رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > آخرین روزهای «شاه» قبل از ترک ایران | ||
آخرین روزهای «شاه» قبل از ترک ایرانفرنگیس محبیmohebbi@radiozamaneh.comشنبه بیست و ششم دیماه، مصادف بود با سی و یکمین سالگرد خروج محمد رضا شاه پهلوی از ایران که پایانی بود بر نظام سلطنتی در ایران. در طول ٣١ سال گذشته کتابها و مقالات گوناگونی درباره آخرین روزهای شاه در ایران و خروج او از کشور نوشته شده که یکی از جدیدترین آنها کتاب «آخرین روزها» به قلم دکتر هوشنگ نهاوندی وزیر و رئیس دانشگاه در دوران محمد رضا پهلوی است.
دکتر نهاوندی که سالها رئیس دفتر فرح پهلوی، شهبانو سابق ایران بود، تا آخرین روزهای حضور شاه و شهبانو در ایران رابطه و رفت وآمد خود با دربار را حفظ کرده بود. رویدادهای اخیردر ایران ، بار دیگر تاثیرات خروج شاه از ایران را مطرح کرده است. در گفتوگویی با دکتر نهاوندی موضوع خروج شاه از ایران را عنوان کردم و پرسیدم که آیا شاه راه دیگری پیش رو داشت؟ به طور قطع رفتن شاه از ایران اشتباه بوده و اگر شاه ایران را ترک نمیکرد، مسلماً جریان تاریخ ایران به سمت دیگری حرکت میکرد؛ آقای خمینی به ایران نمیآمد، ارتش مضمحل نمیشد و راه حلی برای مسائل داخلی ایران پیدا میشد و زمانی که چنین راه حلی پیدا میشد - زیرا راه حلهایی وجود داشت - آن موقع آمریکا نیز مجبور میشد که با شاه و دولت ایران کنار بیاید. شما درآن زمان رفت و آمد زیادی به دربار داشتید، روحیه شاه در روزهای آخر چطور بود، فکر میکنید اگر در آن روزها در گیر بیماری سرطان نبودند در ان برهه زمان تصمیم دیگری میگرفتند؟ من نمیتوانم هیچ جواب قطعی به شما بدهم که چه ارتباطی بین بیماری سرطان و روحیه ایشان وجود داشت. قدر مسلم درست میفرمایید؛ در چند هفته آخر به کرات و به دلایل مختلف به دیدار ایشان میرفتم. روحیه شاه بسیار بد و ایشان ناامید و بدبین بودند و در شرایط عدم تصمیمگیری قرار داشتند. به همین دلیل بود که در چهار - پنج ماه آخر شاید نقش اصلی را در راهبری امور کشور و یا آن چیزی را که از مملکت باقی مانده بود شهبانو به عهده داشت. درهمین رابطه در مورد نفوذ شهبانو در هفتههای آخر بر روی تصمیمهای شاه زیاد صحبت شده است. این تصمیمات در چه اموری بود و تا چه حد در تصمیمهای روزهای آخر ایشان در ایران تأثیرگذار بوده است؟ در دو - سه مورد مسلما تأثیر نفوذ شهبانو در روشهایی که انتخاب شد و تصمیمهای گرفته شده زیاد بود؛ یکی عدم اعتماد به نیروهای مسلح و جلوگیری از یک راه حل قاطع برای خاتمه دادن به بحران که در این مورد خود شهبانو در کتاب خاطراتش قبول کرده که مخالف بود و دیگری انتخاب مرحوم شاپور بختیار، که باز هم طبق اسنادی که انتشار یافته از جمله خاطرات خود مرحوم بختیار، شهبانو با ایشان از ماه سپتامبر یعنی چند ماه قبل از این ماجراها در مذاکره بودند. البته به نظر من انتخاب شاپور بختیار در آن برهه از زمان کمکی به حل بحران نکرد. به دلیل آن که مرحوم بختیار میخواستند همان چیزهایی را که آقای خمینی و اطرافیانش میخواستند عملی کنند، بدون اتکا به نیروهای مسلح و داشتن طرفدار در کشور وبدون داشتن ارتباط با جناح بسیار قوی روحانیت که مخالف خمینی بودند که این نکتهای است که گاه فراموش میشود؛ بنابراین شکست او محتوم بود و شکست خورد.
آیا منظورتان این است که شهبانو به ارتش اطمینان نداشتند؟ اطمینان داشتند ولی با دخالت ارتش در امور مخالف بودند که به این نکته در خاطرات خود اشاره کردهاند که زمانی که قرار بود مرحوم ارتشبد اویسی مأمور تشکیل کابینه برای اجرای طرح خاش یا خارک بشود، ایشان خودشان گفتند که مخالف بودند و همچنین سفرای انگلیس و آمریکا هم البته مخالف بودند. شاید اگر در اواخر دوره شریفامامی به یک دولت قوی توسل میشد، کار به این شکل خاتمه نمییافت. در واقع میگویید که شهبانو مایل به خارج شدن از ایران بودند تادخالت ارتش در امور؟ به نظر من خارج شدن از ایران را ترجیح دادند. شاید فکر میکردند مرحوم بختیار بتواند به امور سر و سامانی بدهد و این ناشی از یک تجزیه و تحلیل نادرست از معادلات قدرت و اوضاع آندوره ایران است. در چند هفته آخر دوران سلطنت در ایران، گروهی به شدت با ترک شاه از ایران مخالف بودند از جمله دکتر امیراصلان افشار، اردشیر زاهدی، مرحوم دکتر باهری، مرحوم دکتر قاسم معتمدی و خود بنده و تعداد زیادی از دانشگاهیان، روحانیون و ارتشیان که به طور کل مخالف بودند. و حتا در آخرین ساعتها، یک روز قبل ازاینکه قرهباغی منصوب بشود به ریاست ستاد ارتش، سپهبد حاتم که بعداً شهید شد، از طریق شهبانو باز هم سعی کرد که اجازه بگیره که طرح خاش را به مرحله اجرا در بیاورد و نظم را برقرار کند که اجازه داده نشد. من یک اسنادی در این مورد بدست آوردم که در آخرین کتابم که به فرانسه چاپ شده نقل کردم. آن دسته از جامعه روحانیت که مخالف ترک شاه بودند،چه کوششی در این راه کردند؟ مرحوم آیتالله عظمی شریعتمداری به طور قطع با رفتن شاه از ایران مخالف بود و تا روز آخر پیغامهای بسیار برای شاه فرستادند که برای اعمال قدرت و نه خونریزی به ارتش متوسل شوند. برای این که بیم داشت از آمدن خمینی به ایران. آیتالله عظمی خویی نفر اول در سلسله مراتب شیعه در نجف، مخالف بودند که شاه ایران را ترک کند. آیتالله خوانساری تردید داشتند اما پس از آن که دکتر باهری با ایشان مذاکره کردند که به رسم قدیم ایرانی جمع زیادی از بازاریان در منزل ایشان متحصن بشوند - و عده دیگری قرار بود بروند در دربار متحصن بشوند که عملا شاه آنها را اخراج کرداز کاخ نیاوران - مرحوم آیتالله خوانساری گفتند که من نمیخواهم در سیاست دخالت کنم ولی درب منزل من به روی همه باز است که پسرش ترتیباتی داده بود که چادر بزرگی زده بشود و بساط تحصن در آنجا راه بیفتد که در دقایق آخر متأسفانه جلوی آن هم گرفته شد.
در مورد نقش ارتش که با خروج شاه - که همان طور که گفتید، دچار ازهمپاشیدگی شد - چرا سران ارتش در آنزمان که متوجه شدند شاه در تصمیمگیری محکم نیست دست به کودتا نزدند؟ برای این که ارتش ایران ساخته شده بود که هرگز کودتا نکند. به این معنی که تمرکز فرماندهی در ارتش ایران از ٢٥ سال قبل که سپهبد زاهدی ایران را ترک کرد هرگز به وجود نیامد. در رأس ارتش هم ارتشبد قرهباقی قرار گرفت که او البته با نظریه ژنرال هایزر آمریکایی همراه بود. در میان سران ارتش کسانی بودند که با آن اوضاع مخالف بودند ولی کسی جرأت نداشت فرماندهی شاه را نادیده گرفته و خود تصمیم بگیرد، تنها در دقایق آخر مرحوم سپهبد بدرهای، فرمانده کل نیروی زمینی، سعی کردند که این کار را انجام بدهند ولی دیگر کار از کار گذشته بود و در محل فرماندهیاش او را از پشت به قتل رساندند که هرگز هم دقیقا روشن نشد که چه کسی عامل و یا عاملان این جنایت بودند. ولی قدر مسلم این است که در مجموع ارتش تا دقایق آخر وفادار ماند به شاه و از او اجازه میخواست که ارتش دخالت بکند ولی اصلا جواب این پیغامها را نمیدادند. آقای نهاوندی از مدتها قبل از خروج شاه، طرحهایی برای به وقوع پیوستن انقلاب و برای آماده کردن افکار عمومی در حضور در انقلاب ریخته میشد؛ ازجمله به آتش کشیدن سینما رکس آبادان. در آن زمان شاه چه تصمیماتی باید میگرفت؟ عکسالعمل مقامات دولتی و در نهایت امر شاه در برابر ماجرای سینمای آبادان یک اشتباه بزرگ سیاسی و روانی بود. چند ساعت بعد از حادثه حدس زدهشد که این ماجرا از کجا ناشی شده است و ٢٥ روز بعد مسلم شد که طرح آن از خانه خمینی در نجف شروع شده و مدارک آن در خارج از کشور موجود است. زمانی که این ماجرا پیش آمد، از آن جهت که مصادف با ٢٨ مرداد بود و مراسمی برای ٢٨ مرداد برگزار شده بود، خواستند که این جریان عکسالعمل زیادی پیدا نکند. شهبانو باید برای همدردی با مردم به آبادان میرفتند ولی دکترآموزگار، نخست وزیر وقت که چند روز بعد نیز برکنار شد از رفتن او جلوگیری کردند، نه دولت آموزگار و نه دولت شریفامامی هیچ اقدامی انجام ندادند. زمانی که پروندهها که در آن مشخص بود منشاء ماجرا از کجاست به حظور مراجع تقلید قم برده شد، همه متأثر شدند و آیتالله شریعتمداری بسیار گریستند و همه منتظر اقدامی از جانب دولت بودند ولیکن متاسفانه به دلیل آن که نمیخواستند مخالفین را ناراحت کنند، مسائل در بوته اجمال ماند. بسیاری، از جمله مرحوم دکتر عاملی، وزیر اطلاعات به دلیل آن که نسخهای از پرونده را در اختیار داشت، جان خود را از دست دادند. اماخوشبختانه موفق شدند آن نسخه را از ایران خارج کنند که اکنون نزد یکی از دوستانشان در آمریکا است.
شاه در خاطرات خود نوشتهاند که سفرای آمریکا و بریتانیا مکرر به شاه فشار میآوردند که از ایران خارج شود. نقش این سفرا چه بوده و چرا شاه تسلیم خواست آنها شد؟ در این که این دو دولت و همین طور به طور غیر مستقیم دولت فرانسه، ترتیب اقدامات خمینی را داده بودند، موافق بودند و فشار می اوردند که شاه از ایران برود، تردیدی نیست. طبق اسناد منتشر شده از این سه کشور، کاملا نشان داده میشود که برنامهریزی قبلی در این مورد انجام شده بوده، ولی به عقیده ما شاه نباید تسلیم میشد و ایران را ترک می کرد. ملکحسین پادشاه هاشمی اردن، به شاه تلفن کرده و تذکر داده بود که در «سپتامبر سیاه»، آمریکا همین برنامه را برای او در نظر گرفته بوده است ولیکن با مقاومت او روبهرو شدهاند؛ در نتیجه آمریکا وقتی دید که او میتواند مقاومت کند و تسلیم نخواهد شد، با او مصالحه کرده است. ملکحسین حتی از شاه میخواهد که به او اجازه دهد برای سه روز به ایران آمده و از طرف شاه به فرماندهان ارتش دستورات لازم را بدهد و خواهد دید که امور مرتب میشود و آن وقت آمریکاییها مجبور میشوند که با شاه کنار بیایند. البته باید اضافه کرد که نابسامانیهای داخلی، علل داخلی هم داشته است و سیاستهای خارجی از این عوامل داخلی بهرهبرداری کردند و انقلاب را ساختند و کسانی که فکر میکردند تحول مثبتی در ایران به وجود میآورند، متاسفانه دچار سرخوردگی و دلسردی شدند. Farangis Mohebbi Interview,Houshang Nahavani |
نظرهای خوانندگان
مرسی ! عالی بود فرنگیس عزیز / شاهکار بود ! مثل همیشه.
اما در مورد اسناد دفتر شاهنشاهی که شاه با خود خارج کرد / هنوز به روی محقق ها باز نیست متاسفانه.
قربانت
-- یک مساافر ، Jan 17, 2010 در ساعت 03:39 PM. اول اینکه امریکا و انگلیس هر گز حاضر نبودن که شاه از قدرت کنار گذاشته شود بر عکس در آن دوره بحران که انقلاب در حال شروع بود سعی کردن شاه را در رهبری نگهدارند، ولی موفق نشدند. آقای نهاوندی بدون اینکه به اوضاع نا بسامان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اشاره بکند تمامأ از جمله «اگر» استفاده میکند. آقای نهاوندی میگوید، اگر شاه چنین و چنان میکرد اوضاع به گونه ای دیگر میشد. ولی غافل از اینکه هیچکدام از این اگرها نمیتوانست حکومت شاه را از یک بحران بزرگ نجات دهد. شاه باید میرفت و آقای خمینی باید میامد، این شخص خمینی نبود که رهبری انقلاب را بهده داشت بلکه روحانیت پشت آقای خمینی قرار داشت که نیروی اندکی هم نبود، ولی شخص آیت اله خمینی نقش بزرگی را در شکل گرفتن انقلاب بازی کرد که به سقوط رژیم شاه منتهی شد. آقای نهاوندی اشاره به نقش فرح همسر شاه و نظامیهای عالی رتبه ارتش دارد ولی ایشان متوجه نیست که فرح و سران ارتش هیچکدامشان تئوریسین سیاسی و نظامی نبودن که از اوضاع ایران درک درستی داشته باشند. سیستم حکومت شاهنشاهی فاقد نخبگان سیاسی بود چون رجول سیاسی یا مرده بودند و یا تربیت نشده بودند و یک حکومت خودکامه در رأس آن شخص شاه قرار داشت که تمام تصمیمها را میگرفت و بقیه هم اطاعت میکردند. جمعیت میلونی که ناراضی بودند و به خیابانها میامدند و شعار نا بودی رژیم را میداند چگونه میشد توسط ملک حسین اردنی ساکت شود؟ وابستگی بیش از حد رژیم شاه به آمریکا و انگلیس این حکومت را به یک اسباب بازی در دست آنها مبدل کرده بود، باندازه ای که ژنرال هایزر از آمریکا وارد ایران میشود بعد از تشکیل دولت موقت با کفش وارد کاخ شاه میشود و اخراجی او را از ایران صادر میکند. ولی آیت اله خمینی وارد ایران میشود و ژنرال هایزها را گروگان میگیرد و سفارت آمریکا را هم میبندد.
-- خسرو ، Jan 17, 2010 در ساعت 03:39 PMدر سرتاسر ایران روزی شاید چندین ملیون، چندین ده ملیون خدابیامرزی به شاه می دهند و روزی به همین تعداد خدا لعنت کند خمینی را نثار می کنند. اما مردم ایران با این کار تنها عقده گشایی می کنند. البته که خمینی و خامنه ای و روحانیت ضد بشر و ضد ایرانی بوده اند، البته که این گروه خونآشام بوده اند، البته که آنها از ازاله ی بکارت گرفته تا تجاوز و کشتار و سرکوب و جنایت و خیانت به ایرانی و دختران و پسران ایرانی و خوئد ایران را با فتوا مجاز کردند، درست است که شاه هم اشتباه کرد، ولی من و تو چکاره ایم. خود من که در خیابانها رفتم و مرگ بر شاه گفتم، خود من که به شاه اول اجازه دادم تا اجحاف کند، تا زندانی کند و تا شکنجه کند، و بعد هم او را دربدر کردم و کسی را سر کار آوردم که روی هیتلر و گوبلز و استالین و لنین را سفید کرد. روحانیت در کلش همانند گروه خمرهای سرخ که باید آنها را روحانیت سیاه نامید آمد، آمدند و چنان کردند که حتا با مغلان نیز قابل مقایسه نیستند. و شاه بینوا گفته بود که اگر من بروم ارتجاع سیاه خواهد آمر، و او راست گفته بود ارتجاع سیاه و خمرهای سیاه آمدند و مارا چنین کردند. آنچه با ما کردند تنها با برادران عربشان در صدر اسلام قابل مقایسه است. و امروز هر کس دستش به قلم می رود باید اینهمه را افشا و رسوا کند!
-- بدون نام ، Jan 17, 2010 در ساعت 03:39 PMزنده باد ایران
زنده باد جمهوری ایرانی
مرگ بر ارتجاع سیاه
ایکاش در ان زمان عقلای مملکت برای حفظ نظام و اصلاحات که شاه هم به ان راضی شده بود تلاش میکردند و جلوی فاجعه انقلاب گرفته میشد.رفتار دیوانه وار و احساساتی مردم در ان زمان و نبود عقل گرایی در اکثریت مردم اعم از عوام و روشنفکرانی که بی عقل تر از عوام بودند باعث این فاجعه شد .
-- hamid ، Jan 17, 2010 در ساعت 03:39 PMمن بخوبي بياد دارم در انزمان اکثريت جامعه از کارگر گرفته تا ارتشي حاضر به اجراي فرامين حکومت نبودند.بنابراين هيچ طرحي قابليت اجرايي نداشت.شايد به همين دليل بود که امريکا فشار زيادي براي خروج شاه به حکومت وارد ميکرد البته اينهمه به احتمال زياد از ترس نفوذ حزب توده و شوروي بود.بطور طبيعي انها مذهبيون را به کمونيستها ترجيح ميدادند ..به اين موضوع هم بايد توجه کرد که ان ايام مصادف بود با شکست امريکا در جنگ ويتنام و گسترش روز افزون کمونيسم در امريکاي لاتين و افريقا. يک ايران کمونيست براي غربيها فاجعه اي غير قابل جبران بود.
-- گيوي ، Jan 17, 2010 در ساعت 03:39 PMمن با اقای گیوی موافق نیستم چون من هم آنزمان ایران بودم. ارتش پابپای شاه ایستاده بود. اگر اینطور بود که همانزمان که شاه ایران بود اسلحه را بزمین میگذاشت. موضوع این است که وقتی که شاه رفت کسی به ارتش دستور عمل صادر نکرد. در وفاداری ارتش به شاه ناعادلانه است که شک کنیم.
-- ناصر ، Jan 17, 2010 در ساعت 03:39 PMدر این مصاحبه سوالهای اخری بسیار عالی است اما اقای نهاوندی 4 مساله تاریخی را افشا نمی کنند که از نظر تاریخی خیلی خیلی مهم است
یکی از آنان این است که شاه را چرا شهبانو راضی کرد که بختیار را به عنوان نخست وزیری بپذیرد ؟ این پسر عموی وابسته به انگلیس را
و بعد چرا فرح امور کشور را در اختیار داشت و حتی وی بود که شاه می گفت سفیر انگلیس سخنانش جدی است. رابطه فرح و سفیر انگلیس چه بود ؟
آمریکا ارتش را از کار نیانداخت اجازه هیچ عملی به ارتش نداد و قره باغی هم به خمینی چراغ سبز داد و او هم فردوست و فرازیان را خریده بودند که بعدها در 1982 فرازیان به امریکا امد و فردوست هم ایران ماند تا انتقال قدرت صورت بگیرد
اما ثابتی که ضد اسلامی ها بود همان 5 ماه قبل وی را به اسراییل فرستاده بودند
و اقای محترم مصاحبه شوند این مسایل را بیان نمی کند متاسفانه و خانم فرح هم هر بار در مصاحبه ها 1کلام در این موارد اشاره ای ندارد
اما در کل مصاحبه ای جالب بود
-- بدون نام ، Jan 17, 2010 در ساعت 03:39 PMجناب نهاوندی، شما سالیان زیادی جزء مشاوران پادشاه فقید ایران بودید، شما سالیان طولانی ریاست دانشگاه پهلوی بودید. مشاوران و مردان سیاسی پادشاه (از جمله شما)پس از٢٨ امرداد تا بهمن ماه ٥٧بیش از ٢٥سال زمان داشتند که ضرروت بازگشت دمکراسی و مشروطیت برای شاه روشن کنند اما از انجام این مهم غافل بودند. زنده یاد احمد قوام جزء مردان سیاسی بود که خطاها و لغزش های شاه را گوشزد کرد. امروز شما بیشترین گناهان بر گردن بانوی آن کاخ میگذارید. این دنباله همان اندیشه قدیمی نیست که زنان حرم وکاخ را سرچشمه ناتوانی و یا دسیسه میداند؟ مردان سیاسی شاه در شکل گیری بحرانی که در بهمن٥٧ ایران را برباد داد سهم بسزایی دارند، به تاریخ وفادار بمانیم!
-- homayoun ، Jan 17, 2010 در ساعت 03:39 PMیک سوال و در اصلاح:
۱. جا داشت که بپرسید طرح خاش چه بود. نهاوندی چندین بار به آن اشاره کرد و شما نپرسیدید این طرح چه بود. از لحن نهاوندی بر می آید که «قتل عام درمانی» هم نسبش بر می گردد به آن دوران.
۲. ژنرال هایزر است نه ریزر.
-- پیام ، Jan 17, 2010 در ساعت 03:39 PM۳. مصالحه است نه مسالحه.
***********************
سلام دوست گرامی
فرنگیس – زمانه -- با سپاس از توجه شما اصلاح شد.
در مورد نکته دیگر کامنت شما متاسفانه در فرصت کمی که برای پخش است امکان پرسش برای همه سووالها نیست. در هر صورت فکر میکنم طرح خاش طرحی بود برا ی بازداشت مخالفین تا زمانیکه ارتش کنترل را در دست بگیرد.
اصلا اين حرف ها ديگر چه اهميتى دارد سلطنت با همه كبكبه و دبدبه هايش به خاك سپرده شد حالا اين دنبالچه ها هنوز از اطاق هاى خانه هائ سالمندانشان در اروپا و آمريكا گه گاه تكانى ميخورند كه هنوز در قيد حياتند و همان حرفها و همان دعوا هاى نخ نما شده كه گناه از كه بود و نقشه پنهانى كدام ابر قدرت. طنز تلخ اينجاست كه همه سروران سابق كه همه با نام مستعار تازه يا بى نام نظر داده اند آشكار است كه خود صاحب مقاماتى بوده اند و حالا براى هضم غدا راه مى روند متذكر نيستند كه به تاريخ پيوسته اند
-- نادر ، Jan 18, 2010 در ساعت 03:39 PMبرويد خدا را شكر كنيد كه به دليل كبر سن ديگر حتى قابل محاكمه شدن نيستيد اينكه كدام مرحوم وطن پرست بود يا زنده ياد دردى را از امروز ملت اسير ايران كه شما بانيان اسارتش بوديد دوا نمى كند خدا رحمتتان كند
خدا بیامرزدش نور به قبرش بباره برای کشور ما خیلی فداکاری کرد منتها ما ایرانی ها فقط و فقط گول خوردیم یک نوع مرض به جانمان افتاد و شورش کردیم .
-- عباس ، Jan 18, 2010 در ساعت 03:39 PMنبش قبر رژيم شاه دردي را از مردم در اسارت ايران دوا نمي كند ! حالا كه اين از بي خدا بي خبران خر مراد را سوارند و بر مردم رنجكشيده ميتازند ! حالا كه بي لياقت ترين انسانها حاكم مطلق اين كشورند ! و با چنگ و دندان از رژيم منحوسشان حراست ميكنند ! بهتر است اين امكانات و ظرفيتها بجاي نبش قبر دوران گذشته بدنبال راه حل باشند ! بهتر نيست چاره اي بينديشند كه هر چه بيشتر بتوانند مردم ناآگاه ايران را پوشش خبري آزاد بدهند ! متأسفانه بايد بگوئم برادران و خواهران من كه در شهرستان كوچكي ساكن هستند آگاهي چنداني از اوضاع مملكت ندارند و جنبش سبز مادامي كه نتواند حرفش را بگوش مردم ناآگاه شهرستانها و روستاها برساند چندان توفيقي بدست نمي آورد ! آنچنان كه حاكمان جائر مدعي هستند تنها نيمي از تهرانيها و بخش كمي از شهرهاي بزرگ با رژيم نيستند و الباقي مردم طرفدار اين رژيم منحوس ميباشند !
-- احمد ، Jan 18, 2010 در ساعت 03:39 PMلطفا مصاحبه مفصل تری با اقای نهاوندی انجام دهید.این مصاحبه بسیار کوتاه بود و مبهم.در ضمن ایا کتاب ایشان به فارسی ترجمه شده؟
-- sima ، Jan 18, 2010 در ساعت 03:39 PM***************
فرنگیس - زمانه – بله کتاب دکتر نهاوندی به فارسی ترجمه شده که اسم کتاب در مقدمه هم آمده.
سپاس
in aghaye nahavandi hanooz ke hanooz ast nafahmid chi shod!agha, moshkel asli na amrika bood na ingilis, moshkel yaki , va avaalash estebdad bood, ke dar ijad on faghat shah moghasser nabood, khod atrafian shah va niz be estelah roshanfekaran on zaman, ke aksaran be ghol Ganji leninist boodand, moghasser boodand. Shah dictator shod, chon atrafian mozdoor dasht, choma faghat be in chand ta ax negah konid, va inke do bar morede terror gharar gereft. pas az estebdad, bayad be faghr gostardeh va shekafe azim tabaghati tavajjoh kard.eslahat arzi va fesad eghtesadi hameye dadeha ra be ham rikht.roshanfekran on zaman be komak rohaniyat amad o vaz in shod. hoshyar bashim ke enghelab digari nakonim!man ham dar enghelab sherkat va sepas farar kardam!!
-- بدون نام ، Jan 18, 2010 در ساعت 03:39 PMبرای (خسرو jan 17,2010)
-- بدون نام ، Jan 18, 2010 در ساعت 03:39 PMآقای محترم ،مگر شاهنشاه « آیت الله محمد رضا» بود که نوشته اید
هایزر ..... با کفش وارد کاخ شاه می شود ....
بااین طرز تفکر آخوندی تان که باید اول کفش را در آورد وبعد وارد اطاق شد، نشان می دهید که چقدر شایسته همین حکومت و همین رژیم آخوندی هستید
*****************
فرنگیس – زمانه – یادآوری کنم که اقای نهاوندی در این مصاحبه اشاره ای به این انتقاد شما ندارد و صحبتی در این مورد دراین گفتگو نیست.
سپاس
من نو جوان شانزده ساله بودم و در معابر مرگ بر شاه گفتم چون نادان بودم و سی سال است که از روح ان بزرگ مرد طلب بخشش میکنم و در پیشگاه خداوند متعال استغفار
-- مهدی ، Jan 18, 2010 در ساعت 03:39 PMمن نو جوان شانزده ساله بودم و در معابر مرگ بر شاه گفتم چون نادان بودم و سی سال است که از روح ان بزرگ مرد طلب بخشش میکنم و در پیشگاه خداوند متعال استغفار
-- مهدی ، Jan 18, 2010 در ساعت 03:39 PMآقاي نهاوندي هنوز در حسرت ماههاي قبل از انقلاب است که احتمال نخست وزيري او از جمله شايعات بود.
-- فرهاد ، Jan 18, 2010 در ساعت 03:39 PMضمناً فکر ميکنم خانم فرنگيس توجه نکرده اند شخص بي نامي که در باره بدون کفش وارد کاخ شدن هويزر توضيح داده اشاره اش به دومين اظهار نظر خوانندگان با امضاي" خسرو" است ونه سخنان دکتر نهاوندي
دکتر نهاوندی درست میگوید یک تصمیم اشتباه شاه که همان خروج از ایران بود مملکت را نابود کرد. البته مغلوم نیست اگر در ایران میماند انقلاب نمی شد اما بطور قطع حمام خون به راه می افتاد. حالا هرچه که رژیم و مخالفان آن روز شاه یعنی نیروهای چپ در باره او میخواهند بگویند. آمار و ارقامی که در همین حکومت منتشر شد نشان می دهد که شاه هیچوقت نخواست با کشتن مردم حکومت خود را حفظ کند.
-- علیرضا ، Jan 18, 2010 در ساعت 03:39 PMبه یزدان که گر ما خرد داشتیم / کجا این سر انجام بد داشتیم.من در صحنه بودم ومیدیدم کسی حالیش نیست و قدرت نعلین و قهقرایی ایرانی را گوشتزد میکردم که نزدیک بود توسط همین مجاهدین و فداییان خلق کشته بشم اکنون در پیشگاه تاریخ هستیم بامبارزه ای مستمر سی ساله برای تحقق ازادی//در مقایسه قدرتی حکومت استبدادی دینی با قدرت حکومتی شاه وجدانمان را قاضی کنیم.با توجه باینکه استقلالمان هتل شد/وازادیمان میدان/جمهوریمان خیابان/ خیلی باختیم. فدای بی خردی روشنفکرانی هستیم که هنوز هم کم نیستند وتقصیر ها را بگردن نمیگیرند.
-- بهرام ، Jan 18, 2010 در ساعت 03:39 PMمرسی بهرام از کامنتت. چقر قشنگ گفتی. " فدای بی خردی روشنفکرانی هستیم که هنوز هم کم نیستند و تقصیرها را بگردن نمیگیرند". نه تنها کم نیستند همه آنهاییکه 31 سال پیش از بیخردی اشان حمام خون در ایران براه افتاد هنوز هم در حال نسخه پیچیدن برا ی آینده ایران هستند. مقاله ها مینویسند. حالا از معترضین جان بر کف دست هم ایراد میگیرند که باید چنین میکردی چنان نمیکردی. از رو نمیروند.
-- نرگس ، Jan 18, 2010 در ساعت 03:39 PMنرگس
lotfan be gooeid ien hamleh aragh az koja amad
-- بدون نام ، Jan 19, 2010 در ساعت 03:39 PMlotfan be gooeid ien hamleh aragh az koja amad
-- بدون نام ، Jan 19, 2010 در ساعت 03:39 PMخانم آلبرایت از کودتای 28 مرداد و دخالت آمریکا در آن اظهار تاسف کرد، ولی کسانی چون نهاوندی ها هرگز نامی از سرنگونی دولت مصدق و به قدرت برگشتن شاه به دست شعبان بی مخ ها نامی نمی بزند و نمی گویند که استبداد محمدرضا شاهی بود، که بنابر قانون اساسی مشروطه قرار بوده فقط سلطنت بکند و نه حکومت، ایران را به سوی این فاجعه کشاند و نه روشنفکران بی خرد!!!آقایان! چرخشگاه بزرگ تاریخ معاصر ما کودتای 28 امرداد است!!!
-- بدون نام ، Jan 19, 2010 در ساعت 03:39 PMبا بهرام موافقم (با یک تصحیح) فدای بی خردی روشنفکر نماها (که امروز به آنها روشنفکر دینی می گویند) شدیم. امثال بازرگان و سحابی و ...
-- حمید ، Jan 19, 2010 در ساعت 03:39 PMاگر امثال بازرگان و یزدی و بنی صدر اطراف خمینی جمع نمی شدند و حرف زدند یادش نمی دادند (تا بعد بگوید خدعه کردم) خمینی این جلاد بزرگ قدرت تشکیل حکومت نمی یافت. آتش همه اینها در گور امثال جلال آل احمد است. همان که با رطب و یابس بافتن در نوشته های به اصطلاح روشنفکرانه اش با دروغگویی و بی خردانه نوشتن (مانند غربزدگی) طرح استفاده از روحانیون را در مبارزه علیه شاه داد. (فکر می کنید چرا چند ماه پیش در مشهد بلوار ایرج میرزا شبانه به جلال آل احمد خائن تغییر نام داده می شود؟) حکومت پهلوی با روند مدرنیزاسیون نیم بندی که درپی گرفت فن آوری را به خوبی وارد ایران کرد و بومی ساخت در این بین طبقه متوسط عظیمی در جامعه به وجود آمدند که حکومت خود تا حد زیادی در ایجاد آن دست داشت بی آنکه به خواستهای سیاسی و فرهنگی آن گوش فرا دهد. نبود فضای باز سیاسی سبب شکل گیری گروهای مبارز مسلحانه شد. حزب توده با خیانت به مردم ایران و در دست داشتن بخش اعظمی از صنعت چاپ و انتشار جلوی فرآیند روشنگری را می گرفت. توجه کنید چند کتاب درباره همان مارکسیسم و سوسیالیسم منتها از نوع غربی و نه استالینی یا آمریکای لاتینی پیش از انقلاب چاپ شد؟ چند کتاب دربارۀ فلسفه تحلیلی و فلسفه غربی چاپ شد؟ بسیاری در پیروی از مد حزب تودۀ خائن به ایران از علائق استالینی دم می زدند. از سوی دیگر حکومت به جای آنکه دشمن دانا خود را که روشنفکران واقعی و ملی گرایان باشند، بشناسد در هماهنگی ناخواسته با حزب توده، صدای آنان را خفه می کرد. در این خفقان، مبارزه های کور اندیشه های زیرزمینی که به نقد کشیده نمی شدند و خود ضداندیشه می گشتند چنان نابخردی در ایران گستردند که نتیجه اش به قهقرا رفتن کل مبارزات آزادیخواهانه از زمان مشروطیت بود و نتیجه آنکه آخوندها گفته های ضد انسانی عرب شترچران 1400 سال پیش را در ایران عملی کردند.
ظاهرا یک انقلاب اسلامی برای بر طرف شدن توهم عوام و خواص درباره امکان پیاده کردن اصول اسلام بعد از ١٤٠٠ سال ضروری بوده. وگرنه مردم هنوز فکر میکردند که اگر اخوندها سر کار میامدند ایران بهشت میشد.اگر چه مثل اینکه بعضی ها هنوز هم متوهم هستند.
-- بدون نام ، Jan 19, 2010 در ساعت 03:39 PMتوسط همین بادمجان دور قابچین ها شاه ایرانی مان/ اریا مهرو خدایگان وسایه خدا/و همه همه همه کاره مملکت معرفی شد تا در سایه ابهت ساختگی/ این مظلوم تاریخ/ بچاپند و اخر هم /کی بودکی بود/من نبودم./روشنفکران ناراضیمون هم همون دایناسورهای بجامانده ٢٨ مردادی. امثال/ بازرگان. متین دفتری. سحابی و.یاران دیگرشان........./.این ها هم همانند یاسرعرفات اجنبی بدنبال حق العمل مزدوری سیاسی خودبودند وماموریتشان این بودکه در سال ٥٧ زن ومرد.پیر وجوان را بکف خیابانها بکشانندواشوب کنند. وبرگرداندن مردم به پشت دیوارهای خفقان توسط کسانی دیگر .حتی این بجا ماندگان ٢٨مردادی ازمخاطبی مردم هم خود رادورکردند.بهرحال نازنینی که پای خانم البرایت و٢٨مردادرا به میان کشیدی/.اندکی پیش تو گفتم غم دل/ترسیدم که دل ازرده شوی ورنه سخن بسیار است.
-- بهرام ، Jan 19, 2010 در ساعت 03:39 PMآقای نهاوندی هم که در پوزیسیون شاه بود مانند اپوزیسیون شاه حالا همه کاسه کوزه ها را سر شاه میشکند. عجیب است که حتی یک انتقاد هم به خود یا کم کاری های اشخاصی که سیستم شاه را میساختند نمیکند. کامنتهای جالبی است. امروز خیلی از ما مثل خود من که قبلا چپ بودم امروز نمیترسند بگویند که شاه با همه اشتباهاتش بهتر از تقریبا تمام اپوزیسیونش بود و به ایران خیلی خدمت کرد. بدون شک اگر در ایران مانده بود تنها با حمام خون میتوانست حکومت کند و جدا دم خودش و شهبانو گرم که نماند. جالب است که امروز خیلی از ما شجاعت اخلاقی این را پیدا کرده ایم که یا با نام خود یا اقلا با نام مستعار بگوییم شاه به آن بدی هم نبود و ما اشتباه کردیم این انقلاب ارتجاعی را کردیم. منتهی هنوز شجاعت و شهامت اخلاقی آن را نداریم بگوییم الان رضا پهلوی هم بهترین نسخه برای ایران است. هم سکولار است، هم مطمئنیم که مارا به نا کجا آباد نخواهد برد، هم میدانیم تمامیت ارضی ایران را حفظ خواهد کرد، هم میدانیم مانند اجدادش خواهد کوشید ایران را از نظر فرهنگی و اقتصادی به بهترین کشور منطقه مبدل کند، هم میدانیم وضعیت زنان را دوباره به بهترین وجه در خواهد آورد، و از همه مهمتر همه میدانیم دیگر نه او خواهد خواست و نه خواهد توانست ساواک پدرش را احیا کند و بمراتب دموکراتتر و ملزوم تر به قواعد بازی بین المللی میباشد. دوستان من عاشق چشم و ابروی رضا پهلوی نیستم اما خدا وکیلی بهترین انتخاب برای ایران امروز چیست؟ اپوزیسیون شاه که کارنامه سی سالش را میبینیم. رفوزه است، پراکنده، در حال زدو خورد دایمی باهم، بی صداقت به گذشته و تازه معلوم نیست بعد که در قدرت قرار گرفت چقدر به ادعاهایش باقی میماند. آیا ما که از روشنفکران رفوزه دیگر قطع امید کرده ایم شهامت اخلاقی این را خواهیم یافت که به این واقعیت اعتراف کنیم که رضا پهلوی بهترین نسخه برای ایران است؟ آیا میتوانیم بی مهری به شاه را با رویکرد به او جبران کنیم؟ نه برای رضا پهلوی بلکه برای مملکت. ایران برای رضا پهلوی نیست، ام رضا پهلوی برای ایران میتواند باشد.
-- مینا ملکی ، Jan 19, 2010 در ساعت 03:39 PMبنظر من خروج شاه از ایران بزرگترین اشتباه و شاید هم بزرگترین خیانت سیستم پهلوی به ملت ایران باشد. شاه خود تبدیل به یک انسان بدون قدرت تفکر شده بود و اطرافیان هم باین خیانت کمک نمودند بجز افراد قلیلی چون ....که خود میخواستند جنرال هایزر را بقتل برسانند. این خیانتی بود که نقشه آن توسط دول خارج طرح شد و بی لیاقتی شاه آن نقشه را بسیار دقیق عملی ساخت...
-- میرهاشم ضیائی ، Jun 6, 2010 در ساعت 03:39 PMجنرال هایزر گفته است (من این ادعا را در نوشته دارم) که من باعث قتل تمام آن افسران با لیاقت شاه شدم
ایران ناسیونالیستی به شاهنشاهی رضا پهلوی
-- ایران ، Jul 31, 2010 در ساعت 03:39 PM