رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > «برای حفظ تعادل، بهتر است هاشمی در صحنه باشد» | ||
«برای حفظ تعادل، بهتر است هاشمی در صحنه باشد»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comدر میان چهرههای روحانی که از روزهای آغازین انقلاب ۱۳۵۷ مطرح بودند و از نخستین روزهای ورود آیتالله خمینی، در کنار وی و در مناصب مهم مملکتی قرار گرفتند، شاید جز آیتالله هاشمی رفسنجانی، امروز کسی در صحنهی قدرت سیاسی رسمی ایران باقی نمانده باشد.
در زمان حیات آیتالله خمینی، شاید موقعیت آیتالله خامنهای که امروز رهبری نظام جمهوری اسلامی را برعهده دارد، نسبت به آقای هاشمی رفسنجانی در سایه قرار داشت. همچنان که آقای سعید رضویفقیه میگوید: «در زمان حیات آقای خمینی، معمولاً در مطبوعات سیاسی ایران و خارج از ایران، از آقای هاشمی رفسنجانی بهعنوان مرد شمارهی دو نظام نام برده میشد.» هنوز هم علیرغم تغییر بسیاری مناسبات در اطراف آقای رفسنجانی، بهنظر میرسد او در صحنهی سیاسی کشور همچنان یکی از مطرحترین شخصیتهای نظام جمهوری اسلامی ایران است. اظهارات وی معمولاً بحثبرانگیز میشود، همچنان که گفتوگوی همهجانبهاش با ماهنامهی «ارتباطات» در تهران از وجوه مختلف قابل تامل است و آقای سعید رضویفقیه، تحلیلگر سیاسی و منتقد سیاستهای دولت آقای احمدینژاد به آن میپردازد:
آقای هاشمی رفسنجانی، در دوران حیات سیسالهی جمهوری اسلامی، همیشه نقش مهمی داشتهاند. میتوان گفت که در دهسالهی اول یکی از شخصیتهای کلیدی رأس هرم قدرت در جمهوری اسلامی بودند. حتی اگر مبالغه نباشد، میشود گفت که ایشان نفر دوم کشور، بعد از بنیانگذار جمهوری اسلامی بودند. در دوران رهبری آیتالله خامنهای در بیستسال گذشته هم میتوان گفت که ایشان چنین نقشی داشتند و فراتر از نقش و جایگاه رسمیشان، بهصورت مشارکتی، جمهوری اسلامی را همراه با آیتالله خامنهای اداره میکردند. در سالهای گذشته، تلاشهای جدی برای محدود کردن قدرت آقای هاشمی رفسنجانی و یا اساساً حذف ایشان از دایرهی قدرت صورت گرفته است. به این نکته اشاره کردید که آقای هاشمی رفسنجانی بعد از فوت آقای خمینی، همراه با آقای خامنهای به شکل توأمان کشور را رهبری میکردند. در این مدت، هشتسال هم که دوران ریاست جمهوری ایشان بود و بعد از آن، دوران اصلاحات آغاز شد. ممکن است توضیح بدهید دقیقاً از چه زمانی تلاش برای محدودیت قدرت وی آغاز شد؟ از دورهی دوم ریاست جمهوری آقای هاشمی، تلاشهایی در جهت کاستن از قدرت نفوذ ایشان صورت گرفت، اما دورهی اول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد با تلاش جدی و آشکار برای محدود کردن قدرت آقای هاشمی همراه بود. نقطهی عطف بزرگ این تلاش نیز تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بود که در آن آقای احمدینژاد بهطور تمام قد در برابر آقای هاشمی ایستاد، تمام اردوگاه مخالفان را ذیل آقای هاشمی رفسنجانی تعریف کرد و حملهی خود را مستقیماً متوجه ایشان کرد. بعد از آن هم دیدیم که آقای هاشمی بهخاطر هوشمندی سیاسیاش، نقطهی اصلی را در این گیرودار گرفت و با آن نامهی تاریخیاش به آقای خامنهای، نسبت به این تهاجمات، پاسخ داد. نامهای که شما به آن اشاره میکنید، در اصل اعتراض به حملات محمود احمدینژاد در مناظرهی انتخاباتی خود علیه آقای هاشمی و خانوادهی وی بود. انتشار این نامه در آن زمان، گذشته از آن که نسبت به دست بردن حاکمیت در آرای مردم هشدار میداد، به گفتهی مخالفان آقای رفسنجانی، شکاف در درون نظام جمهوری اسلامی را در برابر افکار عمومی مطرح کرد. این نامه اولین اقدام و حرکت آقای هاشمی رفسنجانی برای جلوگیری از یک کودتای سیاسی در جمهوری اسلامی، به قصد حذف ایشان از قدرت یا بهطور استراتژیک، برهمزدن مناسبات دمکراتیک در نظام جمهوری اسلامی بوده است. ممکن است توضیح بیشتری بدهید که این نامه، دقیقاً چه نوع تأثیری داشته است؟ آن نامه توانست اساساً شکاف بزرگی را در جامعهی ایران یا در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند. شکافی که هنوز که هنوز است پر نشده و جمهوری اسلامی یا رهبران و زمامداران کنونی جمهوری اسلامی نتوانستهاند آن را پر کنند. دلیل حفظ موقعیت آقای هاشمی رفسنجانی چیست؟ بهعبارت دیگر، با وجود مخالفتهایی که علیه وی در ردههای بالای حکومتی وجود دارد، چرا او همچنان مهمترین مناصب کشور را در اختیار دارد؟ آقای هاشمی رفسنجانی را باید فراتر از موقعیت و منصبش درنظر گرفت. ایشان همیشه با روحانیون تراز اول کشور، با روحانیونی که در طول حیات جمهوری اسلامی در مناصب مختلف فعالیت داشتهاند، با جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم، با بخشی از بدنه و فرماندهان سپاه پاسداران، با بخش مهمی از مدیران سیسال گذشتهی جمهوری اسلامی و حتی میشود گفت با بخش مهمی از نیروهای روشنفکر، اصلاحطلب و حتی فعالان اقتصادی روابط تنگاتنگی داشتهاند.
بنابراین ایشان میتوانند جناح و یا بلوک مهمی از قدرت را در کشور نمایندگی کنند و یا حداقل روی این جناح تأثیرگذار باشند. روابط آقای خامنهای و آقای هاشمی رفسنجانی، امروز در کجا قرار دارد؟ بههرحال نمیتوان از واژهی خصومت یا دشمنی در مورد روابط آقای هاشمی و آقای خامنهای استفاده کرد، اما میتوان گفت که تفاوت دیدگاههای آقای هاشمی رفسنجانی با آقای خامنهای جدی است. این نکته را هم آقای خامنهای در نماز جمعهی ۲۹ خرداد سال ۸۸ گفتند و هم آقای هاشمی بهصورت تلویحی یا در همین مصاحبهی اخیر خود، تاحدی به صراحت بیان کردهاند و مشخص شده که دیدگاههای این دو نفر در مورد مسائل مختلف جمهوری اسلامی متفاوت است. اما نحوهی برخوردشان با وجود این اختلاف دیدگاه، بهنظر من، خیلی ملایم و خردمندانه بوده است. بهخصوص از جانب آقای هاشمی سعی شده این اختلاف خیلی برجسته نشود و روی نکات مشترک بیشتر تکیه شود، اما در عین حال، اختلاف دیدگاه در نحوهی مدیریت کشور فراموش نشود. این اختلاف از جانب آیتالله خامنهای، گاهی با صراحت بیشتری مورد تاکید قرار گرفته است. همچنین نحوهی برخورد آقای احمدینژاد و اطرافیانش نسبت به آقای رفسنجانی و سکوتی که آقای خامنهای بعضاً در برابر این تهاجمات از خود نشان داده است، حکایت از آن دارد که آقای خامنهای ملاحظات و رودربایستیهای آقای رفسنجانی برای مشخص شدن این اختلاف دیدگاه و یا حاد شدن اختلافات و تنشها را ندارند. آقای رضویفقیه، چرا اینطور است؟ با وجود این که شما به رابطهی تنگاتنگ آقای هاشمی رفسنجانی با پایگاههایی نزدیک به نهاد قدرت اشاره میکنید، چگونه آقای خامنهای میتوانند از چنین جدایی استقبال کنند؟ آیا ایشان نگران تأثیرات آن در بخشی از روحانیت و نهادهایی که شما توضیح دادید، نیستند؟ اگر ما این پیشفرض را در نظر بگیریم که آیتالله خامنهای طی سالهای گذشته در نظر داشته که حکومت ایران و ساختار سیاسی آن، بهصورت یکپارچه و تحت اختیارات مطلقهی رهبری اداره شود، میتوانیم بفهمیم که یکی از موانع اصلی برای رسیدن به چنین شرایط ایدهآلی، شخص آقای هاشمی رفسنجانی است. آقای خامنهای بالطبع از پنج سال پیش، تمام قوای کشور (قوای سهگانهی مجریه، مقننه و قضاییه) را در اختیار داشتند، اما نهادهای تأثیرگذاری که تا حدی خارج از این قوای سهگانه قرار دارند، نظیر مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام، همچنان از سلطه و سیطرهی آقای خامنهای بیرون ماندهاند. بهخصوص ریاست آقای هاشمی رفسنجانی بر مجلس خبرگان، بهعنوان مجلسی که بالقوه میتواند نقش نظارتی جدی در عملکرد رهبری داشته باشد، برای آیتالله خامنهای و قدرت مطلقهاش، مانع و مزاحم تلقی میشده. به گمان من، شکستن ابهت آقای هاشمی و محدود و مهار کردن قدرت او، راه را برای گسترش قدرت آیتالله خامنهای بازتر میکند. بنابراین، آقای خامنهای در این مدت تلاش داشته که بهنحوی آقای هاشمی رفسنجانی از دایرهی قدرت حذف شود یا این که قدرتش چنان ضعیف شود که نتواند دوباره نقشآفرینی جدی کند. طبیعتاً نقاط ضعفی که برای آقای هاشمی درنظر گرفتهاند، که روی آن سرمایهگذاری شود و از آن نقاط به آقای هاشمی رفسنجانی حمله شود، عملکرد اقتصادی فرزندانش یا حداقل تصوری است که در افکار عمومی بدنهی هواداران آیتالله خامنهای نسبت به عملکرد اقتصادی فرزندان ایشان وجود دارد. در زمینهی باقی ماندن ایشان در قدرت سیاسی، آیا شما نیز مانند آقای هاشمی که گفتهاند نگران عوارض سیاسی کنارهگیری خود در کشور هستند، حضور ایشان را در عرصهی قدرت سیاسی، مثبت میدانید؟ گمان من بر این است که در سالهای گذشته و بهخصوص از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ به اینسو، نقش آقای هاشمی برای حفظ تعادل در کشور و حفظ توازن قوای سیاسی و نیروهای اجتماعی، بسیار بسیار مؤثر بوده و ایشان شاید بتوان گفت که یکی از کلیدیترین شخصیتهایی است که میتواند به رفع بحران جاری کمک کند. در عین حال، معتقدم که اگر آقای هاشمی رفسنجانی حتی از ریاست مجلس خبرگان کنارهگیری کند، یا برکنار شود و از مجمع تشخیص مصلحت هم بیرون برود، بازهم به جهت وزن سیاسی و اجتماعیاش و به جهت گستردگی ارتباطاتاش با جریانات بسیار تأثیرگذار در جمهوری اسلامی، میتواند نقشآفرینی کند. چه بسا اگر ایشان از مناصب رسمی خود کنارهگیری کند، وزن اجتماعیاش برای مقابله با جریان سلطهطلب افزایش نیز پیدا کند. ولی در هرصورت از آنجا که آقای هاشمی رفسنجانی نسبت به وضعیت کشور یا نسبت به سرنوشت نظام جمهوری اسلامی حساسیت دارد، گمان من بر این است که همچنان با مدارا و ملایمت و بهنحوی که کمترین تنشها در روابط او با آیتالله خامنهای پیش بیاید، مسیر خود را ادامه خواهد داد. |
نظرهای خوانندگان
اقای رفسنحانی به این نقطه رسیده اند که حضور ایشان در بدنه این حکومت باعث کاهش طول عمر سیاسی ایشان خواهد بود. ایشان بدون شک سود شخصی خود را بر شرایط زندگی مردم ایران مردم ایران ترجیح میدهد.
-- ferdosi ، Jun 21, 2010 در ساعت 03:33 PMدر کشوری که ٧٥ تا ٨٠ در صد آنرا جوانهای زیر ٤٠ سال تشکیل میدهند جای رفسنجانی و خامنه ای و امثالهم یا در خانه سالمندان است ویا در خانه خودشان. اگر هم که فکر می کنند میتوانند من و شما را بفریبند خالق خود را در روز جزا نمی توانند. بگذارید جوا نها مسول و عهده دار امورباشند نه یک مشت پیر از کار افتاده و فاقد عقل و فکر. بس است حماقت.
-- بدون نام ، Jun 22, 2010 در ساعت 03:33 PM