رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۳ شهریور ۱۳۸۹

حرکت قوه قضائیه در مقابل رئیس‌جمهور پسندیده نبود

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

میزان اختلافاتی که میان محمود احمدی‏نژاد، به عنوان رییس قوه‏ی مجریه‏ی کشور، با دیگر نهادهای قانونی حکومت بروز می‏کند، صرف نظر از اینکه او رییس‏جمهور منتخب اصولگرایان و مقام رهبری است، شاید در تاریخ تشکیل جمهوری اسلامی بی‏نظیر باشد.

Download it Here!

کثرت کشمکش‏هایی که میان او با گروه‏های مختلف اصولگرایان، قوه‏ی مقننه و قوه‏ی قضاییه اتفاق می‏افتد، به حدی است که ردپای آن در فهرست اخبار روزانه قابل پی‌گیری است.

در همین روزهایی که اختلاف‌های بارزی میان محمود احمدی‏نژاد و مجلس شورای اسلامی پیرامون قوانین جاری روزمره، نظیر تعطیلی‏ها، تا اصرار دولت به پس گرفتن برنامه‏ی پنجم توسعه موجود است، خبر آزادی سارا شورد، یکی از سه تبعه‏ی امریکایی که به جرم جاسوسی در زندان اوین هستند، از جانب سخنگوی وزارت خارجه و «بنا بر صلاحدید رییس‌جمهور»، گفت‏وگوی خبری تندی را میان مقامات دادستانی و نمایندگان رییس‌جمهور، به صفحات رسانه‏ها کشانیده است.

در نهایت اما علی‏رغم اظهار نظر تند دادستان تهران در تکذیب این خبر، اعلام شد که سارا شورد به دلیل زن بودن، بیماری و امکان برخورداری از رأفت اسلامی، به ازای وثیقه‏ی ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد خواهد شد.

ماهیت اصلی این اختلاف نظر هرچه باشد، از لحظه‏ی انعکاس خبر، حامیان و منتقدان دولت احمدی‏نژاد را در دو صف به موضعگیری واداشته است.

از منظر حقوقی اغلب منتقدان، مانند خلیل بهرامیان، حقوقدان در تهران، معتقد بودند که رییس‏جمهور بنا به تصریح قانون، حق دخالت در این مسئله را نداشته است. وی می‌گوید:

ما در قانون اساسی، تفکیک قوا داریم. یعنی قوا، مستقل از هم هستند. امر قضا و قضاوت، مربوط به قوه‏ی قضاییه است. وظیفه‌ی قوه‏ی مجریه که آقای رییس‌جمهور ریاست آن را برعهده دارند، اجرای دستورات قوه‏ی قضاییه، یعنی قاضی در جهت اجرای قانون است؛ نه بیشتر.

منتها ایشان ناظر بر اجرای صحیح قانون اساسی هم هستند و می‏توانند تذکر بدهند، اما این‏که کسی آزاد بشود یا کسی در بند باشد، از حقوق رییس قوه‏ی مجریه نیست. این دقیقاً به قوه‏ی قضاییه مربوط می‏شود. آزادی یا دربند کردن هر شخصی مربوط به قوه‏ی قضاییه است.


خلیل بهرامیان، حقوقدان در تهران

اینکه آقای رییس‌جمهور این مسئله را مطرح کرده‏اند، فکر می‏کنم چون در آستانه‏ی سفر به نیویورک قرار دارند، خواسته‏اند یک مانور دیپلماتیک یا سیاسی بدهند و اینکه مسائلی مدنظر هست، از جمله‏ آزادی یکی از این سه نفر. در نهایت، من این را یک مانور سیاسی می‏دانم و دخالت ایشان در این موضوع را دخالت قوه‏ی مجریه در قوه‏ی قضاییه تلقی می‏کنم. ایشان چنین صلاحیتی نداشته است.

آشفتگی سازمانی

در صف منتقدان سیاسی رییس‌جمهور هم کم‏وبیش همین نظر تاکنون انعکاس داشته است.

شاید نظر محمدصادق جوادی‏حصار، روزنامه‏نگار و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی که در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری دهم، پنج ماه را نیز در زندان گذرانده‏ است، در میان منتقدان رییس جمهور کم‏سابقه باشد و شاید به همین علت در آغاز تاکید می‌کند که آن‏چه او بیان می‏کند، یک تحلیل کاملاً سیاسی و غیر جانبدارانه است.

محمدصادق جوادی حصار می‌گوید:

اگر در جایی از صحبتم، بحث از حمایت از موضع دولت می‏کنم، به معنای حمایت از آقای احمدی‏نژاد و رفتار دولت احمدی‏نژاد نیست، بلکه از ساختار دولت و نظام حقوقی دولت در یک جامعه صحبت می‏کنم.

وی برخلاف بیشتر نظریاتی که در میان منتقدان آقای احمدی‏نژاد منعکس شده، اعتقاد دارد که رفتار قوه‏ی قضاییه و اعلام مخالفت این قوه پسندیده نبوده است. او توضیح می‌دهد:

پسندیده نباید باشد که با وجود وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی یک کشور، قوه‏ی قضاییه در یک امر خطیر بین‏المللی که محل مناقشات سیاسی شده، وارد شود و نظر دولت را نادیده بگیرد. یک روز مثلاً یک متهم سیاسی را نگه دارد و روز بعد بگوید که می‏خواهد او را با وثیقه رها کند و به نقاط مورد توجه دولت، توجه چندانی نشان ندهد. این به‏نظر من، در دستگاه دیپلماسی یک کشور، نشان از آشفتگی سازمانی دارد.

این روزنامه‌نگار در مقابل انتقاداتی که رفتار دولت را منطبق بر اصل استقلال سه قوه نمی‏دانند، می‏گوید:

استقلال سه قوا به این معنا نیست که هر قوه راه خود را برود و ساز خود را بزند؛ به‏ویژه وقتی رنگ جهانی پیدا می‏کند و به نمایندگی از یک کشور و یک ملت، می‏خواهد اتفاقی بیافتد. در مواجهات بین‏المللی، معمولاً دولت، به عنوان قوه‏ی مجریه، پیشانی مواجهات جهانی و تعاملات بین‏المللی است.

این به معنای نفی تأثیر قوه‏ی قضاییه یا قوه‏ی مقننه نیست، بلکه دولت در این ساحت، همه‏ی اجزای یک نظام سیاسی را نمایندگی می‏کند برای اینکه سامان بهتری پیدا کند و در حقیقت، وزارت امور خارجه در یک کشور، متکفل امر ساماندهی و ابعاد مختلف حقوقی، قضایی و حتی امنیتی، در مواجهات بین‏المللی است.

محمدصادق جوادی‏حصار این نظر را که بروز این اختلاف‏نظرها میان دولت و قوای دیگر بی‏سابقه است، رد می‏کند. وی با استناد به گذشته می‏گوید:

در همه‏ی ادوار تاریخ در ایران، در پیش از انقلاب هم که قوا تقریباً از همدیگر مستقل بودند و همین‏طور بعد از انقلاب و در دولت‏های پیشین، شکل بیرونی‏ قوه‏ی مقننه یا قوه‏ی مجریه و یا قضاییه، در دولت نمود پیدا می‏کرده است. یعنی دولت متکفل ساماندهی امور کلی کشور بوده است.

قوه‏ی قضاییه و قوه‏ی مقننه، هرکدام برای خود تعریف دارند، اما متأسفانه یکی از مشکلاتی که ما در جامعه‌ی‏ ایران داریم و خیلی وقت‏ها مزاحم رفتارهای مدنی شده، این است که در هر عرصه‏ای که ناهماهنگی یا عدم تثبیت رأی و نظر به‏وجود می‏آید، اهرم فشار از قوه‏ی دیگر به سراغ این قوه می‏آید و سعی می‏کنند نیرو را در آن‏جا از بین ببرد.
مثلاً در دوره‏ی آقای خاتمی، وقتی مجلس و قوه‏ی اجرایی هماهنگ شدند، کانون تمرکز نیروهای مخالف دولت، قوه‏ی قضاییه شد و سنگ‏اندازی‏ها و مانع‏تراشی‏ها بر سر راه دولت، از قوه‏ی قضاییه شروع شد. این کار در هر دولتی اتفاق بیافتد، پسندیده نیست.

مطمح نظر من بیشتر این است که هر عضو از اعضای چندگانه‏ی نظام سیاسی باید کارکرد خود را داشته باشند، اما رییس دولت از یک جهت، به معنای شخص دوم کشور و از جهت دیگر به عنوان سامان‏دهنده‏ی امور کلی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور که رأی مستقیم از ملت می‏گیرد، از این جایگاه باید برخوردار باشد.

من به فرد کار ندارم که آقای احمدی‏نژادی است که من منتقد او هستم یا آقای خاتمی‏ای باشد که من موافق او هستم. جایگاه ریاست جمهوری و جایگاه دولت و قوه‏ی مجریه، در نظام سیاسی در ایران، در ادوار مختلف این‏گونه بوده است و به‏طور طبیعی، رییس‌جمهور باید نماینده‌ی کشور در مواجهات جهانی و بین‏المللی و سخنگوی مطالبات ملت یا پاسخ‏گوی مطالبات جهانی آن باشد.

محمود احمدی‏نژاد به تازگی با اعضای دولت خود، ظاهراً با وزیر خارجه نیز اختلاف پیدا کرده‏اند. جوادی حصار در این مورد می‏گوید:

من خصلتی در آقای احمدی‏نژاد دیده‏ام که علی‏رغم همه‏ی اشکالاتی که به ایشان وارد است، در باب مدیریت، خصلت خوبی است. آقای احمدی‏نژاد معتقد به دولت مقتدر است و معتقد است دولت باید از همه‏ی امکاناتی که می‌تواند در راه تحقق آرمان‏های خود به صورت قانونی استفاده کند. البته من به اینکه ایشان رفتار غیر قانونی داشته است یا خواهد داشت، کاری ندارم.

شاید خود آقای احمدی‏نژاد هم به این آشفتگی دامن زدند. آن‌هم وقتی که در کنار وزارت امور خارجه و نمایندگی‏های سیاسی کشور در خارج از ایران، نمایندگان خاصی را تعیین کردند که با مخالفت دستگاه رهبری و بقیه‏ی اعضای حکومت مواجه شد.

یک دولت، وقتی زمام امور کشور را در دست می‏گیرد، باید از همه‏ی امکانات و خصوصاً چهره‏های ملی برای تحقق و پیشرفت مطالبات و برنامه‏های خود استفاده کند. من در دولت‏های قبل هم روی این مسئله انگشت تاکید می‏گذاشتم و معتقد بودم اگر آقای خاتمی رییس‌جمهوری است که ۲۲ یا ۲۴ میلیون رأی داشته، باید نیروهای هماهنگ و معتقد به برنامه‏های او در دولتش حضور داشته باشند و اگر کسی در دولت آقای خاتمی حضور داشته باشد که با برنامه‏های او زاویه دارد، بهترین راهش آن است که از دولت بیرون بیاید و به عنوان یک منتقد و از بیرون، دولت را نقد کند.

به‏نظر من، آقای احمدی‏نژاد دقیقاً به این تئوری عمل می‏کند و معتقد است کسی باید در دولت کار کند که با او هماهنگ باشد، به برنامه‏هایش اعتقاد داشته باشد و آن برنامه را با جان و دل عملیاتی کند. هرجایی هم که کسی با او زاویه گرفته، محترمانه یا مقداری غیر محترمانه‏ او را از دولت کنار گذاشته و جایگزینی برایش تعیین کرده است.

در وضعیت جدید، آقای احمدی‏نژاد و وزیر امور خارجه‏شان، اگرچه در گذشته هم احتمالاً اختلافاتی داشته‏اند، ولی شاید زاویه‏ای که در مقطع فعلی بین دولت و دیگر قوای موجود ایجاد شده و تمایلی که وزارت امور خارجه به ارکان دیگر قدرت، در کنار آقای احمدی‏نژاد، از خود نشان داده، عاملی شده که آقای احمدی‏نژاد گارد جدی‏تری با وزارت امور خارجه داشته باشد. حتی بعید نیست در آینده‏ی نزدیک یا وزارت خارجه را تحت فشار شدید‏تری بگذارد یا آقای منوچهر متکی را عوض کند.

این احتمالات وجود دارد؛ به‏خاطر این‏که می‌خواهد کاملاً اقتدارگرا و متمرکز عمل کند. برای این رفتار اگرچه معایبی متصور هست، اما می‏تواند در حوزه‏ی قدرت سیاسی، محاسنی هم داشته باشد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

نظر دهنده محترمی ذیل مطلب مربوط به خانوم رهنورد پرسیده اند که چه باید کرد ؟ خیلی ممنونم که حد اقل تایید فرموده اید که چپ ها و مجاهدین اشتباهات زیادی داشته اند . اضافه میکنم دیگران هم اشتباه داشته اند که گاهی کمتر از چپ ها و مجاهدین نبوده .
خوب عزیز جواب سوالت را خودت داده ای :
۱)آنچه ان موقع کردیم الان نباید بکنیم . خیلی ساده .
۲)هر کس به همان کار سابق مشغول است را باید افشا کنیم . من دارم اینکار را میکنم . یا آنها متوجه نیستند که متوجه میشوند یا عمدا دارند همان کار ها را میکنند پس دستشان را به سهم خودم رو میکنم .
۳)گفته ای باید برای همه جا باز کرد . موافقم اما اگر کسانی بیش از جایشان و همه آش را با جاش میخوان باید آنها را ملتفت کرد . من دارم این کار را میکنم .
۴) مذهب و مارکسیسم جز بد بختی برای ما و تمام جهان حاصلی نداشته اند . اگر کسانی میگویند آنچه تا کنون به نام مذهب و مارکسیسم اتفاق افتاده واقعی نبوده و اصل نیست باید اول صریحا از آنچه اتفاق افتاده انتقاد کنند و دلیل محکم بیاورند که ان چه اینها میگویند به آنجا منتهی نخواهد شد . نه اینکه مثل موسوی هنوز از امام و دوران طلایی او بگویند ، یا مثل مارکسیست ها از دوران طلایی جمهوری مهاباد ! یا فرقه دموکرات ! یا از خلق ترکمن و آشوب کردستان .
۵) فرموده اید گذشته دیگران را باید بخشید . موافقم ،اگر آنها هم مثل بازرگان بگویند سه سه بار به نه بار غلط کردیم و واقعا دنبال ان اشتباهات نروند نه اینکه در سایت اخبار روز هنوز نظرات دیکتاتوری پرولتاریا و کمونیسم و استالین تبلیغ میشود بعد میگویند ما سکولاریم و سوسیال دموکرات !!!!
۶ ) مهمتر از همه باید به مردم نگاه کرد ، باید دید آنها چه میخواهند . قیم مردم شدن ، مردم را صاحب صلاحیت ندانستن ، گزینه مشروطه یا جمهوری را حذف کردن ، شعار های مردم را وارونه کردن یعنی همان کاری که قبلا میکردیم و به اینجا رسیدیم .
نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران . جمهوری ایرانی ، مرگ بر روسیه ، مرگ بر چین . من البته شخصا با کلمه مرگ مخالفم . اما فکر میکنم مردم از این کلمه برای نشان دادن تنفرشان از دخالت و غارت ان دو کشور و ان گروه های تند رو استفاده کرده اند . هر آدم منصفی هم میداند که روسیه و چین و اعراب دارند ما را میدوشند (بماند همین ج ا را هم دارند میدوشند )و نم پس نمیدهند .
۷ ) من گفتم پراگماتیست هستم . شما میتوانید نباشید و پایبند اصول باشید. من میدانم چرا احمدی مشایی ان شعار ها را میدهند . همینطور میدانم کمونیست های سابق چرا در نقاب سوسیال دموکراسی خزیده اند . اما به عنوان یک پراگماتیست من آقای فرخ نگه دار و فتاح پور و کاخ ساز و ... را به عمویی ، زر افشان ، ریس دانا ، خوئی ، ف تابان ، ... ترجیح میدهم . چون آنها حد اقل سخنشان درست است نیتشان را بعدا میفهمیم . همینطور احمدی - مشایی را به لاریجانی ، توکلی ، مطهری ، نادران ، ... ترجیح میدهم چون آنها دنبال برقراری رابطه با امریکا و عرب زدایی هستند ( ولو به خاطر منا فع خودشان ) چون از نظر من تا مسله ما با امریکا حل نشود همه مسائل دیگر تحت الشعاع این مسله خواهند بود مضافا به اینکه خطر یک جنگ یا کودتا وجود دارد . کی میتوانست به ریس جمهور امریکا این همه نامه بنویسد ؟ درخواست رابطه کند ؟ از مردم اسرائیل به عنوان دوست نام ببرد ؟ زن و مرد از خارج دعوت کند و رقص و شراب و خوردن پاها به هم ؟ ا ون طرفیها گروگان بگیرند اینها آزاد کنند ؟ شما میگویید همش بازی است . صد در صد موافقم . سیاست در دنیای امروز یعنی بازی (مشکل احمدی این است که قوانین بازی را بلد نیست ، یاد میگیرد . اما بعضی چپ ها ی ما هیچ نشانی از یادگیری در آنها نمیبینی ) . کاسترو میگوید احمدی برود درس تاریخ بخواند ، یک دفعه شد هوادار یهودی ها. این آقای ضد اسرائیل و امریکا و کسی که به گفته خودش هم جنس بازان را میفرستاده اردوگاه کار اجباری ( چاوز ضد یهودی هم همینطور ) همین آقای کاسترو بعد از ۵۰ سال دیکتاتوری میخواهد یک میلیون کارگر دولتی را بیکار کند ! هیچ وب سایت ایرانی جرات نکرد این خبر را که صدر اخبار دیروز بی بی سی انگلیسی بود منتشر کند !

رادیو امریکا که به گفته شما با بودجه مردم کشور سرمایه داری امریکا اداره میشود هم ان را منتشر نکرد اما یک هفته نظر آقای کاسترو را آنجا درشت نگه داشت درمورد کلاس تاریخ برای احمدی . آیا اینها بازی نیست ؟ کوشنر یکباره جگرش خون شد برای خانم مظلوم اشتیانی (دل من و شما هم خون شد اما نه بیشتر از اندازه ا ی که برای زندانیان سیاسی شد ). دل نازک همه سران و همسران جهان غرب لرزید . اما زید آبادی شرف اهل قلم در زندان میپوسد ، سر مومنی در کاسه توالت فرو برده میشود ، هنگامه شهیدی به صرف عقیده به انفرادی می افتد . توکلی بی هیچ جرمی در زندان است . .... نه دلی لرزید نه کسی نگران شد :
طرفه اینکه اینها لیبرال هستند . دو جوان پادشاهی و تعدادی مجاهد اعدام میشوند ، همه ساکتند اما دنبال نبش قبر کشته شدگان (فقط سال ۶۷ )هستند ! از ۵۷ تا ۶۰ و از ۶۰ تا ۶۷ هم اصلا حساب نیست . آیا اینها بازی نیست ؟
ممکن است بگویی اینها بازی خوب هاست و آنها بازی بد ها . به نظرت احترام میگذارم . اما من با این چیزها گول نمیخورم . چیزی به نام پلیس خوب و پلیس بد یا دیکتاتور خوب و دیکتاتور بد وجود ندارد .
۸) باور نمیکنید توده ای فدایی ها در رادیو فردا آمریکایی نفوز کرده باشند . به باور شما احترام میگذارم . هر بیننده ای می تواند برود رادیو فردا را چک کند . درصد بگیرید از چپ و کارشناسان چپ و حکومت های چپ و ... چقدر آنجاست
مقایسه کنید با بقیه گروه ها . چقدر مطالب ضد امریکا و منطبق با مارکسیسم و چپ آنجاست . حتا زیر مطالب چپ ها امکان نظر دادن نمیگذارند . ( مطلب مربوط به هوادار یهودی ها بودن چاوز به عنوان مثال ) . به اوباما آنجا حمله میشود . اما ضد توده ایها یا کاسترو یا مدودوف چیزی بنویسید منتشر نمیکنند . تا دلتان بخواهد علیه سلطنت طلبان ، مجاهدین ، لیبرال ها اظهار نظر وجود دارد . اما همین مطلب را آنجا سانسور میکنند . هر شعر و شاعر ایرانی را چپ معرفی میکنند . معلوم نیست اگر ما اینقدر چپ داشتیم زمان شاه چرا میگویید شاه ضد کمونیست بود ؟ مصدق را کودتاچی معرفی کردند . گناه حزب توده و شوروی را پاک کردند و سیا و انگلیس را هم آب پاکی ریختند سرشان . کی کرد ؟ عمویی ، فرخ نگهدار ، متین دفتری ، ... یعنی چپ ها نه آمریکایی ها !

-- donkishot haye chap ، Sep 14, 2010 در ساعت 11:50 PM