رادیو زمانه > خارج از سیاست > جهان > «فرانسه متحد خوبی برای آمریکا نیست» | ||
«فرانسه متحد خوبی برای آمریکا نیست»ایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comبارک اوباما، رییس جمهوری ایالات متحدهی امریکا، در کنفرانس مطبوعاتی مشترکاش با نیکلای سارکوزی رییس جمهوری فرانسه، در واشنگتن، تاکید کرد که ایالات متحده و فرانسه در راستای ممانعت از دستیابی ایران به سلاح اتمی، متحد جداییناپذیر هستند و دیدگاههای مشترکی دارند. وی همچنین ابراز امیدواری کرد که تحریمهای جدید سازمان ملل متحد، به زودی به تصویب برسد.
نیکلای سارکوزی نیز در این کنفرانس مطبوعاتی تاکید کرد که ایران نمیتواند به مسابقهی دیوانهوار برای دستیابی به سلاح هستهای، ادامه دهد و افزود: «زمان برای تصمیمگیری در قبال ایران فرا رسیده است». سفر دو روزهی نیکلای سارکوزی به واشنگتن که نخستین دیدارش از امریکا، از هنگام آغاز ریاست جمهوری اوباما در این کشور است، از نگاه رسانههای مهم و سراسری فرانسه بسیار مهم توصیف شده است. خبرگزاری رویترز نیز در گزارشی از نشست خبری کاخ سفید، نوشت: «رؤسای جمهوری فرانسه و امریکا در این کنفرانس مطبوعاتی، چهرهای متحد در مواجهه با ایران، از خود به نمایش گذاشتند». آیا امریکای بارک اوباما، در وجود نیکلای سارکوزی، متحدی تازه در اندازههای بریتانیا را به ویژه در اروپا، جستوجو میکند؟ این پرسشی است که با آقای دکتر شاهین فاطمی، رییس «مرکز اروپایی مطالعات و پژوهشهای بینالمللی پاریس» در میان میگذارم: به نظر من، فرانسه هیچوقت نمیتواند جایگزین آن رابطهی ویژهای که بین انگلستان و امریکا هست، بشود. چون مساله اولا به رشتههای اُلفت تاریخی و فرهنگی بین انگلستان و امریکا برمیگردد. سوابقی که این دو کشور در دو جنگ بینالمللی با هم داشتهاند و از همهی اینها گذشته، افکار عمومی، سیستم اقتصادی و سیستم حکومتی انگلستان و امریکا از شباهتهای بسیار بیشتری برخوردار هستند تا سیستم فرانسه و امریکا.
همینقدر که فرانسه در جبههی مخالف، چنانکه در زمان پرزیدنت دوگل قرار داشت، قرار ندارد و یا آنگونه که در زمان شیراک که آقای ویلپَن سراسر آفریقا را گشت تا بین کشورهای آفریقایی مخالف جنگ عراق و مخالف با بوش پیدا کند موضع نمیگیرد، همینقدر که آن سیاست خصمانه تغییر کرده است، برای امریکاییها و برای دنیا بسیار مفید است. اقداماتی که آقای سارکوزی تا به امروز انجام داده است، مانند بازگشت به فرماندهی نظامی ناتو که آقای ژنرال دوگل از آن خارج شده بود، بازهم از اقداماتی بود که محال بود یک گُلیست انجام بدهد. بنابراین، مسلم آقای سارکوزی از بسیاری جوانب، اهمیت کنار آمدن با امریکا و در جبههی غرب و دمکراسیهای غرب بودن را احساس کرده و نمیخواهد مانند آقای میتران و یا آقای دوگل، واسطه و میانهای بین شرق و غرب باشد. فرانسویها هم با جهانی شدن اقتصاد و روابط نزدیکی که دارند، احتمالاً به همین مساله پی بردهاند. اما این را نمیشود به معنای آن گرفت که در تمام مسائل توافقنظر وجود دارد. فکر میکنم از جمله مسائلی که این دو کشور بر سر آن توافق دارند، در مرحلهی اول مسالهی ایران است که امریکا صدردرصد از پشتیبانی آقای سارکوزی خشنود است. تا حدی هم راجع به مسائل خاورمیانه؛ مثلا در مورد سوریه، میانجیگری فرانسه بسیار مؤثر بود که بتوانند آقای بشار اسد را با امریکاییها نزدیک کنند. نتیجهی آن هم این بود که امریکا برای اولین بار، بعد از چندین سال، سفیر به سوریه فرستاد. اما در مسألهای مانند فلسطین تا حدی اختلافنظر وجود دارد و بعد که به مسائلی نظیر مسائل اقتصادی و مالی میرسیم، استنباط من این است که بر خلاف آنچه همه فکر میکنند، احتمالا تا یکی دو سال آینده، موقعی که آقای سارکوزی ریاست گروه ۲۰ را اشغال کند، نه تنها در کنار امریکا نخواهد بود، بلکه در برابر امریکا خواهد ایستاد و برای فشارهای بیشتر روی بازارهای مالی و وضع مقررات جدید بینالمللی اصرار خواهد ورزید. در این زمینه شاید بتوان رییس جمهور امریکا را قانع کرد، اما کنگره و صنایع امریکا، هرگز زیر بار این مسأله نخواهند رفت که مقررات قانونی برای مؤسسات مالی، به صورت بینالمللی تصمیم گرفته شود و به امریکا تحمیل شود. انگلستان هم زیربار نخواهد رفت. بنابراین احتمال دارد که آقای سارکوزی در بخش دوم باقیماندهی ریاست جمهوریاش بخواهد کارت ایستادگی در برابر امریکا را روی مسائل بانکی و مالیاتی و پولی بازی کند و این موضعگیری ممکن است به او در محبوبیت داخلیاش کمک کند. در هر صورت، در ارتباط با سیاستمدارها، هیچوقت نمیتوان گفت برای همیشه در چه مسیری خواهند رفت. چرا که آنها مقتضیات و آنچه را برای خودشان مفید است، در نظر میگیرند و بر این اساس تصمیم میگیرند. در مورد ایران، میتوان گفت که بله؛ فرانسه امروز به امریکا نزدیک است و همانقدر روی مسألهی ایران پافشاری میکند که انگلستان و آلمان و شاید تا حد کمی هم بیشتر. روز سهشنبه (یازدهم فروردین) برنامهی هستهای ایران موضوع اصلی گفتوگوها در نشست وزرای خارجهی گروه هشت بود. وزیر امور خارجهی ژاپن در پایان نشست اظهار داشت: «جهان باید پاسخ قاطعانهتری در مقابل مقاومت ایران بدهد» و پاسخ را قطعنامهی جدید شورای امنیت سازمان ملل توصیف کرد. فکر میکنید اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران در راه باشد؟ بله؛ قطعنامهای تصویب خواهد شد. اما پیشبینی من این است که آبکی خواهد بود و زیاد تاثیرگذار هم نخواهد بود. مگر این که اتفاقات تازهای بیفتد. در این رابطه دو مسأله وجود دارد؛ یکی این که چین میخواهد کماکان رابطهاش را با جمهوری اسلامی حفظ کند و احتمالاً رأی نخواهد داد. حداکثر این است که رأی ممتنع بدهد.
از طرف دیگر، سه عضو غیردائمی شورای امنیت نیز تحت نفوذ جمهوری اسلامی هستند. این کشورها عبارتند از: لبنان که شایع است ۳۰۰میلیون دلار رشوه به حزبالله داده شده است، فقط برای این که از این رأی استفاده شود. برزیل هم زیر فشار چاورز و دیگران یا رأی ممتنع میدهد و یا مخالف. ترکیه نیز علناً به خانم مرکل گفته است که مخالف تحریمها است. دلیلاش هم این بوده که روابط تجاری با ایران دارد و تحریمها برای آنها از نظر تجاری سود ندارد. خیلی جالب است که ترکیه که در آینده میخواهد در کنار ملت ایران باشد، بین ملت ایران و این حکومت، حکومت را انتخاب کرده است. بنابراین از بین اعضای دائمی، این سه کشور به قطعنامه رأی نخواهند داد. به این دلیل، زمانی که قطعنامه بین هر ۱۵ عضو، یعنی ۵ عضو دائمی و ۱۰ عضو غیردائمی در حال گردش است، جمهوری اسلامی سعی خواهد کرد به وسیلهی دوستانی که دارد، تا حد امکان این قطعنامه را مانند سه قطعنامهی پیشین آبکی بکند. من چندان هم چشمم آب نمیخورد که این قطعنامه دردی را علاج کند. اما از سوی دیگر، این قطعنامه لازم است و چه تصویب بشود و چه نشود، باید از این مرحله بگذرد. چون به نظر من، اقدام بعدی، حملهی همهجانبهای از جانب جامعهی اروپا خواهد بود. البته اینجا هم اتفاقنظر وجود ندارد، ولی اکثریت مطلق هست. تحریمهایی هم که جامعهی اروپا، احتمالا با ژاپن و استرالیا و کانادا اعمال خواهند کرد، خارج از سازمان ملل خواهد بود و از آن قطعنامههایی که برای این که رأی بیاورد، مجبورند حتیالامکان آن را تخفیف بدهند، تا جایی که بیمعنا میشود، مؤثرتر است. در مورد تحریمهایی که به آن اشاره کردید که تحریمهای هدفمند نام گرفتهاند، فکر میکنید بیمهی کشتیهای ایرانی یا جلوگیری از سفر مسئولان جمهوری اسلامی به خارج و یا تحریم فروش نفت و یا از این دست مسائل را نیز دربر بگیرد؟ دور نفت را که به طور کلی باید خط کشید. چون با بالا بودن قیمت نفت و وضع اقتصاد دنیا، غرب نخواهد توانست خرید نفت ایران را تحریم کند. اگر این کار را میکردند، دیگر نیازی به کارهای دیگری نداشتند. از نظر حقوقی هم نمیتوانند جلوی صدور نفت را بگیرند. چرا که این امر به منزلهی اقدامی جنگجویانه است و نیازمند قطعنامهی شورای امنیت زیر مادههای ۵۰ و ۵۱ است. ولی منظورشان از هدفمند کردن این است که تحریمها بیشتر متوجه سران سپاه باشد. حسابهای آنها را ببندند، از سفرشان به اروپا جلوگیری کنند و… مثلا امروز اعلام شد که برخی از هواپیماهای شرکت ایرانایر در اروپا اجازهی نشست نخواهند داشت. از این نوع اعمال انجام میدهند. اما فکر نمیکنم در این مرحله، بیش از این پیش بروند. حتی راجع به بنزین، مطمئن نیستم که بتوانند از شورای امنیت رأی بیاورند. چون آنجا صحبت از این است که آسیب آن بیشتر به مردم میرسد تا حکومت. در ارتباط با سیستمهای بانکی و بیمهها هم اتفاقی که خواهد افتاد، این است که جمهوری اسلامی تمام این تسهیلات را از طریق مالزی، سنگاپور، چین و دیگر جاها به دست خواهد آورد. منتها باز هم ضرر آن به تجار ایرانی میخورد و قیمتها بالا میرود. ولی سران حکومت راه آن را بلدند که چطور پولهایی را که در حکومت به طور نامشروع به دست میآورند، به بانکهای مالزی، سنگاپور، چین و روسیه منتقل کنند. |
نظرهای خوانندگان
چه بخواهیم چه نخواهیم جنگی در پیش است . تحریم فایده ای ندارد . روسیه و چین و ترکیه و پاکستان و عراق و افغانستان و ازبکستان و ارمنستان و .... و مرزهای طولانی مانع اثر کردن تحریمند . ملت به زحمت میافتد. ضد خارجی میشود . سپاه و قاچاق چیان سودش را میبرند . رژیم گوشش بدهکار نیست . اپوزیسیون ضد روابط با امریکا و غرب است . همه چیز به نفع یک جنگ نفرینی پیش میرود . اوباما دست آخر مجبور میشود به جنگ رضایت دهد .
-- sima ، Apr 1, 2010 در ساعت 07:55 PM