رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۰ تیر ۱۳۸۹
گفت‌وگو با مهرداد عمادی، درباره‌ی شباهت‏های سیاست‏های ارزی ایران و چین

شباهت‏های سیاست‏های ارزی ایران و چین

مریم محمدی

تنش در روابط آمریکا و چین، از سال ۱۹۴۹ که جمهوری خلق چین تشکیل شد تا سال ۱۹۷۲ که ریچارد نیکسون به‌عنوان اولین رئیس جمهور آمریکا به پکن سفر کرد، همواره ادامه داشته است.

Download it Here!

سفر نیکسون به پکن اما با وجود اعجابی که برانگیخت، مضمونی جز مبارزه‏ی مشترک با اتحاد جماهیر شوروی نداشت و مناسبات دو کشور، حتی با وجود افزایش حجم مبادلات بازرگانی، معمولاً با چالش‏هایی مواجه بوده است. به‏ویژه در زمینه‏ی تجارت که آمریکایی‏ها همواره نسبت به هنجارهای پولی و مالی چین معترض بوده‏اند.
یکی از دلایل نارضایتی آمریکایی‏ها، پایین نگاه داشتن مصنوعی واحد پول چین در مقابل دلار آمریکا بوده است که گفته می‏شود سود بازرگانی و ذخیره‏ی ارزی هنگفتی را برای چینی‏ها فراهم کرده است.

چین تاکنون به اعتراضات آمریکا در این زمینه بی‏توجه بود.

در هفته‏ی گذشته اما، با شکل‌گیری مناسبات تازه‌ای میان آمریکا و چین، بانک مرکزی چین اعلام کرد که اجازه می‏دهد ارزش «یوان» با توجه به شرایط بازار تغییر کند. این به‏معنای افزایش نسبی قیمت «یوان» در مقابل دلار خواهد بود؛ خبری که در آمریکا از آن استقبال فراوانی شد.

سیاست پایین نگاه داشتن مصنوعی پول کشورها، امری است که سال‌هاست در ایران نیز پی‏گیری می‏شود و به‌ویژه موجب نارضایتی سرمایه‏گذاران در زمینه‏ی صادرات شده است.

شباهت‏های سیاست‏های ارزی ایران و چین کدام است و چه فواید یا مضراتی برای اقتصاد ایران داشته است؟
دکتر مهرداد عمادی، مشاور مالی و پولی اتحادیه‏ی اروپا، در این زمینه توضیح می‏دهد:

اگر کشوری بخواهد نرخ برابری ارز خود را با ارزهای عمده‏ی دیگر که با آنها تجارت می‏کند ثابت نگاه دارد، کم‏هزینه‏ترین و ساده‏ترین راه آن است که اجازه ندهد ارز خودش به‏طور آزاد دادوستد شود. نبودن بازار آزاد و این که نیروهای بازار نتوانند ارز را به‌طور مستقیم و آزادانه بخرند، باعث می‏شود نرخ شناور یا آزاد نداشته باشیم. حتی در کشورهایی مانند آمریکا و آلمان هم می‏توان نرخ ارز را ثابت نگاه داشت.

در این کشورها که بازار آزاد وجود دارد، چگونه این اتفاق می‏افتد؟

بانک مرکزی این کشورها نرخی تعیین می‏کند. وقتی ارز ملی به بالای آن نرخ برسد، ارز خود را می‌فروشد تا از این طریق بهای ارز را پایین بیاورد. وقتی ارز برخلاف خواست دولت ارزش‏ خود را از دست می‏دهد، عرضه را کم می‏کند. مانند سال‏های ۱۹۶۹-۱۹۷۰ در بریتانیا که بانک مرکزی بریتانیا شروع به خرید پوند کرد. در نتیجه تقاضا برای خرید پوند در بازار بالا رفت، عرضه را نیز کم کرد و به این‏ترتیب نرخ پوند را ثابت نگاه داشت.


دکتر مهرداد عمادی، مشاور مالی و پولی اتحادیه‏ی اروپا

در ارتباط با چین اما، «یوان» را نه در خود چین و نه در خارج از چین، نمی‏توان به‏طور آزاد خرید و فروش کرد. در خارج از چین اصلاً بازاری برای یوان نداریم. حتی دولت چین اجازه نمی‏دهد صادرکنندگان چینی‏ای که مثلاً به اتحادیه‏ی اروپا یا آمریکا کالا صادر می‏کنند، درآمد صادراتی‏شان را در بازار بفروشند. آنها باید درآمد به دست آمده را به بانک مرکزی برگردانند و به نرخی که این بانک تعیین می‏کند، بفروشند.

این مدیریت باعث شده که دولت چین بتواند نرخ ارز را با هزینه‏ی خیلی کم ثابت نگاه دارد که برای صادرات چین نیز بسیار سودآور بوده است. چرا که از این طریق، قیمت کالاهای چینی مثلاً در آمریکا، در قیاس با کالاهایی که در ترکیه، کره‏ی جنوبی، هند و… تولید شده‏اند، ارزان‏تر می‏ماند.

آیا این همان سیاستی است که به آن «دامپینگ» می‏گویند؟

دقیقاً. این دامپینگ غیر مستقیم است. گاهی خود فروشنده‏ها کالاهای‏شان را مستقیماً در بازارهای صادراتی زیر قیمت داخلی یا حتی زیر هزینه‏ی تولید می‏فروشند تا تولید‏کنندگان دیگر را از بازار بیرون کنند. گاهی هم دولت‏ها این‏ کار را از طریق ارز انجام می‏دهند که دامپینگ غیر مستقیم است.

در سه سال و نیم گذشته، هفت مورد شکایت در مورد نرخ برابری ارز داشته‏ایم. همه در ارتباط با آمریکا حساسیت زیادی نشان می‏دهند، ولی اتحادیه‏ی اروپا نیز سه‏ بار راجع به این مسئله شکایت کرد. کانادایی‏ها نیز سال‏ها است از این مسئله شاکی هستند. دولت استرالیا هم چندین بار این مسئله را در گردهمایی‏های بین‏المللی مطرح کرده است.

به این ترتیب، با آزاد گذاشتن قیمت ارز چین در برابر دلار، صادرات چین نسبت به گذشته متضرر خواهد شد. در حالی که صادرکنندگان ایرانی از ثابت ماندن قیمت دلار در ایران شاکی هستند و از دولت می‏خواهند قیمت ارز را بیش از این ثابت نگاه ندارد.

برای این‏که در چین برعکس ایران عمل شده است. ما در ایران قیمت دلار را ثابت نگاه داشته‏ایم، در نتیجه‏ هر چیزی که از خارج به دلار وارد می‏شود ارزان است. اما چینی‏ها قیمت دلار را بالا نگاه داشته‏اند. یعنی هرچه بخواهد از خارج وارد شود، خیلی گران تمام می‏شود. چون قیمت دلار بالا است، یوان خیلی پایین است. در نتیجه آمریکایی‏ها هرچه از چین بخرند، خیلی ارزان تمام خواهد شد. یعنی هر جنسی که قیمت‏اش به یوان تعیین شده، در آمریکا خیلی ارزان خواهد بود.

یعنی وضعیت صادرکننده‏ی ایرانی عکس صادرکننده‏ی چینی خواهد بود؟ البته در آن‏جا صادرکننده به‏طور کلی دولت است.

همین ‏طور است. مثالی می‏زنم: اگر قیمت دلار ۱۰۰۰ تومان باشد، جنس ۱۰هزارتومانی ایرانی در آمریکا به قیمت ۱۰ دلار به‏فروش می‏رسد. اما اگر نرخ برابری دلار ۵۰۰ تومان باشد، ریال دو برابر پرقدرت‏تر خواهد شد. در نتیجه در ازای صدور همان کالای ۱۰هزارتومانی، ۲۰ دلار خواهید داشت.

یعنی هرچه ارز شما قوی‏تر باشد، وقتی جنسی را صادر می‏کنید بهای اجناس‏تان در بازارهای صادراتی بالا می‏رود. چون پول شما قوی‏تر است و مردم دیگر باید دلار بیش‌تری بپردازند و باید جنس شما را در نهایت به تومان بخرند. بهای اجناستان در بازار صادراتی بالا می‌رود. یعنی برای هر واحد فروش، دلار بیش‌تری دریافت می‏کنید. ولی چون قیمت بالا رفته است، در مجموع نمی‏توانید دیگر آن‏قدر بفروشید. یعنی اگر یک تخت قالیچه را با قیمت ۱۰ هزار تومان با دلار هزارتومان می‌خواستید بدهید ۱۰ دلار برای آن می‌گرفتید اما اگر قیمت دلار ۵۰۰ تومان باشد برای همان تخت قالیچه ۲۰ دلار می‌گیرید.

پس به این ترتیب است که واردات در ایران بالا رفته و صادرات و تولید با مشکل مواجه شده است؟

بله، چنین سیاستی هزینه‏ی بسیار سنگینی برای اقتصاد ما داشته‏ است. چون وقتی قیمت دلار را به‏طور مصنوعی پایین نگاه می‏دارید و اجازه نمی‏دهید نیروهای بازار این قیمت را تعیین کنند، واردات ارزان می‏شود. چون واردات را با دلار پرداخت می‏کنید.

در حالی که اگر قیمت دلار به جای ۱۰۰۰ تومان مثلاً ۲۰۰۰ تومان باشد، واردات دو برابر گران‏تر می‏شود. در نتیجه‏ توانایی رقابت را در حدی که امروز می‏بینم، در بازار داخلی ایران نخواهد داشت. حال که نرخ ارز را به‏طور مصنوعی ثابت و پایین نگاه داشته‏ایم، واردات ارزان‏تر می‏شوند و به همین دلیل است که کالاهای چینی در ایران تا این حد ارزان‏ هستند.

این مسئله بر صادرات ایران تأثیر عکس نیز گذاشته است؛ به‌نحوی که الان صادرکنندگان ایرانی ناراضی هستند.


دقیقاً و این دومین تأثیر سیاست پایین نگاه داشتن قیمت دلار بر اقتصاد ایران است. یعنی وقتی شما نرخ ارز را این‏طور پایین نگاه می‏دارید، صادرات‏تان برای کشورهای دیگر گران می‏شود. الان ما داریم از دو جانب به صنایع خودمان صدمه می‏زنیم؛ یکی این که به‌خاطر قیمت ارزی که تعیین کرده‏ایم اجناس وارداتی را ارزان وارد می‏کنیم. از سوی دیگر داریم صادرات را تنبیه می‏کنیم.

اگر شما با تجار و تولیدکنندگان، به‏خصوص تولیدکنندگان داخلی، صحبت کنید، می‏گویند که کیفیت کالا‏های ما تفاوت چندانی ندارد با کالایی که در ترکیه یا مالزی تولید می‏شود، اما نرخ ارز این کشورها، به آنها قدرت رقابت می‏دهد و نرخ ارز کشور ما، ما را تنبیه می‏کند.

بر مبنای بررسی‏ای که یک هیئت کارشناسی اقتصادی که عمدتاً از استادان دانشگاه تهران بودند و حدود هفت سال پیش انجام داده‏اند، در آن زمان باید ارزش ارز ما در مقابل دلار ۳۵ درصد کم می‏شد تا صادرکنندگان ایرانی بتوانند در بازارهای جهانی رقابت کنند.

هرچند محاسبه‏ی جدیدی ندیده‏ام، اما تصور می‏کنم که الان این میزان از ۳۵ درصد هم خیلی بالاتر باشد. چون در دو سه سال اخیر، با توجه به اتفاق‌هایی که در اقتصاد افتاده، نرخ ریال باید به میزان بیش‌تری در مقابل دلار پایین می‏آمد که نیامده است.

در نتیجه می‏بینیم که تولیدات صنعتی ما تقریباً از لحاظ رقابتی محو شده‏اند. ما دیگر نشانی از این تولیدات در بازارهای اروپای شرقی و بازارهایی که به‏طور سنتی کالاهای صنعتی از ایران وارد می‏کردند، نمی‏بینیم.

به‏نظر می‏رسد که سیاست پایین نگاه داشتن یا بالا بردن ارز در مقابل ارز جهانی در مقاطع مختلف می‌تواند تغییر کند. نمونه‏ی آن شاید برخورد جامعه‏ی اقتصادی ایران با مسئله‏ی تعیین قیمت‏ ارز باشد. بسیاری از کارشناسان اقتصادی در دوره‏ی اصلاحات، در سال‌های گذشته، دولت را به پایین نگاه داشتن قیمت دلار تشویق می‏کردند، اما همان کارشناسان در حال حاضر خواهان افزایش قیمت دلار هستند و این را با استناد به مفاهیمی مانند شرایط تاریخی، اقتصاد کشور بعد از دوران جنگ و نیازهای فعلی توضیح می‏دهند. ممکن است این مسئله را کمی بیش‌تر باز کنید؟

این تحلیل درستی است. یعنی چهارچوب سالمی دارد. چرا که تمام کشورها وقتی از بحرانی بیرون می‏آیند، در مرحله‏ی انتقال از بحران به حالت عادی، دوره‏ای دارند که در آن دوران ارز خود را ثابت و قیمت واردات را معمولاً پایین نگاه می‏دارند تا سطح مصرف را بالا ببرند. مثلاً در آلمان بعد از جنگ، مارک خیلی پایین نگاه داشته شد یا در ژاپن ین پایین نگه داشته شد تا مردم بعد از سال‏ها صرفه‏جویی و ریاضت، مقدار مصرف‏شان را به حالت عادی برگردانند.

ولی وقتی کم‏کم به حالت طبیعی اقتصادی نزدیک می‏شوید، دیگر نیازی به این سیستم ندارید. باید اجازه بدهید که نیروهای بازار وارد میدان کار شوند و توانایی رقابت شما بر مبنای هزینه‏‏های تولید و کیفیت کالا تعیین شود. آن موقع نرخ ارز از این کانال تعیین می‏شود.

بسته به این که مردم می‏خواهند چه مقدار اجناس صادراتی از ایران را وارد کنند، ریال می‏خرند و بسته به این که واردکنندگان ایرانی می‏خواهند چه مقدار کالا از خارج وارد کنند، به دلار نیاز خواهند داشت. این‏ها در طی روز، ماه یا فصل اعتبارات ارزی‏شان را می‏گیرند یا می‏فروشند و به این ‏ترتیب نرخ ارز تعیین می‏شود.

در حال حاضر ما هیچ بحران جنگی‏ای نداریم. در چهار تا پنج سال اخیر که بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی داشته‏ایم، یکی از پرصدمه‏ترین سیاست‏ها این بود که اجازه دادیم نرخ دلار پایین بماند که با این میزان ارز، یک‏باره با وارداتی واقعاً شوکه‌کننده مواجه شدیم. وارداتی که زیربنای اقتصاد ما را از نظر تولید صنعتی سست کرد. این سیاست باعث شد که کارخانجات فولادسازی، ماشین‏سازی و ... دچار رخوت شوند. به‌خاطر این که اجناس وارداتی از چین و شرق آسیا به‌طرز عجیبی با قیمت‏های خیلی پایین و مصنوعی وارد شد.

تحلیل اقتصادی دوستان در داخل ایران، تحلیل درستی است. تنها نکته‏ای که من به آن اضافه می‏کنم این است که بر مبنای محاسبه‏ای که «سازمان توسعه و همکاری‏های اقتصادی» دو سال و نیم پیش انجام داده است، هرسال که نرخ ارز را نگاه داریم، ظرفیت صنعتی ما حدود سه و نیم تا چهار درصد از دست خواهد رفت.

یعنی سرمایه‏گذارانی که می‏توانستند با ارز مثبت، ارز قابل رقابت، در کار تولید سرمایه‏گذاری کنند، به‌جای سرمایه‏گذاری در کار تولید، تبدیل به واردکننده می‏شوند و سالانه سه‏ و نیم تا چهار درصد از سرمایه‏ی تولیدی ما به سرمایه‏ی وارداتی تبدیل می‏شود.

Share/Save/Bookmark