رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > «سفری برای تبدیل حوزه به بخشی از دولت» | ||
«سفری برای تبدیل حوزه به بخشی از دولت»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comآیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، تاکنون سه سفر رسمی به قم داشته است که آخرین آنها ده سال پیش از این، در سال ۱۳۷۹ بوده است. روز یکم مهرماه جاری، در برخی سایتهای داخل کشور، از احتمال سفر او برای چهارمین بار به شهر قم، خبر داده شد.
در گزارش خبری یکسانی که در همهی سایتها منتشر شده بود، آمده بود: «رهبر معظم انقلاب در این سفر دو روزه، ضمن دیدار با مردم و قشرهای مختلفی همچون هنرمندان، نخبگان و برخی خانوادههای شهدا، بیانات مهمی در خصوص حوزههای علمیه، نهاد روحانیت و نقش آنها در فضای فعلی و آیندهی کشور ایراد خواهند کرد.» این سفر، سرانجام روز سهشنبه بیست و هفتم مهرماه، انجام شد. در حالیکه پیش از آن، انتشار نامهای منتسب به صادق لاریجانی، رئیس قوهی قضاییه، به آیتالله خامنهای، فضای ویژهای را در رابطه با او و مراجع، از جمله آیتالله وحید خراسانی، پدر همسر لاریجانی، بهوجود آورده بود. با اینکه برخی از سایتها، مانند «جهاننیوز» از حمایت آیتالله وحید خراسانی از آیتالله علی خامنهای خبر داده بودند، اما هیچ نشانی از حضور او یا نمایندگانش یا مراجع دیگری همچون آیتالله شبیری زنجانی، موسوی اردبیلی٬ بیات زنجانی و دیگر مراجع سرشناس، در استقبال از آقای خامنهای یا در دیدار روز دوم پیدا نشد. مطبوعات دولتی در ایران نیز بیشترین تاکید خود را بر استقبال گستردهی مردمی از آقای خامنهای گذاشتهاند. او در جمع مردم قم سخنرانی کرد، بار دیگر وقایع پس از انتخابات سال گذشته را «فتنه» خواند و گفت که مردم با آنها برخورد کرده و در واقع، کشور را واکسینه کردهاند. در حالیکه آیتالله علی خامنهای به نقش روحانیت در میان مردم تاکید فراوان و کسانی را که خواهان جدایی روحانیت از مردم هستند، نکوهش کرد، دکتر محمد برقعی، پژوهشگر و نویسندهی ملی- مذهبی در امریکا، معتقد است:
من معتقدم سفر آقای خامنهای به قم، سفری تاریخساز است. حداقل از جهتی که مد نظر ایشان است. ایشان میرود که بساط حوزه را بهطور کامل جمع کند و تمام حوزهی سنتی را بههم بریزد و حوزه را کاملاً دولتی کند. انگیزهاش هم تنها خودخواهی شخصیاش نیست که بخواهد بزرگترین مرجع بشود. بلکه آقای خامنهای به این نتیجه رسیده است که دوام این حکومت فقط از یک طریق ممکن است و آن این است که همهی قدرت در دست رهبریت متمرکز شود؛ و مجلس یا هر نهاد دیگری که در کشور وجود دارد، باید زیر مهمیز دولتی برود که رهبر دارد. رهبر هم با اتکا به قدرت نظامی بماند. به نظر شما نکتهی محوری در سفر آیتالله خامنهای این است؟ بله ... اما نشانههای این را چگونه باید پیدا کنیم؟ در این سفر یا در موضعگیریهای قبلی آیتالله خامنهای؟ در هردوی اینها. اولاً در موضعگیریهای قبلی، آقای خامنهای حتی سعی کردند فاتحهی مجلس را هم بخوانند و گفتند که مجلس باید بر خودش نظارت داشته باشد که با مخالفتهایی هم مواجه شد. یعنی بعد از آنکه اینهمه تصفیه میشود تا نمایندهای به مجلس برود، اگر نمایندهای مخالفت کرد، اخراجش کند. علاوه بر نظامی کردن مجلس و کشور، به تازگی معاون وزارت کشور گفت: «انجیاوها و نهادهای غیر دولتی هم حق ندارند حرف بزنند. برای اینکه حرف زدن اینها، روحیهی ملت را ضعیف میکند.» عین این حرف را آقای خامنهای الان زدند. مرتب هم میگویند: نقد نکنید، انتقاد از دولت نکنید و ... به طور مشخص در رابطه با حوزهها، در عملکرد او چه نشانی از این تصمیمی که شما به آن اشاره کردید وجود دارد؟ در جهت دولتی کردن حوزه، دیروقت است شروع کردهاند که اولاً نگذارند کسی توی حوزه بیاید، مگر اینکه مانند دانشگاه، از تصفیه بگذرد. بعد هم تمام اینها را با مسئلهی پولی به خودشان وابسته کنند. به این طریق که هر طلبهای از چندین مرجع شهریه میگیرد، شهریهی دولتی طلبهها را بالا میبرند که آنها دیگر احتیاج نداشته باشد از مراجع شهریه بگیرد و بنابراین باز رابطهی بین مرجعیت و بدنه را قطع کنند. در حال حاضر هم علاوه بر اینکه امکاناتی را که به مراجع میدادند قطع میکنند برای اینکه فعالیتهای فلان مرجع نتواند با حمایت مردمی تداوم پیدا کند، به نوعی در حمایتی که بهطور تاریخی وجود داشته اخلال ایجاد میکنند. در چند مورد نیز اجرا کردهاند. باقی را هم تهدید کردهاند که جلوی بانکهای آنها را بگیرند و اجازه ندهند مردم حقوق شرعی به مراجع بدهند. یعنی درواقع، اگر یک مرجع، حاضر شد چشم بر امتیازات دولتی بپوشاند، اجازه ندهند که بتواند از مردم پول بگیرد و دوام پیدا کند. خب اگر مرجع پول نداشته باشد، نمیتواند شاگرد و کلاس داشته باشد و به این ترتیب قدرتش را جمع میکنند. این همهی فکری است که آقای خامنهای دارد.
بهنظر شما، او در پیاده کردن این تصمیم، چقدر موفقیت خواهد داشت؟ من معتقدم که نمیتوانند این کار را بکنند. برای اینکه فقه شیعه و اعتقادات مردم شیعه، هزار و خردهای سال است که شکل گرفته. اینطور نیست که بتوانند آن را خیلی سریع به سیستم دولتی تبدیل کنند. طرح آقای خامنهای این است که حوزه را به بخشی از دولت تبدیل کند. یعنی اینبار بهجای اینکه ولیفقیه به حکومت مشروعیت بدهد، حکومت معلوم کند که چه کسی ولی فقیه میشود و حکومت معلوم کند چه کسی مرجع شود. این فکر در تئوری ممکن است درست باشد، اما در عمل با دو مشکل مواجه است. تمام فقه شیعه با این ایده در تضاد است. من اهل شیعه، ممکن است با قدرت به شما سمتی بدهم، اما مردم به سراغ کسی خواهند رفت که به او مؤمن باشند. مانند اینکه ممکن است من قدرت داشته باشم و شما را رئیس بیمارستان بکنم، ولی کسی جانش را دست شما نمیدهد که رئیس بیمارستان هستید، چون این یک کار تخصصی است. ولی از آن مهمتر، چه تضمینی وجود دارد که حکومت او را انتخاب کند؟ در حال حاضر با حکومتی طرف هستیم که رئیس جمهور آن صحبتهایی میکند که از نظر بعضی بدعت در اسلام است و حتی شائبهی کنار گذاشتن روحانیت هم در رفتار او دیده میشود. چه تضمینی برای آیتالله خامنهای وجود دارد، اگر بخواهد ولایت را حکومتی کند؟ خود آقای خامنهای که قدرت را در دست دارد و این خطر برای شخص آقای خامنهای، اصلاً وجود ندارد. ایشان که سرجایش هست. من دارم صحبت نسل بعد را میکنم. آقای خامنهای میخواهد این نهاد رهبریت را که تمام قدرت در آن خلاصه میشود، عین سیستم پادشاهی کند و به جایی برسد که او تعیین کند مرجعیت کجاست. برایش هم خیلی مهم نیست که این بخش یا آن بخش کارهایی انجام بدهد. مسئلهای هم که راجع به آقای احمدینژاد گفته میشود، شوخی است. آقای احمدینژاد در مرزی نیست که آقای خامنهای را به مقابله بخواند. اینها جزو بازیهای داخلی است. هر مجموعهای دارند با هم بازی میکنند. آیتالله خامنهای با این نیات وارد قم شدهاند. قبل از آن هم، همانطور که در جریان هستید، در مورد فضای میان مراجع و او، صحبتهایی در افکار عمومی مطرح بود. به این ترتیب برخورد مراجع قم با سفر او را چگونه ارزیابی میکنید؟ روحانیت هم مانند هر قشر دیگری است. عدهای ترسو هستند، عدهای محافظهکارند، عدهای منافع دارند، عدهای ذهنشان تیز نیست. الان در حوزه هم یک مشت فرصتطلب، عین زمانی که شاه به دانشگاه میرفت و استادان دانشگاه خدمتشان ردیف میشدند، ردیف میشوند و میخواهند دست آقا را ببوسند. ولی مراجع بزرگ به دیدن ایشان نخواهند رفت. فشار فوقالعاده سنگین هم روی آنها گذاشتهاند، اما تا بهحال موفق نشدهاند و بهنظر من، موفق هم نخواهند شد. حتی اگر بهاجبار یکی دو تا را هم ببرند، عمدهی مراجع بزرگتر که شجاعت دارند، تقوا دارند و مورد اعتماد جامعه هستند، نخواهند رفت. دو سه دیدارشان هم این را نشان داده است. خیلی جالب است که آقای نوری همدانی به صراحت میگویند: «سرنوشت بشریت بهدست آیتالله خامنهای است.» گفتهاند: «بهخاطر مسائل امنیتی به من اجازه ندادند، والا من میخواستم بروم بیرون از شهر به استقبال آقا» که حرفی بیمعنی است. یعنی چه که امنیتیها اجازه ندادهاند؟ چطور امنیت خود آقای خامنهای را حفظ میکنند، ولی شما را نتوانستهاند تا آنجا ببرند؟ پس علت واقعی چه بود که به استقبال آیتالله خامنهای نرفت؟ بهنظر من، علت جو حوزه بود. ایشان نمیخواستهاند تا این حد خود را کوچک کنند، ولی بعداً رفتهاند و با ایشان دیدار کردهاند. آقای جوادی آملی هم به دیدار ایشان رفتهاند. آقای نوری همدانی شاید اعتقاداتی بهنوعی داشته باشند، ولی در هرحال میدانیم که ایشان امتیازات خیلی بزرگی گرفتهاند، کارخانههای بسیاری به ایشان دادهاند و هم به ایشان و هم به آقای مصباح یزدی خیلی چیزها دادهاند. اینکه آیا اینها نقش دارند یا نه را من نمیدانم، ولیکن ایشان تنها کسی است که بهصورت یک پشتیبان محکم ایستاده است. در مورد تصاویر و فیلمهایی که از استقبال مردم قم از آیتالله خامنهای دیدیم، چه توضیحی دارید؟ این تصاویر امریکاییها را میتواند گول بزند، نه من ایرانی را. کدام کشور جهان سومی را سراغ دارید که وقتی رهبرشان به جایی میرود، دو میلیون جمعیت برنمیدارند بیاورند آنجا؟ در کرهی شمالی نمیآورند؟ در کجا این اتفاق نمیافتد؟ بالاخره یک حکومت است. از همهی کشور میتواند بسیج کند به آنجا بیاورد و بعد هم مردم را تهدید کند. مردم هم مقداری سودطلبی دارند، مقداری تماشاچی هستند و ... در کشورهای جهان سوم، هر زمان رهبری بخواهد، بخش عظیمی از جمعیت را میتواند جلوی دوربین بیاورد. سابقهی این کار در ایران تازه نیست. به عنوان نمونه یک سال پیش از انقلاب، جمعیت عظیمی برای شاه جمع شده بودند. جمعیت در این کشورها، لزوماً مسئلهی انتخاب و تاییدیه نیست. حکومت غیر از اینکه همهی ارکانش را به تمام کشور بسیج میکند تا مردم را در نقطهای که میخواهد جمع کند، مردم سودجویی هم دارند، تماشاچی هم هستند و فضا را پرمیکنند. همهجا این اتفاق میافتد. در ایران هم افتاده است. در کشور ما، این نشان دهندهی هیچچیزی نیست. |