رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات مربوط به انتخابات > اشغال محوطه سفارت ایران در هلند؛ درست یا نادرست؟ | ||
اشغال محوطه سفارت ایران در هلند؛ درست یا نادرست؟حسین علویalavi@radiozamaneh.comدر این میز گرد مهرداد درویشپور جامعهشناس و تحلیلگر سیاسی در استکهلم و فرخ نگهدار تحلیلگر و فعال سیاسی در لندن شرکت دارند. موضوع میزگرد، ورود تعدادی از معترضان ایرانی در روز سهشنبه ششم آوریل به محوطهی سفارت ایران در هلند، واقع در شهر لاهه است.
این خبر با واکنشهای بسیار گستردهی موافق و مخالف روبرو شد و در سایتهای مختلف کامنتها و یادداشتهای بسیاری در ارتباط با آن انتشار یافت. مضمون این یادداشتها و اظهارنظر مخاطبان و خوانندگان رسانهها متفاوت بود. برخی به ویژه از جنبهی سیاسی، این اقدام را درست و برخی نادرست ارزیابی کردند. بخشی هم از جنبهی روش مسالمتآمیز و یا غیرمسالمتآمیز مبارزه به آن پرداختند و آن را از این زاویه مورد حمایت قرار میدادند و یا زیر سؤال میبردند. بحث را ابتدا از نگاه سیاسی به مسئله شروع میکنیم و از شرکتکنندگان میخواهم ابتدا به این سؤال پاسخ بدهند که از نگاه سیاسی، آیا این اقدام میتواند با هدفی که اقدامکنندگان مطرح کردند، یعنی «حمایت از جنبش اعتراضی و مخالفت با اعدامها، بازداشتها و اعمال خشونتها در داخل ایران» منطبق باشد؟ به عبارت دیگر آیا این اقدام از نظر سیاسی، اقدام درستی است یا خیر؟ بحث را با آقای درویشپور شروع میکنیم: اولاً اشکال گوناگونی از مبارزه برای حمایت از مبارزات مردم ایران وجود دارد. این اشکال مبارزه را نمیتوان به یک شکل مشخص ختم کرد. به گمان من، آن مرزبندی و یا خط قرمزی که بر اساس آن بعضی روشهای مبارزه را نباید تحت هیچ شرایطی تشویق کرد، مبارزات خشونتآمیز است. من شخصا با اشکال مبارزات خشونتآمیز برای حمایت از مبارزات مردم ایران مخالفام و فکر میکنم این شیوه به ضد خود تبدیل میشود. اما در میان اشکال گوناگون مبارزه، اگر گاهی با تظاهراتهای چندهزاره نفره میتوان افکار عمومی را جلب کرد، اشکال دیگری از مبارزه نیز وجود دارد که ممکن است تعداد معدودتری در آن حضور داشته باشند.
تلاش برای ورود به محوطهی سفارت ایران، از این بابت که نمیتواند جمع گستردهای را بسیج کند، خصلت سمبلیک آن از قدرت بسیجگرش برجستهتر است. اما از آنجایی که معمولا در شرایطی که فضای سیاسی محدود میشود و با نوعی انسداد سیاسی روبرو میشویم، گاهی روشهای تندتر درپیش گرفته میشود. بدون این که من خودم هرگز مشوق ورود به محوطهی سفارت باشم یا این روش مبارزه را شخصا پیشه کنم، برایم قابل درک است که نافرمانی مدنی شکلی از اعتراض است که صرفاً در چهارچوب قانون و در تظاهراتهای قانونی، خلاصه نمیشود. از این نظر، میتوانم بگویم که تاثیر سیاسی این حرکت، مستقل از هر انتقادی که به آن داشته باشیم، به هرحال نوعی جلب توجه افکار عمومی است و یکی از روشهای مبارزه است که بیشتر گروههای رادیکال آن را در پیش میگیرند. آقای درویشپور! پس تاکید شما بر این است که از نظر سیاسی، چون فضا در ایران مسدود است و آزادی اظهارنظر وجود ندارد و در خارج از کشور این امکان موجود است، این حرکت در قالب نافرمانی مدنی میتواند درست باشد. به مسالهی خشونت در دور بعدی صحبت خواهیم پرداخت. آقای نگهدار نظر شما در این باره چیست؟ آیا از نظر سیاسی، این اقدام در حمایت از جنبش اعتراضی در ایران درست است یا خیر؟ من با این تقسیمبندی که ابتدا ببینیم این حرکت از نظر سیاسی به سود جنبش سبز هست یا نه؛ موافق نیستم. باید ابتدا دید که این حرکت با پرنسیبها و اصولی که جنبش اعتراضی مردم ایران، به نظر من، باید راهنمای عمل خود قرار بدهد، خوانایی دارد یا خیر. ما در کشورمان از حکومت قانون بهرهمند نیستیم؛ یعنی سران حاکمیت جمهوری اسلامی ایران به قوانینی که خودشان وضع کردهاند و در سوگندهایی که خوردهاند، به آن اعلام پایبندی کردهاند، پایبند نیستند و حقوق مردم را زیرپا میگذارند. سرپیچی از قانون در ایران و در فضای فعلی، کاری است که حاکمیت انجام میدهد و نه مردم. مردم خواهان بهرهمندی از حقوق مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که برایشان تصریح شده است، هستند؛ مانند حق تظاهرات (اصل ۲۷)، حق آزادی احزاب (اصل ۲۶) و … حاکمیت ایران از رعایت این حقوق سرپیچی میکند. این که ما مردم ایران را به سرپیچی از قوانین تشویق کنیم، آن هم در خارج از کشور و در فضایی که حاکمیت قانون وجود دارد، تصویر عدم تابعیت از قانون را بازتاب میدهد و ما را به عنوان نیروهای متخلف از قانون، در خارج از کشور میشناساند. چهرهی ما را در خارج از کشور تخریب میکند و این به سود جنبش سبز نیست. ما باید جنبش سبز را چه در داخل و چه در خارج از کشور، جنبشی طرفدار حاکمیت قانون بشناسانیم. همین الان آقای درویشپور نیز خود را از شرکت در چنین عملیاتی مبرا میکنند. چون به نظر من، آقای درویشپور هم به صلاح میدانند که در برابر جامعهی سوئد خود را فردی تابع قانون معرفی کنند. این مصلحت، یک مصلحت عمومی است. آقای نگهدار، در اینجا این سؤال پیش میآید که همانطور که جنبش سبز در ایران، جنبش رنگارنگی است و فعالان جنبش در داخل ایران هم تاکید میکنند که این جنبش متشکل از نگرشها، دیدگاهها و مواضع سیاسی و اجتماعی مختلفی است، شاید در روشها و متدهای مبارزه هم بتوان این تنوع را در نظر گرفت. اساساً شما چیزی به نام نافرمانی مدنی را میپذیرید؟ و در این صورت آن را چگونه تعریف میکنید؟ در فضایی که نافرمانی و تخلف و سرپیچی از قانون، به وجه مشخصهی اصلی حاکمیت تبدیل شده است، روش ما به عنوان معترضین، باید پاسداری از قوانینی که بیان کنندهی حقوق ملت و حاصل مبارزات ملی از مشروطه تا امروز است، باشد. به هیچوجه موافق نیستم که چهرهی سبز، به عنوان چهرهی متخلف از قانون معرفی شود. کار زیانباری است. در فضایی که فضای حاکمیت قانون است و ما با قانونی مخالفایم، ممکن است به نوعی این را بپذیریم که در آن فضا، سرپیچی از قانونی را که به سود ما نیست، بپذیریم و به آن تن بدهیم. ولی در فضایی که خود حاکمان مهمترین خاطیان قانون هستند، این که ما افتخار کنیم که خاطی قانون هستیم و از قانون تخلف میکنیم، چهرهی ما را خراب میکند و چهرهی حاکمیت را حق بهجانب. آقای درویشپور، آقای نگهدار معتقدند به دلیل این که سرپیچیکنندگان اصلی از قانون در ایران، حاکمان هستند و نه مردم، بنابراین عدم سرپیچی از قانون جزو پرنسیبها و منشهای اعتراضی جنبش اعتراضی و یا جنبش سبز در ایران است. نظر شما در این باره در داخل کشور چیست؟ آیا فکر میکنید که در خارج از کشور هم باید همان تلقی را از نافرمانی مدنی داشت که در داخل ایران است؟ اولاً این واقعیت که جمهوری اسلامی ایران هرآنجا که ضرور میبیند، حتی قوانین خود را زیرپا میگذارد، بخشی از نوعی گرایش توتالیتر و یا تمامخواهانه است که در آن کلام رهبر، مقدم بر قوانین است. اما از این برخورد، نباید این نتیجه را گرفت که قوانین آن کشور دمکراتیک هستند. قوانین جمهوری اسلامی ایران، اساسا قوانینی سخت ضددمکراتیک و تبعیضآمیز هستند. بنابراین، این ادعا که خود حکومت هیچ وقعی به قوانین نمیگذارد و برعکس هواداران دمکراسی خواستار پاسداری از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هستند، به گمان من، روایتی است که اصلاحطلبان دینی سعی میکنند ارائه بدهند.
آقای درویشپور، البته آقای نگهدار بر دمکراتیک و یا غیردمکراتیک بودن قوانین تاکید نداشتند. ایشان میگویند که اساساً نفس سرپیچی از قانون، در ایران است که دارد صورت میگیرد. دیگر بدتر! یعنی بنابراین اگر قانونی استبدادی و تبعیضآمیز است، این که فکر کنید تبعیت از قوانین استبدادی، راه رسیدن به دمکراسی است، به نظر من، نقض غرض است. نافرمانی مدنی، به عنوان یک شیوهی مبارزه، فقط در کشورهایی که قوانین دمکراتیک دارند، مطرح نیست. یعنی اتفاقا نکتهی کلیدی اینجاست که در کشورهایی قانون اصل است که این قانون برآمده از ارادهی ملی باشد و خصلت دمکراتیک داشته باشد. بنابراین نفس این که در کشوری قوانین استبدادی باشد، فعالیت تمام افراد و گروهها را غیرقانونی میکنند و مجاز میدانند حتی از این نظر آنها را حذف کنند. آقای درویشپور، در ابتدای صحبتتان تاکید کردید که همیشه با چنین شیوهها و متدهایی موافق نیستید. شرایطی که شما برای چنین اقداماتی مناسب میدانید، به ویژه در خارج از ایران، کدامها هستند؟ اگر ممکن است نمونههایی از آن را هم ذکر کنید. اول این نکته را توضیح بدهم که وقتی در کشورهایی که قوانین دمکراتیک هم دارند، نافرمانی مدنی به لحاظ اعتبار اخلاقی آن، به رسمیت شناخته شده است، به این معنی است که قانون یک گاو مقدس نیست که تحت هر شرایطی بدون استثنا باید از آن تبعیت کرد. یعنی وقتی در کشورهای دمکراتیک نیز میدان برای نافرمانی مدنی باز شده است، در کشورهای استبدادی اصلا به نظر من، بهتانگیز است که ما مردم را به جای این که به نافرمانی مدنی فرابخوانیم، به فرمانبرداری از قوانین استبدادی فرا بخوانیم. اما در ارتباط با نمونههای نافرمانی مدنی در غرب؛ مثلا در جنبش «گرین پیس»، برای جلوگیری از حرکت کشتیهایی که زبالههای اتمی را جابهجا میکند، چند قایق میروند و راه حرکت آن کشتی را مسدود میکنند. این کار کاملا غیرقانونی است، اما از حمایت افکار عمومی بینالمللی برخوردار است. یا جنبش موسوم به «جهانی شدن از پایین»، برای این که وامهای کشورهای جهان سوم بخشوده شوند و یا شکافهای طبقاتی کاهش پیدا کند، جلوی مراکز تجمع کشورهای ثروتمند جمع میشوند و سعی میکنند با نوعی نافرمانی مدنی، توجه افکار عمومی و صاحبان قدرت را جلب کنند. اتفاقا اینها نمونههای بسیار موفقیتآمیزی بودهاند که تاثیر خود را نشان دادهاند و مثلا کشورهای ثروتمند صنعتی وامهای کشورهای جهان سوم را کاستهاند و یا بخش زیادی از آن را حذف کردهاند. آقای درویشپور تاکید میکنند که غیرقانونی بودن اینگونه اقدامات مسلم و اساساً نفس شیوهی نافرمانی مدنی، متکی بر نوعی سرپیچی از قانون است. آقای نگهدار، با توجه به تاکید شما بر این که چون سرپیچی از قانون اقدامی است که توسط حکومت ایران صورت میگیرد، بنابراین از سوی جنبش اعتراضی نباید انجام بشود. اکنون عنصر خشونت را هم در اینجا وارد بحث کنیم. نگاه شما به نافرمانی مدنی در صورتی که غیرخشونتآمیز باشد و فقط نقض قوانین موجود و حاکم، چه در ایران و چه در خارج از ایران باشد، چگونه است؟ قبل از پرداختن به این سؤال شما، باید موضع خودم را در زمینهی نافرمانی مدنی تصریح کنم. اولاً من نگفتم که تمام قوانین ایران یا ساختار حقوقی در ایران دمکراتیک است و اینها همان قوانینی هستند که ما میخواهیم. به هیچوجه چنین نیست و اصل مبارزهی ما هم برای تغییر قوانین است. ولی تغییر قوانین به طور خودسرانه، برای انتخابات، برای تشکیل قدرت، برای تشکیل مجلس و … بیمعنا است و اصلا معنای سیاسی ندارد. یا ما باید به طرف براندازی برویم و بگوییم که کل نظام را باید کنار بگذاریم و نظام دیگری را جایگزین آن کنیم که یک بار آن را تجربه کردهایم و دیدهایم چه نتیجهای خواهد داد. یا این که نه، نمیخواهیم این کار را بکنیم. میخواهیم قانون را از طریق قانون تغییر بدهیم.
دوم مسالهی نافرمانی مدنی در ایران، در مواردی است که ناقض حقوق فردی است. چنین پدیدهای در ایران شایع است و این یک واقعیت است و من هم با صدای بلند اعلام میکنم که حامی نافرمانی در مورد آن هستم. یعنی هرجا حق شهروندان ایرانی توسط قوانین جمهوری اسلامی تضییع میشود، از جمله در مورد حجاب، ما باید بایستیم و بگوییم تحمیل حجاب کاری است بر خلاف حقوق بشر و خلاف خواست مردم. باید مردم حق داشته باشند شیوهی حجاب و یا عدم داشتن آن را انتخاب کنند. پس نافرمانی مدنی در زمینهی حقوق فردی شهروندان، اگر فضا درست باشد و شهروند تشخیص بدهد و این کار صورت بگیرد، باید مورد حمایت قرار بگیرد و مورد حمایت من هم هست. آقای نگهدار، معترضان ایرانی که دیروز برای ورود به سفارت ایران در هلند اقدام کردند، اعلام کردهاند که وارد محوطهی سفارت شدهاند و داخل ساختمان هم نرفتهاند و هیچگونه عمل خشونتآمیزی هم انجام ندادهاند. آنها صرفاً چند شعار مطرح کردهاند و پرچم جمهوری اسلامی را پایین آوردهاند و پرچم دیگری را به جای آن بالا بردهاند. آیا از نظر شما، اقدامی غیرخشونتآمیز به این شکل، میتواند نافرمانی مدنی محسوب شود؟ یا شما فکر میکنید که این اقدام تصادفاً با خشونت مواجه نشده است و میتوانسته است به خشونت هم بیانجامد؟ اگر به خشونت میکشید که دیگر واویلا! در این مورد، امروز خوشبختانه همهی نحلههایی که برای دمکراسی مبارزه میکنند، به این نتیجه رسیدهاند که اعمال خشونت اشتباه است. موضوع قانون در اینجا مطرح است. خشونت ممکن است از طرف مقابل هم صورت بگیرد. یعنی ممکن بود فرضا کارمندان سفارت که در آنجا نیروی حاکم نیستند. این حرکت، نافرمانی از حاکمیت جمهوری اسلامی نیست بلکه نافرمانی از قوانین هلند است. اگر پلیس خشونت به خرج بدهد و فراتر از وظایفی که طبق قانون بر عهدهی اوست حرکت کند، باید حتما مورد بازخواست قرار بگیرد. به علاوه، کارمندان سفارت جمهوری اسلامی ایران طرف مبارزهی ما نیستند. تودهی کارمندان سفارت، همانگونه که در مورد نروژ و آقای حیدری دیدیم، اکثراً همدلی دارند. جزو جنبش سبز هستند. آنها با این اعتراضات همراهاند و جمهوری اسلامی ایران، بیشتر از آنهاست که میترسد. البته بحث ما این نیست، بحث ما بر سر این است که آیا رفتن به درون سفارت، به صورت مسالمتآمیز و اعلام اعتراض در آنجا صحیح است یا خیر؟ نظر من این است که اگر اجازهی پلیس باشد، در حد اجازهی پلیس صحیح است. در جایی که اجازهی پلیس وجود ندارد و خلاف قانون است، من توصیه نمیکنم که فعالین سبز در خارج از کشور کارهایی بکنند که در برابر پلیس پاسخگو نباشند و از نظر اخلاقی هم صحیح نیست. آقای درویشپور، شما در صحبتتان تاکید داشتید که بههرحال اقدام به نافرمانی مدنی که خلاف قوانین باشد، پیآمدهای رفتار غیرقانونی را هم دارد. اما به خاطر ارزش نافرمانی مدنی، باید این پیآمدها را هم پذیرفت. گزارشهای که به دست ما رسیده، حاکی از آن است که کسانی که وارد سفارت ایران در هلند شده بودند، توسط پلیس بازداشت شدهاند و هنوز هم در بازداشت بهسر میبرند. وکیل این بازداشت شدگان مطرح کرده که آنان در وهلهی اول با سه اتهام مواجهاند که البته این اتهامات هنوز در دست بررسی است؛ یک اتهام آنان این است که اقدام خشونتآمیز انجام دادهاند. دوم اینکه تجمع غیرقانونی داشتهاند، یعنی پلیس خبر نداشته و تجمع بدون اجازهی قبلی بوده است. سومین اتهام آنها ورود غیرمجاز به سفارتخانهی یک کشور بوده است. البته تاکید کردهاند که غیرقانونی بودن تجمع و این که آیا این اقدام خشونتآمیز بوده یا خیر، بحثی است که نیاز به تفسیر قضایی دارد و بحثی است که پلیس و دادگاه باید نتیجه آن را تعیین کنند.
از نگاه شما، نافرمانی مدنی در چه درجهای مجاز است که شامل این اتهامات، یعنی اقدام خشونتآمیز، تجمع غیرقانونی و ورود غیرقانونی نشود. برخی نیز این حرکت را با ورود به سفارت امریکا در ایران در اوایل انقلاب، مقایسه میکنند و معتقدند اگر آن حرکت مردود است، هرگونه ورود به سفارتخانهها که خاک کشور دیگری است و دولت آن کشور در برابر آن مسئول است و واکنش نشان خواهد داد، کاری غیرقانونی است و مجاز نیست. من پیشتر گفتم که شخصا نه این روش را تبلیغ میکنم و نه مشوق آن هستم و نه خودم در آن شرکت خواهم کرد. به دلیل این که خطر درغلتیدن به خشونت در چنین روشی و کارهایی زیاد است و به همین خاطر، فکر میکنم باید با شیوههایی از نافرمانی مدنی که زمینهی خشونت در آن میتواند گسترده باشد، با احتیاط بیشتری برخورد کرد. اما در مورد این ادعا که اگر این کار غیرقانونی بوده، پلیس هلند باید بر پایهی قوانین آن کشور، با شدت عمل رفتار کند، بهتانگیز است. من شاهد نمونهی این حرکت در سوئد بودم که ایرانیان وارد محوطهی سفارت شدند، اما به راستی پلیس با مسامحه برخورد کرد و با نوعی تساهل و گذشت با معترضین رفتار کرد. یعنی با توجه به این که از جانب معترضین خشونت خاصی انجام نگرفته بود، گرچه بحث در رسانهها شکل گرفت، اما نوعی توجه به اعتبار اخلاقی اعتراض، بالاخره حتی پلیس اینجا را هم تحت تاثیر قرار میدهد. اینطور نیست که مردم مانند رُبات باشند و بگویند قانونی بودن و یا غیرقانونی بودن پاسخگوی همه چیز است؛ بدون این که به نفس انگیزه، نتایج و پیآمدها بیاندیشند. در رابطه با هلند نیز اگر اقدامکنندگان روشهای خشونتآمیز به کار گرفته باشند، باید جداً از اینگونه روشها فاصله گرفت. چرا که روشهای خشونتآمیز نه در افکار عمومی جهان غرب و نه در افکار عمومی ایرانیان مقیم غرب، تاثیر مثبتی نمیگذارد و نه حتی بازتاب خوبی در داخل کشور خواهد داشت. اما اگر ما فقط بر مبنای این که این تجمع غیرقانونی است بخواهیم سخن بگوییم، گرچه من مبلغ تجمعهای غیرقانونی نیستم، ولی بازهم یادآوری میکنم که نمونههای گستردهای از نافرمانیهای مدنی که به مواردی از آن اشاره کردم وجود دارند که مسالمتآمیزاند، اما نافرمانی مدنیاند. یعنی نوعی قانونشکنی و یا فراتر رفتن از قانون را در خود دارند. این نمونهها ضرورتاً و صرفا به حقوق شهروندی مرتبط نیستند، بلکه اعتراضی سیاسی است و مثلا اعتراض در برابر قدرتهای جهانی را هم دربرمیگیرد. البته پلیس هلند هم در گزارش اولیهی خود گفته است که هیچگونه خشونتی صورت نگرفته است و خود اقدام کنندگان هم اعلام کردهاند که حرکتشان کاملاً غیرخشونتآمیز بوده و اساساً هدفشان انجام حرکتی غیرخشونتآمیز بوده است. منتها تفسیر حقوقی این مساله که آیا اساسا ورود به یک سفارت، خشونتآمیز است یا نه، توسط پلیس و دادگاه هلند مورد بررسی قرار میگیرد. در پایان بحث، مایلام نظر هر دو شرکت کننده را در مورد این نکته بدانم که در اذهان مردم و فعالان نوعی مقایسه بین ورود به سفارت ایران در هلند که دیروز روی داد، با اشغال سفارتخانههای ایران در خارج از کشور پیش از انقلاب که آن زمان فعالان اپوزیسیون این حرکت را مرتب تکرار میکردند، اتفاق میافتد. آقای درویشپور شما این مقایسه چگونه می بینید؟ من یک جملهی کوتاه هم در مورد مقایسهی اشغال سفارت امریکا توسط عمال حکومت در ایران با حرکت امروز بگویم؛ اشغال سفارت امریکا در ایران توسط خود حکومت ایران انجام گرفت. در حالی که وظیفهی حکومت دفاع از سفارت امریکا بود و رفتار گروگانگیری و خشونت، تحت بسیج خود حکومت، هیچ ربطی به نمونههایی از اعتراض که پیش از انقلاب و امروز هم به شکل ورود به محوطهی سفارتها انجام میگیرد، ندارد و هیچ شباهتی بین این دو وجود ندارد. اما در مورد پیش از انقلاب و امروز، یک تفاوت جدی وجود دارد. ایرانیان در گذشته تحت تاثیر فرهنگ گفتمان قهر، گفتمان انقلابی و گفتمان آشتیناپذیری، گرفتن سفارت برایشان نوعی روش مطلوب محسوب میشد و تا میتوانستند به این روش دست میزدند. امروز اکثریت جامعهی ایرانی از این روش به عنوان یک روش اعتراض استقبال نمیکند. امروز ایرانیان با توجه به این که دنبال روش مسالمتآمیز، دنبال مبارزات مدنی و قانونی هستند، سعی میکنند اشکال دیگری از مبارزه را درپیش بگیرند. آقای نگهدار، شما چنین مقایسهای را چگونه میبینید؟ اول این نکته را بگویم که در ارتباط با اشغال سفارت امریکا، اینگونه نبود که عمال حکومت رفتند و سفارت امریکا را گرفتند. بلکه پیروان رهبری جمهوری اسلامی این کار را انجام دادند. ولی این که آنها عمال حکومت باشند، چنین حسی نه در خود آنان بود و نه در تاریخ به این شکل ثبت شده است. اما اگر بخواهم اشغال سفارتها را پیش از انقلاب با امروز مقایسه کنم، با این نظر آقای درویشپور موافق هستم که سیر تحول اشکال مبارزاتی در ایران دارد به سمتی میرود که اشغال سفارتخانه که زمانی به عنوان یک تاکتیک محوری تلقی میشد، الان به یک تاکتیک استثنایی و مطرود و نادر تبدیل شده است. بنابراین سیر تحول ما از گذشته تا به امروز، جدایی و دوری از این اشکال مبارزه است. ما باید حامی روی آوردن به سمتی باشیم که از طریق رسانهها حرف خود را بزنیم و این آزادی و امکانات به وجود بیاید که هرکس بتواند حرف خود را به روشهای مدنیتر- اگر تازه این روش را مدنی بدانیم- بیان کند. در پایان بحث، به هردو شرکت کننده فرصتی برای جمعبندی بحث میدهیم. آقای درویشپور، آنطور که من متوجه شدم، شما با ورود به سفارتخانهها، به ندرت و با رعایت شرایط بسیار خاصی، به صورت فقط نافرمانی مدنی و بسیار مسالمتآمیز موافق هستید. اگر دقیق و کوتاه بخواهم بگویم، رنگارنگی یک جنبش فقط در مطالبات آن بازتاب پیدا نمیکند، بلکه بازتاب خود را در شیوههای عمل هم نشان میدهد و بخشهای رادیکالتر این جنبش، طبیعتاً روشهای تندتری را در مبارزه در پیش میگیرند. جان کلام صحبت من این بود که خط قرمز من خودداری از مبارزهی خشونتآمیز است. اما نافرمانیهای مدنی از این نوع را گرچه مبلغ آن نیستم، محکوم نمیکنم و برایام قابل درک است که انسداد سیاسی میتواند زمینههای چنین رویکردهایی را ایجاد کند. آقای نگهدار، استنباط من از مجموعهی بحث شما این بود که شما تحت هیچ شرایطی با اشغال و ورود به سفارتخانهها، به عنوان یک شیوهی مبارزه از جانب آزادیخواهان ایران، موافق نیستید. آیا همینطور است؟ فرخ نگهدار: جمعبندی شما کاملا درست است. من این جمعبندی را کاملا تایید میکنم و اضافه میکنم که در دورههای اخیر دیدهایم که اگر مثلا طرفداران جمهوری اسلامی در جایی جلساتی گذاشتهاند و یا به مناسبتی خواستهاند هواداران خود را جمع کنند، عدهای رفتهاند و به عنوان مخالفت با این سخنرانیها، آن جلسات را بههم زدهاند. من با هرنوع عملی که مانع گفتوگو شود، مانع ارتباط بشود و چهرهی ما در عرصهی بینالمللی و در انظار جهانیان را یک چهرهی قانونشکن یا خشونتگرا که خطری بسیار جدی است - من و آقای درویشپور در این زمینه با هم همنظر هستیم- جلوه بدهد، کاملاً مخالف هستم؛ از جمله این حرکت. مهرداد درویشپور: من نیز تحت هر شرایطی با بر هم زدن تجمعات مخالف هستم، چون سلب آزادی دیگری است. اما بین برهم زدن جلسات با شکلی از نافرمانی مدنی که اعتراضی برای رساندن صدای حقطلبانهی مردم ایران است، تفاوت وجود دارد. من این دو را یکسان نمیبینم. فرخ نگهدار: کاملا درست است. با سپاس از شرکت کنندگان در این میزگرد. |
نظرهای خوانندگان
نمی توانم هضم کنم که ما چرا اینقدر درگیری یک سری حواشی شدهایم.
-- راژان ، Apr 8, 2010 در ساعت 09:30 PMیک اقدام سمبولیک یا احساسی یا درست یا غلط یا هر آنچه اسمش را می گذارید توسط چند جوان می تواند اینگونه انرژی، وقت، تمرکز و تحلیل ما را به خود سرگرم کند؟ در حالی که استراتژ های گنگ، مجهول و بعضا غرض ورزانه از جانب به قول آقایان اتاق فکر و مذهبیون اصلاح طلب از یک طرف و برخی ازلس آنجلس نشینان از طرف دیگر، جنبش مردم ایران را با اساسی ترین چالش ها مواجه نموده . در چنین وضعیتی رسالت یک جامعه شناس که خود را در جبهه یک حرکت آزادیخواهانه میبیند صرفا تکرار مکررات انتزاعی و گنجاندن چنین اتفاقاتی در این مفاهیم است؟؟؟
به افای نگهدار باید گفت
-- قاسم ، Apr 8, 2010 در ساعت 09:30 PMوقتی شعار !!سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید !! را میدادید خشونت سازمان یافته در اتحاد با مرتجع ترین نیروی سیاسی تاریخ قرن حاضر، مبارزه ضد امپریالیسم نام داشت.
ولی اشغال سنبلیک سفارت ضد بشری ترین رژیم موجود !! خوشونت !! نام دارد
عجب آه !!!!
آقای علوی، با تشکر از این مصاحبه و تا حدی روشنگری؛ بنظر من موضوع اشغال و یا حتا تظاهر به اشغال سفارت موضوعی حساستر از مصاحبه با این دو فعال است. توضیحا عرض کنم:
-- بدون نام ، Apr 8, 2010 در ساعت 09:30 PM1- معنای سفارت یک کشور (و پرچم آن) در کشوری دیگر جزو معاهدات و حقوق بینالملل محسوب میشود. بنظر من در صورت امکان مصاحبه با یک کارشناس حقوق بینالملل و بررسی پیامدهای چنین اعمالی لازم است.
2- قبل از جمهوری اسلامی، کنفدراسیون دانشجوان سفارتخانه اشغال میکردند و پرچم پائین میکشیدند. در حالی که در ایران مبارزه چریکی بود و هنوزهیچ مبارزه مردمیای نداشتیم. در واقع این عملکرد همگامی با «موتور کوچک» فهمیده میشد. همانطور که در ایران با حمله به سفارتخانهها مشابه همین عملکرد چریکی انجام میشود.
جدا از این جنبه که تناقض آشکاری بین این عملکرد و تظاهراتهای مدنی مقابل سفارتخانه های جمهوری اسلامی آشکار است، بیارتباطی این نوع تعرضات چریک مآب با مبارزات مدنی و حقطابانه در داخل کشور نیاز به بررسی بیشتری دارد.
توجه کنیم که ندا آقا سلطان یک "کمونیست" و یا "چریک سفارت اشغال کن" نبوده و این گروه شهرت سمبولیکِ مدنی او را جهت تبلیغ برای سازمان خود مصادره کرد.
این آقای نگهدار مدرک تحلیل کری سیاسی را از کدام دانشگاه یا انجمنی دریافت کرده است ؟ آخر کجای دنیا پلیس اجازه می دهد که عده بوند و سفارتخانه ای را اشغال کنند ؟ اجازه تجمع در مقابل سفارت با اجازه گرفتن برای اشغال سفارت را کدام تحلیل گر سیاسی یکی میگیرد ؟
-- آشنا ، Apr 9, 2010 در ساعت 09:30 PMواما اتهامات پلیس هم بی معنی است زیراکه اینها در مقابل سفارت که تجمع نکرده اند که احتیاج به اجازه پیلس داشته باشد . عده ای وارد خاک کشور خود شده اند و پلیس هم به همین علت اجازه مداخله نداشته تا اینکه سفارتی ها از طریق وزارت امور خارجه و آنها هم از شهرداری و شهرداری هم از پلیس می خواهد که با اجازه سفارت وارد محوطه شده و افراد را ابتدا از آنجا خارج و سپس دستگیر نمایند . حال شاکی کیست ؟ البته که سفارت . حال از کی رفتن به سفارتی و نشان دادن اعتراض به روش جنایتکارانه حکومتی نامشروع ، عملی خشنوت آمیز تلقی میشود ؟ این واژه ها را شما بر اساس کدام دلیل محکمه پسندی مطرح میکنید . آقای نگهدار شما در سی سال گذشته فقط یک خط و روشی را دنبال کرده و به آنهم بر خلاف دیگران وفادار مانده اید و آنهم شنا کردت در خط امام و بیت رهبری و کلیت نظام اسلامی بوده و این هم برای هم طرفداران رژیمی شما و هم برای مخالفان شما و رژیم اسلامی واضح و روشن است و پس تکرار مکرر یک واقعیت چه سودی برای شما دارد چز اینکه زحمت مارا زیاد میکنید .
ما در هلند در سال 1996 در دفاع از پناهندگان ایرانی و جلوگیری از اخراج پناهجویان ایرانی از فعالین سیاسی، سازمانهای مترقی هلندی، شورای کلیساهای هلند درخواست کردیم که در مبارزه برعلیه قوانین غیرانسانی پناهندگی به نافرمانی مدنی دامن بزنند. و از کلیساها خواستیم که در نافرمانی مدنی با دولت هلند در های کلیساها را به روی ایرانیان باز کنند تا از اخراج آنها جلوگیری شود.
بعد از اینکه حرکت ما در شهر انتهون شروع شد حتی نماینده ملکه در این استان بعد از مصاحبه با ما و دیدار از پناهجویان رسما و علنا از نافرمانی مدنی ما در مطبوعات هلند دفاع کرد. بعد از این مصاحبه تعداد زیادی از نمایندگان مجلس از ما دفاع کردند حتی چند نفر از وزرای سابق هم دفاع کردند. سرانجام به بیش از 2000 پناهجوی ایرانی اقامت پناهندگی گرفتیم.
بهتر است آقای فرخ نگهدار کمی با افراد و سازمانهای مترقی کشورهای اروپائی آشنا شود و حداقل از آنها چیزی یاد بگیرد. کاتولیک تر از پاپ نشوند!
یک نکته بسیار جالب و روشنگر:
-- احمد پوری ، Apr 9, 2010 در ساعت 09:30 PMامثال آقای فرخ نگهدار و ابراهیم نبوی شعار " مبارزه مسالمت آمیز هم استراتژی هم تاکتیک" را سرلوحه فعالیت های سیاسی شان قرار داده اند.
آنها وقتیکه نیروهای سرکوب جنایت کاران حاکم در روز روشن با ماشین پلیس روی مردم می روند و آنها را می کشند به مردم می گویند عصبانی نشوید، ما باید حتی به دشمنانمان عشق بورزیم و نشان دهیم که با آنها یکی نیستیم و با عشق ومحبت ونه خشونت به اهدافمان برسیم.
اما در مقابل کسانی که برای رسیدن به آزادی و دمکراسی روشهای مبارزاتی رادیکالتری را دنبال می کنند عشق و محتبی که بی دریغ نثار جنایت کاران می کردند، جای خود را تحمل پذیری صفر می دهد و با خشونت کلامی بیکران به ترور شخصیتی، ایدئولوژیکی، فرهنگی و سیاسی این افراد می پردازند!
تاریخ فاشیسم همیشه نشان داده است که خشونت کلامی جاده صاف کن خشونت فیزیکی است.
معنی مبارزه متمدنانه این افراد روشن است. ابراز عشق به جنایتکاران واقعی، تجاوزگران و شکنجه گران و اعمال خشونت بی کران کلامی برعلیه مبارزان و آزادیخواهان واقعی!
بیهوده ترین کار ممکن و البته ضدمردمی ترین کار رو این 12 نفر انجام دادند. البته خداروشکر 12 نفر بودند ولی این پوشش خبری که روش مییشه دقیقا میکنتش مردم ایران.
-- mojdeh ، Apr 9, 2010 در ساعت 09:30 PMاشغال سفارت ایران در خارج از کشور چه فایده هایی داره؟ اصولا ایرانیان خارج کشور که ادعای همراهی با جنبش سبز داخل ایران رو دارن و میرن عکس ندا رو به جای پرچم استفاده میکنند چطور با فتح یک ساختمون به جنبش سبز کمک میکنند.
اصولا ایرانیان خارج از کشور با ازادیهایی که دارند خیلی راحت تر و درفضای امن تری می تونند صدای مردم ایران رو برسونند. صدای مردم ایران طبق شعارهایی که خود مردم ایران و سبزها دادند این بود " سلام دوباره به دنیا " ، ما صلح طلبیم ، ما دموکراسی میخوایم. ما دنبال یک انقلاب مثل سال 57 نیستیم. ما دنبال ایران برای همه ایرانیان هستیم.
این صدا رو چطور میشه رسوند؟ مردمی که در رسانه های خارجی همواره به عنوان تروریست و خشونت طلب و هم معنا با احمدی نژاد ترسیم شدند چطور میتونن این دید رو تغییر بدن در افکار عمومی جهان تا دنیا هم از این جنبش حمایت کنه؟ با فتح ساختمونها و تکرار کارهای 57؟ یک بیننده بی طرف با دیدن ادمهایی که از ساختمون میرن بالا و شیشه میشکونن میفهمه که مردم ایران دنبال دموکراسیند؟
درسته که این افراد از طرف کمونیست کارگری گویا اقدام به اینکار ابلهانه و مضر کردند و این گروه خشک در داخل ایران تقریبا بدون حامیه . اما مردم غیر ایرانی به راحتی میتونن گول این قضیه رو بخورن و بگن اگه مردم ایران همیشه همینن ، یه مشت ساختمون فتح کن که دنبال دیکتاتوری خودشونن.
بعضی دوستان میگن توی ایران بسیجی فلان میکنه ، حالا شما گیر دادید به کار ما؟ از کی تا به حال اعمال ما باید توسط مترو معیار بسیجی تعیین بشه؟ اگه بخوایم کنترل افکار و اعمالمون دست اونها باشه که خوب اونها هستند. مهم این نیست که اونها چه میکنند که کارهاشون واقعا غیر انسانی و احمقانه و وحشیانه است. اما یعنی تا وقتی قتل وجود داره انسانها حق صحبت کردن از کارهای احمقانه دیگه ندارند ؟ در ضمن کارهای بسیجی ها درسته که صددرصد منفوره اما به اسم سبزها و ملت ایران تموم نمیشه. این کمونیست های کارگری که طبق گفته خودشون عاشقانه احمدی نژاد رو می پرستند چون داره ایران رو سمت نابودی میبره کارهای زشت و ضد ایرانیشون رو دارن به اسم سبزها انجام میدن که صددرجه از کارهای بسیجی ها بیشتر به ضرر ایرانه.
این انقلابیون قرن گذشته که هنوز بعد از سی سال زندگی در کشورهای دموکراتیک الفبای دموکراسی رو هم نمی دونن نشستند بیرون از کشور و از هر کشت و کشتار و حرکت احمدی نژادی فریاد هوراشون میره بالا که آخ جون دیگه این کشور نابود میشه ما میریم خودمون براساس تفکرات دموکراتیک !!!!! کمونیستی خودمون ایران رو میسازیم.
متاسفانه گاهی تصور میکنم که بسیجی در ایران 30 سال از حتی یک کلمه ازادی محروم بوده و این شده ، این ساختمون فتح کنهای اروپایی سی ساله دارن ازادی رو نفس میکشند تا جایی که قانون اروپا هم اجازه بده خشونت انجام میدن اینها اگر برگردند چه میکنند؟ اینها که هیچ امیدی دیگه به تغییرشون نیست چون خودشون رو به خواب زدند و هیچ جورنمیشه بیدارشون کرد
Kare besyar nadorosty ast.
-- hasan ، Apr 9, 2010 در ساعت 09:30 PMاین حرف بی پایه از کجا آمده. این حرکت مطلقا سرسوزن کمترین ارتباطی با کمونیست کارگری نداشته. جهت اطلاعتان جوانان و دانشجویان آنتی فاشیست غیر ایرانی بنابر پرنسیپهای انسانی خودشان تصمیم گرفته اند بدلیل عادی شدن و کم توجهی به جنایات فجیع جمهوری اسلامی اعتراض کنند و برخی دوستان ایرانی و از جمله در میان آنها فعال هتم سبز و هتم سرخ را هم همراه کرده اند. در این راه هم بهای سنگینی از دستگیری و سوسابقه و تهدید زندان را پیشاپیش به جان خریده اند. بعد برخی ایرانیها بجای اینکه اندکی درک و احترام و سپاس نسبت به این همبستگی ولو با شکل آن موافق نباشند داشته باشند شده اند تحلیلگران جنبش سبز و مقایسه های مع الفارغ و بی ربط با سفارت آمریکا و حتی برخوردهای فاشیسیتی و فحاشی و عوضی خواندن با ادبیاتی بغایت فاشیستی... لطفا چشمها را باز کنید اینها نیروهای آنتی فاشیست هستند و همواره و تاریخا با یا بدون جنبش سبز بوده اند و خواهند بود هیچ ادعائی هم بر سبز بودن نکردند و اساسا بالنده تر و بی نیاز به آن هستند. منتظر تایید محافظه کاران و حاکمان و تشنگان حاکمیت بعدی هم نمانده اند. آنچه را هم که باید بدست میاوردند یعنی جلب توجه جهانی به جنایات حاکمان ایران را به بهترین وجه بدست آوردند و بیش از این هم ادعا و انتظاری نداشتند. شما ایرانیان بجای قدردانی از این فریاد مظلومیت و همبستگی غیرایرانیان قاضی شرع و حامیان قانون و .... شده اید !!!؟ بیایید ولو با شیوه ای از اعتراض موافق نیستیم اما حداقل منصف و منطقی باشیم
-- علیرضا ، Apr 9, 2010 در ساعت 09:30 PMدرود بر بچههای هلند.
-- میرزا ، Apr 9, 2010 در ساعت 09:30 PMبه جای این حرفها، باید فکر آزادی بچهها بود...
همینکه علیرضا از این اقدام دفاع میکند، خود گویای شخصیت اقدام کنندهگان نیست؟
-- بدون نام ، Apr 9, 2010 در ساعت 09:30 PMای داد
بادرود به مبارزانی که در هلند لانه جاسوسی رژیم را بطور سمبولیک تسخیر نمودند تا بار دیگر مصائب مردمی را که سی سال است تحت سلطه یک دیکتاتوری سرمایه داری ـ مذهبی قرار دارند جلوی چشم و قضاوت مردم جهان قرار دهند. با اهمیت ترین جنبه حرکت شما همکاری با جوانان هلندی در دفاع از آزادی است . ناسیونالیست های کور باید ببینند که چگونه همبستگی جهانی برای آزادی خواهی امری واقعی است . در حالیکه سرمایه داری جهانی از اپوزیسیون ارتجاعی و سرمایه داران دفاع میکند و تریبون های خود را در اختیار نبوی ها و گنجی ها قرار میدهد این نوع همبستگی با آزادیخواهان جهان پر معناست. جنبش آزادیخواهی در ایران نیازمند این همبستگی جهانی است . آتش مبارزه علیه تمامیت رژیم را باید به هر طریق ممکن برافروخت.
-- 'پیام ، Apr 10, 2010 در ساعت 09:30 PMدراهمیت حرکت شما همین بس که چماقدارانی امثال ابراهیم نبوی سراسیمه به میدان آمده وشما را با کلماتی که فقط از زبان بازجوهای جمهوری اسلامی میتوان شنید مورد خطاب قرار میدهند. این همان کاریست که با زنان و دانشجویان وآزادیخواهان در سال 57 میکرده اند. همانوقت که آقای نبوی و مخملباف و گنجی اسلحه می بستند وبا قدرت حاکم همدست بودند. این طرفداران نظام جمهوری اسلامی جامه سبز کرده اند تا دوباره در قدرت سهیم شوند و از حالا دارند قابلیت های خود را برای سرکوب نشان میدهند.
قابل توجه کسانی که فکر میکنند افرادی از این دست یا کسانی مثل فرخ نگهدار به گذشته خونبار خود انتقاد دارند. آنها نه تنها به خاطر گذشته های دور بلکه به خاطر آنچه امروز انجام میدهند در مقابل آزادی ایستاده اند. تنها کافیست از حرکتی بوی آزادیخواهی به مشامشان برسد، تمام قد در مقابل آن می ایستند. همانطور که نامبردگان بالاتفاق در مقابل حرکت شما سراسیمه به میدان آمده اند.
آزادیخواهان میدانند که سرمایه داری ایران چیزی جز دیکتاتوری وافرادی بهتراز این چماقداران در چنته ندارد. شورای حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم در استکهلم دست شما را در مبارزه برای آزادی وسوسیالیسم میفشارد.
افرادی که هموراه نفش تخریب گرایانه دارند کم نیستند یک به مانند فرخ نگهدار که از عاملان تخریب جنبش چپ انقلابی در ایران است و حال با این موضع گیری ها و پاسخ ها که نشان میدهد هیچ گاه با مردم نبوده و نیست.
مژده خانم ، کمونیست کارگری را از کجا آورديد ؟ چرا بدون آگاهی صحبت میکنید این دوستان ضد فاشسیم بودند و بر ضد حکومت فاشیست اسلامی حق طلبی مردم ايران را کردند. کارشان عالی بود ، دستشان هم درد نکند .
-- بدون نام ، Apr 11, 2010 در ساعت 09:30 PMاميد وارم جهل و فرصت طلبی از جریان پویای حق خواهي مردم ايران بدور باشد.
صحبت های علیرضا دقیفا درست است