رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات مربوط به انتخابات > چرا انتخابات شوراها ۲سال به عقب افتاد؟ | ||
چرا انتخابات شوراها ۲سال به عقب افتاد؟حسین علویalavi@radiozamaneh.comبا تایید مصوبهی مجلس شورای اسلامی ایران در مورد تجمیع انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا، توسط شورای نگهبان، انتخابات شوراها دوسال به عقب افتاد.
بسیاری در ایران، قطعی شدن این تجمیع را نه با هدف اعلام شده یعنی صرفهجویی در منابع مالی و انسانی کشور، بلکه تصمیمی سیاسی پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری و برای به تعویق انداختن هر نوع انتخابات، به خاطر نگرانی از عواقب آن، ارزیابی میکنند. فرخ نگهدار تحلیلگر سیاسی در این باره به زمانه میگوید: قطعاً این ارزیابی درست است. البته این بحث از مدتها پیش مطرح بود، ولی مانع عمدهای که وجود داشت، این بود که کسانی که در شوراها انتخاب شده بودند، حدود دو سال بیشتر از حدی که مردم به آنها رأی داده بودند، همچنان در پست خود میماندند و این خلاف قانون و رویهی جاری بود. میخواستند این مشکل را حل کنند که کمک از غیب رسید و آمدند انتخابات را دو سال عقب انداختند.
بنا بر ارزیابی من، آنها با توجه به فضای فعلی، میدانستند اگر بخواهند تقلب نکنند، بهخصوص در شهرهای بزرگ و بهویژه در تهران که مهمترین شورا را در سراسر کشور دارد، قطعاً شکست میخورند. در صورت تقلب نیز احتمال مواجه شدن با واکنش عمومی در تهران، از جمله اعتصاب عمومی و فلج شدن کل حاکمیت خیلی بالا بود. این بود که تصمیم گرفتند این انتخابات را به عقب بیاندازند. چرا مجمع تشخیص مصلحت نظام که ریاست آن با آقای رفسنجانی است و بخش مهمی از ترکیب آن با انتخابات اخیر ریاست جمهوری مشکل دارد، با این تصمیم هماهنگی کرده است؟ از این برخورد مجمع میتوان دو تعبیر بهدست داد: یکی اینکه اگر مخالفت کند، علیرغم اینکه شورای نگهبان و مجلس پذیرفتهاند، آن وقت آیا قدرت ایستادگی خواهد داشت یا نه؟ به همین دلیل به مصلحت دیده که کارت مجمع تشخیص به این سادگی نسوزد، یا منزوی نشود و یا بحران را آنقدر حاد نکند که به اجبار تغییر ساختاری پیش بیاید و صحبت آقای رفسنجانی- یعنی کنارهگیری ایشان به خاطر گشایش راهها- عملی شود. تعبیر دیگر هم این است که در اساس مجمع تشخیص مصلحت نظام که اکثریت اعضای آن با نظرات آقای رفسنجانی نزدیک هستند، خود تصمیم گرفته که به خیر و صلاح نظام است که این انتخابات عقب بیفتد. جدا از اینکه شورای نگهبان آن را تصویب کرده یا خیر. در این لحظه نمیتوان در این زمینه قضاوت قطعی داشت که کدامیک از این دو انگیزه عامل اصلی موافقت مجمع تشخیص بوده است، اما یک نکته شاید برای ما کمی کمککننده باشد و آن اینکه در مجلس هم نارضایتیها و فشارهایی که وجود داشت، نشانهی این بود که آنها نیز آنچنان پایبند نیستند که آقای احمدینژاد و گروهش را همچنان همهکارهی مملکت بشناسند، ولی به این مصوبه رأی دادند. از این برخورد مجلس میتوان نتیجه گرفت: در این مقطع، کسانی که در درون حاکمیت فکر میکنند تعویق انتخابات به صلاح نظام است، عدهی زیادی هستند و افرادی که فکر میکنند اگر این انتخابات عقب بیفتد، خلف وعده و یا حقکشی خواهد شد، اقلیت محدودی هستند. فضای سیاسی پرتنش کنونی در ایران، بهنوعی مصالح حکومت را در توقف انتخابات تا زمانی نامعلوم سوق داده است. آیا سخنان اخیر آقای احمدینژاد در مورد عدم ضرورت تعدد احزاب سیاسی در ایران را هم میتوان ناشی از این مصلحتگرایی دانست؟ چون ایشان ضمن اینکه آزادی فعالیت بقیهی احزاب را زیر سئوال نبرده، گفته است که انتقال دورهای قدرت در ایران بیمعنا است. آیا میتوان این را ارادهی سیاسی تازهای برای جلوگیری از شرکت احزاب، در روندهای سیاسی آینده دانست؟ به این موضوع هم قطعاً باید از دو منظر نگاه کرد: یکی اینکه تمام نحلههای شرکتکننده در جمهوری اسلامی ایران، در آغاز انقلاب خود را یک نحله یا یک جریان میشناختند و اسم آن را نیز «حزبالله» گذاشته بودند. همانطور که میدانید، امروز مدل دیگری نیز در لبنان تحت عنوان «حزبالله» پیاده شده که نمایندگی کامل تمام شیعیان لبنان را برعهده دارد و او هم دست کم در میان شیعیان، قائل به این نیست که میتواند رقابت و تعدد حزبی وجود داشته باشد. این نگاه پیش از این، در بنیان فکری تمام گروههای مشارکتکننده در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران وجود داشت، ولی تصور غیر واقعیای بود. چون همانطور که دیدیم، اختلافات سیاسی بهظهور میرسند و شکاف درست میکنند. چرا که اساس سیاست در جامعه، به معنای رقابت، مقابله و مبارزه است برای دفاع از منافع گروههای مختلفی که جامعه را تشکیل دادهاند. بدون این تفاوتها اصلاً جامعهای وجود ندارد. بنابراین نیروهای درون جمهوری اسلامی هم به این سمت آمدند و پس از یکدهه تحمیل استبداد فراگیر بر کشور، ما شاهد نوعی از رقابت بودیم. بالاخره در پایانهی دههی شصت مؤلفههای اصلی جمهوری اسلامی ایران به این نتیجه رسیدند که مملکت احتیاج به انتخابات جدی دارد و باید گروههای مختلف، نمایندگان خود را داشته باشند، به انتخابات بروند و آن انتخابات، تعیین تکلیف کند. ۱۰ سال طول کشید تا این فکر در درون خود سیستم جمهوری اسلامی ایران راه افتاد. پس از اینکه این تلاشها، برای استقرار نوعی انتخابات جدی و رقابت انتخاباتی با یکدیگر، با تقلب در انتخابات و جنبش سبز برخورد کرد، این حس دوباره در میان گروههایی از جمهوری اسلامی زنده شد که به همان موازین ابتدایی برگردیم. یعنی در این مسیر که فقط یک حزب کافی است: حزب فقط حزبالله، رهبر هم فقط رهبر جمهوری اسلامی ایران و ما نیازی به رقابت و انتخابات نداریم. انحلال حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، اطلاعاتی بسیار جدی بهدست داد، مبنی بر اینکه آنها در این زمینه پیگیر هستند و خطر اینکه بخواهند این ایدهی شکستخورده را دوباره احیا کنند و پیش ببرند، بسیار جدی است. اما آیا توازن نیروی سیاسی در ایران، بهویژه توازن بین خواستهای دمکراتیک جامعه با حکومت، اجازهی مستقر شدن چنین فکری را خواهد داد؟ لازمهی مستقر شدن این فکر قبل از هرچیز آن است که یک حاکمیت نظامی و پلیسی بر کشور حاکم شود. جدای از این، هیچ انگیزه و یا امکان دیگری برای استقرار چنین حاکمیتی وجود ندارد. بهنظر من، حاکمیت نظامی، یا حکومت نظامی و پلیسی با ذات جمهوری اسلامی ایران ناسازگار است. بیهوده و تصادفی نیست که در بندهای اساسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصریح کردهاند که حکومت نظامی غیرقانونی است و بههیچوجه مجاز نیست. چون حکومت نظامی اصلاً با ذات جمهوری اسلامی و تنوعی که در درون این حکومت وجود دارد، سازگار نیست. بنابراین، فکر میکنم ممکن است برخی، از جمله سپاه پاسداران و بعضی از حامیان آقای احمدینژاد هوس تکرار این فاجعه را بکنند؛ اما امکان اینکه بتوانند مستقر بشوند را بههیچوجه نمیبینم و قطعاً ائتلاف وسیعی را در برابر آن پیشبینیمیکنم. چنین حکومتی، طیفهایی خیلی وسیعتر از جمهوری اسلامی ایران، بهاضافهی تمام نیروهای سکولار، نیروهای بیرون جمهوری اسلامی، نیروهای ملیگرا و نیروهای قومی را در یک صف متحد علیه خود قرار خواهد داد. به این ترتیب با توازن قوای تازهای که بهوجود میآید، اصرار حاکمیت برای تحمیل حکومت نظامی بر جامعه، به احتمال زیاد با اعتصاب همگانی - و البته اگر با تظاهرات ممکن نشود - به شکست کشانیده خواهد شد. |
نظرهای خوانندگان
یعنی آقای نگهدار
-- م - د ، Jul 17, 2010 در ساعت 03:42 PMبا توجه به ضرب المثل : " وقتی یک حرف شنیده نمیشود ، صد حرف هم شنیده نمیشود" تصمیم دارند تا نتیجه ی اعتراضات و پس دادن رایهای دزدیده شده معلوم نشده
در انتخاباتی دیگر در سایه دولت کودتا شرکت کنند که نوشته اند؟: بنا بر ارزیابی من، آنها با توجه به فضای فعلی، میدانستند اگر بخواهند تقلب نکنند، بهخصوص در شهرهای بزرگ و بهویژه در تهران که مهمترین شورا را در سراسر کشور دارد، قطعاً شکست میخورند. در صورت تقلب نیز احتمال مواجه شدن با واکنش عمومی در تهران، از جمله اعتصاب عمومی و فلج شدن کل حاکمیت خیلی بالا بود. این بود که تصمیم گرفتند این انتخابات را به عقب بیاندازند.
به دوست تحلیلگرتان بگویید که مجمع تشخیص فقط وقتی می تواند در مورد طرح و لایحه ای نظر بدهد که مجلس آن را تصویب کرده و شورای نگهبان رد کرده باشد. وقتی هر دو تصویب کرده اند اصولن به مجمع فرستاده نمی شود
-- Ali ، Jul 18, 2010 در ساعت 03:42 PMحالا خواهید که اینها دیگر انتخاباتی در ایران برگذار نخواهند کرد و خواهند گفت رهبر را مردم انتخاب کردن و خوده رهبر هم هر ٤ سال یک نفر مومن به ولایت را به عنوان رئیس دولت انتخاب میکند و مردم هم خیلی راضی تر خواهند بود چون به رهبر بسیار اعتقاد دارند و ماه دیگر مشکل فتنه گران را هم در ایران نخواهیم داشت و از همین نوع حرفها که همین الان هم میزنند مثل حرفهای احمدی نژاد که کشور ما ازاد ترین است و چه و چه و صدایی هم از مردم در نخواهد امد مگر عده کمی که الان هم همان عده دارند اعتراض میکنند و بقیه مردم هم مترض هستند ولی حاضر به خطر نیستند و کاری علیه این تصمیم نخواهند کرد بجز در خانه و تاکسی قر زدن و به حکومت فحش دادن
-- بدون نام ، Jul 19, 2010 در ساعت 03:42 PM