رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > زندگی واقعی آیتالله منتظری، پس از مرگ اوست | ||
زندگی واقعی آیتالله منتظری، پس از مرگ اوستحسین علویalavi@radiozamaneh.comبه نظر بسیاری از تحلیلگران، دیدگاهها و مواضع آیتالله منتظری، چه در ارتباط با حقوق بشر، چه در ارتباط با استفتاءهایی که در مورد مسائل دینی از ایشان میشد، نگاه متفاوتی بود که میتوان گفت حتی در حوزهی روحانیت سنتی نیز از جهت داشتن فکر باز نسبت به مسائل دینی خیلی تاثیرگذار بود. تقی رحمانی، پژوهشگر مسائل دینی در بارهی این نقش و تاثیر آیتالله منتظری میگوید:
به نظر من در ۱۰۰ سال اخیر هرچند اشخاصی مانند علامه طباطبایی یا مرحوم مطهری و از همه شاخصتر، صالحی نجفآبادی را داشتهایم؛ اما هیچکدام از این افراد مرجع تقلید نشدند. در تفکر سنتی، مرجعیت جایگاه خاصی دارد. او میتواند حکم صادر کند، فتوا بدهد و در عین حال برخی نظریاتش میتواند از سوی مقلدانش به اجرا دربیاید. از سوی دیگر میتواند بر ساختار قدرت تاثیر بگذارد. آقای منتظری سابقهی طولانی در مبارزهی سیاسی بر علیه نوعی استبداد سیاسی، به نام استبداد سلطنتی داشت. ایشان بعد از سال ۱۳۶۴ به تدریج نظریهی ولایت فقیه را بر نظریه مردم مبتنی کرد. یعنی مشروعیت حکومت از سوی مردم است. ایشان این نظریه را آرام آرام در درسهای ولایت فقیه در قم پرداخت و به نوعی آن را تدوین کرد. در همان سالها نیز، یعنی در مهر یا آذر ۱۳۶۰ به دو چیز انتقاد کرد. یکی اعدامهای بیرویه و دیگر اینکه اظهار داشت که در درون سران سپاه پاسدارن بر سر مسالهی جنگ باید وحدت وجود داشته باشد و نه اختلافات گوناگون، که این مسئله در بیانیه اش هم وجود داشت. شاخصتر از آن ، موضع ایشان در همان زمان در مورد زندانیان سیاسی و نحوهی برخورد با آنان بود. من خودم برخورد خوب نمایندهی ایشان را در زندان، در دورانی که آقای لاجوردی زندانبان بود و بعدها که دیگران زندانبان شدند را به یاد دارم. ایشان همواره با اعدامهای بیرویهی مخالفین مخالف بود و حتی وقتی پسرش در انفجار هفت تیر کشته شد، باز هم از حقوق مخالفین دفاع میکرد. این ویژگی آیتالله منتظری، وقتی از قدرت جدا شد، با توجه بیشتری به حوزهی عمومی مطرح شد؛ به خصوص پس از سال ۱۳۶۷ که از اعدامهای بیرویه انتقاد کرد. ایشان در آخرین مواضع خویش حتی از حقوق شهروندی بهاییان، با وجودی که اعتقاد آنان را قبول نداشت، دفاع کرد. آیتالله منتظری نقش احزاب سیاسی را بهشدت مؤثر میدانست و در آخرین نظریاتی که در مورد حکومت و ولایت فقیه ابراز کرد، معتقد بود که فقیه باید بیشتر در امور تخصصی شرعی خودش نظر بدهد و امور دیگر را باید متخصصین انجام بدهند. ضمن این که من با نظریهی ولایت فقیه ایشان مرز دارم، آنچه برایم مهم است، این است که او در بخشی از آرای مدنی، نگاه به حقوق شهروندی، نشان دادن روح تساهل و مدارا، حتی شاید از خیلی از روشنفکران این دوره نیز سرآمد باشد. از این لحاظ، در درون حوزهی علمیه قم نیز به خاطر مقام مرجعیتاش، بعدها ویژگی خاصی پیدا خواهد کرد و به نظر من، زندگی واقعی او بعد از مرگش شروع شده است.
با توجه به این که شخصیت آقای منتظری آمیختهای از شخصیت دینی، شخصیت سیاسی و همانطور که اشاره کردید، شخصیتی مدافع حقوق بشر بود، تاثیر این جنبههای شخصیت ایشان را در حوزههای علمیه چگونه ارزیابی میکنید؟ الان در درون حوزهی علمیه، بهروزترین جریانها، جریانهای متاثر از ایشان هستند. مانند مجمع مدرسین حوزهی علمیهی قم که اکثرا شاگردان ایشان هستند. از جمله آقای ایاضی، آقای کاملان، آقای حسینی و امثالهم. عقلانیترین بحثها را افراد نزدیک به ایشان مطرح کردهاند. مرحوم صالحی نجفآبادی در کتاب «جهاد» خود تصریح کرده است که حتی در دوران پیامبر نیز جهاد ابتدایی نداریم. آرای آقای منتظری و همچنین نزدیکان ایشان، آرایی است که میتواند با تعامل با روشنفکران، بسیاری از معضلات دمکراسی در ایران را به لحاظ بینشی و فقهی تا حدود زیادی حل کند و ما را به جامعهای با حقوق شهروندی مدرن نزدیک کند. ضمن این که تفکرات مذهبی، چه سنتی و چه نوگرا ، روی عقاید خود بمانند. از نظر من، ایشان یک فقیه و اصلاحگر بود که سعی میکرد با تحول تدریجی جامعه را به این سمت حرکت دهد. اشاره کردید که حیات سیاسی و دینی آقای منتظری، به نوعی پس از مرگ ایشان آغاز میشود. از این نظر تاثیر ایشان را بر جنبش اجتماعیای که الان در اشکال مختلف در ایران جریان دارد، چگونه میبینید؟ ایشان در دوران زنده بودنش شکل خاصی از انسانیت را نشان داد که با هیچکدام از کسانی که در قدرت هستند، شاید راحت نتوان مقایسه کرد. ایشان آنقدر تواضع داشت که پاسخ یک دختر زندانی را میداد و با خلوص نیت نیز این کار را میکرد. در آخرین دیداری که برای تقدیم تندیس حقوق بشر کوروش با آیتالله منتظری داشتیم، ایشان ضمن پذیرفتن آن، سخنانی را نیز مطرح کرد و ضرورت حکومت را بر اجرای یک سری احکام اسلامی دانست و گفت اگر نتوان آن را اجرا کرد، خود حکومت نمیتواند بهانه باشد و تاکید داشت که حکومت باید به خواست مردم باشد. آیا میتوان این سخنان ایشان را نقدی بر نظریهی ولایت فقیه که خود ایشان از ابتدا، یکی از واضعان آن بود، دانست؟ ایشان در نظریهی ولایت فقیه دچار تعدیل شد، اما آن را تغییر نداد. ایشان در آخرین نظریات خود در این زمینه معتقد بود که فقیه باید اعلم باشد، در حوزهی علمیهی قم باشد، صرفا نیز در مسائل تخصصی شرعی و دینی نظر بدهد و نه در مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی؛ بلکه این مسائل را باید به متخصصان بسپارد. این آخرین نظر ایشان در مورد ولایت فقیه بود. من معتقدم که دمکراسی امری است که خُرد خُرد میآید. نگاه ایشان به حقوق شهروندی و ترسیم بیتهایی از جامعهی مدنی، خیلی مهمتر از کلان روایتهایی است که ما ممکن است بدهیم. ولی کلان روایتهایی که اجرای آنها به راحتی مقدور نیست. در غرب نیز جمهوری دمکراتیک و امثال آن، یک شبه به دست نیامده است، بلکه بیت بیتهای کوچکی ساخته شده تا به آن کلان رسیده است. از منظر من، مواضع شهروندی و دفاع آقای منتظری از حقوق مخالف، دارای یک مسالهی مهم و استراتژیکتری هم بود، یعنی این روش ما را زودتر به دمکراسی میرساند تا کلانروایتهایی که مشخص نیست چقدر قابل اجرا باشد. |
نظرهای خوانندگان
انشالله همه به ایرانی اباد از ازادی و خالی از استبداد برسیم
-- میخواهم حرف بزنم ، Dec 24, 2009 در ساعت 07:00 PMishan yek olgo barate hameye azadegan ast
-- saman ، Dec 24, 2009 در ساعت 07:00 PMRavanash shad ! Eslamiha bayasti be ishan eftekhar konand. Ishan aberoye az dast rafteye eslam va eslamiha ra be anan bargardandand. hadde aghal ta haddi.
-- Farzaneh ، Dec 25, 2009 در ساعت 07:00 PM