رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۷ آبان ۱۳۸۹
گفت‌وگو با کورش عرفانی درباره اقدام وزارت علوم برای جراحی علوم انسانی

علوم انسانی زیر ضرب وزارت علوم

پانته‌آ بهرامی
pantea.bahrami@yahoo.com

دانشگاه‌ها در کشورهای استبدادزده بخاطر عدم وجود آزادی فعالیت سیاسی چه‌ بسا جای احزاب را می‌گیرند و جنبش دانشجویی تبدیل به یکی از کانون‌های جنبش‌های اجتماعی می‌شود. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما هم در ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ و هم پس از آن، دانشکده‌های فنی بودند که نقشی بسیار فعال و بعضا پیشتاز را در این حرکت‌ها ایفا می‌کردند.

Download it Here!

اما اینکه حکومت ایران پس از انتخابات جنجال برانگیز ۱۳۸۸ تصمیم به جراحی علوم انسانی گرفته است از جمله به توصیه‌های بازجویان و مغزهای امنیتی برمی‌گردد که از استنتاج‌هایشان گویا به این نتیجه رسیده‌اند که مطالعه‌ی تئوری‌های مختلف علوم اجتماعی مسئول انحراف اذهان از موازین اسلامی هستند. در یک اقدام تازه، بر اساس ‌گزارش خبرگزاری مهر، یک روز پس از اعلام توقف صدور مجوز جدید برای ۱۲ رشته علوم انسانی با محتوای کنونی، مدیرکل دفتر گسترش وزارت علوم اعلام کرد که توسعه این رشته‌ها و پذیرش دانشجو در آنها منوط به بازنگری است و این بررسی تا تابستان سال ۹۰ نهایی می‌شود.


کورش عرفانی

ابوالفضل حسنی، مدیر‌کل دفتر گسترش وزارت علوم، روز یکشنبه، دوم آبان، تصریح کرد: «دانشگاه‌هایی که این رشته‌ها را ندارند و می‌خواهند اقدام به راه‌اندازی آنها کنند، باید اول صبر کنند تا طرح آزمایشی مبنی بر نیاز‌سنجی آماده شود و ببینیم نیاز هست این رشته‌ها در دانشگاه‌های متقاضی راه‌اندازی شود یا نه، سپس در مرحله بعدی باید بازنگری این رشته‌ها به اتمام برسد.»

به گزارش خبرگزاری‌ها این رشته‌ها عبارتند از: حقوق، مطالعات زنان، حقوق بشر، مدیریت، مدیریت فرهنگی و هنری، جامعه‌شناسی، علوم اجتماعی، فلسفه، روانشناسی، علوم تربیتی و علوم سیاسی. دفتر گسترش وزارت علوم اعلام کرده بود صدور مجوز جدید برای این رشته‌ها با محتوای کنونی متوقف و منوط به بازنگری شده است.

از دکتر کورش عرفانی جامعه شناس علت این دستپاچگی وزارت علوم در مورد رشته‌های علوم انسانی را جویا شدم.

علل نگرانی و دلخوری حکومت از علوم انسانی

کورش عرفانی می‌گوید: «این هجوم به رشته‌های علوم انسانی ابتدا از طرف ولی‌‌ فقیه نظام آغاز شده و از سوی کامران دانشجو و یا صادق لاریجانی پیگیری شده و نگرانی از سوی نقشی که رشته‌های علوم انسانی بازی می کنند را نشان می‌دهد، اما واقعیت این است که مشکل اینان با علوم انسانی نیست بلکه با نقشی است که دانشگاه‌ها و به‌خصوص عرصه‌های علوم انسانی و اجتماعی، در ایفای هر چه فعال‌تر نقش روشنگری و آگاه‌سازی بازی می‌کنند.

به نظر کورش عرفانی «رابطه مستقیمی وجود دارد بین میزان وخامت و انحطاطی که باند احمدی‌نژاد در کشور اعمال کرده و میزان حساسیتی که اینها نسبت به بخشی از علوم انسانی پیدا کرده‌اند، بخشی که قادر است به سادگی مکانیزم‌های تخریب‌گری را که در روش‌های مدیریتی جناح کنونی وجود دارد، نشان دهد. این روند به هر دانشجوی سال اول آشکار می‌کند که یک چنین نظام مدیریتی فاقد عقلانیت، برنامه‌ریزی و اندیشه هست و کاملا مشخص می‌شود کشور در سیطره‌ی حکومتی قرار دارد که چنین حکومتی همه‌چیز برای حکومت کردن دارد جز لیاقت و صلاحیت.

کورش عرفانی در ادامه می‌گوید: «با آشکار شدن این نکته بدیهی است که میزان و جدی بودن انتقادها در دانشگاه‌ها به سطحی می‌رسد که انگیره کافی به دانشجو برای ورود به کنش و حرکت اعتراضی می‌دهد، با توجه به اینکه ایران با سه میلیون دانشجو که دو میلیون آن دانشجوی رشته‌های علوم انسانی هستند، یک ارتش آگاهی بخش در درون جامعه ایجاد می‌کند که مجهز به داده‌های علوم‌انسانی امروزی هستند و می‌توانند توده‌ها را آگاه کنند. آنچه حاکمیت از آن وحشت دارد سرایت دانشی است که سر کلاس‌های علوم‌انسانی آموزش داده می‌شود و می‌تواند به‌سادگی به درون خانه‌ها، کارخانه‌ها و کارگاه و خیابان‌ها رود.

بر این اساس کورش عرفانی نتیجه می‌گیرد که «این روند نشت آگاهی است که آنان را به‌شدت نگران کرده است. چاره کار به نظر حاکمان، که اکنون قدرت آن به دست نظامیان و سپاه است، برخورد نظامی با علم است. به این معنا که همان‌گونه که در خیابان‌ها مردم معترض را سرکوب می‌کنند، تفکر ورزی را نیز در دانشگاه‌ها سرکوب می‌کنند. در درجه اول رؤسای دانشگاه‌ها را عوض می‌کنند، سپس استادان کارآمد و خوب را اخراج می‌کنند، قدم بعدی دقت در انتخاب دانشجوست و درپی آن، مکانیزم‌های کنترل بر رفتار دانشجو را اعمال و برنامه‌های درسی را عوض می‌کنند؛ وقتی همه اینها پاسخگو نباشد و با شکست روبرو شود، اساسا توسعه رشته‌های علوم انسانی را متوقف می‌کنند، امری که در توقف اجازه جدید برای ۱۲ رشته علوم انسانی نمودار شده است. یعنی اجازه نمی‌دهیم این رشته‌ها در داخل کشور با ماهیت علمی مورد تدریس قرار گیرند. آنچه حاکمیت پیش‌بینی می‌کند به نوعی تعطیل کردن وجه علمی این رشته‌ها و به سراغ اسلامی کردن آنها رفتن است.

به نظر کورش عرفانی «آنچه که در دنیا در مورد رابطه بین علم و مذهب اتفاق می‌افتاد روند علمی کردن مذهب است و اینان در ایران می‌خواهند درست برعکس این روند عمل کنند، یعنی مذهبی کردن علم.» کامران دانشجو، وزیر علوم ایران بر تطبیق علوم انسانی با «مبانی بومی فرهنگ اسلامی – ایرانی» بر ترسیم نقشه‌ای جامع از علوم‌انسانی تاکید کرده است.

به گفته ابوالفضل حسنی، مدیر‌کل دفتر گسترش وزارت علوم بر اساس ضوابط و مقررات کشور، در عنوان و محتوای دروس، منابع و ماخذ برنامه‌های آموزشی باید پس از پنج سال حداقل ۷۰ درصد بازنگری شود. وی اضافه کرد: توسعه ۱۲ رشته علوم انسانی و پذیرش دانشجو برای آن منوط به «بازنگری، بومی‌سازی و به روز کردن» است، «به طوری که محتوای آنها که بیشتر غربی است با محورهای دینی و اسلامی هماهنگ شود»، وی ادامه داد بازنگری برخی از این رشته‌ها تا پایان سال جاری خورشیدی و برخی دیگر تا تابستان سال آینده نهایی خواهد شد.

تفاوت میان بومی کردن و اسلامی کردن

از دکتر کورش عرفانی جامعه شناس پرسیدم: به هرحال تفاوت است بین علوم پایه مثل فیزیک و ریاضی و شیمی و قوانین علوم انسانی که محور آن انسان است؟ آیا اساسا می توان علوم اجتماعی را بومی و یا اسلامی کرد؟

کورش عرفانی در پاسخ می‌گوید:

«تفاوت ماهوی وجود دارد بین بومی کردن و اسلامی کردن علوم اجتماعی. بومی کردن به مفهوم آن است که ما از روش‌های جهان‌شمول استفاده می‌کنیم که تولیدات علمی محلی داشته باشیم. بنابراین آنچه نقطه مشترک علوم اجتماعی بومی ایرانی با فرانسه و آمریکاست، روش‌شناسی و یا متدولوژی آنهاست که در بین همه مشترک است و می‌توانند واقعیت اجتماعی جامعه خود را بایک روش مشابه مورد بررسی قرار‌دهند و سیر و روند به گونه‌‌ای است که اگر دانشمند علوم اجتماعی ایرانی به آلمان برود و یک آلمانی در ایران همان پژوهش را قرار دهد به نتایج کم و بیش مشابه می‌رسند؛ چه روش علمی کم و بیش مشابه است که می‌تواند مورد استفاده قرارگیرد، در ورای این که در چه بستر اجتماعی شما از آن استفاده می‌کنید. این تنها چیزی است که به آن خصلت علمی می‌دهد در ورای این همه‌اش فرضیه‌پردازی است.»

«زمانی‌که از اسلامی کردن علوم اجتماعی نام می‌برند، تناقضی که در آن وجود دارد تناقض متدولوژیک (روش شناختی) آن است. در مذهب متدلوژی بر این مبنا است که امری را که در آن قطعیت و باور وجود دارد به نوعی ثابت کنند. در علم، مبنا بر این است که نسبت به موضوعی که قطعیت وجود ندارد، با یک فرایند تحقیقاتی و پژوهشی به یقین نسبی برسند، یقینی که در نهایت حاصل آزمایش و تجربه است، با نمونه مخالف خود زیر سوال می‌رود و از نو باید دوباره پژوهش را آغاز کرد و به نتایج جدید رسید. درحالی‌که در مذهب همه نتیجه‌گیری‌ها از قبل حتی در سوال وجود دارد و جواب‌ها به نوعی در آن مندرج است.

آن چیزی که این شبه پژوهش باید انجام دهد، آن است که داده‌هایی را پیدا کند که فرضیات مندرج در سوال را مورد تایید قرار دهد و به این ترتیب، پیش فرض‌ها آبرومند از جریان بیرون بیاید. این تناقض سبب می‌شود که مذهب هرگز نتواند یک پایه مناسب برای کار علمی باشد. بنابراین، کسی که در مورد اسلامی‌کردن علم صحبت می‌کند، در مورد جمع اضداد سخن می‌گوید. جمع دو امری که هم از نظر ماهیت و هم از نظر روش شناختی نمی‌توانند در کنار هم قرار گیرند.»

«می‌توانیم اطمینان داشته باشیم که آنچه بومی‌ کردن نامیده می‌شود با اسلامی کردن متفاوت است. بسیاری از اساتید و پژوهش‌گران علوم اجتماعی در ایران تلاش کرده‌اند که بر روی واقعیت‌های خاص جامعه، تاریخ و جغرافیای ایران کار کنند و زاینده داده‌هایی باشند که رنگ و آب ایرانی دارد که این کاملا قابل قبول است و اتقاقا فرایندی است که اساتید آنرا دنبال کرده‌اند.»

کورش عرفانی در پایان می‌افزاید:

«اما در دل این پژوهش‌ها عملکرد‌های بسیار غلط و ضد عقلایی آشکار می‌گردد که کلیت عملکرد ساختارهای نظام حاکم را زیر سؤال می‌برند. به این ترتیب نه تنها عملکرد نادرست حاکمیت افشا می‌شود، بلکه چشم اندازهای بسیار تیره و تاری که عملکرد اینها برای آینده دارد مشخص می‌گردد. این چیزی است که حاکمیت را نگران کرده و می‌خواهند کاری کنند که چیزی به نام پژوهش علمی، یعنی پژوهش مبتنی بر مستندات بصورت بی‌طرف و با نگاه عینی‌گرا، در جامعه ایران و یا در جامعه علمی انجام نشود و دانشگاه‌های ما به حوزه‌ تبدیل شوند.

نقش حوزه در در رابطه با مذهب، استحکام بخشیدن به دانش مذهبی است یعنی دانشی که مبتنی بر باور و عدم تجربه است. تصور کنید دانشگاه را که جایگاه تجربه‌گری است می‌خواهند به مکانی تبدیل کنند که همان روش حوزه‌ای در آن اعمال شود. بنابراین تناقض بین روش علمی و روش مذهبی، دانشگاه‌ها را به مکتب خانه‌های بزرگی تبدیل خواهد کرد که فقط نام دانشگاه را با خود یدک می‌کشند.»

Share/Save/Bookmark