رادیو زمانه > خارج از سیاست > اقتصاد > آیا حق با طلا فروشها است؟ | ||
آیا حق با طلا فروشها است؟مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comجدال مالیاتی تقریباً دو سالهی دولت با اصناف، بهویژه طلافروشان، بار دیگر در هفتهی گذشته، بازار طلافروشان تهران را به تعطیلی کشاند.
دو سال پیش در شرایط مشابهی، دولت احمدینژاد از اعمال قانون مالیات بر ارزش افزوده در مورد صنف طلافروشان، بنا بر آنچه رسانهها نوشتند، عقبنشینی کرد. اینبار چه اتفاقی خواهد افتاد؟ استدلال طلافروشان چیست؟ پاسخ دولت کدام است و کدام منطق صحیحتر است؟ بسیاری از مردم تصور میکنند که طلافروشان به علت اینکه از قدرت اقتصادی بالاتری برخوردارند، میتوانند خواستههایشان را به دولت تحمیل کنند. مانند این خانم کارمند در تهران که میگوید: من فکر میکنم، طلافروشها با درآمد بالایی که دارند، از نظر اقتصادی، این قدرت مانور را دارند که نظراتشان را به دولت تحمیل کنند. مثلاً اگر با وضعیت ما کارمندها مقایسه کنید، میبینید که درآمد ما خیلی پایینتر است و مالیات را هم دولت خودبهخود از ما کم میکند. اما الان که میخواهد این مالیات را از طلافروشها کم کند، آنها با وجودی که درآمدشان خیلی از ما بیشتر است و با وجود اینکه سود بیشتری میبرند، حاضر نیستند مالیاتی را به طور قانونی، چه در ایران و چه در هرجای دیگر دنیا باید پرداخت کنند. فکر میکنید اگر این گریز مالیاتی وجود داشته باشد، چه تأثیراتی در اقتصاد کشور خواهد داشت؟ در این صورت، در نهایت فشار اصلی، به مردم و ما کارمندها منتقل خواهد شد. مالیاتهای پرداخت شده را دولت باید برای مردم و در شهرسازی و برنامههایی که دارد هزینه کند. وقتی این مالیات داده نمیشود، درآمد دولت کم میشود و به قشری فشار میآورد که از همه ضعیفتر هستند و آن هم قشر کمدرآمد جامعه و ما کارمندها هستیم. حتی برخی فعالان اقتصادی در بازار تهران نیز همین اعتقاد را دارند. مهران پایدار در بازار تهران از این جمله است. شما در چه زمینهای فعالیت میکنید؟ مواد شیمیایی. از منظر صنف خودتان، اعتراض مالیاتی طلافروشان را چگونه میبینید؟ طلافروشها تا حالا مالیات نمیدادند، الان هم دوست ندارند بدهند. احساس میکنند سودشان کم است و میخواهند مالیات ندهند. قدرتشان هم زیاد است و میخواهند این مالیات را نپردازند، اما چه اشکالی دارد آنها هم مالیات بدهند؟ بالاخره آنها هم باید این مالیات را بپردازند. اختلاف طلافروشان با دولت اما نه در پرداخت مالیات، بلکه در نوع کار پایهای است که دولت تعیین کرده است. طلافروشها معتقدند که سهدرصد مورد نظر دولت را از اجرت و سود طلا که رقمی معادل ۳۳۰تومان است، باید بپردازند و نه برای کل قیمت طلا که رقم ۱۵۰۰تومان پیشنهادی دولت است. اصولاً میتوانند آن سهدرصد را به کل اضافه کنند. یعنی در نهایت، با توجه به سودی که روی طلا میکشند، اصلاً چیزی نیست. در مقابل صنفهای دیگر که ارزش افزوده میپردازند و یا صنفهایی که جنس را با ارزش افزوده میخرند، ولی بهخاطر رقابتی که وجود دارد و کسادی بازار، مجبورند آن را بدون ارزش افزوده به مشتری بدهند. یعنی با ارزش افزوده جنس را میخرند، ولی وقتی میخواهند به مشتری بدهند، چون رقابت هست، مجبورند ارزش افزوده را لحاظ نکنند. برای همین، اشکال ندارد که طلافروشها هم این مالیات را بدهند. افقهای ناروشن زمینهی این جدال دائمی میان مالیات دهندگان با دولت، در کجاست؟ این بحث را با دکتر جمشید اسدی، استاد اقتصاد دانشگاه امریکایی پاریس و تحلیلگر اقتصاد سیاسی، طرح میکنم:
حتی در غرب هم کسی مشتاق به پرداخت مالیات بیشتر نیست، اما دولت در غرب این مشروعیت را دارد که اولاً رقابت آزاد است و دوم اینکه دولت در مقابل تمامی رأیدهندگان پاسخگو است. در ایران، بسیاری از اهالی کسب و کار فکر میکنند مالیاتهای مذهبی را دارند به طور مستقیم میپردازند... منظورتان از مالیاتهای مذهبی چیست؟ خمس و زکات و از این قبیل. یعنی مطمئن هستید چون طلافروشها خمس و زکات میپردازند، مالیات تعیین شده را نمیپذیرند؟ نه؛ من مطمئن نیستم، اما این یکی از بحثهایی است که بازاریها میکردند که از آنجایی که ما در حکومت اسلامی خمس و زکات خود را میدهیم، مالیات دیگری نباید بپردازیم. البته این مسئله هیچوقت مورد نظر دولت و حکومت نبوده است. حتی یادم هست که پیش از دولت آقای احمدینژاد، سئوالی از آقای خامنهای کرده بودند و ایشان صحبتشان این بود که این مالیاتها باید داده شوند. اگر از این بحث ایدئولوژیک و مذهبی بگذریم و به بحث صرفاً اقتصادی بپردازیم، اعتراض عمدهی صاحبان کسب و کار این است که اقتصاد کشور، اقتصادی نیست که به کارآفرینان کمک کند و کارآفرینها را رشد بدهد، ولی زمانی که دولت در تنگنا قرار میگیرد، مانند الان، فشارها را بر اهل کسب و کار بیشتر میکند. میدانید که رشد بخش دولتی، علیرغم اینکه برخی از شرکتهای بزرگ را خصوصی کردهاند، در دوران آقای احمدینژاد، به مراتب بیشتر از گذشته شده است. دولت چندین برابر در شرکتهای جدید سرمایهگذاری کرده است. یعنی وزن خود را در اقتصاد بیشتر کرده است. چند شرکت را هم به بخش خصوصی واگذار کرده که البته به بخش خصوصی نرفته و به بخشهای غیر دولتی رفته که خیلیهای آن متعلق به سپاه پاسداران است؛ مانند شرکت مخابرات که واگذار کردند. در نتیجه، اهل کسب و کار در این مورد اعتراض میکنند. اگر همهی صنوف هم اعتراض کنند، در اخبار اینطور آمده، در افکار عمومی هم اینطور بیان میشود که تنها صنف طلافروشها هستند که قادرند مخالفتهای خود را تا عقبنشینی دولت ادامه بدهند. آیا چنین رابطهای میان بخشی از بازار با دولت، واقعیت دارد؟ این که دولت تنها در مقابل صنف طلافروش و طلاساز عقب نشسته باشد خیر. غیر از این اولین بار که آقای احمدینژاد در دور نخست زمامداری خود، بحث ارزش اضافه را طرح کرد، با اعتراض گستردهی اصناف مختلف و از جمله بازاریها مواجه و مجبور به عقبنشینی شد. یعنی تنها این مورد نبوده است. در این اختلافی که بر سر کسب مالیات از کل ارزش طلا بین دولت و طلافروشها وجود دارد، حق با کدام طرف است؟ وقتی شما زنجیرهی تولید را در نظر میگیرید، مثلاًّ در مورد طلا، از زمان استخراجش تا آخر، دورههای مختلفی میگذرد که کاری روی طلا صورت میگیرد (مثلاً از معدن بیرون میآید، بعد استخراج میشود، بعد به قطعات کوچکتر تقسیم میشود و بعد هرکدام از آنها تبدیل به زینتآلات میشوند) و ممکن است آدمهای مختلف این کارها را انجام بدهند. بعضی وقتها هم شرکت بزرگی تمام حلقههای این زنجیر را انجام میدهد. صحبت طلافروشها بر سر آن است که خیلی وقتها ما هزینهی گذشته را داریم. یعنی برای ما ارزش افزوده، آن زنجیرههای پشت سر نیست. اگر هم میخواهید مالیات بگیرید، آنجایی باید بگیرید که در مرحلهی ما، ارزش افزوده روی طلا آمده است. یعنی بر آن باید مالیات ببندید؛ نه اینکه از اول خط زنجیره بخواهید ببینید چقدر ارزش افزوده تولید شده و روی آن مالیات ببندید. بحثی هم که وجود دارد این است که گویا مسئلهی مالیات در ایران به امروز و دیروز برنمیگردد. گفته میشود اساساً چون دولتهای ایران متکی به درآمد نفت هستند، سیستم صحیح مالیاتی در کشور بهوجود نیامده است و به همین ترتیب، مردم ایران عادت به پرداخت مالیات ندارند. این حرف درست است. مردم ایران مانند مردم همه جای دنیا ترجیح میدهند هزینهشان پایین باشد و درآمدشان بالا. مردم هیچ جای دنیا افزایش مالیات را دوست ندارند. در همین فرانسه که زمزمهی آن است که در بعضی زمینهها، به دلایلی، مالیات بالا برود، همه اعتراض میکنند، اما نکته بر سر این است که همیشه مالیات دهنده در برابر مالیاتی که میدهد، دولت را در مقابل خودش پاسخگو میبیند. در حالی که در ایران چنین چیزی نیست. دوم اینکه فشارهایی که بر مردم، به لحاظ مالیات وارد میشود، مصادف با این تحریمها و کاهش شدید درآمدهای نفت و گازی شده که ایران میتواند داشته باشد. خب این هم دورنمای نگرانکنندهای میدهد. یعنی دولت وقتی متوجه مالیات میشود که صندوق خودش هرچه بیشتر دارد خالی میشود و افق ناروشنی در این مورد وجود دارد. اینطور هم نیست که در ایران سابقهی پرداخت مالیات وجود ندارد. همیشه انواع و اقسام مالیات در ایران وجود داشته، ولی با افزایش درآمد نفت، وابستگی دولت به مالیات، مانند گذشته نبوده است. مادامی هم که مالکیت نفت در دست دولت است، طبیعتاً این احتیاج کمتر خواهد بود. |