رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > از صدور اسلام تا ترس از جهانیشدن | ||
از صدور اسلام تا ترس از جهانیشدنسراجالدین میردامادیseraj.mirdamadi@radiozamaneh.comسردار سرلشکر، سید حسین فیروزآبادی، رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح، در دیدار با استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاه عالی دفاع ملی گفت: «امروز برای مقابله با تهدید ابرامپریالیسم علیه بشریت، تنها تئوریای که میتواند موفق باشد، نظریهی الهی مهدویت است.»
در این زمینه، ابتدا از نیما راشدان، تحلیلگر سیاسی مقیم سوییس پرسیدم: اساساً چرا سردمداران نظام جمهوری اسلامی همواره برای خودشان رسالتی جهانی قائل هستند؟ این در حالی است که جمهوری اسلامی در مشکلات داخلی خود فرو رفته است. آیا این یک برنامهی جدی استراتژیک و بلندمدت است یا یک مانور و شعار مقطعی برای انحراف افکار عمومی داخل و خارج؟ در اساس گفتمان سیاسی حکومت جمهوری اسلامی و بخشهای بسیار نزدیک به رهبری این کشور، از پدیدهی پارانویای سیاسی رنج میبرد. در دههی اول انقلاب، شاهد پدیدهی پارانویا و پارانویای همگانی گفتمان هژمونیک کشور ایران بودیم. یعنی تودههای مردم و حتی بخشی از نخبهگان، احزاب سیاسی، اعم از احزاب سیاسی چپ، ملی- مذهبی و ... هم به نوعی با پارانویای عمومی سیاسی همخوانی داشتند. یعنی وقتی عدهای جوان میریزند و سفارت امریکا را بهعنوان مرکز همهی فتنهها، اشغال میکنند و با خود فکر میکنند اگر اینجا را بگیریم، همهچیز کشف میشود، نشان میدهد که اکثریت قریب بهاتفاق احزاب سیاسی و حتی بخش قابل توجهی از مردم هم با این عمل که به باور کارشناسان، برآمده از پارانویا و مالیخولیای سیاسی است، همخوانی و موافقت ضمنی دارند. الان ظاهراً شرایط به این شکل نیست. منتها برخی از مؤلفهها و عناصر این پارانویا حفظ شده است. یک عنصر بسیار قابل توجه آن هم پدیدهی هماوردطلبی و خودبزرگبینی است. به این معنا که عنصر، حزب و تفکر مبتلا به پارانویای سیاسی، خود را هماورد یک قدرت فراجهانی و قدرت بسیار بزرگ میبیند و خود را به صورت خیر مطلق در برابر آن قدرت میبیند که در مواردی ایالات متحدهی امریکا و در مورد دیگر یهود بینالملل و ... است. به این صورت که اهورا و اهریمن روزی باید در برابر هم قرار بگیرند و در نهایت خیر بر بدی پیروز شود. در اتحاد جماهیر شوروی سابق هم عنصر دیگری را پیش میکشیدند و میگفتند این جبر و ارادهی تاریخ است. حتی اگر ما از نظر تاریخی از آنها عقبتر هم باشیم، اما جبر و ارادهی تاریخ بر این تعلق گرفته است که پرولتاریا و یا در گفتمان فعلی آقایان مستضعفین و باورمندان، با امدادهای غیبی پیروز شوند.
بههرحال این یک پدیدهی سیاسی- روانی شناخته شده است. به خاطر اینکه این آقایان را از ایرادات و اشکالات داخلیشان غافل میدارد و نوعی لذت و نشئهی مصنوعی به آنها میدهد تا خود را حریف قدرتهای بزرگ جهانی ببینند. در درازمدت اما به سقوط آنها از داخل میانجامد. در بخشی از سخنان آقای فیروزآبادی، ما نگرانی و ترس ایشان را از پدیدهی جهانیسازی میبینیم. فکر میکنید چرا حاکمان جمهوری اسلامی اینقدر از جهانی شدن ترس و وحشت دارند؟ گفتمان جهانستیزی و غربستیزی جمهوری اسلامی ایران، مراحل مختلفی را طی کرده است. میتوان گفت که سه مرحلهی گفتمانی را طی کرده است: مرحلهی اول، مرحلهای بود که اندیشهی سیاسی انقلاب ۱۳۵۷ ملهم از پارانوای سیاسیای بود که پیش از این به آن اشاره کردم. در این زمینه هم بسیار الهام گرفته بود از گفتمان حزب توده و سازمانهای کمونیستی. یعنی اگر متخصص تحلیل گفتمان بنشیند و گفتمان رهبران جمهوری اسلامی ایران در دههی اول را تفسیر کند، میبیند که حرفهای رهبران حزب توده و اتحاد جماهیر شوروی آن زمان، با رنگ و لعاب اسلامی تکرار شده است. بهطور علنی میگفتند که امریکا ببر کاغذی است و اصلاً گزارههایی که در دههی اول بهکار رفتهاند، گزارههایی هستند که مشابه زبان روسی دارد و دانهدانه شبیهسازی شدهاند. مثلاً پرولتاریا تبدیل به «مستضعفین» شده است. ایالات متحدهی امریکا هم «بزرگترین دشمن بشر در تمام اعصار و قرون» است. در دههی دوم انقلاب، انقلاب بهتدریج شروع میکند به فاصلهگیری از ایدئولوژی و مقداری عقلانیت منطقی، و علم از سمت غرب پذیرفته میشود. مثلاً در زمینهی اقتصاد، توصیههای بانک جهانی که تا پیش از این، یکی از ابزارهای شر مطلق بودند، جدی گرفته میشوند و سیاست تعدیل و بازکردن درهای کشور به سوی سرمایهگذاری دنبال میشود. انتهای دههی دوم است که آقای خامنهای متوجه میشود اگر اوضاع بخواهد به همین شکل ادامه پیدا کند، یعنی ما از پارانویای دههی اول فاصله بگیریم و بیاییم دانهدانه روابطمان با غرب را عادی کنیم و نهادهای پولی، نهادهای سیاسی و توصیههای مجامع بینالمللی را بپذیریم، دیگر چیزی از انقلاب باقی نمیماند؛ چیزی از اندیشهای که آقای خامنهای بسیار بر آن اصرار دارد، باقی نمیماند. اتفاق دیگری هم افتاده است: امروز دیگر اتحاد جماهیر شوروی وجود ندارد و چین بزرگترین شریک تجاری اروپا، ایالات متحده و غرب است. امروز دشمنیای که در اندیشهی خیر و شری این آقایان است، معنی نمیدهد. دنیا یک مفهوم واحد و بههم پیوستهای است که تقریباً نمیتوان تفاوت چندانی، دستکم در عرصهی اقتصاد و حتی در عرصهی امنیت، بین اجزای مختلف آن قائل شد. بههرحال این آقایان در عمل با پدیدهی گلوبالیزاسیون مواجه شدند و فهمیدند که حتی روسیه، چین و قدرتهای دیگر هم، چون تاحدی عقلانی رفتار میکنند، حاضر نیستند برای ماجراجوییهای جمهوری اسلامی از اعتبار خود خرج کنند. بهخاطر همین است که آقای خامنهای و دیگران دارند تلاش میکنند تا گفتمان را دوباره به حالت اول برگردانند و بگویند که اگر لازم باشد یکتنه در برابر همهی دنیا میایستند. حتی اگر ایالات متحدهی امریکا از حالت ابرقدرتی قبلیاش خارج شده باشد و با دنیای چندبازیگر مواجه باشیم، تغییری در صورت مسئله داده نشده و دشمن امروز ما لیبرال دمکراسی، اقتصاد آزاد و پدیدهی جهانیسازی است. حملهی نظامی سردار فیروزآبادی در ادامهی سخنانش، دنیا را به دو جبهه تقسیم میکند که یکی ابرامپریالیسم به رهبری امریکا است و دیگری جبههی اسلام ناب محمدی به رهبری جمهوری اسلامی است. به عقیدهی وی، اولی انسان را به سوی بتپرستی، بردگی و فریبکاری میبرد و دومی- یعنی جمهوری اسلامی- انسان را به سوی ارزشهای الهی، نجات و آزادی هدایت میکند. از مسیح علینژاد، روزنامهنگار مقیم انگلستان، پرسیدم: آیا این شکل از تحلیل به معنای زمینهسازی تئوریک برخورد نظامی یا تشدید تنش با دنیای غرب نیست؟ کسانی که ادعا میکنند میخواهند اسلام را به دنیا صادر کنند، دارند آنقدر چهرهی- متاسفم که این واژه را بهکار میبرم- کریهی از اسلام در دنیا نشان میدهند که خود این افراد را باید بهعنوان مرتد اعلام کرد.
اگر بخواهیم از منظر دینی به بحثی که در ارتباط با حجاب مطرح شد و اعلام کردند زلزلهای که در دنیا رخ میدهد، به دلیل بدحجابی زنان است و همچنین موضع اخیر که اعلام شد امپریالیسم باعث میشود که امام زمان نتواند ظهور کند، نگاه کنیم، میبینیم که آنها دارند حتی خدا را شکستخورده در برابر امپریالیسم معرفی میکنند. بنابراین، از یک دیدگاه، خودشان در جایگاه مرتد قرار گرفتهاند. منتها محاکمهای برای آنها درنظر گرفته نمیشود. چون با دیدگاه سیاسی این بحث را مطرح کردند. دولت ضعیف و ناتوان از نظر داخلی، حتماً نیاز به آن دارد که در عرصهی جهانی سینه سپر کند تا بتواند موجودیت خود را در داخل تحکیم کند. آنها بههرحال هوادارانی در داخل دارند و برای اینکه حتی تهدید حملهی نظامی را توجیه کنند، باید نشان بدهند حملهی نظامی به این دلیل است که دولت و حاکمیت ایران قصد دارد از منظر نور و ظلمت، با ظلمت امپریالیسم مبارزه کند و به همین دلیل مورد تهدید قرار گرفته است. البته این تاکتیک خیلی کهنهای است. همه هم میدانند با اینگونه جنجالسازیها خیلی نمیتوانند خود را تبرئه کنند. چون بهخاطر فعالیت غیرشفاف هستهایشان مورد تهدید قرار گرفتهاند و نمیشود در این زمینه مباحث مذهبی را مطرح کرد و حتی جامعهی مسیحیت را زیر سئوال برد. به این معنا که حالتی دو قطبی ایجاد شود که انگار ایران، با چهرهی افراطیای که از اسلام نشان میدهد، میخواهد در برابر امپریالیسمی که بههرحال بخشی وسیعی از مسیحیت در کشورهای غربی هستند، بایستد و این را دلیل تهدید نظامی کشورهای غربی اعلام کرد. حاکمیت چه سودی از تشدید تنش، بهویژه در مباحث تئوریک، با دنیای غرب میبرد؟ همانطور که گفتم، بهنظر من، الان دولت آنقدر ضعیف است که تنش خارجی به او کمک میکند. چون در این صورت، حتی خود کسانی که معترض هستند، طبیعتاً از کشور دفاع میکنند و ناخواسته مجبور میشوند در حلقهای قرار بگیرند که دستکم در این یکسال دارند بهشدت آن را نقد میکنند و اصلاً آن را بهرسمیت نمیشناسند. در حال حاضر، هیچ چیزی به اندازهی حملهی نظامی نمیتواند به یک دولت ضعیف، به یک دولت کودتا در ایران کمک کند. بنابراین بهشدت از آن استقبال میکنند. ادبیات حکومت در این مدت، به تمامی ادبیات تحریکآمیز بوده است. ادبیاتی نبوده که در آن منطق یا عقل حکمفرما باشد. به این دلیل که نیاز دارند که غرب برایشان شاخ و شانه بکشد. چرا آقای احمدینژاد میگوید که تحریم آرزوی او است؟ چنین مباحثی چرا از سوی او مطرح میشود؟ مسئله بر سر مذهب نیست؛ بلکه میخواهند مذهب را فقط بهعنوان توجیه در برابر هوادارانشان و حتی کشورهای عربی مطرح کنند و آن را دلیل مورد تهدید قرار گرفتن خود از سوی غرب جلوه بدهند. |
نظرهای خوانندگان
تحلیل آقای راشدان بسیار عمیق و جالب و توضیح دهنده رفتار سردمداران ایران بود. خانم علینژاد تحلبلگر سیاسی اجتماعی نیستند. ایشان یک خبرنگار خوب هستند. صحبتهای ایشان حرفهای کلیشه ای گروهی است که سابقا در خط فکری جمهوری اسلامی بودند و هنوز هم با آن موافقت ایدوئولوژیکی دارند اما به خاطر برخی رفتارهای حاکمان از تظام بریده اند اما همچنان نه پیش خود نه پیش سایرین حاضر به پذیرش حقیقت ایدوئولوژیی که سعی در حفظ آبروی آن دارند نیستند. ایشان می فرمایند: "کسانی که ادعا میکنند میخواهند اسلام را به دنیا صادر کنند، دارند آنقدر چهرهی کریهی از اسلام در دنیا نشان میدهند که خود این افراد را باید بهعنوان مرتد اعلام کرد" آیا این حکم ایشان فقط امروز را در بر میکیرد یا حکم تاریخی 1400 ساله است؟ اگر فقط مربوط به امروز است چه امری امروز را از تاریخ متمایز میکند و چه دلیل دینی برای این فتوی ایشان وجود دارد؟ "اگر بخواهیم از منظر دینی به بحثی که در ارتباط با حجاب مطرح شد و اعلام کردند زلزلهای که در دنیا رخ میدهد، به دلیل بدحجابی زنان است .... نگاه کنیم، میبینیم که آنها دارند حتی خدا را شکستخورده در برابر امپریالیسم معرفی میکنند." آیا خانم علینژاد دین را بهتر از آیت الله ها می دانند؟ ایشان دهها حدیث "دینی" در همین ارتباط که در این مدت در اینترنت منتشر شد ندیدند؟ ایشان میفرفایند " در این صورت، حتی خود کسانی که معترض هستند، طبیعتاً از کشور دفاع میکنند و ناخواسته مجبور میشوند در حلقهای قرار بگیرند که دستکم در این یکسال دارند بهشدت آن را نقد میکنند و اصلاً آن را بهرسمیت نمیشناسند". منظور خانم علینژاد کدام دسته از معترضان است؟ خوب است ایشان این " پارانویای" اجتماعی خود را کنار بگذارند تا حقایق را بهتر ببینند. خوب است ایشان به رفتار مردم ایران در طول تاریخ نگاه دقیقتری بندازند. این رفتار جمهوری اسلامی همانطور که آقای راشدان گفتند بر اساس ایدوئولوژی ای که بر آن بنا شده به روشنی قابل فهم است. و حقیقتا سردمداران حمهوری اسلامی صادقانه و مخلصانه آن را دنبال میکنند. حالا اگر به قول خانم علینژاد چهره کریهی دیده میشود این را باید در ریشه های فکری جمهوری اسلامی جستجو کرد.
-- آرش ، Jul 28, 2010 در ساعت 09:10 PMعجب, خانم علی نژاد پس شما به ارتداد هم اعتقاد دارید؟ البته از سر و وضعتان با علم به اینکه در لندن زندگی میکنید میتوان به آن پی برد و جمله اینکه "خود این افراد را باید بهعنوان مرتد اعلام کرد", مطمئنید که منظورتان از اعلام, اعدام نبوده و بناگاه برای حفظ ظاهر تصمیم به تغییر کوچکی در بیانتان نداده اید؟ ممکن است نظرتان را در مورد زنا هم بیان بفرمائید؟ و نتیجتأ در مورد سنگسار؟
-- مینوجهر ، Jul 28, 2010 در ساعت 09:10 PMمیفرمائید چهره کریهی از اسلام؟!!!
کدام چهره کریه؟ مگر اسلام چند چهره دارد؟ مگر شما تاریخ صدر اسلام را مطالعه نفرموده اید؟ اگر نه(که فکر میکنم اینچنین باشد) توصیه میکنم سی دی های آقای بهرام مشیری را سفارش دهید و آنها مروری بفرمائید تا متوجه شوید که این دقیقأ همان حکومت صدر اسلام است.
میفرمائید تنش خارجی به رژیم کمک میکند و کسانی که معترض هستند، طبیعتاً از کشور دفاع میکنند!
مگر قرار است که کشور مورد تهدید قرار گیرد؟
اگر صحبت از حمله امریکاست, چرا فکر میکنید که مردم به مقاومت با امریکا بر خواهند خواست؟
بفرمائید چرا باید برای مردم فرق کند که چه کسی مال و منال آنها را بالا بکشد و به خواهران و دخترانش تجاوز کند و آنها را هر وقت اراده کرد زندان کند, اعدام کند ویا در خیابان با شلیک گلوله بکشد و یا با اتوموبیل از روی آنها عبور کند؟
تازه اگر باور داشته باشیم که امریکائیها به این قصد به ایران حمله میکنند (که شواهد دلالت بر غیر از این دارد).
خانم علی نژاد شما مطمئنید در لندن مشغول بکار در تلویزیون PRESS TV نیستید؟
تاریخ می گوید که بردگی از میان رفته است. این کاملاً چرند است! بردگی از بین نرفته است، بلکه فقط از نوع زمخت به نوع لطیف آن تبدیل گشته. آری، تو دیگر بر دست و پایت زنجیر آهنی نداری، زیرا که زنجیرها لطیف شده اند؛ زنجیرها وارد ذهنت شده اند و درونی گشته اند. اگر عمیقاً بنگری و بدون تعصب نگاه کنی، تعجب خواهی کرد؛ ذهن تو ابداً مال خودت نیست. بلکه از بیرون با شرطی شدگی بر تو تحمیل شده است. مسئله انسان چگونه یافتن خداوند نیست، مسئله این است که چگونه از این زندان که ذهن تو است و فرهنگ تو است آزاد شوی - نام هایی زیبا برای چیزهایی زشت.
-- Iraj ، Jul 28, 2010 در ساعت 09:10 PMایرج،