رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات مربوط به انتخابات > «بین دولتمحوری و جامعهمحوری قرار داریم» | ||
«بین دولتمحوری و جامعهمحوری قرار داریم»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comجلوگیری از سخنرانی سیدحسن خمینی، در روز چهاردهم خردادماه، در سالگرد وفات آیتالله خمینی و در کنار آرامگاه او، بنا به مجموعهای از دلایل، تنها یک اعتراض گروهی علیه یک شخص ارزیابی نمیشود.
سالگرد وفات رهبر انقلاب سال ۱۳۵۷، شرایط خاص سیاسی- اجتماعی ایران و همچنین موقعیت سیدحسن خمینی، بهعنوان نوهی رهبر انقلاب، موجب میشود که این واقعه، فراتر از اخبار و رویدادهای معمول، مورد بررسی قرار بگیرد. به همین منظور با آقای تقی رحمانی، نویسنده و تحلیلگر سیاسی ملی- مذهبی گفتوگویی کردهام: مهمترین اتفاقی که سعی میکنند پشت قضیهی برخورد نامناسب با آقای سیدحسن خمینی- که اخیراً بعضی از ارگانهای مطبوعاتی او را سیدحسن مصطفوی مینامند- پنهان کنند، ادعای جمعیتی بود که ابتدا گفتند پنج میلیون، بعد گفتند دستکم دو میلیون، ولی بعد حتی خودشان نیز ادعا نکردند که جمعیت چند میلیونی بوده است. حال باید دید که آیا این عدم بسیج به خاطر عدم توانایی مالی بوده یا ریزش و امثالهم مطرح بوده است. چون بهنظر من، با توجه به این که این مراسم را جناح خاصی در داخل حاکمیت با مدیریت خاص رهبری میکرد، این مسئله مهمترین پدیده بود.
آنقدر ناهماهنگی در این زمینه زیاد بوده که به گفتهی روزنامهی «جوان آنلاین»، بعد از سخنرانی سیدحسن خمینی و آقای انصاری با وزیر کشور درگیر شدهاند و به ادعای این روزنامه، وزیر کشور بهخاطر کتکی که خورده، در بیمارستان بستری شده است. شما این خبر را باور میکنید؟ من به خبر کاری ندارم، بلکه توجهام به کشمکشی است که آنقدر هست که روزنامهی جوان بهوجود آن اعتراف کرده است. پس نشان میدهد که مدیریت خاص تقریباً جناحی بوده است. آیا حمله به سیدحسن خمینی در این شرایط، ویژگی خاصی دارد؟ آقای حسن خمینی تاوان سنگینی بهخاطر پذیرش آقای کروبی و همچنین برای شرکت در عروسی پسر آقای میردامادی داد. سیدحسن خمینی، الان دو یا سه ماه است که مورد حملهی روزنامههای جناح دولت قرار دارد. شاید هم ایشان را بهعنوان کاندیدای احتمالی ریاست جمهوری دور آینده مورد هدف قرار دادهاند تا بشود او را از همین الان از میدان خارج کرد، یا این که اصلاً بهخاطر مواضعی که دارد، میخواهند کاری کنند که خود را تنظیم کند. از این دو حالت بیرون نیست. آقای رحمانی، اهمیت واقعی این رویداد در کجاست؟ باید در سیاستهای آیندهی حاکمیت دنبال آن بگردیم یا این که ماجرا در همینجا تمام شده است؟ این رویداد هم در چهارچوب سلسله برنامههایی میگنجد که جناح مقابل در برابر جنبش سبز دارد. حاکمیت در عین حال که معتقد است جنبش سبز وجود ندارد، اما همهی کارها و اعمالش تحتالشعاع وجود این جنبش است. از سوی دیگر، جنبش سبز توانسته در میان لایههای مختلف حکومت، دیدگاهها و گرایشهای گوناگونی بهوجود بیاورد. وقتی یک جنبش، حتی اگر تاکتیک بروز خیابانیاش هم دچار کندی شده باشد، بروز استراتژیک، سیاسی و تعیین کنندهای بر حرکات حاکمیت دارد، موجب میشود که جناح مقابل هم یکسره بیاندیشد که با این جنبش چه باید بکند. حال این که چه اتفاقی میافتد، بستگی به برخورد دو طرف دارد. برخورد رهبران جنبش سبز در مقابل این رویدادها چگونه باید باشد؟ من قبلاً مقالهای در مورد چه نباید کردهای جنبش سبز بهنام «راهبردهای ناکام یا چه نباید کردها؟» نوشتهام که در برخی از سایتها آمده است. در این مقاله هم تاکید کردهام که جنبش سبز تاکنون تیزهوشانه توانسته برخی از حملات مستقیم را جاخالی بدهد و خود را نجات بدهد. یعنی جنبش سبز با مسائل برخورد کلاسیک نکرده است. یکسری مرزبندیهای قاطع و صریح که معمولاً میان روشنفکران و احزاب رسم است را اتخاذ نکرده یا حتی در قبال دولت احمدینژاد، او را گرچه مشروع نمیداند اما مسئول خوانده است. اینها مواضعی بودهاند که جنبش سبز گرفته و بدنهی جنبش هم بهنوعی آنها را تایید کرده است. این مواضع باعث میشوند که جنبش، نوعی دفاع و قدرت مانور هم داشته باشد و این قدرت مانور را حفظ کند. آیا موضعی که آقایان کروبی و موسوی در اینباره گرفتهاند، در چهارچوبی که مدنظر شما است میگنجد یا میتوانست نوع بهتری هم طرح شود؟ توصیهی من به این دو بزرگوار این است که در گفتوگو با افراد قدرتمند و حاکمیت، حرفهایشان را حقوقی، منصفانه، همراه با دلیل و استدلال و مستقیم بزنند و باب گفتوگو را بهطور رسمی، علنی و شفاف در منظر افکار عمومی بگشایند. چون جنبشی که معتقد است مدنی است، در چهارچوب قانون اساسی فعالیت میکند، اعتقاد به قانون اساسی دارد و بهعبارتی، هزینهی اعتقادش به قانون اساسی را پرداخته است، باید نان این اعتقادش را هم بخورد. پیشنهاد مشخصتان در این زمینه چیست؟ همانطور که به شکل رسمی تقاضای مجوز راهپیمایی برای ۲۲ خرداد کردهاند و کار خوبی هم کردهاند، اگر انتقادی به رییسجمهور و هرکدام از ارکان حکومت دارند، قانونی، شفاف و حتی سرگشاده در منظر افکار عمومی مطرح شود. یعنی مردم بدانند که آنها دارند با مقامات حکومت سخن میگویند. بهطور مشخص، شبیهسازیهایی که الان دارد روی آقایان موسوی و کروبی و امثالهم میشود، بهتمامی قابل پاسخگوییاند. منتها تاکید من بر حقوقی، قانونی و علنی حرف زدن است. از این صحبتهای شما چنین بهنظر میرسد که موضعگیری اخیر آقایان موسوی و کروبی در قبال این رویداد، مورد تایید کامل شما نیست. آیا همینطور است؟ بهنظر من، باید به آقای موسوی و آقای کروبی، با توجه به شرایط اجتماعی و موقعیتی که در آن قرار گرفتهاند، ظلم و ستمی که در حق آنها روا میشود و رگبار اتهامات ناروایی که هر روز کیهان و امثال آن بر آنها میبارند، حق داد که گاهی عصبانی بشوند. میشود به آنها حق داد، منتها باید این گفتوگوها انجام بگیرد و این توصیهها بشود؛ گفتوگوها مستقیم، شفاف، علنی، قانونی و در عین حال مدنی صورت بگیرد. نامهی سرگشاده خطاب به مقامات، خیلی مدنی و قانونی، با چه واکنشی روبهرو میشود؟ میتواند هیچ پاسخی نگیرد، کمااینکه بسیاری از این نامهها پاسخی نداشتهاند. این رفتار دو خاصیت دارد: یکی این که تبدیل به یک سنت مدنی میشود. دوم اینکه تأثیر میگذارد. به این شکل که اگر پاسخ مناسب نگیرند، موجب ریزش در درون خودشان میشود. ریزشی که هماکنون در جناح حاکم در حال وقوع است، خیلی جدی است. آنقدر جدی است که تمام افکار یک جناح را معطوف به جنبش سبز کرده است. چندماه پیش آقای قالیباف گفت: «۱۴ماه است که هیچ اقدام مهمی در کشور صورت نگرفته است». اینها همه مسئله است. به اعتقاد من، دو اثر میگذارد: یکی این که گفتمان مدنی جدیدی در ایران خلق میکند و این بسیار باارزش است. دوم این که صددرصد، اگر مخاطبها درست برخورد نکنند، بهضررشان تمام خواهد شد. یکی دیگر از توصیههای شما، شکایت به نهادهای قضایی است، اما در ماجرای اخیر، آقایان موسوی و کروبی که نمیتوانند بهجای انتشار بیانیه، شکایت کنند. چون خواهند گفت که آنها در این میان نقشی نداشتهاند. الان آقای موسوی و آقای کروبی در هر مراسمی متهم به امریکایی بودن میشوند و مورد خطاب «مرگ بر...» قرار میگیرند. در حالی که بخش عظیمی از جناح راست معتقدند این دو جنایتکار و خائن نیستند. معتقدند که آنها اشتباه کردهاند، اما حاضر نیستند بپذیرند که دشمن شدهاند. مثالی میزنم: خانم شیرین عبادی از طریق وکلایش از روزنامهی کیهان شکایت کرد. روزنامهی کیهان هم آمد مواضعی گرفت. ولی بعد از مدتی خود روزنامهی کیهان مدعی بود که اصلاً چرا قوهی قضاییه شکایت «یک عنصر بهایی و ...» را پذیرفته است. خود این باعث شد که قوهی قضاییه بهچالش کشیده شود. حکم آقای حسین شریعتمداری هم جالب بود. به او گفتند: «شما در نوشتن مطالب خودت دقت داشته باش.» بهنظر من، اگر این روندها ادامه پیدا کند، بعد از مدتی خودبهخود تأثیر میگذارد. بهخصوص وقتی آقای موسوی، آقای کروبی یا آقای هاشمی و... بیایند و در زمان مناسب یکسری مواضع شفاف، علنی و حقوقی نسبت به هرکدام از مقامات نظام، با حفظ اصول همحقوقی بودن بگیرند. آیا با توجه به روندی که در این یکساله طی شده، هنوز شما روندهای قانونی مبارزه را راهگشا میدانید و در اهداف و برنامههایی که جنبش سبز در مقابل خود دارد، ظرفیتی برای آن میشناسید؟ ما یک سری اهداف، یک استراتژی و یک تاکتیک داریم. اینها نباید قاطی بشوند. هدف ما بهدست آوردن پنج اصلی است که در بیانیهی آقای موسوی و مواضع آقای کروبی گنجانده شدهاند: آزادی بیان، آزادی تجمعات و امثالهم. برای رسیدن به این اهداف، یکسری استراتژی و تاکتیکهایی داریم. گفتوگوی مدنی مسئلهی بسیار مهمی است و بهنظر من، ظرفیت حقوقی یکی از ظرفیتها است. ظرفیت حقوقی فقط شکایت به قوهی قضایی نیست. ما میتوانیم به قوهی قضاییه شکایت کنیم، شاید اثر نداشته باشد، اما وقتی نامهای خطاب به احمدینژاد یا هر مقام دیگر جمهوری اسلامی بنویسید و وقتی حرفی میزنند، آن را مستدل رد کنید یا آنها را مستقیم خطاب کنید، مسئولیتهایشان را یادآور شوید و از آنها بخواهید این یا آن اقدام را انجام بدهند، در بدنهی حاکمیت تولید پرسش میکند. نحوهی پاسخگویی به چنین نامه و سئوالی دو جور است؛ اگر مناسب باشد که جنبش جلو میرود. اگر مناسب نباشد، در بدنهی حاکمیت ریزش ایجاد میشود. ضمن این که رهبری جنبش سبز، بهخصوص در جمع، ادعا ندارند که بخواهند پست و مقام بهوجود بیاورند. در حقیقت میخواهند هرطوری هست، ما کاری کنیم که به خواستههایمان برسیم. |
نظرهای خوانندگان
گفتگوی بسیار خوبی بود. متشکر
-- بهداد بردبار ، Jun 9, 2010 در ساعت 11:44 PM