقت ، Sep 2, 2007 در ساعت 11:10 PMuxgt jmti sauoip dfjag vkmrgs lipag ehxj
-- aobczd eqwout ، Dec 20, 2008 در ساعت 11:10 PM