رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۵ شهریور ۱۳۸۹
گفت‌وگو با محمدجواد اکبرین، دین‌پژوه مقیم فرانسه

آیت‌الله دستغیب، فقیه اخلاقی

سراج میردامادی

آیت‌الله سیدعلی محمد دستغیب، مرجع تقلید و عضو مجلس خبرگان رهبری، از جمله روحانیون برجسته‌ی حامی جنبش اعتراضی است که در طول یک‌سال‌ونیم گذشته، هم‌راه و هم‌سو با رهبران اعتراضات بعد از انتخابات، انتقادات صریحی نسبت به مجموعه‌ی حاکمیت جمهوری اسلامی مطرح کرده است.

در این مسیر، فشارهای زیادی نیز از سوی گروه‌های حامی دولت موسوم به لباس شخصی‌ها برای بیت او و مسجد محل فعالیت‌های مذهبی‌اش تحمیل شده است.
این فشارها که در مواردی به بروز خشونت نیز انجامید هرگز از میزان صراحت انتقادات این آیت‌الله ساکن شیراز نکاست.


آیت‌الله سید علی محمد دستغیب، روحانی بلندپایه

او در جمع هوادارانش که برای حمایت از او در مسجد قبا جمع شده بودند گفت: «برادران، من هیچ راضی نیستم که حتی از بینی کسی هم خونی بیاید. ما برای خدا و دین و تکلیفمان مطالبی گفته‌ایم ولی واقعاً راضی به درگیری نیستم و به این چیزی که دم در خانه پیش آمده و کتک‌کاری شده راضی نبودم.

شما اگر می‌دانید که اینجا نه کتک می‌خورید و نه کتک می‌زنید بمانید ولی اگر پناه بر خدا می‌دانید که جلوی خودتان را نمی‌توانید بگیرید و یا اینکه می‌خواهند شما را کتک بزنند و احیاناً از سرتان خونی بریزد من هیچ راضی نیستم. خوب حالا مسجد خانه‌ی خدا است خودش حفظش می‌کند.»

او هم‌چنین در خصوص اهمیت نقش مردم و نحوه مواجهه نظام با خواست قانونی و مسالمت‌آمیز مردم پس از انتخابات گفت:

«این واقعاً اعتقاد من است و شما هم متوجه هستید. یکی از نعمت‌های خدای تعالی در این برهه از زمان پس از انقلاب تا به حال، این مردم هستند که بندگان خدا هستند. حالا این مردم به این خوبی، سزاوار چنین برخوردی هستند؟ اگر خواستند حرف حقی بگویند باید بر سرشان کوبید؟ خوب اینها مردم متدین و مقلد مراجع هستند. شما توی سر مقلدین می‌زنید؟ چرا می‌زنید؟ سی‌سال است مردم دارند می‌گویند: چشم! چشم! چه کرده‌اند؟ خوشحال بودند که انتخاباتی است. حالا باید به این نحو به جان اینها بیفتند و اینها را مرتد بدانند؟ چه مرتدی؟ اینها حرف شما را شنیدند که گفتید: بیایید رأی بدهید. آمدند. گفتید: رعایت قانون را بکنید. گفتند: چشم! اینجا بیایید. چشم! آنجا بیایید. چشم! قانون چیه؟ قانون اساسی مملکت است.

وقتی بر سر مردم این‌گونه بلا می‌آورید، می‌گویند مگر من بی‌کارم بروم مسجد. بی‌کارم بروم نماز بخوانم. آوردند اینجا یک بنده خدایی را که دیدم اینقدر به پشت او زده بودند که خونین بود. این جوان را به ما نشان دادند. یک جوان دیگری می‌گفت: اینه؟ جمهوری اسلامی اینه؟ من واقعا خجالت کشیدم که چه بگویم. می‌گفت زمان شاه این کارها را می‌کردند؟ این است معنی جمهوری اسلامی؟ همه هم مسلمان و شیعه هستند. خب چه بگوییم؟»

محمدجواد اکبرین، دین‌پژوه مقیم فرانسه، درباره‌ی سابقه‌ی سیاسی و فکری آیت‌الله دستغیب در سال‌های پس از انقلاب می‌گوید:

«ایشان هم به لحاظ جایگاه علمی و هم به لحاظ جایگاه سیاسی تابه حال در سایه بوده‌اند و آشکار نبوده‌اند. اگر ایشان فارغ‌التحصیل نجف و قم است، دیگرانی هم فارغ‌التحصیل حوزه‌های علمیه بودند. اگر ایشان مجتهد و سال‌ها عضو مجلس خبرگان است، دیگران هم بودند و از این زاویه، تفاوت ویژه‌ای بین ایشان و فقیهان عضو خبرگان نبود.

به لحاظ سیاسی هم در سالهای اول انقلاب، چون جوان‌تر بودند و زیر سایه‌ی شخصیت آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب شیرازی بودند که نماینده‌ی آیت‌الله خمینی در استان فارس و امام جمعه‌ی شیراز بود. حتی بعد از ترور آیت‌الله دستغیب اول، ایشان باز هم در سایه بودند و فرزند مرحوم دستغیب اول بیش‌تر مورد توجه عموم بودند تا ایشان، اما به‌ هر حال خانواده‌ی دستغیب، خانواده‌ای بود که پیرو خط امام محسوب می‌شد و نزدیک بود به جریانی که به عنوان جریان چپ خط امام مشهور بود. تا اینجا تفاوت و ویژگی جدی بین آیت‌الله دستغیب با دیگران و یا شاخص بودنی در چهره‌ی ایشان نمی‌بینیم.


محمد جواد اکبرین، روزنامه‌نگار و دین‌پژوه

ماجرا از آنجایی تفاوت پیدا می‌کند که کاری که همه‌ی دیگرانی که چندان با ایشان متفاوت نیستند انجام نمی‌دهند، از ایشان برمی‌آید. در واقع ایشان انجام این امر را بر عهده‌ی خودش احساس می‌کند و ماجرا از اینجا آغاز می‌شود که فقیهان مجلس خبرگان که طبق قانون موظف به نظارت بر امر رهبری هستند و قانون تنها به این نهاد است که اجازه می‌دهد رهبری را در صورت بی‌کفایتی و بی‌عدالتی عزل کند، به وظیفه‌ی خودشان عمل نمی‌کنند و به جای اینکه سالانه و در اجلاس سالانه، رهبری به مجلس بیاید تا عملکرد او را نقد کنند، خود به خدمت رهبری می‌رسند و از ایشان رهنمود و نصیحت می‌گیرند.

وقتی مجلس خبرگان به وظایف قانونی خود عمل نمی‌کند و از قضا آدم‌های بسیار کم‌شمار و معدودی مثل آیت‌الله دستغیب تصمیم می‌گیرند به وظیفه‌ی قانونی خودشان عمل کنند، آن‌وقت است که شاخص می‌شوند و بین ایشان و فقیهان دیگر تفاوت جدی ایجاد می‌شود.

از همین‌جا هم تفاوت سیاسی شروع می‌شود. زیرا به این وظیفه دارد عمل می‌کند و به همین دلیل ایشان به لحاظ سیاسی هم شاخص می‌شود. طبیعتاً چنین کسانی مثل تجربه‌ی مرحوم آیت‌الله منتظری- البته با تفاوت بسیاری که آن بزرگوار با جناب آیت‌الله دستغیب دارند - مقبولیت و وجاهت سیاسی و اجتماعی پیدا می کنند. من فکر می کنم از اینجا است که نقطه‌ی تفاوت و تمایز ایشان شروع می‌شود.

این پرسش وجود دارد که چطور آیت‌الله سیدعلی‌محمد دستغیب، آن‌هم در شیراز، در مجلس خبرگان و در میان این‌همه آیت‌الله که تفاوت خاصی از نظر فقهی و فکری و سیاسی با آنها نداشته، به چنین مواضع نزدیکی با جنبش اعتراضی مردم ایران می‌رسد و این‌قدر صریح و شفاف و تند همراه مردم می‌شود؟ چرا دیگران این‌گونه نیستند؟

من پاسخ سئوال شما را در تحلیل‌های سیاسی جست‌وجو نمی‌کنم. در تحلیل‌های فقهی هم جست‌وجو نمی‌کنم. نه گمان دارم که فقه آیت‌الله دستغیب با فقه بقیه متفاوت باشد و نه گمان می‌کنم تحلیل سیاسی ایشان از بقیه چندان قوی‌تر و ایشان از بقیه چندان زیرک‌تر باشد.

من پاسخ شما را فقط در یک تحلیل اخلاقی جست‌وجو می‌کنم. فکر می‌کنم قاعده‌ای مشهور باشد در میان عالمان دین: هزارسال است که فقیهان ما این جمله‌ی مشهور را از امام علی استفاده می کنند که خداوند از عالمان پیمان گرفته که بر سیری‌ناپذیری ظالم و گرسنگی و نیاز مظلوم آرام نگیرند. الان فقیهی از راه رسیده که در میان فقیهان به این عهد می‌خواهد عمل کند. این عهد، عهدی اخلاقی است و ربطی به فقه و سیاست ندارد. مگر مراجع دیگری غیر از آیت‌الله منتظری نبودند که با ایشان هم نظر بودند.

صبح روزی که حصر پنج‌ساله‌ی آیت‌الله منتظری شکسته شد، یادم هست مراجع تقلید قم به دیدار ایشان رفتند و در دیدارشان نسبت به وضع موجود اعتراض و با ایشان همدلی و همراهی کردند. چرا ما صدای ایشان را در مقابل حاکمیت هرگز نشنیدیم؟ چرا خانه‌های آنها امن است و خانه‌ی آیت‌الله منتظری امن نبود؟ جواب این سئوال را نباید در تحلیل‌های سیاسی جست. به گمانم ما باید به یک تحلیل اخلاقی برسیم. به این که کسانی پیدا می‌شوند که می‌خواهند بین خودشان و خدا و بین خودشان و بندگان خدا به عهد اخلاقی خودشان عمل کنند.

فکر می‌کنم آیت‌الله دستغیب در حال حاضر تنها فقیه مجلس خبرگان است- صرف نظر از پاره‌ای رفتارهای اعتراضی رییس مجلس خبرگان- که به صراحت دارد اعتراض می‌کند. این را باید به حساب ویژگی‌های اخلاقی ایشان گذاشت و نه تمایز فقهی و سیاسی ایشان.

تهدیدات و تنگناهایی که از سوی حاکمیت برای آیت‌الله دستغیب اعمال می‌شود چه نتایجی را در برخواهد داشت و جنبش اعتراضی در این زمینه چه اقداماتی خواهد کرد؟

تهدید جایگاه و شخصیت و منبر آیت‌الله دستغیب با تهدید سایر شخصیت‌های سیاسی متفاوت است و موضع‌گیری ما در مقابل این هم باید متفاوت باشد. دلیل آن هم این است که چون الان به‌ندرت در پایگاه‌های دین با شجاعت و صراحت در مقابل حکومت ایستادگی می‌شود، این پایگاه را باید مغتنم دانست و نباید اجازه داد که حکومت چنین پایگاهی را ببندد، قلع و قمع کند و موفق شود که ایشان را هم در حصری از جنس حصر آیت‌الله منتظری گرفتار کند.

این قدم اول است که اگر ما عقب‌نشینی کنیم، قدم‌های بعدی را هم باید عقب‌نشینی کنیم. یادم هست این سخن مطرح بود که اگر رهبران جنبش را زندانی کردند به هیچ قیمتی نباید کوتاه آمد. من فکر می‌کنم اینجا فقط به دلیل جایگاهی که ایشان دارد، نباید به حصر احتمالی ایشان رضایت دهیم که فعلاً در فکر بعضی‌ها هست. به هیچ قیمتی نباید اجازه داد که این اتفاق دوباره تکرار بشود و با مهاری که موفق شده‌اند تا حدودی در قم انجام بدهند، این پروژه را با حصر آیت‌الله دستغیب به کمال و تکامل برسانند.

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه
وب‌نوشته‌های محمد جواد اکبرین، روزنامه‌نگار و دین‌پژوه (عکس از نیک‌آهنگ کوثر)

نظرهای خوانندگان

این مصاحبه نشان داد که چه مصاحبه شونده و چه مصاحبه کننده هیچ اطلاعات خاصی در مورد آقای دستغیب ندارند.

به گمانم تنها آقای کدیور است که چون شناخت و دوستی سابقی با آقای دستغیب داشتند می تواند مصاحبه شونده خوبی باشد.

-- حمیدی شیرازی ، Aug 25, 2010 در ساعت 12:20 PM

(خدمت جامعه روحانیت روشن ضمیرواندیشمند و فرهیخته ایران زمین)


اگربخواهیم جامعه روحانی حقیقی رابرای جهانیان تعریف کنیم :

آیا ازعبا و عمامه و نعلین می گوئیم؟

آیا از درس و وعظ و منبر می گوئیم ؟

آیا ازخطبه عقد و ازدواج و طلاق می گوئیم؟

یا از عرفان نظری و عملی و اخلاق الهی و تخلق به صفات ربانی و وحدت نظر وعمل و شجاعت و جسارت و جرات و روح الهی و.... که با مشاهده آن می توان اسلام را به همگان نشان داد ؟

چگونه می توانیم روحانی و جامعه روحانیت را آنگونه که باید باشد اول برای خود روحانی واز دل و قلب یک روحانی استخراج کرد؟ ودرک کرد؟ و به جهانیان عملاء نشان داد ؟

اگرروح انسانی و روح ایمانی راازاین لباس انفکاک نمائیم چه باقی میماند؟

علماء در جوامع دینی چه مقامی دارند؟

ومردم جهان چه انتظاری ازاین مقامات روحانی بلند پایه می توانند داشته باشند؟

درقرآن اطاعت کسانی که در دین راسخ هستند را تاکیدفرموده است اما واقعاء چه کسانی دردین خدا راسخ هستند؟

آیا دراسلام یا مسیحیت یا یهود علما افرادی هستند که خونشان پر رنگ تر است؟

آیا بواسطه لباس و مقامشان از مقام انسانی یک قدم بالاترهستند؟

یا افرادی هستند که بخاطر انتخابشان مسئولیت سنگینی بر دوش دارند؟

یک پزشک با جان یک بیمار مواجه است .

یک روحانی و عالم دینی با روح یک ملت مواجه است .

من یک شهروند ایرانی هستم یک شهروند بهائی ایرانی.

یک اقلیت غیر رسمی ؛ اما یک انسان با کلیه حقوق شهروندی.

اما حقوقی که از آن میگویم حقوقی نیست که دولت یا مجلس بخواهد به فردی بدهد یا ندهد.

حقوقی که ازجانب خداوند در ذات و فطرت انسان به بشر هدیه داده شده است.

اما امروز شاهدیم در کشور مقدس ایران که به نام اسلام وبه نام لباس مقدس روحانیت حکومتی ایجاد شده این هدیه الهی از صدها هزار نفر سلب شده است.

و متاسفانه شاهد سکوت عمیق وطولانی شماعلما و جامعه روشن ضمیر واندیشمند روحانیت هستیم.

شما ای بزرگان دین شما که مقام مرجعیت وتخصص دردین و احکام و تعالیم الهی برای خود بعد ازسالها تلاش و

کوشش و ممارست قائل هستید آیا در کنار خود مشاهده نمی فرمائید که زندانی ساخته شده و جمعی (بی گناه) سالها

در فشار های متعدد مبتلا هستند.

شما در بالای منبر چه می گوئید ؟

و برای که می گوئید ؟

و از که می گوئید ؟

از اخلاق ؟ از اجرای تعالیم و احکام ؟ از رسول و ائمه و رعایت دین توسط مردم ؟

آیا مسئولیت شما در کلاس درس و وعظ و سخنرانی و بالای منبر به پایان می رسد ؟

اگر خدای نکرده مسلمانانی بی گناه و مظلوم در کشوری غربی یا شرقی به حرمتشان اهانتی گردد آیا سکوت را جایز می دانید ؟ تا این هتک حرمت ادامه یابد ؟

اگر قبرستان گروهی از شیعیان بدست تعدادی جاهل و نادان یا خودسر در کشوری تخریب گردد سکوت را جایز می دانید تا باقی قبرستانها هم نابود گردد ؟

اگر از ادامه تحصیل تعدادی از مسلمانان جلوگیری نمایند که چرا ؟ که اینان به علت مسلمانی حق تحصیل ندارند آیا در منبر و کلاس درس سکوت اختیار می کنید ؟

اگر دهها خانه مسلمانان با لودرهای بی دینان با خاک یکسان شود فریاد وادینا بلند نخواهید کرد ؟

اگر به حرمت و عفت و عصمت زنان و دختران مسلمان حتی در گفتار و نوشتار هم تجاوزی صورت گیرد آیا سکوت می نمائید تا این رفتار کثیف و غیر انسانی ادامه یابد ؟

حال چه شده که هموطن شما مجبور گشته از شما سئوال نماید و بقول علمای شیعه واجب الجواب است که شما در ظلم وارده به بهائیان و سایر مظلومین چرا ساکتید ؟

در این زمان نه جای اثبات دین است نه نیاز به آن ؛ که اساس تمام ادیان الهی یکیست و بنا به اراده الهی و مقتضای زمان دستان خداوند باز و خدا قادر است هر که را صلاح بداند در هر زمان که بخواهد برای هدایت بشر مبعوث فرماید و رسول خود مقرر سازد.

در این زمان خاص سئوال از شما روحانیت روشن ضمیر و آگاه دارم که اگر صدها هزار اقلیت غیر رسمی و شاید هزاران نفر بت پرست ؛ کافر ؛ مشرک ولی انسان در کشورشما بخواهد از حقوقشان و حق زندگی خودشان جویا شود شما چه پاسخی می دهید ؟

و پاسخ شما با پاسخ رسول خدا و ائمه اطهار هماهنگی دارد ؟

رسول خدا در زمان غلبه بر غیر مسلمانان چه رفتاری داشت و ما امروز شاهد چه رفتاری هستیم ؟

بر بالای منبر می روید که چه شود ؟

که مردم هدایت شوند ؟

که به صراط مستقیم دلالت کنید ؟ و حساب و کتاب قیامت را تذکر دهید ؟

به فضائل دعوت نمائید ؟ یا از بهشت و دوزخ می گوئید ؟ و چگونه ؟

تنها با گفتاری شیرین ؟ در حالی که برادر و خواهر همنوع شما به اتهاماتی واهی و دروغین متهم می گردد و اجازه احقاق حقوق شهروندی به او داده نمی شود تا از خود کوچکترین دفاعی نماید که دفاع او را اهانت به اسلام و تبلیغ بر علیه نظام و اخلال در امنیت ملی می دانند اما اهانت به او را در جهت حفظ کشور می دانند و ضروری و واجب می شمرند ؛ و شرایطی را بوجود می آورند که آبروی ایران و اسلام در انظار جهانیان به چالش کشیده شود .

در رسانه های کشور که به نام اسلام و به نام حفظ جامعه روحانیت قلم می زنند متاسفانه تهمت و دروغ و افترا به همه اقشار مردم جریان و سریان یافته و شما چرا ساکتید ؟

آیا مقتضای لباس و مقام و شان و منزلت شما در این سکوت است ؟

از سیاسیون باید انتظار انسانی داشت اما آنان خود را به هزاران بهانه توجیه می کنند که مصلحت و سیاست اقتضا می کند که برخی بی گناه کشته شوند برخی مظلومانه زندانی شوند و هزاران خانه هم تخریب گردد و به دهها قبرستان وحشیانه حمله شود و بسیاری از ادامه تحصیل بی دلیل محروم گردند و برخی تحت فشارهای غیر انسانی قرار گیرند که چه ؟ تا سیاست های ایشان دوام و بقا یابد ؟

آیا شما با توجیه ایشان موافق هستید ؟

مسلم می دانم اگر به نام دین و به نام رسول خدا اعتقاد قلبی و عملی داشته باشید با ظلم و تجاوز و هتک حرمت و تهمت و افترا و دروغ مخالف خواهید بود .

اما فقط بگوئید اگر این سکوت دلیل رضایت نیست دلیل چیست ؟

در طول تاریخ ادیان , حرکت ادیان به جلو به واسطه روحانیت روشن ضمیر و واقع بین بوده است که هرگز از ظالم ترس به خود راه نداده است و به فرموده قرآن و رسولش به گفته ها گوش فرا می دهد ؛ تعمق می کند؛ تفکر می کند ؛ تفحص می کند ؛ کاوش و کنکاش می کند تا حقیقت آشکار شود و به ملتی آسیب نرسد .

آیا حسین (ع) سیدالشهدا روحی و ذاتی لتربته الفدا در زمان شهادت از تعداد کثیر دشمن و تعداد قلیل دوستان آگاه نبود ؟

یا خبر از شهادت خود و جمع یارانش نداشت ؟

آیا ترس از شهادت علی اکبر یا علی اصغر داشت ؟

یا نگران دین رسول خدا بود که به دست آن نفس مقدس امانت بود ؟

حال نیزدین رسول خدا دست تعدادی از علمای متفکر و اندیشمند امانت است .

و اجحاف و ظلم و فشار به گروهی بی گناه در کنار شما خیانت در این امانت نیست ؟

البته امروز تنها بهائیان بی گناه دچار این جریانات دین ستیز و خود سر نیستند که شاید دولت با توان اطلاعاتی و انتظامی هم توان مقابله با آنان را یا ندارد یا نمی خواهد داشته باشد .

امروز میلیونها مردم از شما انتظار دارند شرایطی را فراهم آورید تا همه با هم از هر قوم و قلبیه و دین و مذهب بتوانیم در جهت آبادانی و سرافرازی ایران هم قدم و همراه شویم .

شاید این فرصتی مغتم برای شما بزرگان دین در این ایام تاریخ ساز باشد که با تاکید و تائید حقوق شهروندی جمیع مردم ایران از هر دین و مذهب و قوم و قبیله در برابر امتحان الهی سر بلند و سرافراز گردید .

آیا با شجاعتی که رسول خدا و ائمه برای این لباس مقدس یادگار گذاشته اند بر بالای منبر و کلاس درس حاضر خواهید شد ؟ و یا سر در گریبان فرو برده و به مجلس درس یا بالای منبر تشریف برده و به چپ و راست هم نگاهی می کنید تا مبادا به شما این تهمت وارد شود که خدای نکرده شما هم اهل تحقیق و تفکر و جویای حقیقت هستید ؟ چرا که برخی هر چند قلیل می گویند که تحقیق و تفکر و تحری حقیقت و انتخاب اندیشه جرم است ؟.

در خاتمه از کلیه علما و روحانیان متفکر و اندیشمند و روشن ضمیر و اگاه پوزش می خواهم ؛ خدای نکرده در این چند سطر نه قصد اهانت به ساحت رفیع روحانی را دارم نه ادعای فضل و کمال نه قصد سیاسی یا تجاوز از قانون مدنی کشور بلکه با مسئولت شخصی این مطالب را منتشر می سازم به این امید که باشند دانشمندانی که به درد دل یک شهروند بهائی ایرانی گوش فرا داده اگر در هر کلام و نقطه ای از عرایض اشکالی مشاهده می فرمایند اول با بزرگی خود حقیر را بخشیده و بعد باب گفتمانی انسانی و بدون هراس را ایجاد نمایند

در پایان مجدد بر شما سلام و درود می فرستم که اگر سلام واجب است جواب سلام واجب تر است .

هوشنگ فنائیان

شهروند ایرانی بهائی از شهرستان آمل مازندران

-- هوشنگ فنائیان ، Aug 25, 2010 در ساعت 12:20 PM

آخوند و اخلاق؟!...... مشکل حکایتی است!

-- شهروند درجه سه ، Aug 27, 2010 در ساعت 12:20 PM