رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات مربوط به انتخابات > «اعتراف تاجزاده، اعتراف یک فرد نیست» | ||
«اعتراف تاجزاده، اعتراف یک فرد نیست»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comپس از گذشت یکسال از دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری، رویدادهای حاصل از آن، بهویژه حرکت موسوم به جنبش سبز، هنوز مهمترین و بیشترین اخبار را در صحنهی سیاست داخلی ایران به خود اختصاص داده است.
انتشار نامهی مصطفی تاجزاده، عضو رهبری جبههی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در روز ۲۳ خرداد، یکی از این اخبار قابل توجه بود. مهمترین و شاید کمسابقهترین وجه این نامهی سرگشاده، مطالبی باشند که او تحت عنوان «اعترافات من» نوشته است. مطالبی که اعتراف به خطای او، و آنچنان که خود میگوید «خط امامیهای آن دوره و اصلاحطلبان کنونی» محسوب میشود. او به موارد مشخصی اشاره میکند که پرداختن به آن تاکنون، لااقل در جایگاهی که تاجزاده قرار دارد، مرسوم نبوده است. او میگوید: «اعتراف میکنم اگر در زمان خود در مقابل مواجههی نادرست با آیتالله شریعتمداری و برای حفظ حریم مرجعیت اعتراض میکردیم، کار به جایی نمیرسید که امروز حرمت مراجع و عالمانی همچون مرحوم آیتاله منتظری، آیتاله وحید خراسانی و دیگران مورد تعرض قرار گیرند.» او همچنین از تحمیل یک سبک خاص زندگی به شهروندان و دخالت در حریم خصوصی آنها معذرتخواهی کرد. مخاطبان مصطفی تاجزاده در این نامه، شهروندان عادی جامعهی ایران و گروههای سیاسیای هستند که تحت پیگردها و سرکوبهای سخت قرار گرفتهاند، و میتوانند خانوادههای همهی آسیبدیدگان از سلسله رویدادهای اخیر باشند. جایگاه واقعی این نامه در اخلاق مبارزهی سیاسی در ایران کجاست؟ آقایان حسن شریعتمداری، تحلیلگر سیاسی و فرزند آیتاله شریعتمداری و نیز مهدی فتاپور از اعضای رهبری سازمان فداییان خلق اکثریت، از سازمانهایی که در دورهی مورد اشارهی تاجزاده مورد خشونتهای یادشده قرار گرفتند، در این بحث شرکت دارند. آقای شریعتمداری معتقد است که این نامه حاوی ارزش بهخصوصی است و ادامه میدهد: وقتی بازیگران سیاسی به دموکراسی هم فقط به عنوان یک بازی اجتماعی نگاه کنند و ارزشهای آن درونی و عمیق نشده باشد، خواهناخواه مسئلهی مهم برای آنها تعادل نیرو و عرصهی واقعاً موجود سیاسی است. ولی درون بعضی از این بازیگران سیاسی بهتدریج تفکر دموکراتیک تعمیق پیدا میکند و به سئوالات اساسی برمیگردند که آیا آنچه ما میکنیم و یا کردهایم، با ارزشهایی که تبلیغ میکنیم و با راههایی که برای آن میکوشیم، هماهنگی داشته است؟ چرا ما دچار تحول شدهایم؟ آیا فقط بد روزگار بوده که ما را از گردونهی قدرت خارج کرده و بهناچار جایگزینی جز رویکرد دموکراتیک نداشتیم؟ بهنظر من تاجزاده از آن سلسله آدمهایی است که صمیمی است و بازی دموکراسی او را به تفکر دربارهی ارزشهای دموکراتیک و حقوق بشری سوق داده است.
این سوق داده شدن به ارزشهای حقوق بشری و این تفکری که شما میگویید، امروز در جایگاه ویژهای قرار دارد. در عین این که هنوز رهبری آیتاله خمینی و اهداف و آرمانهای اولیهی انقلاب مورد تأیید ایشان است، معتقدند که باید در مقابل رویدادهایی مثل رفتاری که با آیتاله شریعتمداری، پدر شما! شد، موضع میگرفتند. بهنظر شما این دو قابل جمع هستند و آیا این باز امروز یک تناقض در اندیشه ایشان نیست؟ چون اگر به موردی مثل مورد پدر شما اشاره کنیم، در واقع نوعی تقابل میان ایشان و آیتالهی خمینی وجود داشته! به نظر من این قضیه دو بعد دارد که باید به هر دوی آن نگریست. یک بعد این است که اصولاً نیروهای انقلابی در برابر پدر من، به این دلیل پشتیبان آقای خمینی بودند، که علاوه براین که در وجود ایشان مستحیل شده بودند، یک نوع نگرش بیمارگونهای به ارزشهای لیبرالی و دموکراسی داشتند. لیبرال آن روزها فحش بود و پدر من و مهندس بازرگان در حقیقت نمایندهی تفکر لیبرالی آن دورهی جامعه بودند. بنابراین صرف نظر از اعتقاد آقای تاجزاده و دوستانشان به آقای خمینی، به روش انقلابی و ارزشهای انقلابی که خشونت هم جزءلاینفک آن بود، اعتقادی ناگزیر داشتند. آقای تاجزاده به این مرحله رسیده است که از این رویکرد انتقاد کند. منتهی به چالش طلبیدن اسطورهای مانند خمینی که نسلی او را پرستید، برای آقای تاجزاده به این زودی ممکن نیست. آیا این به نظر شما گشایندهی یک نوع راه نقد نسبت به آقای خمینی در میان هواداران و پیروان ایشان نیست؟ البته ایشان در جای دیگری میگوید که ما متوجه فرق میان اسلام دورهی عصمت و اسلام دورهی غیبت، نشدیم. ما آدمهای میانمایهای بودیم که سعی کردیم در دوران غیبت همان الزامات دوران عصمت را برگزینیم. این یک برخورد مستقیم به تفکر آقای خمینی است. برای این که آقای خمینی بود که میگفت: در دورهی غیبت، فقیه همان وظایفی را دارد که امام در دوران عصمت داشت. بنابراین از لحاظ ایدئولوژیک، کاملاً آقای خمینی را به چالش طلبیده است، اما هنوز آن تصویری که از اسطورهی خمینی در ذهن دارد، دچار شکست نشده است. البته من حق میدهم. این پروسهی بسیار سختی است در پیوند با اسطورهای که در جوانی، در ذهن آدم جایگزین شده و صدالبته نیاز به فرصت والبته صمیمیت دارد. من نمیدانم که درجهی صمیمیت آقای تاجزاده در برخورد به این قضیه چیست، اما معتقد شدهام که ایشان فراتر از بازیهای سیاسی و صمیمانه به این نتایج رسیده است. فکر میکنید جبههی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ممکن است چه برخوردی در این زمینه با آقای تاجزاده داشته باشند؟ اگر این حرکت از جانب سازمانهای متبوع ایشان نفی شود، آیا هزینهی سیاسیای که پرداخت میشود، برای جنبش مناسب است؟ دموکراسی فقط یک بازی اجتماعی نیست! دموکراسی مرتبط با ارزشهای دموکراتیک و حقوق بشری است. آن کسی که بازی دموکراسی را فقط یک بازی شطرنج اجتماعی میداند و قبیلهگرایی و گروهگرایی در آن مهمتر از بازگشت به ارزشهای دموکراتیک است، از دموکراسی هیچ چیز نفهمیده است. بودن با چنین گروهی منجر به تسلط دموکراسی و تثبیت آن در عرصهی جامعه نخواهد بود. من از حالا هیچ قضاوتی نمیکنم نسبت به مشارکت و بقیهی دوستان ایشان، برای این که حدس میزنم پروسهای مشابه در آنها هم اینجا و آنجا شروع شده است. اندیشههای نو و آقای مهدی فتاپور در اهمیت نامهی تاجزاده میگوید: صحبتهایی که آقای تاجزاده در این نوشتهشان مطرح کردهاند، از چند نظر حائز اهمیت خیلی بالایی است. اولاً روی این موضوع باید تکیه کرد که ایشان زندانی هستند و در فاصلهی مرخصیای که گرفتند، توانستند از این فرصت استفاده کنند، این مسائل را مطرح کنند و بعدهم به زندان برگردند. یعنی همهی مطالبی را که مطرح کردهاند، به عنوان یک عامل فشار در برابر ایشان به کار گرفته خواهد شد. پس با توجه به این موضوع و مطالبی که ایشان مطرح کردهاند، شجاعتی که در این زمینه از خود نشان دادهاند، قابل تحسین و قابل تقدیر است.
دومین موضوع این است که ایشان در نوشتهشان احساسی را به درستی به خواننده میدهند: فردی که این حرفها را دارد میزند، عواقب و اثرات آن فجایعی را که در آن دوره رخ داده، لمس کرده است؛ کسی که در دوران جوانی با انگیزهی دیگری در یک انقلاب شرکت کرده و امروز، وقتی برمیگردد و به دوران گذشتهاش نگاه میکند، میبیند آنچه کرده با آنچه ادعا میشد و دلشان میخواست، از زمین تا آسمان فرق کرده است. من در نوشتهی ایشان، چنین ناراحتی و چنین فشار سنگینی را دیدم. از این نظر نوشتهی ایشان، نوشتهای مثبت و اثرگذار است. اثرگذاری در چه حوزه و به چه معنا؟ البته نقد نسبت به آن دوران و به کسانی که در آن دوران مسئولیت داشتند، اولین بار نیست. ما از دوران دوم خرداد تا به امروز مرتب شاهد این بودهایم که کسانی که خودشان زمانی در این پروسه شرکت داشتند، در اثر مسئولیتها و مسائل جدیدی که پیش آمده است، برگشتهاند و نگاه کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که چه اشتباهات بزرگی داشتهاند. این کار اولین بار توسط کسانی که سفارت آمریکا را تسخیر کرده بودند و آن زمان در دفتر تحکیم وحدت بودند، ازجمله آقای عبدی و دیگران مطرح شد. صحبتهای آقای تاجزاده از یک نظر بسیار جالب است که تنها به یک موضوع کلی تکیه نمیکند. مسائل معینی را طرح میکند و مهمترین موضوعاتی را که در آن دوره طرح شد، مورد نقد قرار میدهد. یعنی مسئلهی هتک حرمتی که در رابطه با آیتالله شریعتمداری مطرح شد را به صراحت مطرح میکنند؛ یا برخوردی که با لیبرالهایی چون آقای بازرگان، آقای سحابی یا دیگر کسانی که در آن دوره بودند صورت گرفت؛ همینطور برخورد با سازمانهایی مثل سازمان ما. بهنوعی که کسانی که میخواستند فعالیت سیاسی کنند، تحت شدیدترین فشارها قرار میگرفتند. ایشان همچنین مسئلهی تحمیل نوعی از زندگی به مردم، جوانان و زنان کشور را که میخواستند جور دیگری زندگی کنند مطرح میکند. از این جهت به نظر من برخورد ایشان بسیار مثبت و تأثیرگذار است. شما بین مبانی اعتقادی و اهداف سیاسی آقای تاجزاده که همچنان مواضع اول انقلاب بهشمار میآیند، با آنچه امروز فکر میکنند، تناقضی نمیبینید؟ در عین اعتقاد به آرمانهای انقلاب اسلامی، چگونه میشد در برابر مسائلی مثل در تنگنا قرار دادن آقای شریعتمداری یا مسئلهی اعدامهای دههی ۶۰ موضعگیری کرد؟ در رابطه با بحثی که ایشان مطرح میکنند، باید در نظر گرفت که برخورد به گذشته یک پروسه است. طبیعتاً من هم فکر میکنم که بسیاری مسائل است که در مجموعهی تفکر و در مجموعهی عملکرد آن کسانی که آن زمان مسئولیت داشتند و امروز به جنبش اصلاحات پیوستهاند، باید بیشتر مورد بررسی قرار گیرد. مسائل و فجایعی که در زندانها گذشت، مسئلهی اعدامهای سال ۶۷، مسئلهی نقشی که ایران در ادامهی جنگ داشت و کشتهشدن اینهمه مردم! این مورد نظر من نیست که مسائلی که آقای تاجزاده مطرح کردهاند، یک نقد کامل از گذشته است، بلکه یک گام بسیار بلند است. باید فراموش نکنیم که این گام امروز در ابعاد مختلف دارد برداشته میشود. شما میبینید که تعداد زیادی از افرادی که در آن دوران مسئولیت داشتند یا در بنیانگذاری جمهوری اسلامی شرکت داشتند، امروز دارند فکر میکنند. این فکرها امروز دارد مطرح میشود و دارد نیرو میگیرد. نیروگرفتن این فکرها میتواند شرایط یک وحدت ملی را بهوجود بیاورد؛ شرایطی بهوجود بیاورد که همهی نیروها دست به دست هم دهند و بتوانند بر مشقاتی که به کشور ما آمده است غلبه کنند. باید از آن استقبال کرد و در عین حال بحث را ادامه داد. من فکر میکنم چنین تناقضی که در این صحبتها وجود دارد، در مباحث بعدی و در برخورد و نقد و در صحبت و دیالوگ متقابل قابل تعمیقاند. پیشبینی یا انتظار شما از برخوردی که مجموعهی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نسبت به این رویکرد نشان خواهد داد چه هست؟ سازمان مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی، امروز زیر ضرب هستند و پایداری بر مواضعشان به نظر من در مورد این دو سازمان از همهچیز مهمتر است؛ این که بایستند روی مواضعی که گرفتهاند، هم در رابطه با اصلاحات و هم در رابطه با جنبش سبز. در حمایت از آقای تاجزاده منظورم است! برداشت من این است: تمام مسائلی که چه در صحبتهای آقای تاجزاده مطرح شده، چه در مورد کسان دیگری که خیلی وسیعتر از آقای تاجزاده مطرح کردهاند، کسانی که حتی به قتل عام سال ۶۷ پرداختند یا نسبت به عملکرد خود آقای خمینی انتقاداتی را مطرح کردهاند، اینها نشانههای نوعی تفکر جدید در مجموعهی آن نیروی اجتماعی است که همهی احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی را دربرگرفته است. این صحبتها، صحبتهای یک فرد نیست. بنابراین من فکر میکنم باید این صحبتها را در فضای درک متقابل همدیگر ادامه داد. من فکر میکنم در درون سازمان مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی هم این مباحث به طور جدیتری در آینده مطرح خواهد شد و تناقضاتی که در این صحبتها مطرح میشود، برطرف خواهد شد. |
نظرهای خوانندگان
حسن شریعتمداری و مهدی فتاپور هم جسارت و شجاعت تاجزاده را داشته باشند و به خطاهای خودشان اعتراف کنند!
-- مهران ، Jun 18, 2010 در ساعت 03:55 PMآقای تاج زاده امیدوارم در حکومت آینده به نفع کسانی که در آن ایام سخن به حق می گفتند و عمل شایسته می کردند کنار روید
-- منصف ، Jun 18, 2010 در ساعت 03:55 PMیواش ...یواش اصلاح طلبان دارند به سده 16 میلادی وارد میشوند و ارزش گفتمان جدایی دین از حکومت را درک میکنند .
-- بهنام ، Jun 19, 2010 در ساعت 03:55 PMخیر آقای فتاپور عزیز! این صحبت ها، صحبتهای یک فرد است و بس. ما چنان شجاعت و صداقت تشکیلاتی را نه در میان احزاب و سازمانهای اصلاح طلب و نه حامیان قسم خورده خارج از کشوری ایشان، سراغ نداریم. این جناح عادت کرده هر چیزی را به نام خودش مصادره کند از خمینی گرفته تا جنبش سبز چه رسد به اعترافات اعضایش. من نمی گویم که همه شان رسما کار آقای تاج زاده را تکرار کنند اما شما هم از رنگ کردن زاغچه به جای قناری دست بردارید. لطفا!
-- آرش نیکنام ، Jun 19, 2010 در ساعت 03:55 PMامیدوارم راهی را که آقای تاج زاده شروع کرده دیگران نیز ادامه دهند. در واقع این راه توسط آیت الله منتظری شروع شد... بخصوص چپ های ایرانی باید این راه را ادامه دهند. چون سهم منفی آنها نیز در تاریخ معاصر ایران کم نیست. تنها راهِ اعتمادسازیِ دوباره اذعان به این خطاهاست.
آلمانها بعد از شکست فاشیسم، سالها درباره ی نقش خود در روی کار آمدنِ نظام فاشیستی هیتلر سکوت کردند. در جریان جنبش 1968 بود که پاره ای از افرادی که بقایایِ نظام فاشیستی را در نظام پس از جنگ می دیدند شروع به سخن گفتن و اعتراف در باره ی گذشته کردند. مکتب فرانکفورت زاده ی این جوِ اجتماعی بود که با نگاهی انتقادی به زمینه های اجتماعی-روانی فاشیسم پرداخت. این جریان بعدها به جریان «هضم گذشته» معروف شد که هنوز هم ادامه دارد و یکی از پایه های اصلی دموکراسی آلمان است.
-- سعید ، Jun 19, 2010 در ساعت 03:55 PMسوالی که پیش می آید این است که:
چرا برای نخبگانِ ما در همه ی سطوح سخت است که به اشتباهاتی گذشته ی خود اعتراف کنند؟ آیا این پدیده به اجتماعِ ما برمیگردد که خواهان اسطوره ای بودنِ بزرگانش است؟ تصویر انسان کامل، بتی که نباید شکسته شود؟ یا این که نخبگانِ ما به آن درجه از «در-خود-اندیشی» و «نگاه انتقادی به خود» نرسیده اند که به این کار بپردازند و بر اجتماعی شدن چنین منش دموکراتیکی اصرار بورزند؟ یا اینکه این تعامل دو طرفه است؟
تاجزادهها، سمبل حماقت یک طیف روشنفکر اسلامی- سیاسی ایران هستند، تا وقتی در سایه قدرت بودن با چانهزنی از بالا و لاس زدن با پایین به رذالت سیاسی خود از طریق ازبین بردن ناخودیها ادامه میدادند ولی حالا با اختلاف بر سر شیوهٔ حکمرانی و جنگ قدرت در درون رژیم به شهرت افتادند و مطرح میشوند ، این سناریوها برای طولانی کردن عمر حکومت مذهبی-نظامی جمهوری اسلامی نوشته شده ، بقای این رژیم در ایجاد، تداوم و مشغول شدن در بحران است. تاجزادهها با اندیشههای زنگ زدهٔ دینی ، خواهان بوجود آوردن جامعهای هیچ کجا پیدا هستند که در آن امّت اسلامی هم خدا را داشته باشند و هم خرما را ! ملت ایران باید تاوان اشتباهات این افراد که جوجه فاشیستهای دیروز و خوروسهای دمکرات امروز هستند را بدهد. قوقولی قووو
-- ایراندوست ، Jun 19, 2010 در ساعت 03:55 PMامید وارم آقای تاج زاده در حکومت بعدی به نفع کسانی که در دهه 60 سخن حق می گفتند و شایسته عمل می کردند کنار برود.
-- منصف ، Jun 19, 2010 در ساعت 03:55 PMلطفا نظر من را بازتاب دهید مگه این یه رسانه آزاد نیست؟؟؟؟
چه صداقت مثال زدنی. ای کاش سایر وطن دوستان و مخالفین خارج و داخل نشین هم همین کار را می کردند، همانطور که بعضی هم کرده اند. هزینه این شهامت برای تاج زاده سنگین خواهد بود در حالی که بسیاری در عافیت هستند و حاضر نیستند سری به خودشان بزنند.
-- ممدآقا ، Jun 19, 2010 در ساعت 03:55 PMقدمی مثبت! حرکت بعدی، تعیین و تکلیف با خمینی و نظریات واپسگرای او و کسیکه بنیانگذار فریب و دروغ و تجاوز و خشونت و قتل و ترور بوده است، و بستن پرونده او برای همیشه، به عنوان ننگی در تاریخ ایران و جهان.
-- Mehdi ، Jun 19, 2010 در ساعت 03:55 PMمهدی،
و چه ماهرانه فراماسونری چپ بار دیگر به کمک ارتجاع سیاه آمد و جنبش طبقه متوسط ایران را برای دموکراسی و آزادیهای اجتمایی در قالب جمهوری ایرانی (نه عربی -روسی ) به شکست کشانید . درست مثل جنبش های دیگر از میرزا کوچک خان تا خیابانی تا مصدق تا انقلاب ۵۷ تا بازرگان و بنی صدر تا امروز .
-- shokoh ، Jun 20, 2010 در ساعت 03:55 PMبعضی ها فکر میکنند اگر دو تا کلمه مصدق و ک گ ب بگذارند توی متن سراسر ضد اسرائیلی و آمریکایی و یهودی ( حرف اصلی پیک نت توده ای همین است : ضدیت با یهود ، ضدیت با سلطنت ، ضدیت با غرب خصو صا امریکا ) آنوقت مردم دم حزب توده را زیر قبای گشاد به اصطلاح سکولار نمیبینند . مصدق نه ضد یهود بود نه ضد اسلام نه ضد سلطنت !
سکولار ضد هیچ قوم و دینی نیست
سکولار ضد امریکا و غرب نیست
سکولار فقط هوادار عدم دخالت هر نوع ایدیولوژی و دین و باور های سخت تغییر ناپذیر و سکتاریستی است
چه حاکمیت دین باشد در حکومت چه کمونیسم چه مارکسیسم چه ضدیت با سلطنت باشد چه ضدیت با جمهوریت چه ....
آنچه نمایندگان مردم تصویب کنند قانون میشود و اجرا تا روزی که مردم ان را لازم ندانند . پس نمیشود مالکیت خصوصی را لغو کرد اگر مردم ان را میخواهند . نمیشود جلوی رفتن مردم را به مسجد یا کنیسه یا کلیسا یا معبد گرفت . نمیشود مردم را مجبور کرد به آنجا ها بروند .
نمیشود علیه هیچ دین یا قوم یا اندیشه ای اعلان جنگ داد یا پخش تنفر کرد .
همه احزاب آزادند ! حتا احزاب طرفدار سرمایه داری و سلطنت !
اصلا با دین و مارکسیسم و کمونیسم هم خوان نیست . چون آنها میخواهند ارزشهای خودشان را تحمیل کنند به اسم جبر تاریخ و یا جبر الهی !
توده ایها که دائم با شرایط رنگ عوض میکنند تا در صحنه بمانند و همه حرکت ها را از داخل به پوسانند بعد از ریش گذاری در ۵۷ و شاشیدن به انقلاب ضد استبدادی ۵۷ حالا نقاب سکولار! زده اند .
بر سکولار های واقعی است که قبل از بسته شدن این نطفه شوم ان را افشا کنند .