رادیو زمانه > خارج از سیاست > دین و مذهب > سکولاریزاسیون و رفع تبعیض | ||
سکولاریزاسیون و رفع تبعیضمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comگفتوگوی دیشب برنامهی «روی خط زمانه» به بررسی سکولاریسم در شرایط سیاسی فعلی ایران و در ارتباط با جنبش سبز اختصاص داشت.
آقای رضا علیجانی، نویسنده و پژوهشگر ملی- مذهبی، معتقد بود که حوزهی بحث سکولاریسم و سکولاریزاسیون را در شرایط فعلی ایران، روی مسائل اجتماعی باید متمرکز کرد و در واقع جدایی نهاد دین از دولت، میتواند مبنای فعالیتهای سیاسی جاری باشد و مفاهیم نظری و تئوری در این رابطه را میتوان در پرانتز گذاشت. اما صاحبنظران اندیشهی سکولاریستی در اندیشهی غیردینی یا لائیک، به این تفاوتها چگونه میاندیشند؟ این بحث را همراه با مقایسههای محدودی، با دکتر محمدرضا نیکفر، فیلسوف اجتماعی از این طیف، درمیان گذاشتهام. آقای نیکفر، بهنظر میآید که در ایران اجماعی در مفهوم سکولاریسم حاصل شده است و آن این که جدایی نهاد دین از دولت مبنا باشد و نه حتی جدایی از همهی عرصههای سیاسی. برخورد شما با چنین توافقی چگونه است؟ بله! ابتدا ببینیم که آیا روشنفکران دینی، اصطلاح سکولاریسم و یا صفت سکولار را درست بهکار میبرند یا نه.
آقای عبدالکریم سروش در تقسیمی که کرده، بین سکولاریسم فلسفی و سکولاریسم سیاسی تفاوت گذاشته است. آقای کدیور، سکولاریسم عینی و سکولاریسم ذهنی را از هم جدا کرده است. بقیه هم بهنوعی بین سکولاریزاسیون سیاسی و انواع و اشکال دیگر سکولاریزاسیون تفاوت گذاشتهاند و میگویند ما این تکه را قبول داریم. خُب جای خوشبختی است سکولاریسم سیاسی را قبول دارند. چون قبلاً چنین چیزی را نمیپذیرفتند. یعنی ورشکستگی حکومت دینی باعث شد که دوستان این پیشرفت فکری را داشته باشند. اما نگاه کنیم ببینیم صفت سکولار بهچه معنا است. در معنایی کاملاً توصیفی و بدون این که ارزشگذاری کنیم. یکوقت این صفت معنای عصری را توصیف میکند، بهخاطر اتفاقی که در این عصر افتاده است؛ یعنی در عصر جدید. آن اتفاق چه بوده است؟ اتفاق مهمی که افتاده، این است که در این عصر جهان در توضیحی که علم و دانش برای آن دارد خودبنیاد شده است. یعنی جهان را، و حوزههای مختلفی را که جهان دارد، با خودش توضیح میدهند. این به معنای آن نیست که حتماً فرد ایمان ندارد. در این معنا یک نفر میتواند حتی اعتقاداتی داشته باشد، ولی در مفهوم دورانی کلمه، سکولار بیاندیشد. چنانکه دیگر برای توضیح کیهان و توضیح طبیعت، کمتر به آیات و احادیث رجوع میکنند. بلکه حتی بسیاری از مؤمنان هستند که وقتی وارد آزمایشگاه میشوند، جهان را آنگونه توضیح میدهند که فقط با عوامل موجود در این آزمایشگاه قابل توضیح باشد. بنابراین، بهنظر میرسد شما نباید با توافقی که دینداران ایران بر سر مفهوم سکولاریسم که جدایی نهاد دین از نهاد دولت را توضیح میدهد، مخالف باشید. نه! شما درنظر بگیرید که من فقط یک معنای سکولاریسم را بهکار بستم. آنها اگر میگویند فقط یک معنا از سکولاریسم را میپذیریم و معنای عصری را قبول نداریم، برای من تعجبانگیز است که با چه توضیحی میگویند ما با عصر سکولار یا منطق خودبنیاد جهان مخالف هستیم. در وسعتی که شما طرح میکنید، مفهوم سکولاریسم در حوزهی ذهن یا فلسفه مطرح میشود. اما در روند سکولاریزاسیونی که در ایران وجود دارد و در شرایط فعلی ممکن و مقدور است، اندیشهی این دوستان بهنظر میآید که ایرادی ندارد؟ این اندیشه دقیقاً ایراد دارد! عمل سکولار در ایران، تأسیس دارالفنون است. یعنی از زمانی که دارالفنون تأسیس شد، عصر سکولار در این مفهومش، گسترش پیدا کرد. از زمانی که پزشکی مدرن رخ داد، جهانبینی سکولار گسترش یافت. آیتاللهها وقتی مریض میشوند، خود را به ضریح حضرت نمیبندند. برای معالجه به لندن میآیند. بنابراین در این عمل مشخص، سکولار عمل میکنند. یعنی بیماری را در فیزیکی به اسم بدن و عوامل کاملاً فیزیکی توضیح میدهند. آقای نیکفر، نواندیشان دینی، نظیر آقای رضا علیجانی که دیروز همین بحث را با ایشان داشتم، معتقدند که تئوری سکولاریزاسیون در شرایط فعلی ضرورت طرح ندارد. خیر! دقیقاً دارد و احیاناً اگر منکر این مسئله بشوند، کلمات را درست بهکار نمیبرند. وقتی میگوییم جهان ما سکولار شده، یعنی دنیا دنیوی شده است. یعنی عرصههای این دنیا با خودشان توضیح داده میشوند. طبیعت با وجود خود طبیعت توضیح داده میشود. این یک مفهوم دقیق فلسفی سکولار است. ولی این مفهوم دقیق فلسفی در کار اجتماعی چه ضرورتی دارد؟ وقتی آقای علیجانی میگویند که: ما در عرصهی تحولات فعلی در ایران، میتوانیم با اندیشمندان سکولار لائیک به توافق برسیم. بهتر است این دوستان ابتدا لغتی را که بهکار میبرند و روی آن جنگ سیاسی میکنند، بشناسند. آنها تصور میکنند که سکولار مترادف با آتئیست است. آنها چنین باوری ندارند... پس ترسشان از این لغت سکولار چیست؟! من فکر میکنم در ایران ترسی از این لغت نیست. آقای علیجانی میگویند که جوهر این جنبش اساساً سکولار است. نمیدانم شما چرا یک بحث با یک مفهوم تاریخی را فوراً در حد برداشتهایی که در ایران استفاده میکنند، تقلیل میدهید. در واقع همین را میخواستم که شما بگویید درکی که امروز در ایران از سکولاریزاسیون وجود دارد… در ایران نسبت به این مفهوم جهالت وجود دارد! و یک عامل جهالت، همین روشنفکران دینی هستند. حال لازم است خودشان را تصحیح کنند. لازم است کمی کتاب بخوانند. یعنی آنها لغت را غلط بهکار میبرند و در این مورد عوامفریبی میکنند. پیش از این در آثاری که نوشتهاند- و هنوز موجود است- سکولاریسم را برابر با غرق شدن در فساد، غرق شدن در امور دنیوی و دور شدن از معنویات میدانستند. ولی پیش از این، یعنی در شرایط فعلی اینگونه فکر نمیکنند. در شرایط فعلی اینطور فکر نمیکنند. یعنی پیشرفتی کردهاند. ولی لازم است این پیشرفت بیشتر شود و این مفهوم را دقیقتر بهکار ببرند. همانطور که گفتم سکولاریسم سه معنا دارد: یک مفهوم عصری دارد و آن زمانی است که ما یک دوران تاریخی را توصیف میکنیم. درست به معنای آن است که بگوییم پزشکی مدرن در عصر جدید توانست علت بیماریها را توضیح بدهد. دیگر آنها را با جن توضیح ندادند. این بههیچوجه به آن معنا نیست که فرد الزاماً باید بیایمان باشد. بسیاری از معماران سکولاریسم، در برخی اعتقاداتشان انسانهای مؤمنی بودهاند؛ کانت را درنظر بگیرید. معنای دیگر سکولار، این است که در عصر جدید اعتقاد دینی، سستی میگیرد یا به تعبیر دیگر، آزادی وجود دارد. آزادی در بیاعتقادی به خدا، آزادی در اعتقاد به خدا، آزادی در گزینش مذهب، آزادی در تفسیر. این جنبه از سکولاریزاسیون، جزئی از روند عمومی دمکراتیزاسیون است. اینجا نمیتوانیم سد بگذاریم و بگوییم که ما آزادی عقیده و بیان را قبول نمیکنیم، اگر وارد عرصهی مذهب بشود. نمیتوانیم چنین سدی بگذاریم. ببخشید آقای نیکفر، فکر میکنم شما تعبیری را که مذهب سنتی یا حتی مذهب فقاهتی دارد، نمیخواهید از تعبیر نواندیشان دینی جدا کنید. من به روشنفکر دینی کاری ندارم، بلکه دارم سکولاریسم را توضیح میدهم. روشنفکران دینی ابتدا باید کتاب فقاهت را کنار بگذارند، کمی کتابهای جدید را بخوانند و ببینند در مورد چه دارند صحبت میکند. قبل از این که بیایند در این مورد توضیح بدهند، لعن و نفرین کنند، تحدید کنند و یا مرزگذاری کنند، ابتدا ببینند موضوع چیست. تا دیروز مفهوم سکولار را مترادف با فساد، علاقه به مصرف و بیبندوباری جنسی میدانستند، حال پذیرفتهاند، نگاه مثبتتری داشته باشند. ولی درعین حال، میخواهند باز پرچم خود را جایی بگذارند و بگویند: ما مفهوم دقیقتری داریم. خیر آقایان! مفهوم دقیقتری ندارید. شما باید این مفهوم را درست بهکار ببرید. مفهوم درست آن، مفهوم عصری است، مفهوم جزیی از آزادیهای دمکراتیک است و در یک معنا جزیی از روند تفکیک نهادها و در واقع تفکیک نهاد مذهب و نهاد سیاست است. اشتباهی که این دوستان میکنند، آن است که مفهومهای تاریخی و فلسفی را فوراً به بحث سیاست روز جهش میدهند و میخواهند فوراً یک مرزبندی سیاسی کنند. ولی بر همان اساسی هم که خودتان توضیح دادید، بهنظر میآید این یک ضرورت تاریخی باشد. شما هم بهعنوان یک فیلسوف اجتماعی، آیا نباید همزمان با استدلالهای فلسفی، تئوریهای تجربی متناسب با شرایط هم ارائه بدهید؟ من تحلیل تجربیام را به این شکل ارائه دادهام که مفهومش را آنطور که بهکار میبرم، بسیار مشخص کردهام و گفتهام که من بهدنبال یک مفهوم بومی از سکولاریزاسیون هستم و گفتهام منظور از سکولاریزاسیون در ایران، یعنی رفع تبعیض. بهنظر میآید که مبارزه با تبعیض تمام بحثی است که الان در ایران بین روشنفکران، چه دینی و چه غیردینی جاری است و حتی خیلی از روشنفکران دینی سالها است معترفند که سکولار هستند. این را باید ببینیم. اینکه کسانی که تا دیروز آن درک را از سکولار داشتند و سکولاریزاسیون را مترادف با آن صفتها بهکار میبردند، الان میآیند و میگویند ما سکولار هستیم، جای بسیار خوشحالی است. ولی هنوز ما نبردهای تاریخی مهمی داریم. یکی از مهمترین نبردهای تاریخی، آزادی زن است. یعنی مسئلهی حکومت داغ و درفش هم که حل شود، باز خشونتهای ساختاری میماند که جنبهی بزرگی از این خشونت ساختاری، خشونتی است که در ذات جامعه و در متن ساختار جامعه وجود دارد و آن تبعیض علیه زنان است. درست در آنجاست که دوباره مرزبندی خواهد شد و معلوم خواهد شد که چه کسانی طرفدار تبعیض هستند و چه کسانی نیستند. برای من این سئوال پیش میآید که چرا در سکولاریزاسیونی که شما برای جامعهی ایران بومی- یعنی مبتنی بر واقعیات جامعهی ایران- میخواهید، نواندیشان دینی بهعنوان بخشی از این واقعیت (با اسلام سنتی و فقاهتی کاری نداریم) در حوزهی اندیشهی شما جای نمیگیرند؟ من چنین چیزی نگفتم. اصلاً مسئلهی من روشنفکران دینی نیست. مسئلهی من تبعیض است. تا هرجایی که نیرویی علیه تبعیض باشد، من به عنوان مدافع دمکراسی و آزادی با او همراهی میکنم و دوستش هستم. آن تبعیضها چه هستند؟ تبعیض بین آخوند و غیر آخوند، تبعیض بین مسلمان و غیرمسلمان، تبعیض بین شیعه و غیرشیعه، تبعیض بین زن و مرد. این تبعیضها از طریق این سیستم دینی در جامعهی ما برقرار شده است. سکولاریزاسیون یعنی پایان دادن به این سیستم آپارتاید. آقای نیکفر، وقتی میگویید این تبعیضها از طریق این سیستم دینی برقرار شده است، اشارهی شما به سیستم ۳۰ سالهی اخیر است یا اساساً ورود دین به جامعه؟ از طریق حکومت جمهوری اسلامی به رهبری آیتالله خمینی. قبلاً در جامعهی ایران تبعیض نداشتیم؟ قبلاً در جامعهی ایران تبعیض وجود داشته. تبعیضها ساختاری هستند. تبعیض جنسی جزو ساختار جامعه است، اما تمام تبعیضهای تاریخی را این سیستم حکومتی به خشنترین شکلش در خود کنسرو کرد و به قانون، سیستم شکنجه و اقتدار تبدیل کرد. یعنی در واقع، حکومت دینی تبدیل شد به فشردهی رذایل بهارث رسیده از تاریخ به ما. اگر من بخواهم این دریافت شما را که نیروها با اندیشههای گوناگون تا زمانی که با تبعیض مبارزه میکنند میتوانند با هم همراه باشند، پایان این بحث قرار بدهم، شما با آن موافق هستید؟ صحبت بر سر جهانبینیهای فلسفی نیست. صحبت بر سر آن نیست که ما در بارهی جهان و آخرت، چه نظرات غائیای داشته باشیم؛ صحبت سر کهریزک است، صحبت سر اوین است، صحبت سر زنانی است که کتک میخورند. همهی اینها به یک سیستم تبعیض برمیگردد. این سیستم تبعیض حتی شامل مسلمانان هم میشود؛ تا جایی که یک سنی نمیتواند در تهران برای خود مسجد درست کند و یا مسجدش را در مشهد خراب میکنند، این سیستم تبعیض به همه آزار میرساند و سیستم تبعیضی است که مشخصهی حکومت دینی است. در همین زمینه: • «جوهره جنبش سبز سکولار است» |
نظرهای خوانندگان
با نظر شما کاملا موافق هستم .لپ مطلب را ادا میکنید.امیدوارم که مردم بیشتر از اینها در مطبوعات و رسانه ها از نظرات شما بهره مند شوند.
-- ali pesar ، Jun 3, 2010 در ساعت 05:00 PMبا تشکر فراوان .
حساسيت آقاى نيكفر به آنچه "آپارتايد دينى" مى نامند بسيار بجاست و اين مفهوم "منفى" مى تواند در جامعه ى ما برائى بيشترى داشته باشد نسبت به رهيافت هاى كليشه اى غربى و قالب هاى تئوريكى كه مبتنى اند بر مفاهيم "مثبت" آزادى و عدالت و حتا خود سكولاريزاسيون به هر معناى معقول آن. مخالفت با تبعيض همدلى بيشترى بين آدميان از هر مرام و مسلك مى تواند پديد آورد تا آرزوى آزادى، و حتا خواست عدالت، سكولاريزاسيون كه به جاى خود.
اما مسئله را عام تر هم مى شود ديد، بدين شكل كه آپارتايد دينى تنها يكى از ده ها مصداق متنوع "ايذائ دينى" است، به معناى هر نوع آزارى كه از سوى مومنين بر بى ايمانان حادث مى شود تنها به خاطر "غير خودى" بودن آنها.
از اين منظر و در تاييد و تكميل گفته هاى آقاى نيكفر مى توان گفت از مهم ترين موارد ايذائ دينى برقرارى نظامى مبتنى بر آپارتايد دينى است كه مابين معتقدان و بى اعتقادان تبعيض قائل شود و از اهم اين تبعيضات توزيع غيرعادلانه ى فرصت هاى تحصيلى و شغلى است.
جالب اينجاست كه چنين نظام مبتنى بر تبعيضى هرچند در كوتاه-مدت موفق خواهد شد عده اى مذبذب را به رنگ مومنين در آورد، در دراز-مدت سبب افساد درونى نهاد دين مى شود و به جاى تربيت صالحين -كه هدف اعلام شده ى اديان است- به ازدحام جيره خوارانى منجر مى شود كه به مجرد اين كه ديندارى شان ديگر به آنها سودى نرساند و تبعيضى را به نفع ايشان رقم نزند قيد ديندارى را ميزنند.
نيز، همين سياهى لشكر جيره-خواران اند كه به دليل سست-اعتقادى در عين تظاهر به ديندارى مايه ى وهن و بى آبرويى مومنان صادق و ساده-انديشى هستند كه پنداشته بودند با برافراشتن نظام تبعيض و از طريق تطميع خواهند توانست قلوب افرادى را به دين متمايل كنند و به خيال خود بر "جاذبه" ى دين و شمارگان مومنين بيافزايند.
گمان ميكنم جلب كردن توجه متوليان امر "مومن-سازى" به اين فرايند خود-به-هلاكت-رسان مى تواند در آينده از شدت تبعيض هاى دينى كم كند، اگر در آنها صداقتى باشد و ايمانى و اندك خردى.
-- اميرهومن عرفى ، Jun 4, 2010 در ساعت 05:00 PMعالی بود
-- k.pirzad@gmail.com ، Jun 4, 2010 در ساعت 05:00 PMخوشحال خواهم شد اگر نظر اقای نیکفر را درباره
-- بدون نام ، Jun 4, 2010 در ساعت 05:00 PMنظرات اقای میر سپاسی جویا شوید.
آقای نیکفر، شما روشنفکران دینی در ایران را به کنار گذاشتن کتاب فقاهت و مطالعهی آثار جدید ارجاع دادهاید، اما راستش از تمام محتوای بحث پیداست که شما نیز کمتر در آثار و نظریات روشنفکران دینی و نوع نگاه امروزشان به دنیا و سکولاریسم جستوجو کردهاید. در تمام مدت مصاحبه هم کمتر به نقد نظرات آنان پرداختید، بلکه بیشتر از این زاویه که آنان در گذشته چه میگفتند و یا این که امروز میخواهند پرچمشان را بکوبند و بگویند قله را ما فتح کردهایم، با آنان برخورد کردهاید. به نظر من، اکنون که فضای بجث تا این حد باز است، شاید بهتر باشد شما نیز به نظرات این آقایان بیشتر بپردازید و به عنوان یک جامعه شناس ، همانطور که از شما انتظار میرود، آنان را نقد کنید. مطمئناً از دل این نقدها و بحثها است که مفهوم بومیای که از سکولاریسم دنبال میکنید را میتوانید بشناسانید.
-- پروانه ، Jun 4, 2010 در ساعت 05:00 PMمصاحبه خوبی بود
-- وحید ، Jun 4, 2010 در ساعت 05:00 PMآقای نیکفر کمی غیرمنصفانه بحث خود را درباره درک روشنفکری دینی از سکولاریزم پیش برد.
مصاحبه کننده بسیار عالی بود
دست مریزاد برنیکفر عزیز وگرامی بسیار روشنگرانه
-- امید ، Jun 4, 2010 در ساعت 05:00 PMودقیق بود پایدار وشاد باشی با احترام
طرح مقوله حیاتی تبعیض از جانب آقای نیکفر در راستای بومی کردن مفهوم سکولاریسم بسیار بجا و شایسته توجه است. جای حرف نیست که جامعه ایرانی در تمام زمینه های موجودیت چه در قدیم و حاضر جامعه ای متنوع است. نپذیرفتن این واقعیت همانا و در جا زدن حکومت اسلامی در طول سی سال همان. ما از عصر باستان مفهوم سیمرغ را نباید فراموش کنیم. به عبارتی نماد بومی این مفهوم سکولاریسم همان سیمرغ است که باید دوباره از نهان ضمیر ناخودآگاه ما ایرانی ها به حوزه خودآگاهی انتقال داده شود و در تحقق عینی آن تلاش گردد. تنوع- هم آهنگی- وحدت معادله محو نشدنی فرهنگ ایرانی اصل زندگی سکولار بومی این سرزمین است. تنوع رنگ ها- اندازه- آواز- توانایی پرواز و غیره مرغ ها در هم آهنگی و همزیستی و سازش در نهایت سیمرغ بوحدت میرسند. مفهوم رهبر هم در این معادله مستتر است.
-- ج. جهانی ، Jun 5, 2010 در ساعت 05:00 PMبیانات آقای نیکفر مثل همیشه بسیار روشن و اقناع کننده است . فقط نکته ای را که میخواهم مطرح کنم اینکه این فقط اشکال نو اندیشان دینی نیست که درک درستی از سکلاریزم ندارند و دوم اینکه ما باید از برخورد های مخرب خودداری کنیم و با نقد دائمی نظرات آنها به حل مشکلات نظری آنها کمک کنیم .
چندی پیش خانمی یا دختر خانمی اعلام کرد که چند دقیقه پیش به سکلاریزم پیوسته و چیز خوبیست و میخواست که دیگران هم به سکلاریزم به پیوندند چون همان طور که استادش گفته بود او سکلاریزم را بر حکمت دینی ترجیح میدهد چون استبدادی نیست و ... در جوابش من نوشتم که من از صحبتهای شما زیاد دلگیر نشدم چون همانطور که گفتید چند دقیقه پیش با سکلاریزم آشنا شده اید ولی دوستدارم بیشتر در باره سکلاریزم مطالعه کنید و در همانجا هم متذکر شدم که دارم شوخی میکنم و زیاد جدی نگیرد با اینهمه سیل حمله ها شروع شد و وقتی که برایشان توضیح دادم که آخر شما غیر مستقیم دارد میگوید که سکلاریزم مخالف دین است در صورتی که اینطوری نیست با یکدیگر دوست شدیم . بدبختانه این درک در میان بسیاری از ماها وجود دارد که همچنان فکر میکنیم سکلاریزم در تضاد با دین است .
اگر بپذیریم که دمکراسی ، حقوق بشر و سکلاریزم واژه های جدیدی هستند که کم کم در پس جامعه انقلابی زده ، خشن و چپگرای سی سال پیش ما از الویت برخوردار و همگانی میشوند ، دینداران انقلابی ما هم مثل ما کم کم دارند با این واژه ها آشنا میشوند و از همین رو بدیهیست که نمیتوانند درک بدون اشکالی داشته باشند . بی صبری و شتاب در تصحیح نظرات آنها مثبت نخواهد بود . در ضمن ما نباید از آنها انتظار داشته باشیم که مثل ما به نفی دین برسند و گر نه هر ادعایی را از جانب آنها با کوبیدن میخ خودشان تعبیر کنیم . طبیعیست که آنها استدلالات خودشان را خواهند داشت و ما فقط میتوانیم و باید اشتباهات و درک غلط آنها را یادآور شویم ، همانطور که آقای نیکفر در این مقاله آنها را ذکر میکنند .
در سوالی که از آقای اشکوری در رابطه با اینکه اسلام کردم که آیا آنرا میپذیرد یا نه دیدم که چگونه تعجب میکند که چنین سوالی بشود زیرا او دخالت یک مسلمان در سیاست را با اسلام سیاسی اشتباه میگیرد که احتیاج به زمان دارد تو او هم مثل ما با این مفاهیم آشنا شود ...
-- تقی عبدالحسینی ، Jun 5, 2010 در ساعت 05:00 PM"مصاحبه خوبی بود
آقای نیکفر کمی غیرمنصفانه بحث خود را درباره درک روشنفکری دینی از سکولاریزم پیش برد.
مصاحبه کننده بسیار عالی بود"
موافقم. از نیکفر انتظاری بیش از این داشتم. ایشان بر مباحث طرح شده از جانب روشنفکران دینی اشرافی ندارند و همه ی سخنگویان دینی را یک کاسه می کند.
-- مهدی ، Jun 5, 2010 در ساعت 05:00 PM