رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > دو راهکار سبزها؛ تعامل ملی و ارتباط با محرومان | ||
دو راهکار سبزها؛ تعامل ملی و ارتباط با محرومانمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comفضای سیاسی ایران هنوز متأثر از انتخابات دهمین دورهی ریاست جمهوری و چالش میان جنبش سبز و حامیان دولت آقای احمدینژاد است.
بیست و دوم بهمن ماه گذشته، سالگرد انقلاب اسلامی، آخرین رویارویی سیاسی میان این دو نیرو بود که از هر دو سو تفسیرهای مختلفی را برانگیخته و شاید منجر به ارائهی بیشترین تحلیلها و چالشهای نظری در میان تجربیات نظیر خود شده است. در این میان،مهمترین بحثها به آیندهی جنبش سبز، راهکارهایی که در مقابل خود دارد و به طور کلی حیات سیاسی و اقتصادی جامعهی ایران مربوط میشود. این برنامهی «روی خط زمانه» را نیز به همین بحث اختصاص دادهام و پرسش آغازین،ارزیابی بیست و دوم بهمن به عنوان یکی از آخرین محکهای تجربه میان جنبش سبز و حاکمیت است. این پرسش را با دکتر حبیبالله پیمان در میان میگذارم:
در روز ۲۲ بهمن نیروهای انتظامی با آرایش فوقالعاده گستردهای که دادند و با اعلام خطر و هشدارهای فراوان و پی در پی، مبنی بر این که حضور هیچ نیروی اجتماعی دیگری تحمل نخواهد شد، خودبهخود امکان حضور حامیان جنبش سبز، به خصوص با نمادهای خودشان، حتی اگر هم میخواستند هیچ شعاری ندهند، غیرممکن بود. وقتی تمام عرصه را نیروهای انتظامی و امنیتی پر کردند و میدان هم از قبل به وسیلهی افراد مورد اعتماد پر شده بود، یک راه این بود که برخی از نیروها بیایند و علیرغم چنین وضعیتی بخواهند درگیر بشوند که اصولاً در راهبرد جنبش سبز درگیری و خشونت نبوده و نیست. خواهناخواه یک راه بیشتر باقی نمیماند و آن این که افرادی که شرکت کردند، نتوانند حضور خود را به نحوی، هرچند با یک نوار سبز، اعلام کنند. بنابراین برخلاف آنچه تبلیغ میشود، شکستی برای جنبش سبز ابداً نبوده است. حضور فیزیکی در خیابانها، یکی از امکانهای بیان موجودیت و اعلام دیدگاهها است و نه این که اگر امکان حضور فیزیکی نباشد، یعنی یک جنبش اجتماعی اصلا وجود ندارد. برای آنها هم پیروزی نیست؛ برای این که آنها با چنین آرایش نظامی- امنیتی فوقالعاده گسترده، اجازهی حضور ندادند. بنابراین نمیتوان گفت که آنها پیروز شدند و یا این که جنبش سبز شکست خورده و دیگر وجود ندارد. آیا تجربهی خاصی از این روز بخصوص و این رویدادها به دست آمده است؟ ۲۲ بهمن میتواند نقطهی عطفی در توجه نیروهای جنبش به آینده و راهکارهای بعدی باشد. فکر بیشتر نیروها این بود که استمرار این حرکت و اعلام خواستهها، فقط با این شکل تجلی و حضور در خیابانها امکانپذیر است. اما حالا متوجه شدهاند که ممکن است این راه بهکلی بسته باشد و بنابراین در جستوجوی راههای دیگری هستند. این یک نتیجهی مهم است. دوم این که بعضا بر این اندیشه بودند که این جنبش در کوتاهمدت میتواند به خواستههایاش برسد؛ به خصوص که حمایت میلیونی مردم را با خود داشت و مشیاش هم در چهارچوب قانون اساسی بود. بنابراین بعضا انتظار داشتند که به سرعت به نتیجه برسد. امروز اکثریت متوجه شدهاند که این راه درازی است. تحول به سوی یک جامعهی آزاد، سالم و دمکراتیک، به دلیل وجود موانع بسیار سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی، یک تحول تدریجی درازمدت در جامعهی ایران است. این تحول تدریجی درازمدت که یکی از اشکال آن همیشه به گفتهی شما، تظاهرات و حضور فیزیکی در خیابان نیست، برچه شیوههای دیگری میتواند اتکا کند؟ حتماً وجود دارد؛ علاوه بر این که در هر فرصتی در آینده اگر حضور بدون خشونت و درگیری جنبش میسر باشد، این کار قطعا خواهد شد، جنبش سبز با توجه به ضرورتها و این که بتواند در آینده موفق باشد، باید چند مسیر را طی کند.
یکی در عرصهی عمومی است؛ یعنی جنبش سبز در میان اقشار اجتماعی و در ارتباط متقابل با نیروهای فعال خود و قشرهای اجتماعی، دو امر مهم را باید پیش ببرد. اول این که باید برای جلب و پیوستن نیروهای اجتماعیای که هرچند همدلی و همدردی داشتهاند اما هنوز فعالانه در این جنبش نیستند، از طریق همدردی با خواستههای آنان و مشکلات و دغدغههای اجتماعی اقتصادی و فکریشان تلاش بیشتری بشود. این اقشار بیشتر اقشار محروم جامعه، نیروهای تولید کننده، کارگران، معلمان و کشاورزان هستند که رنج و آسیب زیادی از سیاستهای اقتصادی و اجتماعیای دولت بردهاند و میبرند. به خصوص که کشور ما به طور وسیعی بازار کالاهای خارجی شده است و صنعت داخلی و تولید کنندگان داخلی ما تعطیل و بیکار شدهاند و محصولاتشان روی دستشان مانده است. بنابراین جنبش سبز باید ارتباط فعالی با این نیروها برقرار کند و با تجزیه و تحلیل علل چنین بحرانهای اقتصادیای، هم دردی و همکاری آنها را برای پیشبرد اهدافی که میتواند متضمن منافع همهی اقشار تولید کننده در داخل کشور باشد جلب کند. اینجا یک پرسش مطرح میشود و آن این که این همدردی و همکاری را با کدام شیوهها میتوان جلب کرد؟ چگونه جنبش سبز میتواند خود را در این زمینه فعال کند؟ مثلاً برای همدردی با کارگران نیشکر خوزستان که شکرهایشان در انبار مانده است و دلالان با شکرهای وارداتی بازار را پر کردهاند، اعلام کنند که مردم به طور آزمایشی ۱۰ روز شکر مصرف نکنند؛ یا اعلام کنند مردم میوهی خارجی نخرید تا باغداران ما ورشکسته نشوند؛ مردم برنج خارجی نخرید تا برنجکاران ما برنجهایشان در انبارها نپوسد. چنین مقاومتهای مدنی در عرصهی عمومی امکانپذیر است و جنبش سبز باید آزمایشی در این زمینهها را آغاز کند و ارتباط خود را با نیروهای اجتماعی در عرصهی مدنی تقویت کند. این معارضهی مستقیم هم با کیان حاکمیت نیست. بلکه مبارزه با سیاستهای اقتصادیای است که هستی تولیدکنندگان را درهم شکسته است.
فکر میکنید رهبری فعلی جنبش سبز؛ آقایان کروبی، موسوی ممکن است به این راهکارها متمایل بشوند و آنها را به کار بگیرند؟ بعید میدانم که آنها مخالفتی با چنین همدردی مشترک جمعی مردم برای دفاع از توسعهی اقتصادی داخلی و تولیدکنندگان داشته باشند. منتها انتخاب موردهایش باید با مشورت بیشتری با افراد خبره و کارشناس صورت بگیرد که امکان جایگزینی برای مردم باشد و در بدو شروع این کار، مشکل خیلی جدیای ایجاد نکند. حال که به مشکلات احتمالیای که ممکن است در اجرای چنین طرحهایی ایجاد شود، این پرسش مطرح میشود که آیا فکر نمیکنید واردکنندگان و بخشی از اقتصاد کشور از چنین طرحهایی لطمهی دیگری ببیند؟ متاسفانه وارد کنندگان یک اقلیت دلال هستند که از رانتها و امکانات دولتی استفاده میکنند و معافیتهای گمرکی را حذف میکنند و زیان آن به همهی تولید کنندگان و فروشندگان جزء هم میرسد. برای فروشندگان و کسبهی جزء چه فرقی میکند که کالاهای داخلی را عرضه کنند و سودی ببرند یا کالای خارجی را؟ ارتباط عمیق، گسترده و قدیمیای هم که میان بازار و فروشندگان و تولید کنندگان کشاورزی یا صنعتگر وجود داشته است، فوقالعاده ریشهدارتر از ارتباط با کالاها و تولید کنندگان خارجی است. بنابراین اتفاقاً مردم نسبت به عملکرد آن اقلیت بیزارند و همیشه گفته میشود که عدهای باندهای شکر دارند؛ در حالی که شکر داخلی وجود دارد. تلویزیون هم بارها انبارهای شکر را به عنوان انتقاد نشان داده است، ولی خود دولت هیچ کاری نکرده است. آقای پیمان، برگردیم به شیوههایی که گفتید برای جنبش سبز ممکن هستند؛ یکی از آنها از طریقی که توضیح دادید، رابطه برقرار کردن با طبقات محروم است. مورد دیگری که جنبش سبز باید مورد توجه قرار بدهد چیست؟ دومین موردی که آن هم بسیار اهمیت دارد، این است که دمکراتیزاسیون جامعه تنها با تغییر دولت و حکومت عملی نیست. چون معنای آن نوعی ارتباط هستیشناسی جدیدی به جای روابط هستیشناسیای که در یک نظام غیردمکراتیک، اقتدارگرا، استبدادی یا خودکامه وجود دارد است. این ارتباط هستیشناسی باید در کل جامعه و در بین نیروهای مردم برقرار شود که الان به دلایل درازمدت بودن نظامهای اقتدارگرا متاسفانه نیست و بسیار ضعیف است. چگونه میخواهد برقرار شود؟ با ایجاد همبستگیهای اجتماعی، گفتوگو و تعامل در عرصهی عمومی. یعنی همان شبکهای که صحبت شد و عملا زیاد شکل نگرفته است. تجمعات کوچک و بزرگ بسیار زیاد هزاران و میلیونی میتوان تشکیل داد. تجمعهای پراکنده؛ یعنی هستههای ملی، نه این که میلیون نفر در یک تشکیلات متمرکز حزبی متشکل شوند. اصلا چنین چیزی میسر نیست. تجمعات ۱۰ نفره در درون خانواده، چند خانواده باهم، جمع دوستان، جمع همکاران و هرنوع همبستگی بین افرادی که اعتماد متقابل در میان آنها، یعنی سرمایهی اجتماعی کافی وجود دارد، میتوانند روی مسائل مشترک اجتماعی، فرهنگی، زیستی، هستی خودشان گفتوگو کنند و ضمن گفتوگو عملا با هم روابطشان را بر اساس ارزشهای دمکراتیک، برابری، آزادی و تعامل مشترک، هم به لحاظ معیشتی در حد امکان، هم به لحاظ روانی، به لحاظ گسیختگی، بیهویتی و مشکلاتی که همه دارند، تنظیم کنند. همان ساختار شبکهای که آقای موسوی اشاره کردند… چیزی که من اضافه میکنم، این است که این شبکه نیامده فقط سازماندهی کند، برود خیابان یا شعاری بدهد یا در اینترنت فعالیتی بکند. بلکه عملا سعی کنند روابط زیستی میان خود را هم بر اساس این ارزشها تنظیم کنند و یک نمونهی کوچک کوچک از روابط دمکراتیک، آزادیخواهانه و انسانی بهوجود بیاورند. این ما را تربیت میکند که ارزشهای دمکراتیک، ارزشهای برابریطلبی و مدارا و کثرتگرایی وجودی بشود. در چنین جامعهای با نیروی عظیمی از کسانی که خودشان را ساختهاند و تربیت کردهاند، به محض این که تغییرات کلان اتفاق بیفتد، بازگشتهایی که بعد از انقلاب مشروطه، نهضت ملی و انقلاب ۵۷ داشتیم، نخواهیم داشت که خود انقلابیون بعد از پیروزی، خود بازتولید کنندهی روابط استبدادی باشند. |
نظرهای خوانندگان
احتمالا كار ك گ ب و قرقيزستان و سازمان امنيت آن است كه توسط ك گ ب ساخته شده٠ وگرنه چرا قرقيزها اول تاييد كردند و به فرود آوردن هواپيما اعتراض نكردند بعد از اعتراف كمتر از ٢٤ ساعت ريگي و چهره خندان او پاي هواپيما و مطالب عجيب امروز پيك نت در دفاع از روسيه و حمله به شعار مرگ بر روسيه (كه فقط از يك مزدور حقوق بگير روسيه انتظار ميرود)
-- toudehy ، Mar 1, 2010 در ساعت 07:00 PMجاي هيچ شكي باقي نمي ماند الا
١) ج ا اينقدر قويست كه همه اين كشورهاي درگير در اين موضوع به آن باج ميدهند !
٢) روسيه و قرقيزستان دو جانبه عمل كرده اند٠
اصلا ريگي براي چه به قرقيزستان رفت و آمد مي كرده از طريق دوبي ؟
تروريست ها نهايتا به قدرتهاي خارجي وابسته مي شوند ٠
بقيه هم براي همين ترسيده اند٠
اين طرح روسي است به ملاها پيشنهاد شده تا كساني را كه ممكن است توسط آمريكا (مثل سني هاي عراق و پشتون هاي طرفدار كرزاي )
عليه رژيم ولايت مدار متكي به روسيه استفاده شوند بدين وسيله نابود كنند تا رد پايي باقي نگذارد
با تشکر از نظرات خوب دکتر پیمان. خوب است که ایرانیان مقیم خارج این گفتگو را بخوانند.
-- Ali ، Mar 1, 2010 در ساعت 07:00 PMبا سلام
بنده با پیشنهاد ایشان مبنی بر عدم خرید و مصرف کالاهای خارجی کاملاً موافقم . مگر نه این است که تاریخ وسیله عبرت آموزی است ؟مگر ما در تاریخ خود جنبش تحریم تنباکو را نداشته ایم که با اتحاد مردم کشورمان برگ زرینی در تاریخ را به جا گذارده ایم .
-- رامین ، Mar 1, 2010 در ساعت 07:00 PMاینکه دست روی دست گذاشته و صرفاً از یک نظام غرق در جنایت و فساد بخواهیم به ما فرصت یک راهپیمایی دهد تا تعداد معترضین مشخص شود ما را به جایی نمی رساند . اما با اجرای اینگونه تحریم ها عملاً به نظام می فهمانیم که واقعاً بیشماریم
آقای پیمان محرومین از انسان بودن را، محرومین از خودی بودن را فراموش می کنند. چنانکه با دوستان مذهبی مذهبی دیگر و نهضت مذهبی دیگر سی و یک سال است که فراموش کرده اند. بزودی ورق بر خواهد گشت! این حکومت با تمامی ارزش های قرون وسطاییش سرنگون خواهد شد. دیر شده ولی حتمی ست!
-- بدون نام ، Mar 1, 2010 در ساعت 07:00 PMزنده باد سبزی مرگ بر سیاهی
این اقا پیمان از اشغال سفارت امریکا که با طراحی شوروی و حمایت حزب توده و اجرای خط امام بود حمایت کامل کرد. به قانون اساسی خمینی اری گفت به اعتبار خمینی ولی دایم با توده ای فدایی مجاهد به لیبرال ها و امیر انتظام و بازرگان حمله می کرد. هیچ وقت از گذشته ننگینش انتقاد نکرده. برخلاف سروش و گنجی که کاملا تغییر کرده اند پیمان و موسوی و خوئینیها هنوز به همان خط امام ضد امریکا و متکی به روسیه و چین پایبند هستند و خودی ناخودی انها دایره ای تنگ تر از دایره رژیم دارد٠ احزاب و گروههای وابسته به مارکسیسم روسی هیچ وقت پته اینها را روی اب نمیریزند. اما اگر سروش دو تا حرف مدرن بزند گارد اهنین مطبوعاتی مارکسیسم روسی ٥ تا ٦ نفره حمله می کنند٠ بدبختی کشور ما همین نفوذی های روسی هستندکه همه جا در رسانه های زنجیره ای حضور دارند و سمپاشی می کنند
-- PEIMANISM ، Mar 1, 2010 در ساعت 07:00 PMآقای پیمان چقدر خوب بیان می کند؛ ما ایرانیان باید به جای روابط هستیشناسیای که به علت زندگی در یک نظام غیردمکراتیک، اقتدارگرا، استبدادی یا خودکامه به آن خو کرده ایم روابط جمعی دیگری شکل دهیم. با کمال تاسف باید گفت در این زمینه فرق چندانی میان ایرانیان در داخل و خارج نیست و چه بسا بتوان استدلال کرد که گاه شدت روابط قدرت محور میان ایرانیان خارج بیشتر از داخل است و نشانه اش هم این است که ایرانیان کمتر موفق شده اند در فضای آزاد خارج انجمنها و گردهمایی ها طولانی مدت و پیوسته داشته باشند. به عنوان یک مثال عینی تر، به نقل از یکی از رانندگان تاکسی در آلمان؛ شدت تضاد و درگیری های و دیگرتخریبی های در میان گروه راننده های تاکسی که ایرانی اند بیش از گروه های دیگر است، حتی راننده های افغان نیز از این بابت در تعجبند که چرا این قدر ایرانی ها در پشت سر هم یکدیگر را تخریب می کنند!
-- حسینی ، Mar 2, 2010 در ساعت 07:00 PMایا همه اینها حکایت از دردهایی بس عمیق در روح و روان ما ایرانیان ندارد که حتی به فرض، همین فردا صبح هم جنبش سبز یروز شود و بساط این رژیم ولایت جور برداشته شود، ما باز هم به این سادگی ها درمان پذیر نیستیم و چه بسا به نوع دیگری از رژیم خودکامگی دست یازیم!
از وبلاگ شورای موقت کارگران ذوب آهن بازدید کنید.این وبلاگ به اخبار ذوب آهن و نیز هرگونه اخبار کارگری که به دست آورد می پردازد. لطفا این وبلاگ را معرفی کنید
-- zobeahan.blogspot.com ، Mar 2, 2010 در ساعت 07:00 PMzobeahan.blogspot.com
ای آقا! مردم میوه خارجی نخرن؟!؟!؟!!؟
-- بدون نام ، Mar 2, 2010 در ساعت 07:00 PMاینقدر نو کیسه تازه به دوران رسیده تو ایران هست که افتخارش خرید جنس خارجیه که نگو....... فرهنگ خرید جنس خارجی بد جوری تو ایران جا افتاده. از زیتون یونانی، چای سیلان و برنج هندی
گرفته تا مبلمان ترک و ایتالیایی. به هر کی هم میگی نخر، داری تیشه به ریشه خودمون میزنی؛ گوش هیچکس بدهکار نیست.
من چند سالی می شه که دیگه جنس چینی نمی خرم. تمام سعیم بر اینه که تولیدات داخلی رو استفاده کنم. وقتی که از فروشنده ها سوال می کنم این جنس ایرانیه، یه جورایی با سرافکندگی جواب می دن بله! و بعد که متوجه می شن من جنس غیر ایرانی نمی خرم، کلی تعجب می کنند. ولی متاسفانه خیلی از مردم اصلا توجه نمی کنند که جنسی که می خرند کجاییه!
-- بیتا ، Mar 3, 2010 در ساعت 07:00 PMبا اون ایده شبکه های اجتماعی هم کاملا موافقم. ما باید دموکراسی رو در روابط روزمره خودمون تمرین کنیم، تا بعد بتونیم یک کشور دموکرات به وجود بیاریم.