رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۱ اسفند ۱۳۸۸
گفت‌وگو با دکتر سعید پیوندی، استاد دانشگاه و کارشناس نظام آموزشی ایران

وزیر علوم و گزینش استاد از طریق آگهی

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

کامران دانشجو، وزیر علوم جمهوری اسلامی، گفته است که برای جایگزینی استادان سکولار دانشگاه‏ها با استادان اسلامی، به ۲۲هزار استاد معتقد به مبانی اسلامی نیاز است و طی فراخوانی، کسانی را که خود را واجد شرایط می‏دانند دعوت به ثبت‏نام کرده است.

دکتر سعید پیوندی استاد دانشگاه درپاریس به زمانه می‌گوید که گزینش استاد از طریق آگهی، امری بی‌سابقه در دنیا و نشانه‌ی بی‌باوری به اعتبار علمی و تجربه عملی استاد و دانشگاه است:

Download it Here!

گزینش استاد در ایران مانند همه‏جای دنیا چرخه‏ای مخصوص به خود دارد؛ یعنی فردی که می‏خواهد استاد دانشگاه بشود، باید از یک سری مراحل بگذرد. قاعدتا باید یک سری مدارک داشته باشد و پژوهش‏هایی انجام داده باشد، مطالبی نوشته باشد و بر اساس اعتبار علمی و تجربه‏اش در مراحل مختلف این شغل یعنی استاد‏یاری، دانشیاری و یا استادی استخدام شود.

چنین اعلامی نشان می‏دهد که مسئولین آموزش عالی ایران گویا باور ندارند که این کار فقط در یک محدوده‏ی علمی و از طریق کسب اعتبار عملی انجام شدنی است و اگر چنین کسانی در جامعه‏ی ما وجود داشتند، تا به حال دانشگاه آن‏ها را شناسایی کرده و یا ‏آن‏ها خود را به دانشگاه‏ها شناسانده بودند و نیازی به چنین آگهی‏ای در رسانه‏های جمعی برای جذب استاد وجود نداشت.

من فکر می‏کنم شاید در نگاه مسئولین، اصلا شیوه‏ی جذب استاد و شیوه‏ی ارزش‏یابی علمی استاد تغییر کرده که ما به طور بی‏سابقه‏ای و برای اولین بار، از این طریق عمل می‏کنیم.


کامران دانشجو، وزیر علوم

اساسا حذف استادان سکولار و جایگزینی‏ این همه استاد، با توجه به نیاز مراکز آموزشی کشور، چقدر عملی است؟

مشکلی که از سال‏های پیش با آن روبرو شدیم، این بود که از زمان روی کار آمدن آقای احمدی‏نژاد، میزان پذیرش دانشجو در دانشگاه‏ها به حدود سه برابر افزایش یافته و ما از حدود ۱۶۰-۱۷۰هزار نفر به بیش از ۵۰۰هزار نفر رسیده‏ایم؛ بدون این که کادر علمی دانشگاه‏ها و فضاهای آموزشی به این نسبت افزایش پیدا کنند. یعنی ما افزایش خیلی ناچیزی در کادر علمی و همین‏طور فضاهای موجود دانشگاه‏ها داشتیم.

اتفاق دیگری هم که هم‏زمان در این سال‏ها افتاد، این بود که بخشی از استادان خبره و استادانی که از مقام علمی بالایی برخوردار بودند، به خاطر مخالفت با سیاست‏های رسمی یا اعلام موضع خود در رسانه‏ها، تحت فشار قرار گرفتند و به طور زودرس بازنشسته شدند یا کارشان در دانشگاه محدود شد.

حال باید دید که آیا این اعلان، برای جایگزین کردن آن دسته از استادانی که احتمالا از سوی مسئولین نامطلوب تشخیص داده می‏شوند است و یا برای جبران کمبودهای عظیمی که دانشگاه‏ها با آن روبرو هستند؟ این مساله در گفته‏های وزیر علوم چندان روشن نیست.

از سوی دیگر اگر این گفته‏های آقای دانشجو را در کنار صحبت‏های چند روز پیش ایشان در مورد این که التزام عملی به ولایت فقیه، به عنوان یک اصل خیلی اساسی در کار علمی مطرح است بگذاریم، این موضوع مطرح می‏شود که آیا این اعلان نوعی آمادگی برای این که ساطور تصفیه را بالای سر دانشگاه‏ها بگذاریم است و این‏که هم‏زمان تهدیدی باشد برای استادان موجود یا خیر.

این‏ها مسائلی هستند که با توجه به ضد و نقیض بودن خیلی از موضع‏گیری‏ها و ابهاماتی که در این موضع‏گیری‏ها هست، نمی‏توان در مورد آن‏ها خیلی با صراحت صحبت کرد.

وزیر علوم در عین حال به متونی که در دانشگاه‏ها تدریس می‏شوند اشاره کرده و گفته است، این‏ها متونی هستند که به ویژه در فلسفه و جامعه‏شناسی، دین‏زدایی شده‏اند. جایگزینی مواد درسی در مراکز آموزشی و دانشگاه‏ها تا چه حد عملی است؟

آن‏گونه که اعلام شده است، کمیسیون‏هایی در وزارت علوم، پژوهش‏کده‏ی علوم انسانی و جاهای دیگری تشکیل شده‏اند که به مواد درسی و برنامه‏های درسی رشته‏های علوم انسانی رسیدگی شود و این مواد بازنگری شوند. ولی کم و کیف آن معلوم نیست.

ما یک بار در دوره‏ی انقلاب فرهنگی گذشته این کار را کرده‏ایم. این کمیسیون‏ها تشکیل شده‏اند؛ تصفیه‏ها انجام شده، درس‏ها و کتاب‏ها تغییر کرده‏اند. امروز صحبت از دین‏زدایی از این متون، به نظر من، خیلی بحث‏انگیز است.
یعنی چگونه ممکن است بعد از این همه سال کنترل، نظارت و کاری که به خصوص بعد از انقلاب فرهنگی دوره‏ی اول در دانشگاه‏ها انجام شده، باز دوباره از این صحبت کنیم که علوم انسانی دین‏زدایی شده‏اند.

باید دید منظور از این حرف چیست؟ آیا منظور این است که ما به کلی منابعی که از نظر این‏ها، به هرنوعی با تفکر اسلامی در تناقض و تعارض قرار دارد، می‏خواهیم تسویه‏حساب و مرزبندی کنیم؟ در این صورت می‏توانیم بگوییم در علوم انسانی، دیگر چیز زیادی برای گفتن نمی‏ماند. چرا که آن وقت تدریس رشته‏های علوم انسانی خیلی به طرز کار حوزه‏های علمیه نزدیک می‏شوند؛ یعنی تکرار علوم گذشته و در واقع تدریس علومی که طی قرن‏ها درس داده می‏شوند.

در حالی که این با جوهر علوم انسانی جدید که تفکر انتقادی دارد، دنیا را از نگاه انتقادی می‏بیند و دائم در حال تحول فکری و شناخت‏شناسی و متدولوژی است، در تعارض قرار می‏گیرد.


دکتر سعید پیوندی، پژوهش‌گر بنیاد مطالعات استراتژیک و بین‌المللی فرانسه

پیش از این، برخی سیاست‏های آموزشی در ارتباط با دانشگاه‏ها، از سوی مسئولین مطرح می‏شد که یا پی‏گیری نمی‏شد یا تکذیب می‏شد؛ و یا در عمل فقط جوانبی از آن اجرا می‏شد. یک نمونه‏ی آن محدود کردن سهمیه‏ی دختران در دانشگاه‏ها است. هدف از اعلام این گونه سیاست‏ها و میزان اجرای آن، تابع چه شرایطی است؟

به نظر من، بخشی از سیاست سال‏های گذشته این بوده که از طریق چنین اعلان‏هایی به نوعی به استادهای موجود فشار بیاورند که آن‏ها حساب کار خودشان را داشته باشند و شاید فعالیت خود را محدودتر بکنند. یا به قول این‏ها بیشتر به خط رسمی حکومت نزدیک شوند.

از طرف دیگر، هدف این بوده که افکار عمومی دانشگاه را آزمایش کنند، ببینند این افکار عمومی تا چه حد در برابر پیش‏برد این سیاست‏ها از خود واکنش نشان می‏دهد. هربار که این سیاست‏ها با واکنش خیلی گسترده روبرو شده است، آن‏ها مقداری عقب‏نشینی کرده‏اند. هربار هم که زیاد واکنش نبوده، کارشان را پیش برده‏اند.

در حقیقت، ما وارد نوعی جنگ فرهنگی و علمی با دستگاهی که الان بر سر کار هست و به خصوص گروهی که جدیداً در وزارت علوم روی کار آمده‏اند، شده‏ایم.

این جنگ ابعاد مختلفی دارد و آن‏ها عملا نشان داده‏اند که در هر زمینه‏ای، چه در زمینه‏ی تفکیک جنسیتی، چه محدود کردن سهیمه‏ی دختران و یا حتی جدا کردن ورودی دانشگاه‏ها برای دختر و پسر (الان در دانشگاه شهید بهشتی دارند در ورودی دانشگاه را جدا می‏کنند)، اجرای چنین سیاست‏هایی در تفکر، فرهنگ و ذهنیت‏‏شان وجود دارد؛ منتها اگر بتوانند. یعنی اگر این توانایی را داشته باشند، همه‏ی این سیاست‏ها را اجرایی خواهند کرد.

مثلا در زمینه‏ی تغییر برنامه‏های درسی یا تغییر استادها، اگر توانایی‏ و نیروی جایگزین را داشتند، تا به حال انجام داده بودند. مشکل این است که بخشی از این برنامه‏ها به صورت فشار و تبلیغی مطرح می‏شود و بخشی را هم به صورتی –کم وبیش ناقص- اجرا می‏کنند.

ولی اساس این است که در مجموع، ما در شرایط خیلی بدی در دانشگاه‏ها قرار داریم؛ چه از نظر جذب استاد خوب، چه از نظر کار علمی و چه از نظر پذیرش دانشجو.

Share/Save/Bookmark