رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > «رهبری نیازی به محدودهی جغرافیایی ندارد» | ||
«رهبری نیازی به محدودهی جغرافیایی ندارد»نیکآهنگ کوثرnikan@radiozamaneh.comمیدان تایمز نیویورک محل تجمع بزرگترین رسانههای خبری جهان است. اما در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، همین رسانههای معظم، وابسته به ویدیوهایی که بر روی یوتیوب نصب میشد و خبرهایی که از روی فیسبوک و تویتر، دو شبکهی اجتماعی دیگر استخراج میکردند، بودند. در قهوهخانهیی در مجاورت میدان تایمز، با مهدی جلالی، کارشناس مسائل و روابط بینالمللی از دانشگاه کلمبیا و همچنین روزبه میرابراهیمی، روزنامهنگار و وبلاگنویس ساکن نیویورک، در بارهی اهمیت و نقش شبکههای اجتماعی در داخل ایران و تأثیر گروههای ایرانی خارج از کشور بر این شبکهها، گفتوگو کردهام.
ابتدا از مهدی جلالی میپرسم: خیلی از بروبچههایی که این طرف هستند و در شبکههای اجتماعی آنلاین کار میکنند، به لحاظ تخصصی در محیطی هستند که خیلی راحتتر میتوانند با تکنولوژی آشنا شوند و آن را به داخل کشور منتقل کنند. اما حتماً همیشه سدهایی از قبیل سد زبانی و یا سد محیط اجتماعی وجود دارد. با این همه، فکر میکنی توان بچههایی که این طرف دارند کار میکنند، به حدی باشد که بتوانند در ارتباط با تحولی که دارد در زمینهی شهروند روزنامهنگاری و یا شبکههای اجتماعی آنلاین صورت میگیرد، به بچههای ایران کمکی بکنند؟ در حین شکلگیری جنبش سبز و اتفاقاتی که بعد از آن میافتاد، وقتی از داخل ایران عکس، ویدئو و یا اطلاعاتی فرستاده میشد، افرادی که این طرف بودند، این توان را داشتند که آنرا به رسانههای کلاسیک و شبکههایی مانند سیانان و مشابه آن برسانند. بنابراین ما بچههایی که بیرون بودیم در شناساندن آنچه در داخل ایران دارد میگذرد به بیرون، مسلماً تکتک مؤثر بودیم. مثلاً ما در شبکههای اجتماعیای مانند فیسبوک، دوستان امریکایی، کانادایی و غیره داریم که به مسائل ایران علاقهمند هستند و دنبال هم میکنند. وقتی مطلبی را به زبان انگلیسی پست میکنیم، طبیعتاً آنها نیز پیگیری میکنند و میبینند چه اتفاقی دارد در ایران میافتد. شخصاً این تجربه را دارم که یک سری از دوستانم که ایرانی نیستند، اما به مسائل سیاسی علاقهمند هستند و یا در این رشتهها تحصیل میکنند، در مورد اتفاقاتی که در ایران میافتاد، اطلاعاتشان را بیشتر از من میگرفتند تا از سیانان. فکر میکنم بقیهی دوستان نیز تجربهی مشابهاش را داشته باشند. روزبه، زمانی که در سال ۱۳۸۳، در ماجرای وبلاگنویسها دستگیر شدی، وبلاگنویسی برای خیلیها یک پدیدهی تازه بود و همین پروندهی شما موجب شد بسیاری با آن آشنا شوند. اما در طول چند سال گذشته شرایط اجتماعی ایران و همینطور شرایط ایرانیان خارج از کشور عوض شده است. الان که داری از دور به فضا نگاه میکنی، این تحول را چگونه ارزیابی میکنی؟ آیا میتواند تأثیر مثبتی در جنبش اجتماعی فعلی ایران بگذارد یا خیر؟ ۱۰۰درصد؛ آن موقع وبلاگ در وهلهی اول ابزاری در جهت اطلاعرسانی بود و میتوان گفت اینترنت بیشترین نقش را در اطلاعرسانی و در گذر از سدهای موجود داشت. اما در حال حاضر وبلاگها و شبکههای اجتماعی جدا از نقش اطلاعرسانی و حتی مهمتر از آن، نقش شبکهسازی را انجام میدهند. این مهمترین تحولی است که نسبت به چند سال پیش، در استفاده از اینترنت ایجاد شده است. یعنی عملاً در تحولات اخیر ایران اینترنت دو نقش مهم بازی کرد؛ اطلاعرسانی و شبکهسازی. فعالین در عرصهی اینترنت، به خصوص افرادی که قبلاً روزنامهنگار و یا وبلاگنویس بودهاند، وقتی با این امکانات آشنا شدند از آن استفادههای دیگری نیز کردند که مهمترینش همان شبکهسازی است. در حال حاضر اکثر تحولها و برنامهها از طریق همین شبکههای اینترنتی خبررسانی میشود.
بحث این است که میزان استفادهکننده از اینترنت در ایران، نسبت به سالهای پیش بسیار زیاد شده است. الان نزدیک به کمتر از نصف جمعیت ایران به اینترنت دسترسی دارد. دولت هم به دلایل مختلف جلوی این شبکه را نمیگیرد. آیا ممکن است از این طریق خللی در محدودیتهای اجتماعیای که دولت دارد ایجاد میکند، وارد شود؟ یا خیر، فقط وسیلهای است برای چت کردن و ارتباطات عادی؟ در حال حاضر نزدیک به ۲۰ شبکهی اجتماعی آنلاین در دنیا شکل گرفته که تعدادی از آنها برای ایرانیان شناخته شده است. پایهی راهاندازی این گونه شبکهها، اکثراً سرگرمی و تفریح بوده و شاید هدف اولیهی آنها شکلگیری اینگونه حرکات اجتماعی و سیاسی نبوده است. اما همان چترومهایی که ۱۰−۱۲ سال پیش جوانان داخل ایران به آنها عادت کرده بودند و لیست ساختند، شبکههایی بودند که بعداً تأثیرگذار شدند. امکانات آنلاینی که اصل شکلگیریشان بر مبنای مسائل سیاسی و اجتماعی نبوده، عملاً در اتفاقاتی که در ایران و برخی دیگر از نقاط دنیا افتاد، به شبکههای کاملاً سیاسی حقوقی تبدیل شدهاند. این خیلی مهم است و بستگی به این دارد که جوامع استفاده کننده از این شبکهها به چه جهتی دارند میروند، یکباره یک امکان خیلی عادی، در شرایطی تأثیر خیلی مهمی میگذارد. کسانی که «سِلِفُن» عادی را وارد ایران کردند، فکر نمیکردند یک روزی بتواند برای حکومت مشکل ایجاد کند و مهمترین ابزار حرکت در ایران باشد؛ این سلفنها الان هم فیلم میگیرند و هم ثبت لحظات را انجام میدهند. در حالی که شاید قبلاً چنین کاربردی که الان دارد را نداشته است. بخشی از این برمیگردد به این که جمهوری اسلامی جزو حکومتهایی است که همیشه انواع و اقسام پارادوکس را در خود دارد. یکی از پارادوکسهایش هم این است که معمولاً تکنولوژیهایی را وارد میکند که فکر تبعات آن را نمیکند. الان اینترنت، سِلِفُن، پیشتر ویدئو و تکنولوژیهای مختلف دیگر برای حاکمیت تبعاتی عکس آن چیزی که میخواسته، داشته است.
مهدی، یکی از مشکلاتی که همیشه وجود داشته، اختلاف نسلها بوده است. نسل جوانتر، یعنی همان ۷۰درصد جمعیت ایران، خیلی راحت با تکنولوژی کنار میآید. الان بیشتر این نسل مصرف کنندهی اینترنت است و نسل پیشین عملاً نمیتوانند به این راحتی از طریق اینترنت ارتباط پیدا کنند. نسل جوانتر که خیلی راحت اطلاعات را میگیرد و کمتر زیر بار مسائلی میرود که نسل قبلی رفته است، چگونه میتواند نسل قبلی را با توجه به همین امکانات با خود همراه کند؟ نمیدانم تا چه حد اساساً لازم است این نسل انرژی بگذارد که نسل قبلی را با خود همراه کند. این قضیه مقداری بر مبنای جبر زمانه پیش میرود. یعنی اگر آن نسل بتواند خود را با این تکنولوژی نزدیک کند، میتواند کماکان اثرگذاری داشته باشد. بعد از انتخابات ایران و رویدادهای پس از آن، فیسبوک نقش بزرگی داشت و نسل پیشین ما عملاً در آن حضور نداشت. بنابراین یکی از پیشرفتهایی که در میزان اطلاعرسانی وجود داشت، دقیقاً عدم حضور نسل قبلی بود. یعنی نسل ما توانست بدون ایدئولوژی و بدون آرمانگرایی، واقعیتها را بروز بدهد و به اطلاع دیگران برساند. نکتهای دیگری را نیز خیلی دوست دارم بگویم و آن این که، بعضی وقتها میشنویم که کسانی که در خارج از ایران هستند، نباید برای ایرانیها تصمیم بگیرند، آنها باید خودشان کار کنند، آنها زیر فشار هستند و… . به نظر من، بخشی از این تفکر غلط است؛ اگر کسی ایدهایی داشته باشد یا بتواند توانمندسازی و سازماندهی کند، میتواند حتی از اینجا رهبری داشته باشد. رهبری نیازی به محدودهی جغرافیایی ندارد. آقای دکتر علی شریعتی و یا خود آقای خمینی خارج از ایران بودند. یعنی بسیاری از رهبریهای ایران، به صورت تاریخی در خارج از ایران صورت گرفته است. بنابراین من به این مسأله و بهخصوص با مرزبندیای که بین افراد اینور آب و آنور آب میکنیم، اعتقادی ندارم. تکنولوژی عملاً این مرزبندی را شکسته است. خوشبختانه فیسبوک این مرزبندی را شکسته است و ما هم از جهت ذهنی نباید این مرزبندی را دامن بزنیم. فکر میکنی همین مرزبندی شکسته شده موجب نگرانی سپاه پاسداران شده که همیشه سعی کرده تمام ارتباطات را کنترل کند؟ و فعالین خارج از کشور را تهدید میکند؟ یا میتواند دلیل دیگری داشته باشد؟ فکر میکنم، یکی از بزرگترین نگرانیهای جمهوری اسلامی در ارتباط با جنبش سبز، همین مسأله است. به خاطر این که علیرغم تفاوت و تکثر بسیار در جنبش سبز، تا این لحظه یک سری اشتراکات وجود داشته که این مرزبندیها را از بین برده است. یعنی عملاً یک اتحاد حداقلی وجود دارد که باعث نگرانی بخش وسیعی از قدرت در جمهوری اسلامی شده است. الان هم به هر وسیلهای و با انواع و اقسام حربههای امنیتی و غیرامنیتی، تلاش میکند این اتحاد را بشکند. بزرگترین نگرانی جمهوری اسلامی این است که جنبش سبز طی پنج ماه گذشته، اتحادی حداقلی را حفظ کرده و علیرغم این که همهی مسائل اختلافانگیز نیز در آن مطرح میشود، ولی در این جنبش یکپارچگی میبینیم. اگر از موضع جمهوری اسلامی بخواهیم این مسأله را ارزیابی کنیم، اصلیترین هدف جمهوری اسلامی این است که بتواند این یکدستی را بشکند و یا حداقل میان داخل و خارج مرزی ایجاد کند. به همین خاطر هم بخش وسیعی از فشار به رهبران داخل ایران این است که با رهبران و یا افراد سرشناسی که خارج از کشور هستند، مرزبندی کنند. ولی هشیاری جنبش سبز تا این لحظه این بوده که تن به این مرزبندی نداده است. |