رادیو زمانه > خارج از سیاست > خاورميانه > فلسطین از آن فلسطینیان است | ||
فلسطین از آن فلسطینیان استمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comروز یکشنبه ۱۴ شهریورماه، تمام خبرگزاریهای جهان خبر واکنش تند دفتر تشکیلات خودگردان فلسطین را به اظهارات محمود احمدینژاد، رییس جمهور ایران در روز قدس منتشر کردند. نبیل ابوردینه، سخنگوی تشکیلات خودگردان گفته بود: «احمدینژاد نمایندهی مردم ایران نیست. چرا که در یک انتخابات مجعول پیروز شده و با سرکوب مردم ایران قدرت را قبضه کرده است.
در حالیکه محمود عباس در یک انتخابات آزاد و با حضور بیش از دوهزار ناظر بینالمللی، به ریاست جمهوری فلسطین برگزیده شده و آقای احمدینژاد حق ندارد دربارهی مردم فلسطین و رییس جمهور منتخب آن سخن بگوید.» محمود احمدینژاد مانند گذشته مذاکرات صلح را شکستخورده اعلام کرده و به تلویح محمود عباس را اسیر خوانده بود.واکنش فلسطینیهای سازمان آزادیبخش و دفتر تشکیلات خودگردان در این زمینه به نوعی بیسابقه بود. احمد قابل، دینپژوه و تحلیلگر سیاسی، در این زمینه میگوید: من در خصوص مسئلهی فلسطین این تصور را دارم که حکومت ایران بیش از حد طبیعی برای خودش حق قائل است. یعنی نه از منظر یک تحلیلگر یا توصیهکننده به مسئولان حکومت خودگردان یا دولت حماس، بلکه از موضع آمرانه و مداخلهگر اظهارنظر میکند.این را هرکسی میتواند بفهمد که دخالت در تصمیمهای یک ملت که ادعا میکنید آنها را به عنوان یک ملت بهرسمیت میشناسید، برای آنها کشوری قائلید و مدعی هستید آنها مشروعیت دارند برای اینکه دربارهی مردمشان و کشورشان اظهارنظر کنند، پسندیده نیست. در عرف دیپلماتیک، بههرحال اظهارنظرها حدودی دارد. اینگونه نیست که شما بگویید: «آن آقایی که رفته است آنجا و دارد مذاکره میکند، آدم مفلوک و بدبختی است.» وقتی شما با این عبارتها حرف بزنید، طبیعی است که هرکسی واکنش نشان میدهد.به نظر میآید در خصوص این مسئله، حق با نمایندهی ابومازن باشد که در حقیقت میخواهد بگوید، هر دولتی باید سعی کند مشروعیت خود را داشته باشد. چرا اینطور است؟ چرا آقای احمدینژاد و بسیاری از دولتمردان ایرانی با این ادبیات نسبت به دولتها و حکومتهای دیگر صحبت میکنند؟ در حالی که اگر نظر اصلاحی یا بهقول شما پیشنهادات دیگری دارند، میتوانند با الفاظ دیگری آن را بیان کنند. این آقایان خیال میکنند که صحنهی سیاست خارجی هم مانند صحنهی سیاست داخلی است. فکر میکنند سخنرانی ۲۲ بهمن و اینجور موارد است و دارند با مردم خودشان صحبت میکنند. هر رفتاری که در داخل با مردم خودشان تجویز میکنند، همین را میخواهند در سطح بینالمللی هم اعمال کنند و به همان شکل وارد بشوند.
اگر اینجا به مخالفان خودشان اهانت میکنند، اگر حقوقشان را ضایع میکنند، اگر آنها را سرکوب میکنند، خلاصه هرگونه رفتاری دارند، خیال میکنند صحنهی سیاست خارجی هم مثل همین صحنهی سیاست داخلی است که هیچکس در برابر آنها نایستد یا بتوانند هرجوری که مایلند، مانور بدهند.اگر اینها میخواهند بگویند مثلاً دولت محمود عباس بهخاطر اختلافی که با جنبش حماس دارد، نمایندهی مردم فلسطین نیست، نگاهی به خودشان بیاندازند، ببینند خودشان واقعاً نمایندهی مردم ایران هستند یا نیستند. تقریباً از وقتی ما بهیاد میآوریم، مسئلهی فلسطین خارج از مرزهای آن انعکاس داشته و هردو طرف این مناقشه، مخالف و موافقانی داشتهاند. پرسش میتواند این باشد که تا چه میزان مسئلهی فلسطین بینالمللی است و تا چه میزان میشود در آن، به عنوان نیروی خارجی، فکر خارجی و حضور خارجی دخالت داشت؟ صرفنظر از اظهارنظر این و آن، اگر بخواهیم به قضیهی فلسطین نگاه کنیم، به نظر من، اولاً باید قبول کنیم که فلسطین از آن فلسطینیان است. من با عربی کردن مقولهی فلسطین و با اسلامی کردن مقولهی فلسطین موافق نیستم. یعنی با نگاهی مذهبی و یا ملیتی به قضیهی فلسطین نگاه نمیکنم. من میگویم حق مردم فلسطین است که بعد از ۷۰ سال آوارگی به راه صلحمیزی فکر گند. البته به شرط آنکه مردم فلسطین واقعاً این را بخواهند و بر آن توافق کنند، نه مثل حالا که درگیری و اختلافنظر بینشان هست. یعنی اگر نمایندهی حقیقی این ملت بتواند دولتی را در آنجا تشکیل بدهد که اکثریت مردم آن را برگزیده باشند و پارلمانی وجود داشته باشد، آنها هر تصمیمی بگیرند، همهی کشورهای اسلامی باید از آن استقبال کنند. اگر میخواهند صلح کنند، به هر دلیلی، به خاطر واقعیتهای تلخی که در صحنهی زندگی سیاسی دنیا موجود است و بهخاطر بیعدالتیهایی که دنیا نسبت به قضیهی فلسطین داشته است، کشورهای دیگر باید از آن استقبال کنند.بههرحال آوارگی را آن ملت کشیدهاند، رنجها را آنها دارند تحمل میکنند. نگاه شهروند درجه دو در کشورهای مختلف، به آنها دوخته میشود. ما در زندگی خودمان، در خانهی خودمان هستیم و عزتمان برای خودمان علیالقاعده در کشورمان باید وجود داشته باشد. حال اینکه وجود دارد یا ندارد، حرف دوم است. هرکسی، هر ملتی در کشور خودش عزیز است و آوارهی مملکتها و کشورهای این و آن نشده است.باید به این ملتی که ۷۰ سال آوارگی و زجر را تحمل کرده، حق بدهیم که خودش برای خودش تصمیم بگیرد. این بهنظر من، باید در درجهی اول اهمیت باشد. همانطور که شما اشاره کردید، در حال حاضر در فلسطین اختلاف نظر میان رهبران سیاسی وجود دارد و در این زمینه حداقل میشود از دو جریان حماس و تشکیلات خودگردان صحبت کرد. دولتها و کشورهای دیگر هم میتوانند نظر موافق یا مخالف نسبت به یکی از این جریانات داشته باشند. ولی اینکه ما آقای عرفات را خائن بخوانیم، ابومازن را خائن بخوانیم و به هر کسی که بعد از ۷۰ سال آوارگی ملتش، به هر دلیلی میرسد به اینکه باید از راه دیگری پیش برود، مارک خیانت بزنیم، به نظرم نشان این است که یا در غفلت کامل هستیم و یا واقعاً میخواهیم به آن ملت خیانت کنیم. به نظر من، این حق اولاً متعلق به فلسطینیان است. اگر اکثریت مردم فلسطین دولتی را برگزیدهاند، هر تصمیمی بگیرند، باید همه در برابر آن تسلیم بشوند. کشورهای اسلامی و کشورهای عربی ولی به خاطر علایقی که دارند، به خاطر همسایگیای که دارند، به خاطر همکیشیای و یا مثلاً همزبانیای که دارند، میتوانند به آن دولت توصیه کنند که مثلاً در بعضی رفتارهای سیاسی، ما تا این حد میتوانیم به شما خدمات بدهیم و تا این حد میتوانیم از شما حمایت کنیم. میتوانند بگویند اگر میخواهید در مذاکرات صلح در جایی کوتاه بیایید و این کوتاه آمدن را به نفع خودتان نمیدانید و از سر ناچاری است که میخواهید در این مذاکرات شرکت کنید، ما تا این حد از شما حمایت میکنیم. خوب است کسانی که ادعای حمایت از فلسطین را مطرح میکنند، دست طرف فلسطینی را با حمایتهای حقیقی خودشان، بالاتر و برتر قرار بدهند؛ حمایتهایی که انسانی هم هست؛ حمایتهایی که تحت عنوان دفاع از حقوق بشر میتواند انجام بگیرد. به نظر من، این کاری است که ما باید انجام بدهیم. اما این که ما مرتب مارک خیانت به افراد بزنیم و هر روز به آنها حمله کنیم و طرح بدهیم و اگر به طرح ما توجهی نشود، طلبکارانه از مردم فلسطین توقع داشته باشیم، بهنظر میآید نوعی فضولی در زندگی آنها است. به نظر من، ما باید به این نکتهی اساسی برگردیم که فلسطین از آن فلسطینیان است. حکومت ایران بههرحال دلایلی برای مجاز بودن دخالت خود در امر فلسطین دارد؛ یکی هم اینکه قبلهی مسلمانان را در بیتالمقدس میداند و از اینجا، اصلاً این حق را برای همهی مسلمانان قائل است که در امور سیاسی این کشور دخالت کنند. نظر شما چیست؟ اینکه ما بگوییم قبلهی اول مسلمانان در فلسطین است، پس برای مسلمانان این حق را ایجاد میکند، مانند آن است که ادعا کنیم در عربستان سعودی که قبلهی دوم و آخر مسلمانان در آنجاست، اگر بناست دولت سعودی تصمیمی بگیرد، همهی ما باید در آن دخالت داشته باشیم. به لحاظ سرزمینی میگویم، نه به لحاظ جنبههای معنوی و فرهنگی. این را چه کسی قبول میکند؟ آیا دولت عربستان آن را میپذیرد؟ بهنظر میآید چنین ادعایی واهی است که بعضی البته دارند. چرا این مسئله مطرح نیست که در مناقشهای که میان خود فلسطینیها در داخل وجود دارد، میانجیگریای بشود و در آغاز یا به موازات حل مسئله با اسراییل، این مشکل حل بشود؟ مثلاً دولت ایران نمیتواند چنین تلاشی بکند؟ اینکه میتواند یا نمیتواند، اولاً منوط به عزم دولت ایران است. یعنی باید از دولت ایران بپرسید که آیا میخواهد اینها با همدیگر متحد باشند یا خیر؟ آنهم روی آنچه خود آنها تصور میکنند حق مردم فلسطین است، نه آنچه دولت ایران تصور میکند. بههرحال امکان طرح چنین سؤالی با دولت ایران نیست. شما چطور فکر میکنید؟ دولت ایران این را میخواهد؟ بهنظر من این را نمیخواهد. در شرایط کنونی، بهخصوص بعد از پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی محلی، اینها تصور میکنند به گروه خاصی که حداقل در بعضی جنبهها از ایران حرفشنوی دارد، دست یافتهاند و کنار گوش اسراییل میتوانند در جهت بعضی منافع منطقهای که خودشان برای خودشان تعریف میکنند، از حماس استفاده کنند. گرچه الان حماس هم اینجوری نیست. ممکن است جاهایی به خواستههای ایران کمک کند، اما مطمئناً دولت حماس با تصوراتی که دارد، دنبال منافع مردم فلسطین خواهد بود. منتها بههرحال دو رویکرد وجود دارد. ۷۰ سال مبارزه با اشغالگران، این تصورات دوگانه را در مردم فلسطین، بهخصوص در نسل جوان و نسلهای میانسال ایجاد کرده است. بعضی فکر میکنند با درگیری و مقاومت و اینگونه برخوردها پیش بروند. برخی هم فکر میکنند دوران رسیدن به حقوق مردم فلسطین از طریق درگیری سپری شده است.ما باید برای مردم فلسطین این فرصت را ایجاد کنیم که دایم بتوانند با همدیگر گفتوگو کنند تا شاید به نتیجهی مشترکی برسند. دولت ایران هیچ تلاشی در این مسیر نمیکند که بین گروههای فلسطینی آشتی برقرار شود. همانطور که در داخل کشور هم میبینید که در مسائل داخلی خودش هم اینجوری است. یعنی اصلاً قائل به این نیست کسی که حرفی برخلاف حرف او داشته باشد، حق انسانی دارد. دنبال حذف است. یک تیغ دستش گرفته، هرکسی که حرف او را گوش نکند، حذف میکند. هرکس هم که تصور این آقایان را در مسئلهی فلسطین قبول نداشته باشد، باید از صفحهی روزگار حذف شود. حال میخواهد ابومازن باشد، عرفات باشد و یا هرکس دیگری که میخواهد باشد. مسئلهی وابستگی حماس به دولت ایران، مسئلهی قابل تأملی است. آیا حماس در رابطه با دولت ایران معنی میشود و نظرگاهها و عملکردش در تطابق کامل با سیاستهای دولت ایران است؟ مطمئناً اینگونه نیست. من تصور میکنم که حماس منافع خود را بر منافع ایران ترجیح میدهد. جاهای مختلفی هم میشود قراین آن را دید. اینگونه نیست که هرچه ایرانیها بخواهند، آنها عمل کنند.بله در جاهایی که منافعشان با ایران مشترک میشود، یا در بعضی جاها، برای جلب کمکهای ایران، مراعات نظر مسئولان ایران را میکنند، اما اینگونه نیست که همهی هستی خود را در جهت ایران قرار بدهند و با تصورات حکام ایران زندگی خود را ادامه بدهند. به همین دلیل، در بعضی جاها نشستهاند و با جنبش فتح و جنبش آزادیبخش فلسطین هم مذاکره کردهاند. گاهی حتی به توافقهایی هم رسیدهاند. منتها مقولهی قدرت در فلسطین، همین الان این رقابت را دیگر ایجاد کرده است. یعنی ما باید قبول کنیم که گروههای رقیب فلسطینی سر منافع و سر مقامات آن حکومت، با همدیگر درگیریهایی دارند که در هر کشوری میتواند وجود داشته باشد. |