راه بیبازگشت و بیسرنوشت روزنامهنگاری در ایران؛ بررسی وضعیت روزنامهنگاران داخل کشور در ماههای اخیر
جهنم روزنامهنگاران
نیکآهنگ کوثر
ایران در طول سه ماه گذشته، تبدیل به زندان بزرگ روزنامهنگاران و وبنگاران شده است. روزنامهنگاران و وبلاگنویسهایی که به ایران بازمیگردند را خطر دستگیری تهدید میکند و فعالان غیر مهاجر عرصههای خبری هم در معرض تهدید هستند و بسیاری از ایشان مجبور به ترک خانه و کاشانهشان شدهاند.
در گزارش امروز به بررسی وضعیت مطرحترین وبلاگنویس ایرانی که ۱۱ ماه است زندانی است پرداختهام. همچنین با سه روزنامهنگار فراری گفت و گو کردهام که شرایط سخت بعد از انتخابات را تجربه کردهاند.
حسین درخشان
با آنکه او ابداعکننده وبلاگنویسی فارسی نبود، اما شبکه وبلاگ فارسی را گسترش داد و ابوالبلاگر خوانده شد. ابوالبلاگر تا مدتها مرجع وبلاگنویسی بود و از سیاست و عشق و فرهنگ و هر چه دلش میخواست مینوشت، تا آنکه وارد منطقه ممنوعه شد.
این وبلاگنویس پیشرو در طول سالهای ۸۵ تا ۸۷ با موضعگیریهای بعضاً رادیکال خود، آرامآرام از بسیاری از لینکدانیهای وبلاگها محو و عملاً با بایکوت بسیاری از وبلاگنویسان دیگر روبرو شد.
حسین درخشان
حسین درخشان سال گذشته در بازگشت به ایران بعد از سه هفته بازداشت شد. تا مدتها هیچکس حتی خانوادهاش حرفی از این مسأله نمیزدند و فقط بهروز نشدن وبلاگ تازهاش «بچه قلهک»، باعث شد حدس همگان درست از آب در بیاید؛ او در بند بود.
جمشیدی سخنگوی قوه قضاییه حدود دو ماه بعد از دستگیری درخشان در آبان سال پیش، اعلام کرد او بازداشت شده است. اینک زندانی شماره ۶۶ بند ۳۴۰ زندان اوین که با انواع اتهامها از سوی زندانیکنندگان و یا مخاطبان سابقاش روبرو شده، بیش از ۱۱ ماه است که در بند است.
بنا به گفته منبع رادیو زمانه که از ذکر نامش معذوریم، درخشان در طول ۱۱ ماه بارها مورد ضرب و شتم بازجویانش قرار گرفته و مجبور به پذیرش اتهامهایی شده که مرتکب نشده است. درحالیکه همه نگران وضع زندانی دیگرِ ایرانی - آمریکایی اوین، یعنی مازیار بهاری هستند؛ کسی این روزها حال درخشان را نمیپرسد.
گفته میشود مقامهای دادستانی در دوران قاضی مرتضوی خانواده درخشان را تهدید به اقدامهای شدیدتر کردهاند. همچنین کمتر کسی خبر دارد که پدر حسین درخشان در طول این مدت دچار حمله قلبی شده است.
گرچه هیلاری کلینتون رسماً با وزیر خارجه کانادا برای آزادی مازیار بهاری همنوا شد، اما دولت کانادا تا کنون اقدامی جدی همراه با موضعگیری رسمی در قبال وضعیت درخشان نکرده است. با آنکه پیش از آزادی رکسانا صابری از زندان در هفتههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری ایران، محمود احمدینژاد از قوه قضاییه خواستار برخورد مهرورزانه با او شده بود و خیلیها انتظار داشتند درخشان که بارها احمدینژاد را تمجید کرده بود آزاد شود، اما چنین نشد و پیگیریها به جایی نکشید.
اگر بازگشت به کشور حداقل برای حسین درخشان اینقدر هزینه داشته، ماندن برای گروهی دیگر خطرناکتر بوده است.
بابک داد
بابک داد که روزهای پیش از انتخابات، بیش از پیش فعال شده بود و به نقد موضع دولت حاکم میپرداخت، بعد از ۲۳ خرداد مجبور به ترک خانه شد و همراه فرزنداناش در خفا زندگی کرده است. بابک داد حتی نتوانست بر بالین برادر بزرگترش، سیفالله داد حاضر شود و در آخرین روزهای عمرش در کنار او باشد؛ چرا که مأموران منتظرش بودند و سیفالله از بابک خواسته بود که خود را به دردسر نیاندازد.
بابک داد در مورد تجربه شخصیاش به زمانه گفت:
«من به محض احساس خطر، منزل را به همراه دو فرزندم ترک کردم. ترک منزل هم به خاطر این بود که یکی دو روز ببینم اوضاع چگونه است و از آن شوکی که مثل همه مردم و نامزدهای انتخاباتی دچارش شده بودیم، در بیاییم، تصمیم گرفتیم که جایی دورتر از منزل برویم و یکی دو روز فکر کنیم و پس از اتفاقات تلخ بعد از راهپیمایی سکوت، من تصمیم گرفتم که دوره اختفای خودم را ادامه بدهم و خانوادهآم هم به این جمعبندی رسید که ادامه بدهیم و در هنگام اختفا و متواری بودن از دست مأموران گمنام امام زمان، به روشنگری و اعتراض ادامه بدهم.»
در این تعقیب و گریز ۱۰۵روزه، بابک داد تا مرز دستگیری رفت.
حنیف مزروعی، سردبیر سابق سایت نوروز نیز از روز ۲۳ خرداد متواری است. او رسالت اطلاعرسانی را عامل روبرو شدن روزنامهنگاران با تهدیدهای بیشتر میداند:
«بعد از انتخابات، روزنامهنگاران به خاطر اینکه رسالت اطلاع رسانی بر عهدهشان بود که اخبار را منتشر کنند، حتی قبل از سیاسیون مورد هجمه و تهدید قرار گرفتند که بعضی از ایشان به زندان افتادند. در این بین هم خیلی از دوستان روزنامهنگار که دستگیر هم نشده بودند برای اینکه گذر کنند از این وضعیت، در جاهای مختلف کشور پنهان شدند و یا از کشور خارج شدند تا به فعالیت خود ادامه دهند یا برای امنیت خود متواری شدند.»
حنیف مزروعی
بعضی از روزنامهنگاران فراری، حتی در شرایط خطر فعالیت خودشان را دو چندان کردهاند و فعالیتهای اطلاعرسانیشان تشدید یافته از جمله بابک داد که در طول ۱۰۵ روز گذشته با دور تند مینویسد و مصاحبه میکند.
اما این تهدیدها تنها گریبان خبرنگاران و نویسندگان را نگرفت و عکاسان خبری هم به خطر افتادند. جواد مقیمی عکاس خبرگزاری فارس که یکی از عکسهایش روی جلد مجله تایم چاپ شد، دیگر توان ماندن نداشت. او جور عکاسان خبرگزاریهای خارجی را کشید که مجوز فعالیت نداشتند، اما به خاطر رابطه خبرگزاری فارس و سپاه، دیگر ماندن را جایز ندانست.
گفت و گوهای کامل این گزارش را میتوانید در فایل صوتی بشنوید.
|
نظرهای خوانندگان
آقای کوثر عزیز،
-- بدون نام ، Oct 9, 2009 در ساعت 05:16 PMمطمئن هستید که آقای درخشان در محلی امن ننشسته و به ریش من و شما نمی خنده و هماهنگ کننده و خبررسان سربازان گمنام امام زمان نیست؟؟!!
راستی چرا به ایران بازگشت؟ آنهم بعد از سفر به اسرائیل؟
اولا وبلاگ جدید درخشان بچه قلهک بود نه بچه شمرون در ثانی بابک داد از هول حلیم افتاد توی دیگ.... فکر کرد موسوی رئیس جمهور میشه و بابک هم مثل برادر خدا بیامرزش (در سالهای اول انقلاب) می تونه خودش رو یه جایی تو دولت موسوی جا کنه. شما دقت کن بابک داد هر چند روز یکبار این قصه کلثوم ننه رو هی تکرار می کنه و میخواد به همه بفهمون فراریه.... یک بار بگه از چی فرار کرد؟ تا پیش از فرارش مطالبش اینقدر تند نبود و کسی باهاش کاری نداشت....... بابک داد که توی وبلاگش کامنتهای مخالف رو پابلیش نمی کنه امیدوارم اینجا رو بخونه و جواب بده و بگه از چی فرار کرد؟ فرار کرد که بعد از فرارش داد و هوار راه بندازه؟ کلا به هوچیگری عادت داره .....یه صفحه تو فیس بوک درست کرده به اسم هوادارن بابک داد.. مردم که خر نیستن همه می دونن این کارها کار خودش بود......
-- بدون نام ، Oct 9, 2009 در ساعت 05:16 PM-------------
زمانه: ممنون، اصلاح شد
man shenidam ke in agha dar peyda kardan weblog nevisha ba vezarate etelaat hamkari mikonad?????????????/
-- man ، Oct 9, 2009 در ساعت 05:16 PMواقعا ادم می مونه که به این رژیم چی بگه هرکس رسالتی داره رسالت مطیوعاتی ها هم آگاه و بیدار کردن مردمه خدا مواظبشون باشه
-- مریم ، Oct 9, 2009 در ساعت 05:16 PMوضع اسفناک تر متوجه کارمندان رادیو تلویزیون ایران است. فجایعی که تماما سر به مهر می مانند. من یکی از آنها هستم که اینک از خانه و کاشانه ام گریخته ام و نمی دانم چه باید کنم. واقعا انجمنی و یا نهادی از باتجربه ها تشکیل نشده که روزهای نخست به داد آواره ها برسد؟ من 2 ماه است که از ایران گریخته ام و نمی دانم باید به چه کسی اعتماد کنم و اصلا چه باید بکنم؟
-- فرشید فاریابی ، Oct 9, 2009 در ساعت 05:16 PMجناب آقای کوثر عزیز این منبع شما تا چه حد معتبر است؟
-- امیر ، Oct 10, 2009 در ساعت 05:16 PMاز متن کیفر خواستی که برای متهمان پس از انتخابات نوشته شده بر می آید که حسین درخشان در نوشتن آن همکاری داشته
این طور که معلوم است جناب درخشان دارد یک دوره ی فشرده می بیند تا پس از آن به پیام فضلی نژاد در کیهان شریعتمداری بپیوندد.
-----------------------
زمانه: به نظر میرسد که باید از نظر حقوقی بررسی کرد که
اگر کیفرخواست را بر اساس نوشتههای فردی تنظیم کنند، او نویسنده آن خواهد بود؟ وهمچنین اگر فردی در شرایط انفرادی و تحت هر نوع فشاری مجبور به نوشتن چنین متنی شود حکم چیست؟
آخرين مواضع حسين درخشان خيلی نزديکتر به حاکميت بود تا آقای ابطحی که حتی امروز در زندان هم از اصلاح طلب بودن به طور نيم بند دفاع می کند. پس چرا آقای ابطحی اجازه به روز رسانی وبلاگش را دارد و درخشان ندارد؟
-- پژمان ، Oct 10, 2009 در ساعت 05:16 PMسلام و تشکر از این گزارش.
-- هادی ، Oct 10, 2009 در ساعت 05:16 PMروی صحبتم با شخصیه که به آقای داد توهین کرده و پرسیده ایشون از چی فرار کرده؟؟ در صورتی که توی متن گزارش شما تا حدودی این فضا برای همه روزنامه نگارا توضیح داده شده بود. این شخص با اهانت ادعا کرده فیس بوک حمایت از بابک داد توسط خود آقای داد طراحی شده و اینا بازیهای ایشون بوده!! اما یک چیز خیلی جالبه. این شخص حتی جرأت نکرده اسم خودش رو زیر این نظرش بگذاره و داره از شخصیت باسابقه و شجاعی مثل آقای داد ایراد میگره که زندگی و دارو ندارشو برای فعالیت روزنامه نگاری و نوشتن حق مردم قربانی کردن. واقعا جای تعجب داره به چه حقی از آقای داد ایراد می گیرن و حتی جرات نمیکنن اسم خودشونو بنویسن. رادیو زمانه نباید با ابروی افراد اجازه بده یک سری آدم بی نام و نشون اینجوری بازی کنن. لطفا اصلاحش کنین. اسم این آازدی بیان نیست.
آن شخص «بی نام» که نوشته بود حسین درخشان دارد به ریش ما می خندد: آره این آرزوی درخشان بود که در خفا زندگی کند و هیچکس از او خبر نداشته باشد، آنهم کسی که تمام ذرات وجودش به دنبال جلب توجه خاص و عام بود. این آرزوی درخشان بود که پدرش حمله قلبی کند. این آرزوی درخشان بود که در این لحظات سرنوشت ساز مملکتش سکوت اختیار کند و هیچکس از او خبری نداشته باشد.
-- محمد ، Oct 10, 2009 در ساعت 05:16 PMبعید نیست که امداد غیبی برای دفاع از آقای داد سر برسه
منم می تونستم اسم حسن و حسین رو نام مستعار کنم که بهونه دست شما ندم اما حامی! بابک داد! محترم
شما (ب. د) همچنان به دفاع از این آقا خواهید پرداخت این را از جاهایی که بحث در باره ی نیرنگ او بوده دستمون اومده
برای بی طرفان می گم
برای حکومت کاری نداره بابک داد رو پیدا کنن
اینها همه چیز تحت نظرشونه از تماسهای تلفنی گرفته تا رهگیری آی پی و سرور های کسانی که میخوان دستگیر کنن
عید رفته بودیم مسافرت به هر شهری می رسیدیم تو موبایل مون می نوشت شما الآن در فلان میدان فلان شهر هستین ....مثلا شما در میدان شهدای مشهد هستین ...با در اختیار داشتن این اطلاعات چطوریه که بابک داد رو نمی تونن دستگیر کنن؟ ...چون اونو عددی نمی بینن و کلا به طبل تو خالی کار ندارن خصوصا آدم بزدلی که بی هیچ دلیلی پا به فرار میگذاره اون هم با زن و بچه!!!!!!!! الآن هم تو رودربایستی گیر کرده و نمی تونه برگرده ...برگرده خونه ش به مردم چی بگه؟ بگه هم خودم و هم شما سر کار بودیم ....... پرداختن به این آدم توسط رسانه ها اونو به هدفش نزدیک می کنه.....دیده شدن و منم منم کردن
از زمانه تشکر می کنم که اینجا نظرات مخالف را هم منبشر می کنه
-- بدون نام ، Oct 10, 2009 در ساعت 05:16 PMوبلاگ آقای داد که اصلا یه مخاف هم توش پیدا نمیشه
همه هورااااااااااااااااا می کشن قهرماااااااااااانی قهرمااااااااان
آقای هادی! فکر کردی اینجا هم وبلاگ خودتونه که دستور می دین کامنت رو حذف کنن؟
-- بدون نام ، Oct 10, 2009 در ساعت 05:16 PMاصلا بعید نیست که حسین درخشان با رژیم همکاری می کنه ولی ما همه چیز را بر مبنای راست می گذاریم. اگر هم مجبور به همکاری شده باشد، از سر اجبار است.
-- اشکان ، Oct 10, 2009 در ساعت 05:16 PMیادمان باشد همه در زندان بزرگی بنام ایران هستیم
متاسفانه ایران فقط جهنم روزنامه نویسان نیست! فقط جهنم دگر اندیشان و آزادگان نیست! بلکه کار به جایی رسیده که مردم عادی هم دیگر کارد به استخوانشان رسیده و از یک زندگی معمولی و در آرامش هم محرومند!
-- مصی ، Oct 10, 2009 در ساعت 05:16 PMنمی دونم واقعن آخه حسین درخشان به چه کارشون میاد؟؟ من با دوستانی که می گن درخشان نفوذیه و با پیام فضلی نژاد مقایسه ش می کنن تقریبن موافق ام. ممکنه از قبل نفوذی بوده
-- رحمان ، Oct 10, 2009 در ساعت 05:16 PMروی کلام با این کامنت نویس بی نام و نشانی است که مرتب حرفهای بی منطق و بی اساس در مورد اقای داد مینویسد. میشود شما این نظریات پر ارزشتان را در صفحات کیهان تهران و روزنامهایی مثل ایران درج کنید. بی شک بدین وسیله افرادی مثل خودتان را پیدا میکنید که براتان کف بزنند.
-- بابک خرمدین ، Oct 11, 2009 در ساعت 05:16 PMحالا نام بابک خرمدین شد نام و نشان شما؟ :))
-- بدون نام ، Oct 11, 2009 در ساعت 05:16 PMبابک هوادار بابک :))
بله ممکن است درخشان نفوذی و داد یک طبل تو خالی باشد، من نمی دانم، مدرکی ندارم که بدانم. بر حسب گمان هم نمی توانم برای کسی حکم " حقشه" و "دلم خنک شد" صادر کنم. ولی اگر حسین درخشان یا حتی حسین شریعت مداری !! هم برای نوشتن و ابراز عقیده در زندان باشند، معتقدم باید هرچه زودتر آزاد گردند.
-- شاهین ، Oct 12, 2009 در ساعت 05:16 PMفراموش نکنیم حسین درخشان بود که با ستونش در روزنامه جامعه همه ما را به اینترنت و به وبلاگ نویسی ترغیب کرد. باور نمی کنم همدستی اش را با رژیم، که آدم مترقی همدست این رژیم نمی شود. خیلی هم با او اختلاف دارم، ولی دوست دارم آزاد باشد که آزادانه با هم در باب اختلاف هایمان بحث کنیم.
-- عباس میرزا ، Oct 13, 2009 در ساعت 05:16 PMفقط یک نکته دیگر بنویسم که به نظرم مهم است: مردم در جوامع شرقی از "توهم توطئه" رهایی ندارند.
اخه ادم عاقل حرفشو دو بار باا وپایین میکنه بعد میگه مرد مومن این رژیمیکه اول میکشه بعد میپرسه گناهش چی بود اگه دستش به امثال بابک داد برسه که بایدفاتحه شو خواند از بابک کوچکترها را گرفتند بردند سر به نیست کردند سال ٦٧ بچه های مردم باید بعدازسالها حبس ازاد میشدند کشتند پول فشنگ هاراهم از خانوادهای دلغدارگرفتندو پس ازاخذ جریمه ادرس محلدفن انها را دادند ازکجا اینقدر محکم میگویی چرا واز چی فرارکرد در ثانی برای خبرنگاران حمایت از موسوی جرم محسوب شد بعداز انتخاب احمدی نژاد پس او مجبور به فرار شد ثالثا جناب عالی اصلا تا به حال مقاله ای از بابک خواندهای که از طرز تفکر و مرام اومطلع باشی فکر نمیکنم چون اگر میدانستی او درجه موضعی قرار دارد هیچ وقت اینطور ندانسته اورا مورد نکوهش قرار نمیدادی چهارماشمااصلا تا حالا تنت به تن پاسدار جماعت خورده که بدانی یکمنماست چقدر کره میده فکر نکنم از باتن زدناشون باید بفهمی با چه جماعتی طرفیم انها الان فکر اینکه شغل راحت شان را از دست خواهند داد دست بهر جنایتی میزنند و جواب وجدان نداشته اشان را هم دفاع از پیامبر و دین اسلام میدهند نمیدانند که خداوند متعال ازار دادن همنوع را حتی کافر از بزرگترین گناهان میداند و هیچ چیز بد تر از بی رحمی و قطع نفس در برابر خداوند متعال نیست پنجما خدمت شما باید اضافه کنم اگر ریگی به پای بابک داد بود او هم مانند خیلیدیگر از همکارانش هم اکنون روی مبل مقابل تلوزیون نشسته بودو تخمه میشکست نه با زن وبچه اواره این شهر و اون شهر باشه خدا هر جا هست نگهارش باشد در مورد اقی درخشان هم همین مطلب صدق میکنه او هم اگر دلش برای کشور و مردمش نمی سوخت الان تو زندان نبود
-- arash kave ، Oct 15, 2009 در ساعت 05:16 PMاگه وضعیتش ناجوره٬ پس تکلیف ادعای آرش سیگارچی چی میشه؟ کدوم رو باید باور کرد؟
-- astm1834 ، Oct 16, 2009 در ساعت 05:16 PM--------------------------
زمانه: آقای سیگارچی در مطلبی در وبلاگشان، بر این نظر بودند که آقای درخشان احتمالا با نظام همکاری میکند. احتمالا بر اساس شواهدی چنین نظری داشتند، اما به منبعی اشاره نکرده بودند.
نیک آهنگ عزیز کمتر کسی است که نداند حسین درخشان با تو و بسیاری دیگر چه کرد اما تو با مرام خوبت در این مطلب نشون دادی که گذشت ارزشمند تر از انتقام و کینه جویی است. من اعتقاد دارم شاید حسین درخشان رو امروز باید به خصوص همه کسایی که ازش فحش خوردن مثل اکبر گنجی و شیرین عبادی و شما و غیره حمایت کنید و مانع از اون بشین که احتمالا حکم اعدام براش صادر کنن. به نظر می رسه این خطر جدیه.
-- امین م ، Oct 19, 2009 در ساعت 05:16 PM