رادیو زمانه > خارج از سیاست > آمریکا > رابطهی آمریکا با ایران پس از انتخابات | ||
رابطهی آمریکا با ایران پس از انتخاباتایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comباراک اوباما رئیس جمهوری ایالت متحده آمریکا به رهبران حزب جمهوریخواه پس از پیروزیهای اخیر در انتخابات میان دورهای تبریک گفت.
در انتخابات میان دورهای سهشنبه تمام ۴۳۵ کرسی مجلس نمایندگان و ۳۷ کرسی از ۱۰۰ کرسی مجلس سنا به رأی گذاشته شده بود , جمهوریخواهان به پیروزی بزرگی در مجلس نمایندگان دست یافتند و پس از چهار سال دوباره کنترل برآن را صاحب شدند، اما اکثریت مجلس سنا همچنان با دموکراتها است. مهمترین مسئله برای رأیدهندگان آمریکا که باعث شکست حزب دموکرات شد چه بود؟ این پرسشی است که با منصور فرهنگ، استاد دانشگاه و کارشناس سیاسی در نیویورک در میان گذاشتهام.
در یک کلام میتوان گفت شرایط اقتصادی آمریکا، میزان بیکاری که در آمریکا نزدیک به ده درصد است، سلب مالکیت از نزدیک به ۱۷ میلیون صاحبان خانه که به دلیل عدم پرداخت قسط ماهیانه، خانههای خودشان را از دست دادند و این نه تنها شامل کسانی است که بهطور مستقیم مشکل اقتصادی بیکاری یا از دست دادن خانهی خودشان را دارند، بلکه در محلات اینها، خانوادههای اینها و به طور کلی بخش قابل توجهی از جامعه تحت تأثیر این مشکلات است. به نکتهای در این زمینه نیز باید اشاره کرد. از زمانی که سنجش افکار و به طور کلی تجزیه و تحلیل رأیدادن بر مبنای بخشهای متفاوت جامعه در آمریکا مرسوم بوده است، همیشه یک ارتباط تنگاتنگ بین نرخ بیکاری و موقعیت اعضای کنگرهی آمریکا و یا رئیس جمهور آن در کشور وجود داشته است. یعنی هر وقت نرخ بیکاری خیلی بالا بوده است، کسانی که عضو کنگره بودند و یا رئیس جمهوری که برای انتخابات فعالیت میکردند، در موضع ضعیف قرار داشتند و برعکس، اگر اوضاع اقتصادی خوب و نرخ بیکاری هم کم بوده، به نفع کسانی بوده است که کرسیها را اشغال کردهاند. بهترین نمونهی آن هم این است که در سال ۱۹۸۰رونالد ریگان کارتر را شکست داد و موفق شد، ولی دو سال بعد چون اوضاع اقتصادی به همان بدی و حتی بدتر از زمان انتخاب او شد، مقبولیت رونالد ریگان در سال ۱۹۸۲ چنان پایین آمد که مجلس نمایندگان را دموکراتها بردند و او در موقعیتی بسیار ضعیف قرار گرفت. ولی دو سال بعد، یعنی ۱۹۸۴ که اوضاع اقتصادی به حالت عادی برگشت و نرخ بیکاری به میزان معمول خود رسید، رونالد ریگان توانست به راحتی از نو به ریاست جمهوری انتخاب شود. در اختیار گرفتن کنترل مجلس نمایندگان به این معناست که از این پس باراک اوباما به قول یک اصطلاح ایرانی «باید دست به عصا» راه برود؟ یعنی برای گرفتن تصمیمها و تصویب قوانین باید رأی مثبت مخالفان سیاسی خود را هم جلب کند؟ به طور مسلم او در اوایل امر سعی خواهد کرد با جمهوریخواهان وارد مذاکره شود و تاحدودی لوایحی را که مورد نظرشان است، تعدیل خواهند کرد تا مثلاً مورد قبول اعضای مجلس نمایندگان یعنی جمهوریخواهان که اکثریت را خواهند داشت قرار گیرد. نکتهی مهمتر این است که هنوز تا دوماه دیگر دموکراتها هر دو مجلس را در اختیار دارند. اما اگر طی سال آینده اوضاع اقتصادی آمریکا به همین شکل ضعیف کنونی خود باقی بماند، یعنی نرخ بیکاری بالا بماند، جمهوریخواهان هیچ نوع همکاریای با آقای اوباما نخواهند کرد و تمام کوشششان این خواهد بود که زمینه را برای شکست اوباما در سال ۲۰۱۲ آماده کنند. ولی اگر اوضاع اقتصادی بهبود پیدا کند، تحول میتواند به مقبولیت اوباما در افکارعمومی بیافزاید. در آن موقع هیچ بعید نیست که جمهوریخواهان هم بخواهند با اوباما همکاری کنند. در غیر این صورت در انتخابات دوسال آینده میتوانند گرفتار مشکلاتی شوند. اینکه آیا بین جمهوریخواهان و اوباما همکاری ایجاد خواهد شد یا نه، مربوط به این است که اوضاع اقتصادی در ماهها و یا سال آینده به چه شکل پیش رود. به یک جنبش نوظهور منتقد دولت این اوضاع و احوال که شما هم به آن الان اشاره کردید، کمک کرد سه کرسی در ایالتهای آرکانزاس، ایندیانا و داکوتای شمالی به دست آورد که در گذشته در اختیار دموکراتها بود. فکر میکنید این جنبش نوظهور بتواند اصلاً کاری انجام دهد، یعنی بتواند پا بگیرد، برای آیندهی حزبها در آمریکا؟ به نظر من این جنبش بیشتر یک جنبش اعتراضی است. یعنی جنبشی است که بیشتر بر مبنای ناراحتی و نگرانی و عصبانیت مردم استوار است. برنامهی سازندهای با مشکلات اساسی ندارد. مثلاً در کلیگویی راجع به این که بودجهی سالیانهی آمریکا بیش از درآمد این کشور است و قرض دولت فدرال آمریکا رو به افزایش است، این یک واقعیت است که مورد پرسش و نگرانی بسیاری از ناظرین قرار دارد. ولی وقتی به اینجا میرسد دو راه میماند. یا باید برای آنکه این بودجه تعادل پیدا کند، مخارجی را که برای دولت وجود دارد کاهش دهیم، و یا اینکه مالیات را بالا برد. اینها با بالا بردن مالیات به کلی مخالفند. حتی میخواهند مالیاتها را کم هم بکنند و وقتی هم از اینها سئوال میشود که دقیقاً چه بخشهایی از بودجهی آمریکا را میخواهند بزنند، هیچ پاسخ مثبتی ندارند. بنابراین وقتی آنها در دنیای واقعیت با مسائل ملموس و مشخص وارد کنگره میشوند و وقتی با بخشهای مهمی از جامعه روبهرو هستند، در آن موقع این کلیبافیها و اعتراضها پاسخگوی مشکلات نیستند، بلکه باید راهحلهای ملموس و مشخص و کارا ارائه دهند. این است که بسیاری از آدمهایی که با بینشهای ایدئولوژیک وارد کنگرهی آمریکا میشوند، بعد از مدتی در برابر واقعیات مواضع خودشان را تعدیل میکنند. حزب جمهوریخواه هم دقیقاً در این خط پیش خواهد رفت. بسیاری از مشکلات اقتصادی امروز در زمانی بهوجود آمد که جمهوریخواهان سرکار بودند و آقای بوش رئیس جمهور در کاخ سفید بود. باید توجه داشته باشیم که مخالفت با اوباما از بخشهای نیرومند اقتصادی و سرمایهداری آمریکا هم سرچشمه میگیرد؛ خصوصاً در رابطه با لایحهی بهداشت عمومی که کمپانیهای بیمه با آن سخت مخالف بودند و اینها پولهای هنگفتی در این انتخابات خرج کردند. این انتخابات میان دورهای گرانترین انتخابات میان دورهای تاریخ آمریکا بوده است. یعنی بیش از چهار میلیارد دلار خرج تبلیغات این انتخابات شد که اکثر این پول از جمهوریخواهان و سرمایهگذاران بزرگ آمریکایی تأمین شد. بنابراین این جنبش اعتراضی که در اینجا وجود داشت و به ضرر اوباما تمام شد، با همکاری سرمایههای بزرگ، عناصر و گروههایی انجام گرفت که به طور کلی با سیاستهای آقای اوباما مخالف هستند. یکی از ویژگیهای این انتخابات هم بهدست آوردن کرسی آقای باراک اوباما در مجلس سنا توسط مارک کرک جمهوریخواه دوآتشه و مدافع جدی تحریم ایران بود که افزایش فشار کنگره بر دولت اوباما برای تحریمها و فشار بیشتر به ایران را رهبری میکرد. فکر میکنید مجلس نمایندگان که از این پس در دست جمهوریخواهان است، فشارهای بیشتری به جمهوری اسلامی وارد آورد؟ به نظر من تفاوتی نمیکند. در گذشته هم به طور کلی کنگرهی آمریکا در مخالفت با ایران همیشه جلوتر از رئیس جمهور بوده است. حتی در زمان بوش هم این طور بود. علت آن هم این است که رئیس جمهور مسئول اصلی سیاست خارجی آمریکا است و او پاسخگوی پیامدهای مواضعی است که آمریکا در سیاست خارجی میگیرد. در حالی که اعضای کنگره مواضعی را که در این زمینه میگیرند، بیشتر مربوط به منتخبین خودشان است. مثلاً تاثیر لابی اسراییل در واشنگتن روی کنگرهی آمریکا خیلی بیشتر از تأثیر آن روی کاخ سفید است. از آن جهت تفاوتی نمیبینید. در اینجا واقعاً مسئله این است که آیا ایران حاضر به گفتوشنود مسالمتآمیز برای حل و فصل مشکلات با آمریکا هست یا نیست؟ تا زمانی که ایران هیچ نوع انعطافی از خودش نشان نمیدهد و حاضر نیست که با آمریکا وارد گفتوشنود شود که آیا مسائل فیمابین قابل حل و فصل هست یا نه، فشار نسبت به ایران ادامه پیدا میکند. اینکه آیا این فشار میتواند به آن حدی رسد که رژیم ایران را به تغییر موضع وادارد، بسیار بعید است. برای اینکه فشارهای اقتصادیای که از طرف آمریکا و برخی کشورهای غربی به ایران وارد میشود، در برابر همکاریای که از طرف روسیه و چین و ترکیه و کشورهای دیگر ایجاد میشود که دنبال منافع اقتصادی خودشان هستند، نمیتواند آن تأثیر کارسازی را که دستراستیها میخواهند بگذارد. این است که این انتخابات هیچ تأثیری در رابطهی ایران و آمریکا کماکان نخواهد داشت. |