رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات مربوط به انتخابات > نگاه شاعرانه موسوی به مشکلات سیاسی | ||
نگاه شاعرانه موسوی به مشکلات سیاسیپانتهآ بهرامیفراز و نشیبهای اجتماعی و سیاسی ایران در یکسال اخیر، یک پرسش کلیدی در مقابل جنبش اجتماعی پس از خرداد ۸۸ قرار داده است: آیا حاکمیت جمهوری اسلامی، ظرفیت ترمیم و اصلاحات اجتماعی و سیاسی را دارد؟ دو دیدگاه کلی در این زمینه وجود دارد: گروهی بر این باورند که راه رسیدن به دموکراسی و مردمسالاری در چهارچوبهای قانونی این حاکمیت هنوز قابل اجرا است و باید از ظرفیتهای موجود برای رسیدن به اهداف جنبش اعتراضی مردم ایران استفاده کرد. دیدگاه دیگر معتقد است که در سه دههی پیشین و بهویژه در یکسال اخیر، حاکمیت نشان داده است که به هیچ وجه حاضر به عقبنشینی نیست. این دیدگاه، راه برونرفت از این بحران را در تغییر بنیادی و ساختاری حکومت ایران میبیند. این دیدگاه اعتقاد دارد که جمهوری اسلامی ظرفیت ترمیم خود را به دلیل نظامی شدن فزاینده و نادیده گرفتن حتی آن دسته از قوانینی که خود تصویب کرده، کاملاً از دست داده است. دکتر کورش عرفانی، جامعهشناس بر این باور است که حقانیت این دیدگاهها نه در برداشتهای نظری آنان، بلکه در واقعیت عریانی است که بر جامعه حکمرانی میکند:
بهنظر من تا مرحلهای میشد از علتهای ایدئولوژیک نام ببریم که عدهایشان به دستگاه حاکمیت یا جناحهای مختلف نظام وابستگی داشتند. از باقی نیز ما بهعنوان نیروهای برانداز نام بردهایم. این تقسیمبندی بعد از یکسال که جنبش فراز و نشیبهای فراوانی را از خود نشان داده، تبدیل شده است به چیزی که براساس ممکن و ناممکن قضاوت میشود. نه براساس باور به براندازی یا عدم باور براندازی. بهخاطر همین است که در ماههای آینده، این عنصر واقع گرایی یا عدمواقع گرایی است که تعیینکننده خواهد بود. بهنظر من آن نیرویی موفق است که در آن بیشتر خصلت رئالیست یا واقعگرایی وجود دارد و به این واسطه میتواند راهکارهایی را پیشنهاد دهد که سبب میشود جنبش از بنبست کنونی بیرون آید و بهطور مادی و مشخص شرایط را تغییر دهد. برخی از کارشناسان سیاسی بر این باورند که رهبری نمادین جنبش از آنجا که در طی یک حرکت خودجوش شکل گرفته، فاقد کارآییهای لازم برای برنامهریزی یک جنبش سیاسی اجتماعی است؛ جنبشی که با یک نیروی سازماندهی شده، برنامهریز و سرکوبگر مواجه است. این دیدگاه معتقد است که حرکتهای پیشگیرانهی رهبری، شور، توان و نیروی نهفتهی جنبش را دچار تنشهای ترمزدهنده کرده است. کورش عرفانی میگوید: جنبش معروف به جنبش سبز به صورت غافلگیرانه آغاز شد. بهخاطر همین است که هیچ گونه تشکل از پیش تعیین شدهای برای راهبری و مدیریت آن وجود نداشته است. بنابراین دستخوش دو موضوع شد: از یکسو، خصلتهای خودجوش و تواناییهای خودزای جنبش، آن را به سمتی برد که دیدیم. از سوی دیگر جریانی بهوجود آمد که من از آن بهعنوان رهبری اجباری جنبش نام میبرم. منظور من از اجباری این است که چون هیچ گونه جایگزینی وجود نداشت، بنابراین افراد خود به خود تبدیل شدند به رهبران نمادین جنبش. این حرکت اما از همان ابتدا در یک نوع تضاد قرار گرفت. به این معنا که خصلت خودجوش و درونزای جنبش تمایل پیدا میکرد به این که برود به سمت خواستهای زیربناییتر که بعد به خواستهای ساختارشکنانه معروف شد. در حالی که رهبری نمادینی که بر جنبش سوار شده بود، خواهان این بود که این حرکت بتواند منجر به فشار سیاسی به جناح حاکم شود و آن را به عقبنشینی وادار کند. بدون این که بخواهد خط قرمزها را پشت سر بگذارد و تبدیل به حرکتی ساختارشکنانه شود. علت عدم موفقیت جنبش را من در این میدانم که یک نوع تناقض در بین دینامیسم قوی جنبش در درون و در لایههای پایین خودش و نوعی کندی و محافظهکاری در رهبری در بالا بهوجود آمد که برای جنبش، خط و خطوط و ابتکارهای مختلف را تعیین میکرد. به عنوان نمونه در روز عاشورا، زمانی که این خط و خطوط از بالا داده نمیشود و صرفاً این خصلت خودجوش جنبش است که تعیینکننده میشود، ما میبینیم اتفاقاتی میافتد که در هیچکدام از رخدادهای سیزده آبان، شانزده آذر و روز قدس که خط و خطوط از بالا داده میشود، اتفاق نیفتاده بود. این به نظر من یکی از شاخصهای تفاوت ماهوی است، بین آن قدرت و جهشی که از پایین در درون لایههای پایینی جنبش میخواهد انجام شود و آن بندها، مهارها و ترمزهایی که از بالا قرار است به جنبش تحمیل شود. آن هم برای این که بتواند آن را مهار کند. دیدگاه اول که به سیاست ترمیم و اصلاحات در چارچوبهای فعلی جمهوری اسلامی باور دارد، در عملکرد، بیانیهها و منشور میرحسین موسوی، آخرین نخست وزیر ایران متبلور است. این نوع دیدگاه در برخی موارد به تناقضات آشکاری منجر میشود. کورش عرفانی ادامه میدهد: در درون این بیانیه یک تناقض بسیار آشکار وجود دارد. از یکسو علتی که شما میخواهید راهپیمایی برگزار کنید این است که مردم به خیابان بیایند و فریاد بزنند که ما مشروعیت دولت حاکم را قبول نداریم. از سوی دیگر میبینیم که آنان از وزارت کشور این دولت فاقد مشروعیت، تقاضای مجوز برای راهپیمایی برای اعلام عدم مشروعیت آن دولت میکنند. من فکر میکنم این نقض غرض آشکار را هیچ نوجوانی حتی نمیتواند هضم کند!
نکتهی دوم این که اگر اینها علت لغو راهپیمایی را احتمال سرکوب میدانند، خب فعالان جنبش نیز سئوال مشخصی را با این دو نفر عنوان کردهاند: آیا در طول یکسال گذشته چیز دیگری جز سرکوب ارائه شده که قرار بود در ۲۲ خرداد رفتار متفاوتی ارائه شود؟ دکتر کورش عرفانی با تأکید بر نکات انساندوستانهی منشور میرحسین موسوی، آن را فاقد راهکارهای مشخص سیاسی برای برونرفت از بحران کنونی میداند و معتقد است که بافت منشور بیشتر برخوردی هنرمندانه و شاعرانه با یک معضل سیاسیـ اجتماعی دارد: این موضوع را من هم برای طرفداران آقای موسوی میگویم و هم برای مخالفانشان تا راجع به این موضوع فکر کنند. ما بیش از آن که بخواهیم راجع به درستی یا غلطی نظرات آقای موسوی صحبت کنیم، باید به روش شکلدهی به محتوایی که ایشان ارائه میدهد فکر کنیم. اصلاً بحث بر سر این نیست که آقای موسوی، انقلابی است یا محافظهکار؟ مشکل اساسیای که امروز جنبش با آن مواجه است، یک مشکل سیاسی است و نیاز به برخوردی سیاسی دارد؛ نیاز به تحلیل سیاسی دارد؛ نیاز به راهکار سیاسی دارد. شما نمیتوانید یک مسئلهی سیاسی را با راهکارهای عرفانی و ارجاعهای هنرمندانه و ادیبانه حل کنید. بههمین دلیل است که جنبش سبز دچار رهبریای شده که به دلیل سیاسی نبودنش دچار مسئله است. نکتهی دیگر این که در صحبتهای آقای موسوی دیده میشود این است که وی بیشتر به مرحلهی دوم و سوم جنبش میپردازد. یعنی گویی جنبش به ثمر رسیده است و حالا ما دنبال این هستیم که تصویری داشته باشیم که جامعهی ایدهآل ما را ترسیم کند. چیزی که غایب است، راهکارهای مشخص و توضیح در این مورد است که از این مرحلهی اول چگونه باید رد شویم؟ چگونه باید از سد و مانع این حاکمیت سرکوبگر نظامی که بر جامعه حاکم شده است رد شویم؟ فرانسویها ضربالمثلی دارند که میگوید: اول خرس را باید شکار کرد، بعد پوست آن را فروخت. آقای موسوی در جایی اشاره میکند- نقل قول میکنم- تودههای میلیونی ملت بزرگ ایران، امروز میبینند چه کسانی دشنه در دست به دنبال زنان و مردان و پیران و جوانان میدوند. در مقابل این افراد دشنه به دست که مردم را در خیابان تار و مار میکنند، ایشان چه چیزی را قرار میدهد؟ این که مردم به جای این کارها و زدن حرفهای رکیک و زشت، نماهنگهای زیبا ساختهاند، یعنی ویدئوکلیپهای زیبایی درست کردهاند و عکسها و پوسترهای جالبی را به همدیگر هدیه میدهند؟ صحبت بر سر این است که آیا این روح شاعرانه و لطیف، با آن خشونت نهادینه شده، فکرشده، برنامهریزی شده، بودجهریزیشده و آموزشدیده شدهی حاکمیت که با سازماندهی قوی دارد اعمال میشود، میتواند تقابل کند یا نه؟ این پرسش بهنظر من پرسشی است که در مقابل همهی اعضای جنبش، اعم از کسانی که موافق یا مخالف موسوی هستند، قرار دارد که آیا ما به این ترتیب، جز عقبنشینیهای پیاپی، یعنی چیزی که در حال حاضر نصیب جنبش شده است، چارهی دیگری داریم؟ در یک فرایند عملی معمولاً رهبران مشروعیت خودشان را با کنش و با کنشگری به دست میآورند، نه با گفتارگرایی! از آنجایی که جنبش نیازهای مادی دارد و پاسخهای موسوی به جنبش، پاسخهایی معنوی است، این نکات در جایی در تناقض قرار میگیرند و سبب میشوند که مشروعیت وی و مشروعیت کسانی که میخواهند مثل ایشان رفتار کنند زیر سئوال برود. بنابراین ما به مقطعی میرسیم که جنبش بیشک به دنبال راهبری و مدیریتی میگردد که توانایی پیشبرد جنبش به صورت کنشگرانه را داشته باشد و بتواند راهکارهای مادی مشخصی برایش ارائه دهد. برخی بر این عقیدهاند که علت چنین برخوردی از سوی میرحسین موسوی، شدت فشاری است که در ایران وجود دارد. در واقع رهبران نمادین جنبش هر روز در معرض حملهی حاکمیت هستند؛ حال چه به صورت گفتاری از طریق رادیو و تلویزیون و چه از طریق عملی که ممکن است دستگیری آنها باشد. خوب صحبت کردن در خارج از کشور بدون این فشارها اینجا راحتتر است بنابراین، تا همین جا هم میرحسین موسوی بهخوبی با جنبش همراهی کرده است. علت این هم که حاکمیت تا به حال اقدام به دستگیری وی نکرده است، محاسبهی هزینههایی است که برایش در پی خواهد داشت. نظر شما چیست؟ میدانیم که آقای خاتمی در دوران اصلاحات حتی تا اینجا هم نیامد. این نبرد یک نبرد سیاسی است و قانونمندیهای حاکم بر خودش را دارد. قانونمندی یک نبرد سیاسی این است که شما باید هدف داشته باشید. برای دستیابی به آن هدف باید استراتژی داشته باشید. برای تحقق استراتژیتان باید تاکتیک داشته باشید. برای اجرایی کردن تاکتیکهایتان باید راهکار داشته باشید. شما نمیتوانید با یکسری اشعار شفیعی کدکنی و آیههای قرآن و جملات زیبا یک جنبش سیاسی را به پیش ببرید. اینها به این معناست که ایشان میخواهد در یک حالت کاملاً دوگانه از یکطرف نقش مهمی را در این جنبش بازی کند، و از طرف دیگر خطرات و آن مسئولیت جدی را که چنین جایگاهی ایجاب میکند، برعهده نگیرد. این تناقض سبب قفل شدن وضعیت شده است. پس راه برونرفت از آن چیست؟ راه برونرفت یا از جانب ایشان میآید که بیاید و صادقانه مسائل را بگوید و بهای لازم را بپردازد. یا همانطور که گفتم کنار کشد. این یک راه است. راه دیگری که میتواند در ورای ارادهی او و افرادی که خط او را پیش میبرند اتفاق بیفتد، این است که جایگزینی برای مدیریت و راهبری به وجود آید. امروز هر نیروی سیاسی که بتواند سه کار را انجام دهد، این توانایی را خواهد داشت که بهعنوان جایگزین مطرح شود: یک، توانایی نظری لازم برای سازماندهی جنبش را داشته باشد. دوم، قدرت عملی برای پیشبرد حداقلها و گامهای اولیه را در راه این سازماندهی اجتماعی داشته باشد. سه، ابزارهای تبلیغاتی لازم برای این کار را داشته باشد. با حفظ این سه ویژگی، توانایی نظری، توانایی عملی و دستگاه تبلیغاتی، آلترنایتوهای پتانسیل میتوانند تبدیل به آلترناتیوهای بالفعل شوند و جنبش آمادگی پذیرش این را دارد. |
نظرهای خوانندگان
آقای موسوی قطعا می خواهند که رهبری این جنبش را داشته باشند وگرنه تا حال کنار کشیده بودند ولی سوال این است که ایشان به جز اخته کردن جنبش حالا سبز یا هر چیز دیگر آیا کار دیکری کرده اند ؟
-- بدون نام ، Jun 28, 2010 در ساعت 03:55 PMمصاحبه بسیار خوبی است.من که لذت بردم.جمله به جمله مصاحبه کننده و مصاحبه شونده دارای بار سیاسی و اجنماعی زیادی است که هضم آن برای من نیاز به چند باره خوانی متن و ساعتها تفکر داشت.از رادیو زمانه و مدیریت آن که توانسته اینچنین نخبگانی را جمع کند تشکر می کنم و تقاضا می کنم از این دست مصاحبه بیشتر انجام شود تا در کل سطح سواد سیاسی افراد مصاحبه گر بالاتر رفته و دیگر هر کسی خود را روزنامه نگار یا متخصص علوم سیاسی یا اجتماعی ننامد.
-- بردیا از ایران ، Jun 29, 2010 در ساعت 03:55 PMبه نظر شما اگر مردم بخوان کاری انجام بدند، منتظر موسوی باقی می مونند؟ موسوی با درک شرایط روز جامعه و ظرفیت مردم داره حرکت می کنه.
-- سعید ، Jun 29, 2010 در ساعت 03:55 PMآقای عرفانی گویا در پایان با سه ویژگی رهبری برای جنبش، جواب انتقادات خود را به رهبری آقای موسوی میدهد. سه ویژگی که به دلیل شرایط خاص آقای موسوی در ایران، خیلی ایده آلیستی و غیر منطقی به نظر میرسد.
-- علیرضا ، Jun 29, 2010 در ساعت 03:55 PMهرگز به موسوی و شرکأ اعتماد نداشتم، شاید چون در زمان صدارت او مجبور به ترک ایران شدم، موسوی یک جوکر سیاسی است، یک سوپاپ اطمینان در بدترین لحظات رژیم ،همچون میشی آرام در میان گرگانی که برای نگهداری قدرت هیچ خدائی را بنده نیستند. او برای سیاست درست نشده ، از بد حادثه به این معقولات جذب شده تا یک سری ضعفهای شخصی را در لباس سیاست و قدرت بپوشاند. او توانایی رهبری یک جنبش مردمی را ندارد چون نه دینش ،نه رژیمش و نه افکارش با این حکومت در تضاد آشکار نیست. موسوی اشتباه بدیلی و آلتزایمر تاریخی ملت ایران است.
-- ایراندوست ، Jun 29, 2010 در ساعت 03:55 PMسلام، نتیجه گیری کاملن درست، اما چه شخص یا گروهی توانا به انجام آن است؟
-- حافظه ی تاریخی ، Jun 29, 2010 در ساعت 03:55 PM«این نبرد یک نبرد سیاسی است و قانونمندیهای حاکم بر خودش را دارد. قانونمندی یک نبرد سیاسی این است که شما باید هدف داشته باشید. برای دستیابی به آن هدف باید استراتژی داشته باشید. برای تحقق استراتژیتان باید تاکتیک داشته باشید. برای اجرایی کردن تاکتیکهایتان باید راهکار داشته باشید. شما نمیتوانید با یکسری اشعار شفیعی کدکنی و آیههای قرآن و جملات زیبا یک جنبش سیاسی را به پیش ببرید.»
با سپاس از این گفتگوی پر مغز
-- آرمانی ، Jun 30, 2010 در ساعت 03:55 PMدر پاسخ به اظهار نظر آقای سعید در بالا با احترام به ایشان خواستم خواهش کنم یکبار دیگر سه شرطی را که آقای دکتر عرفانی بعنوان شرایط کسب رهبری مردم عنوان کرده اند را بخوانید و بعد از خود سئوال کنید آیا آقای موسوی قادر به کسب آن شرایط هست یا خیر و جوابتان هر چه که بود بعد ازخود بپرسید چرا؟آخرش به این نتیجه می رسید که خواست جناب موسوی ماندن این نظام و عدم ساختار شکنی است که بنظر من بیشتر به یک آرزو شبیه است تا واقعیت اجتماعی.مهندس موسوی باید خود را کنار بکشد و اجازه دهد افراد متوهمی چون جناب سعید دست از امید واهی مبنی بر تغییرات در چهارچوب نظام بر داشته و بدنبال سرنگونی جمهوری اسلامی بعنوان تنها راه حل موجود بروند.
-- محمد ، Jul 2, 2010 در ساعت 03:55 PM