رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۰ مهر ۱۳۸۹
گفت‌وگو با محمدجواد اکبرین روزنامه‌نگار و دین‌پژوه مقیم پاریس

«نوری‌زاد با نامه‌هایش، رهبری را محاکمه می‌کند»

سراج‌الدین میردامادی
seraj.mirdamadi@radiozamaneh.com

من محمد نوری‌زاد هستم. نویسنده‌ام، فیلمسازم، منتقدم. البته از همه‌ی این ظرفیت‌ها به حداقلی و نه بیشتر دست یافته‌ام. زمستان سال ۱۳۸۸ و بهار ۸۹ را در زندان گذرانده‌ام؛ به‌خاطر نوشته‌هایم که ظاهراً تلخ بودند و گزنده و به زعم من صادقانه و خیرخواهانه. قریب ۷۰ روز از این مدت را در زندان انفرادی گذرانده‌ام؛ در یک سلول کوچک. به‌قدری که بشود در آن دراز کشید و با دری سنگین و آهنین و دریچه‌ای به اندازه‌ی دو کف دست. در زندان انفرادی داشتن کاغذ و قلم ممنوع است و من، با ظرافتی که جای گفتن آن اینجا نیست، شروع کردم به نوشتن نیایش با خدا.

(بخشی از نوار نیایش محمد نوری‌زاد)

محمد نوری‌زاد پیش و پس از نوشتن نامه‌هایی به خدا در قالب نیایش، نامه‌هایی نیز به رهبر جمهوری اسلامی نوشت که او را گرفتار زندان کرد. به‌تازگی یک‌سری سئوالاتی که ماهیت سیاسی دارد، در قالب استفتا از آیت‌الله خامنه‌ای پرسیده و به‌قول خودش رهبری و مرجعیت رهبر جمهوری اسلامی را توأمان مخاطب قرار داده است.

Download it Here!

از محمد جواد اکبرین روزنامه‌نگار و دین‌پژوه مقیم پاریس پرسیده‌ام: ارزیابی شما از این سبک جدید طرح سئوالات سیاسی در قالب استفتا چیست؟

من فکر می‌کنم که نامه‌های آقای محمد نوری‌زاد در واقع از یک گفتمان تازه خبر می‌دهد در ارتباط با کسانی که پیش از این به عدالت و وجاهت آقای خامنه‌ای معتقد بودند. حالا یا در آن تشکیک کرده‌اند و یا اساساً دیگر معتقد به عدالت و امانتداری ایشان در این جایگاه نیستند. این گفتمان تازه دو ویژگی دارد. ویژگی اول این است که اصرار دارد ایمان گذشته‌ی خودش را به آقای خامنه‌ای یادآوری کند. به‌هرحال کسانی مثل آقای نوری‌زاد سالیان درازی او را رهبری عادل می‌دانستند و در جایگاهی یادگار بزرگان شیعه بود و با آرمان‌های ایمانی این دوستان پیوند خورده بود.

وقتی گذشته را به یاد آقای خامنه‌ای می‌آورند، در واقع می‌خواهند در ایشان تجدید عهدی را ایجاد کنند. البته اگر راهی برای این تجدید عهد مانده باشد. می‌شود گفت که ویژگی اول یادآوری گذشته به قصد تجدید ایمان و آرمان در وجود خود آقای خامنه‌ای است. در ویژگی دوم نوعی انکار نهفته است. یعنی به‌عبارتی اگر تمام عناصر موجود در نامه‌های آقای نوری‌زاد را جمع کنیم، دیگر نشانی از عدالت آقای خامنه‌ای نمی‌یابیم و این را نویسنده‌ی این نامه‌ها به‌خوبی می‌داند.


محمد جواد اکبرین

این ویژگی دوم در کنار ویژگی اول برای مخاطب یک پیام و برای آقای خامنه‌ای پیامی دیگر دارد. به مخاطب این پیام را می‌دهد که این آدم به لحاظ عدالت دیگر تمام شده است و نمی‌شود به او امید بست. به آقای خامنه‌ای اما این پیام را می‌دهد که هنوز راهی برای بازگشت به آن تصویر گذشته‌ای که در ایمان و آرمان امثال محمد نوری‌زاد داشته‌ای باقی مانده است. به اعتقاد من این گفتمان تاکنون موفق عمل کرده و هنوزهم جا دارد برای این که توفیق داشته باشد.

هدف از استفاده‌ی چنین گفتمانی چیست؟ آیا می‌شود فرض کرد که آقای نوری‌زاد صرف‌نظر از مخاطب این نامه، از این ادبیات دینی استفاده می‌کند تا با طرح چنین مباحثی از میان قشر مذهبی و دیندار جامعه‌ی‌ ایران که به دلایل گوناگون شاید هنوز به صف معترضان حاکمیت نپیوسته‌اند نوعی یارگیری کند؟

آن پیامی که برای مخاطبانی غیر از آقای خامنه‌ای دارد، به اعتقاد من در پاسخ سئوال شما می‌گنجد. مخاطبان این نامه دو دسته‌اند. غیر از آقای خامنه‌ای. یعنی مخاطبان عمومی این نامه دو دسته‌اند. دسته‌ی اول کسانی هستند که پیش ازاین هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ عقیدتی به این نتیجه رسیده بودند که رهبری جمهوری اسلامی مشروعیت خود را از دست داده است.

طبعاً این نیروها که از چهره‌های برجسته‌ی احزاب سیاسی هم هستند و برخی از آنها هم‌اکنون در زندان به‌سر می‌برند، پیش‌تر در مقالات تخصصی و یادداشت‌های سیاسی خودشان به زبان‌های مختلف به این نکته اشاره کرده بودند. دسته‌ی دیگری از مخاطبان عمومی این نامه کسانی هستند که به تعبیر شما از خانواده‌های نزدیک به ایدئولوژی این نظام هستند که هنوز هم امیدهایی برای‌شان باقی مانده است.

فکر می‌کنم آقای نوری‌زاد آنها را مخاطب قرار می‌دهد و دارد به آنها یادآوری می‌کند که از این پس ایمان و آرمان خودشان را به‌ رهبری جمهوری اسلامی پیوند نزنند، مبادا روزی برسد که همه‌ی آن ایمان و آرمان را به پای او ریخته باشند و همه چیزشان را از دست رفته ببینند. به گمان من آقای نوری‌زاد در مخاطب قراردادن این طیف از جامعه نیز تاکنون موفق عمل کرده است.

به‌هرحال این تناقض در گفتمان حاکم بر نوشتار محمد نوری‌زاد هم‌چنان خود را نشان می‌دهد که از جهتی او رهبری و مرجعیت آیت‌الله خامنه‌ای را به‌رسمیت می‌شناسد و او را مورد خطاب قرار می‌دهد. حتی در پایان برخی از این سئوال‌های بیست‌وهشت‌گانه را می‌پرسد که نظر شرعی شما در این خصوص چیست؟ این در حالی است که آیت‌الله خامنه‌ای نظر خود را حالا اعم از شرعی و سیاسی بارها و بارها اعلام کرده و پیرامون همه‌ی این سئوالاتی که محمد نوری‌زاد مطرح کرده‌ است، نظر رهبری پیش از این مطرح شده است. این تناقض را چگونه می‌شود حل کرد؟ آیا واقعاً آقای نوری‌زاد همچنان به رهبری و مرجعیت او قائل است و نظر شرعی آیت‌الله خامنه‌ای را ارحج می‌داند؟

ابتدا بگویم که با واژه‌ی تناقض موافق نیستم. با واژه‌ی تناقض‌نمایی موافق‌ترم. یعنی همان ترجمه‌ی واژه‌ی پارادوکس. این تناقض‌نمایی هم به اعتقاد من کاملاً بجاست. یعنی نویسنده‌ی نامه به عمد می‌خواهد از این تناقض‌نمایی استفاده کند. به‌خاطر این که در نامه‌های پیشین به جای اینکه به فقه اشاره کند، به سنت امامان معصوم شیعه اشاره کرده بود.

در این نامه‌ها به ایشان گفته و یادآوری کرده است که اگر شما معتقد به سنن امامان شیعه هستید، این روشی که دارید عمل می‌کنید متناسب با عدالت نیست. اگر معتقد به سیره و وعده‌های رهبران و مؤسسان نظام جمهوری اسلامی در سال ۵۷ هستید، آن‌چه دارید الان انجام می‌دهید متناسب با آن وعده‌ها و آن‌چه به مردم قول داده بودید نیست.

در این نامه می‌گوید که اگر شما فقیه هستید، آن‌چه دارید عمل می‌کنید چه نسبتی به فقه دارد و اگر بناست فتوا بدهید شما به‌عنوان یک فقیه، چگونه در این‌ زمینه فتوا خواهید داد؟ به عبارتی همه‌ی اینها مواد کیفرخواستی است که محمد نوری‌زاد گاهی به لحاظ اخلاقی و گاهی به لحاظ شعارها و گذشته‌ها و گاهی به‌صورت عرفی و این‌بار به صورت فقهی آقای خامنه‌ای را مورد خطاب قرار می‌دهد و به‌عنوان یک مدعی‌العموم از او می‌پرسد و محاکمه‌اش می‌کند. این تناقض‌نمایی را من کاملاً آگاهانه می‌دانم و اهدافش را هم آگاهانه تلقی می‌کنم.

Share/Save/Bookmark