رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات مربوط به انتخابات > «جلسهی دوم، جلسهی وداع شد» | ||
«جلسهی دوم، جلسهی وداع شد»میثم بادامچینسخه پی دی اف متن پیاده شده کامل سخنرانی اشاره: این گزارش توسط گروهی از دانشجویان قدیم و جدید استاد شهید دکتر علیمحمدی در داخل و خارج از کشور تهیه شده است. منبع مورد استفاده برای تهیهی این گزارش فایل صوتی و شکل کامل پیادهشدهی سخنرانی دکتر علیمحمدی که حاصل کار همین گروه از دانشجویان و فارغالتحصیلان است را میتوانید از لینک بالا دانلود کنید. استاد شهید دکتر مسعود علیمحمدی دقیقاً یک هفته قبل از شهادت تصمیم به برگزاری سلسله جلساتی در تحلیل وضعیت کشور در پی انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد و اتفاقات پیرامون آن گرفت. دکتر علیمحمدی دوشنبه ۱۴ دیماه ۱۳۸۸ ایدهی تشکیل جلسات را با تشکلهای دانشکدهی فیزیک دانشگاه تهران اعم از بسیج دانشجویی و انجمن اسلامی مطرح میکند و قرار میشود فردای همان روز، یعنی روز سهشنبه مورخ ۱۵ام دیماه ۱۳۸۸ (۶ ژانویهی ۲۰۱۰ میلادی) راس ساعت ۱۳:۳۰ من باب مقدمه جلسهای غیر عمومی با حضور اعضای تشکلهای دانشجویی در یکی از کلاسهای دانشکده برگزار شود. خبر تشکیل چنین جلساتی، آن هم در حالی که اساتید و دانشجویان دانشکدهی فیزیک دانشگاه تهران معمولاً بر خلاف پردیس مرکزی دانشگاه کمتر درگیر سیاستند، نسبتاً موجب شگفتی بود. به علاوه دانشجویان دکتر علیمحمدی، هر چند اکثراً میدانستند که استادشان نسبت به اتفاقات سیاسی روز اصلاً بیتفاوت نیست، اما بهسختی انتظار مطرحشدن چنین پیشنهادی را از جانب ایشان داشتند. بر این اساس آن جلسه که قرار بود خصوصی باشد، با استقبال گستردهی دانشجویان مواجه شد و ظرفیت کلاس تا آنجا که جا داشت پر شد. حدود ۶۰ نفر در اولین جلسه حضور یافتند. از شواهد و قراین چنین برمیآید که ظاهراً فشاری بر دکترعلیمحمدی و سایر اساتید دانشکده برای عدم برگزاری این جلسات وجود داشته است؛ خود ایشان در سخنرانی صریحاً مطرح میکند که خیلی از اساتید در این جلسه شرکت نکردند چون معتقد بودند ریسکاش به خاطر شرایط موجود کشور زیاد است: «خیلی از همکاران دیگر هم من شک ندارم که علاقه دارند که در این بحثها شرکت کنند ولی متاسفانه به دلیل شرایط کشور یک مقدار پرهیز میکنند ... خیلیها هم به من گفتند که این کار نکن، ریسکاش بالا است ... [ولی] بالاخره هر کاری ریسک خودش را دارد. سادهترین کار این است که آدم همهچیز را رها کند و این هیچ ریسکی ندارد ولی همیشه بالاخره این بهترین راه نیست. و اگر حالا آدمهایی بودند که با من خواستند همکاری کنند، این ریسکها را بپذیرند و به من کمک کنند که این ریسکها را حداقل کنیم. ... امیدوارم [این جلسات] هیچ هزینهای نه برای من [و] نه برای شما داشته باشد.»
به هر ترتیب آن جلسه برگزار شد. جلسهای متفاوت با تمام کلاسهای درس قبلی دانشجویان با استاد. در میانهی بحث دکتر علیمحمدی برای اولینبار بیوگرافی سوابق سیاسی-اجتماعی و دینی-انقلابی خود را از قبل انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون به دانشجویاناش توضیح داد تا بر آنها معلوم شود که این نکات را از زبان چه کسی میشنوند: «[با گفتن] اینها [بیوگرافی] میخواهم بگویم که این مطالبی را [که] حالا میخواهم بگویم رویشان شناخت دارم. ... فقط با روزنامهخواندن اینها به دست نمیآید.» او گفت که از نسلی است که در بحبوحهی انقلاب شخصیتاش شکل گرفت. در سال ۱۳۵۶ و در آستانهی انقلاب وارد دانشگاه شیراز شد و درحین همکاری با انجمن اسلامی دانشگاه شیراز، یکی از فعالترین انجمن اسلامیهای دانشگاههای کشور در آن زمان، یکی از پربارترین دورانهای حیات سیاسی خود را رقم زد. سپس برای دورهی فوق لیسانس و دکترا وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و در آنجا هم ارتباطاش را با فعالین سیاسی از دست نداد. حاصل این دوران آشنایی و ارتباط نزدیک او با احمد شیرزاد، عطاالله مهاجرانی، سیفاله داد، کامران دانشجو، محسن کدیور، ابراهیم نبوی و بسیاری دیگر بوده است. مدتی درجهاد دانشگاهی فعالیت کرد و از سال ۱۳۶۴ از کانال سپاه درگیر جنگ شد که این همکاری او با سپاه تا سال ۱۳۸۰ ادامه داشت. علیمحمدی میگفت اگرچه این سالها یک فعال سیاسی نبوده است، ولی هیچگاه ارتباطاش را با شرایط روز کشور از دست نداده است: «در هر حال اطلاع دارم از وضعیت آدمهایی که علاقه و دلبستگی زیادی به این مملکت دارند و الاناش هم همینطور.» این جلسه حالت مکالمهای بین استاد و دانشجویان را داشت و یکطرفه نبود. بیشتر دیالوگ بود تا مونولوگ. استاد میخواست دانشجویان هم، با هر فکر و عقیدهای، در بحث درگیر شوند و این حالت قرار بود در تمام جلسات تداوم یابد. جلسه با حضور افرادی از طیفهای فکری متفاوت، از اعضای بسیج دانشجویی تا اعضای انجمن اسلامی و شورای صنفی، تشکیل شده بود و دکتر میکوشید تا آنجا که ممکن است از داوری پرهیز کند و بیش از آنکه جانب طرفی را بگیرد، منصفانه به تحلیل بپردازد. دکتر علیمحمدی در این جلسه بر خلاف انتظارعمومی از یک فیزیکدان، تسلط عجیبی در تحلیل مباحث سیاسی روز به شیوهی علمای علوم انسانی و البته با دقت فیزیکدانها، از خود نشان داد. در واقع دکتر در این جلسه بدون آنکه دچار مغلطهی یکسانپنداری علوم انسانی و فیزیک شود، کوشید از برخی روشهای تبیین و تحلیل درعلم فیزیک برای آنالیز شرایط روز ایران استفاده کند. پیش از هر چیز ایشان به توضیح علت تشکیل این سلسله جلسات پرداخت و از مسوولیت اخلاقی دانشگاه در تحلیل نظری مشکلات و بحرانهای سیاسی-اجتماعی اخیر در کشور بهعنوان انگیزهی برگزاری این جلسات نام برد؛ آنهم در شرایطی که این بحرانها ممکن است به ریزترین نقاط زندگی مردم وارد شوند و زندگی روزمره را مختل کنند. در ادامه، صحبت از روند و روش برگزاری جلسات شد و اینکه چگونه میشود در حالیکه اختلاف نظر میان طرفین بحث در مباحث سیاسی و اعتقادی بسیار بالاست، بحث را بهطور سالم به پیش برد. شیوهی پیشنهادی مورد نظر ایشان، بحث در چارچوب عقلانیت و امتناع از توهین به هیچ «فرد» و هیچ «فکری» بود، با این عنوان که اگر «توهین باب شود، یعنی باب عقل بسته میشود.» دکتر علیمحمدی خطوط اصلی بحث در این جلسات را ترسیم کرد. ایشان توضیح داد که بحثاش در مورد وضعیت کنونی کشور چهار محور خواهد داشت: محور اول - علل رسیدن به وضع فعلی. [چه عللی موجب شدند ما به وضعیت فعلی برسیم؟] دکتر علیمحمدی پرداختن به پاسخ پرسش اول را بنا بر دو دلیل اولویت این جلسات ندانست. اول آنکه محور اول مجموعاً چالشبرانگیزتر و اختلافبرانگیزتر از محورهای بعدی است و بحث دربارهی آن میتواند روال جلسات را از علمیبودن و منطقیبودن به سمت احساساتیبودن منحرف کند. دلیل دوم آن که هنگامی که با بحرانی در کشور (یا هر جایی) مواجهیم، نخستینکاری که باید انجام دهیم خروج از آن بحران است و تبیین علل بحران در مرحلهی بعدی است: «یک بابایی تب کرده و دارد میمیرد، حالا به هر علتی، [مثلاً] یکی بلایی سرش آورده است، اولینکار این است که تباش را بیاورید پایین.» نه اینکه علل دچار تبشدن او را بیابید. پس بحث در مورد محورهای دوم، سوم و چهارم در شرایط بحران کنونی ایران مقدم بر محور مناقشهبرانگیزتر اول است. استاد شهید در این جلسه تنها اشارهای به محور سوم مباحث یعنی «تبیین هدف» کرد با این عنوان که جامعه از افراد بسیار متنوعی تشکیل شده که اهدافشان ممکن است بسیار متنوع باشد: «یک شخص مذهبی با یک شخص غیر مذهبی، با یک مارکسیست، با یک صهیونیست، با یک همجنسگرا اهدافشان یکی نیست.» بنابراین در بحث هدف، چاره آن است که وارد جزئیات نشویم و سر یکسری حداقلهای مشترک توافق کنیم. بحث بیشتر در مورد محورهای سوم و چهارم طبیعتاً به علت محدودبودن زمان جلسه به جلسات آینده موکول شد (جلساتی که هیچگاه فرصت تشکیلشان را نیافت!). در این جلسه عمدتاً به محور دوم، یعنی «تبیین وضع موجود»، پرداخته شد. در توضیح این محور دکتر علیمحمدی به بیان مشخصههایی برای وضع کنونی پرداخت که تکتک آنها جالب توجهاند و نشان از نگاه نقادانهی ایشان به وضع کنونی کشور دارند. دکتر خاطر نشان کرد که مواردی که ذکر میکنند لزوماً به ترتیب اولویت مرتب نشدهاند و ممکن است مثلاً پارامترهای آخری مهمتر از اولی باشند و برعکس: ۱. جدایی کثیری از نخبگان از دایره هواداران دولت و عدم همکاری آنها. در توضیح مشخصهی اول وضعیت کنونی، دکتر علیمحمدی گفت چه بپسندیم و چه نپسندیم، «جدایی کثیری از نخبگان از دایرهی طرفداران دولت و عدم همکاری آنها را» یکی از مهمترین مشخصات وضعیت کنونی است. در مورد مشخصهی دوم یعنی «شکستهشدن بسیاری از حرمتها و عبور از بسیاری از خط قرمزها»، بحثی داغ و گرم در کلاس میان استاد و دانشجویان و دانشجویان باهم در گرفت که به درازا کشید. دکتر علیمحمدی تعریف حرمت را از جامعهای به جامعهی دیگر متفاوت دانست و قوام جمهوری اسلامی را منوط به رعایت پارهای حرمتها و خط قرمزها شمرد که سران جنبش سبز، اعم از آقایان خاتمی، موسوی و کروبی، تاکنون به آن خط قرمزها پایبند ماندهاند؛
درست است که در آمریکا، بهعنوان مثال، «توی امریکا آقای اوباما را هرکسی هرچیزی بهاش بگوید، بیحرمتی به آمریکا نمیدانند. بنابراین یکجوری تبدیل به فرهنگ شده است.»، ولی در قانون و فرهنگ جمهوری اسلامی، خوب یا بد، تعریف حرمت و خط قرمز متفاوت است و خط قرمزهایی [مثلاً در انتقاد از بعضی مقامات] وجود دارد و برخی انتقادها غیرقانونی محسوب نمیشود. ممکن است گفته شود چنین خط قرمزهایی غیردموکراتیک است ولی پاسخ آن است که دموکراسی در اشکال نسبتاً ایدهآل آن هم در یک روند «زمانبر» و یک «پروسهی سیاسی-اجتماعی طولانی» تحقق میپذیرد. مثلاً دموکراسی در سوئیس که مهد دموکراسی خوانده میشود و در آن در مورد هر امر عمومی و همگانی رایگیری میشود، یکشبه به دست نیامده است. از حکومتی مانند حکومت سلطنتی خودکامهی زمان شاه پرش «ششماهه» به دموکراسی ممکن نبود. باید حوصله داشت و فرهنگسازی کرد: «دموکراسی باید در خون و وجود دانهدانهی ما رشد کند.» شاهدی که دکتر علیمحمدی برای این ادعایاش میآورد مسالهی «حق انتخاب برای زنها» است. این حق اگرچه امروزه یک حق پذیرفتهشده برای زنان در ایران و اغلب نقاط جهان است، ۵۰ سال پیش اصلاً وضعیت اینگونه نبود. حتی کشورهایی که امروزه دموکراتیکتر محسوب میشوند، مثل انگلیس که در آن ملکه هم یک زن است، در زمانی نهچندان دور برای زنان حق رای قائل نبودند. درست است که دوران ما با دوران قدیم متفاوت است و ما در ایران لازم نیست همان مقدار زمان که بقیه برای بهدستآوردن یکسری حقوق طی کردند طی کنیم، ولی به هر حال تحولات اجتماعی پختگی خاص خود را میطلبد و این پختگی و رشد باید در همهی قسمتهای جامعه به وجود آید. هرکدام از این قسمتها هماهنگ نباشند، دموکراسی پس زده میشود: «جامعه تشکیل شده است از مسوولیناش و شهرونداناش، احزاباش، صنایعاش، دانشگاههایاش، مدارساش، کسبهاش، همهی اینها. و همه هم به هم کوپل هستند؛ [چه] بخواهیم یا نخواهیم. اگر یک قسمتی زیادی یک وقتی جلو بزند اصلا همان بدنه نمیپذیرد. بدنه نمیآید. ... تحمل کند. بنابراین، این نکتهی خیلی مهمی است. کل جامعه باید به یک رشدی برسد تا نیروهایاش را شروع بکند به چیدن.» استاد در ادامهی توصیف آیتمهای وضع کنونی گفت که مشخصهی سوم و چهارم به هم ربط دارند: «یکی از پارامترهای سرمایهگذاری در هر جامعهای اعتماد است و خوشبینی نسبت به آینده» و جامعهای که در آن مردم مبتلا به «ناامیدی از آینده» باشند، به «عدم رونق و کسادی بازار و اقتصاد» دچار میشود. مشخصهی پنجم یعنی «وجود خشونت در خیابانها، دانشگاهها، خوابگاهها و عدم پیگیری موثر مسببین»، ششم یعنی «عدم بهعهدهگرفتن رسمی برخی خشونتها» و هفتم یعنی «نفوذ دشمنان کشور در صف مردم» از نظر ایشان به هم مرتبطاند. دکتر شهید دراین قسمت سخنان مهمی مطرح کرد که شاید اگر آن سخنان آن روز جدی گرفته میشدند، تنها هفتهای بعد شاهد آن نمیبودیم که خود ایشان قربانی خشونت و تروریسم وحشتناک شود. استاد در مذمت خشونت از عدم تعقیب جدی مسببین اصلی حمله به خوابگاه دانشجویان در ماههای اخیر، با ذکر اینکه خودش از نزدیک درگیر پیگیری نهچندان مطلوب بوده است، انتقاد کرد و در ادامه توضیحات نسبتاً مبسوطی داد که به علت مهمبودن قسمت اعظماش عیناً آورده میشوند: «وجود خشونت یعنی نبود هیچچیز دیگری. انسانها باید احساس امنیت کنند، همه، تا اعلام نظر کنند، موثر باشند در جامعهشان و غیره. وجود خشونت یک علامتی است در عدم امنیت. و همین است نتیجهاش به هر حال، علیالخصوص که وجود خشونت به این صورت باشد که عدم بهعهدهگرفتن رسمی [را به همراه داشته باشد] ... به نظر من، این عدم بهعهدهگرفتن رسمی باز بدتر هست. یک وقت هست پلیس مسوولیت به عهده میگیرد و میآید خشونت میکند و میگوید آقا ما زدیم، حق هم دارد، درست هم هست حالا، یا خوب یا بد. ولی یک وقتی بلند میشود میگوید آقا اصلا کسی کشته نشده است. بعد میگوید یکی مثل اینکه افتاده است. دو-سهتا افتاده (کشته شده) است. پنجتا بوده است. دهتا بوده است. ببینید کسی به عهده نمیگیرد. این بهعهدهنگرفتن بسیار امر خطرناکی است. بالاخره باید ضابطین قانونی، اگر فکر میکنند کار رو ضابطه است، به عهده بگیرند. اگر هم روی ضابطه نیست، پیگیری مسببین باید بشود. یکی از این دوتا [حالت] هست. این آنوقت میتواند [باعث] عدم بیاعتمادی شود. یعنی اگر هم واقعا چنین مواردی پیش بیاید که واقعا آن اتفاق توسط هیچ نیروی داخلی انجام نشده [باشد]، آنوقت کسی باورش نمیشود. [به خودش میگوید] که حالا من مثال زیاد دارم که تو همهچیزهایی که گفتی [پس] این هم [دروغ است]. و دست نیروهای دشمن باز میشود. دشمن میتواند کار کند. اگر به عهده نگیرید [میگوید] خوب ما هم میزنیم. خیلی دست دشمن باز میشود. بنابراین میگوییم که نفوذ دشمنان بیشتر میشود و این اتفاق میافتد. دشمنان کشور، که حال میتوانند خارجی باشند، میتوانند جاسوس باشند یا هرکس دیگری [مثل] این افرادی که سوابق کثیف سیاسی دارند مثل منافقین و اینها. اینها میتوانند بیایند و اصلا اینها واقعاً مطرح نیستند. یعنی یکی از بحثهایی که اخیرا پیش آمده یکجور مهمکردن اینهاست. اینها واقعا رفتهاند. هیچچیز نیستند و خیلی بد است که ما مثلا بخواهیم اینها را مطرح بکنیم. ولی اگر این اتفاق بشود و اینها مهم شده باشند خوب یک علت پیچیده دارد. خوب وقتی به عهده نمیگیرد کسی و اینها بیایند، خواه نا خواه باز بر گردن عامل دولتی میافتد. با اینکه اصلا روحاش هم خبر نداره و نه اینکه کسی هم باورش میشود.» متاسفانه هیچ کس این سخنان بسیار مهم را در لزوم تعقیب و مجازات کسانی که تخم خشونت در جامعه میکارند، جدی نگرفت و استاد خودش قربانی خشونت بسیار سبعانه آنهم از نوع تروریسم در روز روشن و در مقابل درب منزلاش شد. مشخصهی هشتم به تحلیل دکتر علیمحمدی «زیر سوال رفتن بحث (اصل) حکومت بر اساس معیارهای دینی» است. شهید دکتر علیمحمدی بدون آنکه بخواهد قضاوتی بکند در کلاس گفت: «احتمالا اصل مشکل اینجاهاست. ... حال باز من نمیخواهم قضاوت بکنم که حالا این خوب [است]، بد است، یک مقدار خوب است، یا زیاد خوب است اصلا [بحث ما نیست]. ولی اینکه حالا حداقل در سابقهی ۳۰سال قبل ما، [حکومت] این اصرار داشت به این بحث که حکومت پاک حکومت دینی است، این با بحثهای اخیر بهاش خدشه وارد شد. ... یعنی یک وضعیتی موجود است که بالاخره حداقل برای افرادی که معتقد به آن هستند این چیز خوبی نیست.» و با این جملهی آخر عبارت فوق مشخصهی هشتم با مشخصهی نهم یعنی «از گردونه خارجشدن جمعی (بزرگ) از یاران انقلاب از حیطهی حکومت» ارتباط پیدا میکند. استاد از بهتدریج خارجشدن بسیاری از نیروهای موثر در انقلاب از گردونهی خودیها صراحتاً انتقاد کرد و تاکید کرد که «ذخایر کشور فقط نفت و گاز نیست، ذخیرهی اصلی انسانهاست»: «یک تعداد زیادی آدمهایی که همهشان مسوولیت داشتهاند، همهشان هم علیالاصول سیستم احتمال داشت که به اینها هنوز در جاهای مختلف مسوولیت بدهد. اینها الان دیگر مطرح نیستند و حالا به قول دوستمان در صف دشمن قرارشان دادیم: به هر علتی از گردونه خارجشان کردهایم. چون حالا ما اول انقلاب - که شماها یادتان نیست - برای هر مسوولیتی و هر پستی واقعاً هیچکس نبود. [...]، که آنها هم رفتند، نماندند هم، در پست¬های بالا کسی نماند. برای دانهدانهی مسوولیتها، آدمهای زیادی خیلی خیلی زحمت کشیدند تا بالاخره آن بار را بردارند، وزارت یاد بگیرند، وکالت یاد بگیرند، مدیریت یاد بگیرند چون بلد نبودند. کسی که تا روز قبل فرض کنید توی خانهی تیمی بوده حال با ارباب رجوع در وزارتخانه چه بکند؟ اینها اصلاً بلد نبودند. باید اینها دانهدانه میآمدند، این پستها را یاد میگرفتند. بعد رییس قوهی قضاییه، قاضی، اینها اصلاً وجود نداشت که بالاخره افرادی که آمده بودند که سیستم را در دست بگیرند همهی اینها روزبهروز، بهتدریج و با کندی و با سعی و خطا، یعنی خیلی اینها اشتباه میکردند، بعد درستاش میکردند. بعد حالا همهی اینها از گردونهی تصمیمگیریها و از دایرهی خودیها خارج شدهاند و این برای ذخایر کشور یک صدمه است، ذخایر کشور فقط نفت و گاز نیست، ذخیره اصلی انسانهاست. [اگر] آنها خارج شوند ما خیلی صدمه میخوریم.» دانشجویی از ایشان تلویحاً پرسید منظور شما از کسانی که زمانی خودی محسوب میشدهاند و الان غیرخودی، چه کسانی است و ایشان پاسخ داد: «منظور من کسانی هستند که توضیح دادم. که مسوولیت داشتند. ... حالا [اگر] سابقهی خوبی نداشتند باید نقد شوند. ولی کسانی که مسوولیت داشتند در جاهای مختلف، از جنگ گرفته، مسوولیت سخت بوده و طاقتفرسا، همراه با خون و اینها تا مسوولیتهای اداری. [به نظر حاکمیت] طیف خیلی بزرگی از آنها یکدفعه رفتند آنوَر [صف دشمن]، یا هُلشان میدهیم، داریم خودمان هُلشان میدهیم. این به نظرم حالا یک آفت است که من حالا مصداقی باز خیلی نمیخواهم بحث کنم. شما سه دورهی حکومتی را در نظر بگیرید، دوران موسوی را که مثلا هشت سال بوده، دوران هاشمی بوده، هشت سال بوده، دوران خاتمی هشت [سال] بوده، میشود ۲۴ سال از ۳۱ سال. بیست و چهارِ سی و یکم. عدد بزرگی است. به اینها یکهو میگوییم که شما ممکن است مَحرم نباشی، یا حالا کم مَحرم باشی!» مشخصهی دهم «ایجاد اختلاف بین اقشار جامعه» است. دکتر علیمحمدی گفت اگر درصد کمتری از نسبت ۱۳ به ۲۵ فعلی [نسبت میان آرای کاندیداهای رقیب اصلی ریاست جمهوری بر اساس آمار رسمی و دواتی] هم در میان اقشار جامعه دچار اختلاف نظر ریشهای شوند، باز هم خطرناک و «خانمانبرانداز» است و این آفتی است که باید آن را در نظر بگیریم و از آن اجتناب کنیم. به علت کوتاهی وقت و مجادلهانگیزبودن این بحث و نزدیکشدن پایان جلسه استاد تنها بهطور مختصر به بعضی راهحلهای رفع این اختلافات هم اشاره کرد: «در واقع اینجور موقعها معمولاً راه دارد، [مثلاً] صندوق بگذاریم ببینیم [طرفین اختلاف] چند به چند هستند یا مثلا زمان بدهیم بریزند در خیابان ببینیم چند به چند هستند.» مشخصهی یازدهم و نهایی، «غالبشدن تدریجی افراد تندرو و غیبت افراد معتدلتر» بود. استاد در توضیح آن به اختصار هشدار داد که متاسفانه وضع جامعه ما بهگونهای است که صدای افراد خشن و تندرو در آن بیشتر شنیده میشود و افراد آرامتر و معتدلتر صدایشان کمتر شنیده میشود. در اینجا جلسه پس از حدود دو ساعت سخنرانی و گفتوگو به پایان رسید. در اینجا استاد از دانشجویان پرسید که: «راجع به ادامهی بحث نظرتان چیست؟» با استقبال دانشجویان و با رایگیری قرار شد زمان جلسهی بعدی به بعد از امتحانهای پایان ترم دانشکده موکول شود و همچنین به درخواست بعضی حضار «عمومیبودن جلسه»، یعنی محدودنشدن جلسه صرفاً به اعضای تشکلها، به تصویب حاضران رسید. مقرر شد موضوع بحث جلسهی دوم تکمیل موارد ذکرشده در ارتباط با محور دوم، یعنی توصیف وضعیت کنونی کشور، باشد. صد افسوس شهادت ایشان امان نداد. تقدیر چنان رقم خورده بود که آن اولین جلسهی بهیادماندنی، جلسهی وداع هم باشد! روحاش شاد و راهاش پُر رهرو باد فایل صوتی برای دانلود در سایت کلمه ویدئوهای مرتبط: • ویدئوی اول • ویدئوی دوم • ویدئوی سوم • ویدئوی چهارم • ویدئوی پنجم • ویدئوی ششم • ویدئوی هفتم |
نظرهای خوانندگان
سخنان خیر حواهانه دکتر دلیلی برای ترور ایشان توسط دولت نیست.همه میدانند که دکتر نقشی علنی در اتفاقات بعد از انتخابات نداشته است.دوم اینکه دیگرانی که در برنامه ریزی تظاهرات و اشوبهای خیابانی دست داشته اند هنوز زنده اند و برخی نیز ازاد می باشند و حتی سران این انقلاب مخملی هنوز بازخواست قانونی نشده اند.
-- mansour piry khanghah ، Jan 26, 2010 در ساعت 04:20 PMدکتر به دو گروه در این جمع توهین علنی نمودند (طرفداران دیکتاتوری پهلوی و سازمان منافقین).ایا نباید کمی هم به این دو گروه خاین به مردم ایران که هر دو گروه به کرار وابستگی فکری و مالی خود به استعمار گران و صهیونیستها را بیان نموده اند،شک کنیم؟
ایا نباید ١٠%به سازمانهای جاسوسی دشمنان مردم ایران شک کنیم؟
ایا روزنامه نگارانی که به حسین شریعتمداری انتقاد می کنند نباید به این نکات ظریف سیاسی اشاره کنند؟ایا باید مثل کبک سر خودمان را در برف فرو برده و هر اتفاقی که در ان کشور رخ داده و میدهد را به گردن ج.ا. بیاندازیم؟به نظر من یک زورنالیست با وجدان هرگز وامدار هیچ گروهی نیست و همیشه با دیدی انتقادی به دولت می نگرد و دشمنان نامحسوس را هم ذیر ذره بین قرار میدهد.
زمانه چند روزی است اقدام به سانسور مطالب روشنگرانه منتقدین بیطرف نموده است و این روش زورنالیستی درستی نیست.مخصوصا که مسوولین در این رسانه وامدار به غرب ،ادعای حمایت از حق و ازادی و مخصوصا ازدی بیان میمایند و سانسور در ایران را محکوم می کنند.
اینکه رفسنجانی و خاتمی و کروبی جام زهر را نوشیده اند نباید در سیسم عصبی سیاسیون ازاد و مردمی تاثیر اینچنانی بگذارد.پاینده باد ایران -- سربلند باد مردم ایران
پس از پنج دقیقه از ترور استاد خبرنگاران ج.ا برای تهیه گزارش به محل وقوع حادثه رسانده اند. مدرک از این واضح تر.
-- آرش ، Jan 26, 2010 در ساعت 04:20 PMدوست عزیز در حال حاضر بزرگترین دشمن ایران و ایرانی آقای احمدی نژاد و اطرافیانش می باشند. این را همیشه به یاد داشته باشید.