رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > جنبش سبز؛ نقطهی اوج جامعه مدنی پنهان | ||
جنبش سبز؛ نقطهی اوج جامعه مدنی پنهانپانتهآ بهرامیروزهای پایانی سال ۱۳۸۸ شمسی، سال به میدان آمدن نسل دوم و سوم انقلاب ۵۷ به خیابانها، سال اعتراض برای رای گم یا دزدیده شده، سال خیزش مردم ایران پس ازچندین دهه سکوت، سال مهربان شدن دوبارهی مردم با یکدیگر، سال کمرنگ شدن غریبگی، سال فوران و طغیان برای مطالبات مدنی.
از سوی دیگر، سال سرکوب خشن معترضین، سال دستگیری، شکنجه و تجاوز در زندانها، سال مهاجرت اجباری. اما سال ۱۳۸۸ جای خود را در تاریخ معاصر به عنوان سال تولد یک جنبش اجتماعی، یعنی جنبش آزادیخواهی مردم ایران، ثبت کرده است. بیسبب نیست که برخی رهبران سال ۱۳۸۹ را سال مقاومت و پایداری نام نهادهاند. دکتر عطا هودشتیان استاد علوم سیاسی: من به این پیشنهاد آقای موسوی میپیوندم. به نظر من سال خرسند ۱۳۸۹ سال مقاومت و سالی سبز خواهد بود. من نام و رنگ سبز را اسم شب جنبش میدانم و تلاش می کنم این سبز، چند رنگی و پلورالیسم درونی خود را حفظ کند و اجازهی عرضاندام به مخالفین و موافقین و کسانی که اندکی نزدیکتر یا دورتر از ما هستند، داده شود.
این جنبش باید حالت دموکراتیک را از ابتدا حفظ کند و امروز لازم است شجاعت خودمان را نیز نشان دهیم. آنچه اندکی کم داریم و باید بر آن تاکید کنیم ادامهی شجاعت است، شجاعتی که در تظاهراتهای متعدد گذشته دیدیم. نمونهی عالی و فوقالعادهی آن، قیام عاشورا بود که امیدوارم در سال سبز و پر مقاومت آینده دوباره اتفاق بیفتد. جنبش آزادیخواهی برآیند همهی بی حقوقیها و بیعدالتیهایی بود که در سه دههی اخیر شاهد بودیم. این جنبش از دستآوردهای جنبشهای دیگر مثل دانشجویان و زنان در سطح جامعه آموخت و بهره برد. استفاده از سازماندهی شبکههای اجتماعی افقی به واسطهی سرکوب شدید دولت و خارج کردن رهبران جنبش از تیررس حاکمیت به واسطهی این نوع سازماندهی از ویژگیهای ۹ ماه اخیر بود. دکتر عطا هودشتیان، استاد فلسفه در کانادا: میتوانم ادعا کنم اگر جنبشی ایجاد شد و گسترش پیدا کرد، به مدد تلاش پیگیر شبکههای زیرزمینی اعتراضی بوده است. این شبکهها که به گفته آقای موسوی بازوی قوی جنبش بودند، با حرکت خود جنبش را به جلو میبردند. آقای موسوی نیز تاکید کرد که او رهبر نبود، بلکه به دنبال این جنبش حرکت میکرد. به عقیده من در طول ۳۰ سال گذشته، فعالان جنبش زنان، دانشجویان و کارگران، به میزان قابل توجهی از طریق ایجاد سندیکاها و گروهها، شبکههای گستردهی زیرزمینی را ساخته و اعتراض کردهاند. همانطور که خانم شیرین عبادی به درستی در سخنرانی در دانشگاه کنکوردیا در مونترال گفتند، جنبش سبز به میزان زیادی از حرکت شبکهای جنبش زنان که از ۳۰ سال پیش فعال بوده، تقلید کرده است. ما بسیار مدیون جنبش زنان هستیم و همین نیز مفهوم اساسی جامعهی مدنی است. جامعهی مدنی، نه ساختهی دولت و نه هیچ فرمان فرمایشی است. فرمانهای فرمایشی، آن احزاب دولتی دورهی شاه را ایجاد کردند و به هیچجایی نرسیدند. اما جامعهی مدنی در ایران، حالت و روحیهی اعتراضی دارد و به شکل کلاسیک، هالهی بین دولت و جامعه نیست. این یعنی درست برعکس آن چیزی که در جوامع غربی میبینیم. شبکههای زیرزمینی، جامعهی مدنی مخفی و زیرزمینی را درست کردهاند که حالت رویینتنانهی بیرونی ندارد که بگویند شما رسما کانون نویسندگان یا اتحادیهی دانشجویی هستید. همهی اینها زیرزمینی است. رهبران اینها دستگیر میشوند، کجای اینها جامعهی مدنی رسمی هستند؟ اینها جامعهی مدنی اعتراضی هستند و هیچ حالتی به شکل کلاسیک غربی در دموکراسیهای پیشین که دیدهایم در آنها دیده نمیشود. اوج این جوامع مدنی بسیار فعال، در جنبش سبز دیده شد که هیچ ارتباطی با غرب ندارد. عطا هودشتیان ویژگی خاص دیگری را برای این ۹ ماه خیزش عمومی قائل است. در این مدت نه تنها حاکمیت حاضر به عقبنشینی نشده است بلکه به کلی اصلاحطلبان را از بدنهی حاکمیت و قدرت سیاسی بیرون رانده و عملا آنان را به دامن اپوزسیون انداخته است. ویژگی این ۹ ماه این بود که برای نخستینبار در تاریخ ایران با رژیمی مواجه شدیم که در مقابل وسیعترین نوع اعتراض به شکل سمجواری ایستاد و بدون هیچ اهمیتی مقاومت کرد و تن به سرکوب گسترده داد. در تاریخ ایران چه در دورهی قاجار و چه در دورهی پهلوی، چنین سماجتی در مقابل ارادهی مردم، از سوی دولتیان و دولتمداران و شاهان صورت نگرفت. شاه قاجار، وقتی با بحران درونی نظام و جنبش تودهای و مردمی مواجه شد، بالاخره فرمان مشروطیت را امضا کرد. شاه پهلوی نیز بعد از مدتی همین کار را انجام داد و پس از مدتی قانع و راضی شد. او حتی ایران را ترک کرد و گفت من تن میدهم و صدای پای انقلاب را شنیدم. اما سردمداران فعلی، به هیچ وجه نشانی از عقبنشینی نداشتند.
در طول ۹ ماه گذشته دو منظر اساسی را دیدیم، یکی دینامیسم پویای درون جامعه که برای نخستین بار و به شکل گستردهای خود را نشان داد و دیگری امکانات پیشروی آن است. فکر میکنم سه کمبود را در بخش دوم یعنی امکانات پیشروی باید دید. این سه کمبود عدم سازماندهی، عدم برنامهریزی و عدم رهبری هستند. اگر دقت کنید، رهبری که درایت سیاسی کافی داشته باشد، بدون سازماندهی معین حزبی و برنامهی مشخص شده میتواند جنبش را هدایت کند. نمونههایش را داشتهایم، حتی انقلاب ایران نیز کم و بیش اینگونه بود. بنابراین در مورد ایران، دینامیسم پویای جامعه رهبری را در جایگاهی مهمتر از سازماندهی و برنامهریزی قرار میدهد. رهبری مسئلهی اساسی ما در این ۹ ماه بود. رهبرانی که به شکل رادیکال میتوانستند مقابل نظام بایستند در دههی شصت و در جریان ترورهای خارج از کشور، توسط رژیم از بین رفتند. کسانی که ماندند، نیروهای مقاومت در درون رژیم بودند که از حاشیهی رژیم کنده شدند و به جنبش تودهای، اعتراضی و مردمی پیوستند. از دیگر ویژگیهای این جنبش تسخیر فضاهای عمومی بود که حاکمیت آنها را از آن خود میدانست و سعی میکرد به این وسیله قدرت خود را به معرض دید عموم بگذارد.استفاده از فضاهایی مثل نماز جمعه و عاشورا از آن جمله بودند. اما عطا هودشیان استاد فلسفه بر این باور است که ۲۲ بهمن از این منظر تجربه و اندوختهی ویژهای برای این جنبش نوپا است. مبارزین جنبش سبز و اعتراضی حداقل تا ۲۲ بهمن نشان دادند که سعی میکنند از طریق تاکتیک نفوذی در بسیاری از تظاهرات رسمی وارد شوند و مردم را به سمت حرکت اعتراضی برگردانند. فکر میکنم زمان آن است که به جای اینکه وارد تظاهراتهای رسمی شویم و تلاش کنیم که آنها را به سمت خود هدایت کنیم، از امکانات فرهنگی و جشنهای بزرگ مثل چهارشنبه سوری، نوروز و ۱۳ بهدر استفاده کنیم و آنها را به شکل حرکتی مستقل انجام دهیم. اگر بخواهیم ضعفهای جنبش اعتراضی ۹ ماه اخیر را جمعبندی کنیم، باید به عدم پیوند ارگانیک آن با طبقات فرودست و گروههای اجتماعی مانند معلمان، کارگران و بیکاران اشاره کنیم. لازم است به حافظهی تاریخیمان در پیوند با انقلاب ۵۷ مراجعه کنیم که بدون اعتصاب سراسری کارگران و به ویژه کارگران صنعت نفت و قطع شریان حیاتی اقتصادی انقلاب ۵۷ نمیتوانست متولد شود. دکتر عطا هودشتیان استاد علوم سیاسی در کانادا: بیانیهها و فرمانهای هدایتکنندهی رهبران جنبش این ضعف را داشت که توجه ویژهای به فضای خارج از طبقهی متوسط نداشت. این اشتباه یک نکتهاش این است که ما توجهی به بستر مطالبات اقتصادی، سندیکایی و مطالباتی که مربوط به به گروه زنان نیز میشود، نکردیم. امروز اگر شما از بنده بپرسید که راه حل چیست، یا گام بعدی جنبش چه باید باشد، خواهم گفت که باید به هر طریقی به سمت سازماندهی یک اعتصاب عمومی و سراسری برویم. اگر قرار است به سمت سازماندهی سراسری یک اعتصاب برویم، باید به سمت زنان، کارگران، سندیکاهای زیرزمینی و شبکههای مطالباتی که در حال مبارزه هستند، برویم. امروز به شکل ناگفتهای سندیکاها، گروهکها، شبکههای زیرزمینی کارگری در حال سازماندهی اعتصاب هستند اما این اعتصاب نمیتواند موثر واقع شود، مگر اینکه رهبری جنبش اعتراضی فعلی یا رهبران ردهی دوم به این ارادهی قوی بپیوندند و بخواهند ازطریق سازماندهی سراسری این اعتراض را رهبری کنند. |