رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > «تلاشهای بیثمر» آیتالله خامنهای برای یکدستی قدرت | ||
«تلاشهای بیثمر» آیتالله خامنهای برای یکدستی قدرتمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comورود ایرانیانی که به هر دلیل در خارج از کشور زندگی میکنند، به ایران و سپس خروج آنان از کشور، بسیاری از اوقات با حوادث پلیسی و امنیتی توأم بوده است. شرایط انتخابات اخیر در ایران نیز بر ویژگی این امر افزود. در حال حاضر از افراد سرشناسی که از خارج از کشور به ایران سفر کرده و موفق به بازگشت نشدهاند، میتوان از سعید رضوی فقیه، تحلیلگر و فعال سیاسی ساکن فرانسه، محمدرضا جلاییپور، دانشجوی دانشگاه آکسفورد و همچنین کیان تاجبخش، ایرانی - آمریکایی ساکن آمریکا نام برد. هر سه نفر در تهران دستگیر و زندانی شدهاند؛ کیان تاجبخش هنوز در زندان به سر میبرد و محمدرضا جلاییپور به تازگی آزاد شده است. در گفت و گویی با سعید رضوی فقیه، به دلایل حضور او در ایران، ممنوعالخروج بودنش و همچنین نگاه وی به یکی از بحثهای جاری فعلی، یعنی امکان برونرفت از شرایط کنونی میپردازیم.
آقای رضوی فقیه، پیش از این، مدتی بود که شما ساکن فرانسه بودید. همین طور است؟ بله، طی سالهای گذشته، مشغول گذراندن یک رسالهی دکتری در رشتهی علوم سیاسی بودم. کی به ایران برگشتید؟ پیش از انتخابات ریاست جمهوری اخیر، روز هشتم بهمنماه ۱۳۸۷ به ایران برگشتم. در همان بدو ورود به فرودگاه بینالمللی امام خمینی، پاسپورتم توقیف شد و چند روز بعد نیز خودم با حکم دادگاه انقلاب بازداشت شدم. ۱۵ روز را هم در زندان سپری کردم و بعد با قید وثیقه آزاد شدم تا اینکه به خاطر پروندههایی که در دادگاه انقلاب دارم، مجدداً محاکمه شوم. البته یک حکم قطعی چهار سال زندان و ۷۴ ضربهی شلاق نیز از شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست آقای صلواتی گرفتهام که منتظر تجدید محاکمه هستم. جلسهی دادگاه قرار است دوازدهم مهرماه تشکیل شود. چهطور شد که به ایران آمدید؟ طی شش سال گذشته که در فرانسه بودهام، تقریبا سالی یک بار به ایران سفر کردهام. ولی هیچوقت مشکل خاصی برایم پیش نیامده بود. اما این بار در بدو ورود، پاسپورتم توقیف شد و بعد هم حکم ممنوعالخروجی گرفتم. الان هم همچنان در ایران و ممنوعالخروج هستم؛ در حالی که خانوادهام در پاریس سکونت دارند و از نظر آموزشی نیز مشکلاتی پیدا کردهام. بعد از بازداشت و آزادیتان به قید وثیقه در ستاد آقای کروبی مسئولیت گرفتید. همین طور است؟ بله؛ میتوان گفت که تصمیمگیری برای حمایت از آقای کروبی، با توجه به حضور ابتدایی آقای خاتمی و بعد اعلام کاندیداتوری آقای موسوی، برای من دشوار بود. چرا که من در گذشته با هر دو جریان سیاسی و همچنین با سازمانهای حمایتکننده از هر دو کاندیدای اصلاحطلب ارتباط داشتم. ولی در نهایت، با توجه به گفت و گوهایی که داشتیم و با توجه به برنامههای ارائهشده، تصمیم گرفتم به اردوگاه آقای کروبی بپیوندم. فکر میکنید علت تداوم ممنوعالخروجی شما همین فعالیت انتخاباتیتان باشد؟ با توجه به صحبتهایی که با قاضی شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب داشتم، گمانم بر این است که تنها مسأله در مورد من این است که چرا به ایران مسافرت میکنم و برمیگردم. استنباطم این است که آنها به شدت از آمد و رفت من به ایران ناراضی هستند و تمایل دارند که بازگشت به ایران نداشته باشم. این هم برای من امکانپذیر نیست. چون برنامههای فعالیت سیاسیام را همیشه در داخل ایران و در ارتباط با احزاب و جمعیتهای فعال در داخل ایران تعریف کردهام. در مورد تمایل مقامات به عدم بازگشت فعالان سیاسی به ایران باز هم شنیدهایم. ممکن است توضیحات بیشتری بدهید؟ الان راههای غیر قانونی برای خروج از ایران هست که برخی از آنها اساساً زیر نظر دستگاههای اطلاعاتی حکومت است. حکومت گاهی اوقات با تحت فشار قرار دادن فعالان سیاسی، آنها را به سمتی هدایت میکند که از ایران خارج شوند. اما تصمیم من بر این است که اگر اجازهی خروج هم ندهند، همچنان در ایران بمانم. من شخصاً به این نتیجه رسیدهام و خانوادهام هم قانع شدهاند که اگر اجازهی خروج پیدا نکنم، همچنان در ایران بمانم. چرا که فکر میکنم به عنوان یک فعال سیاسی، فقط و فقط در حوزهی جامعهی ایرانی میتوانم تأثیرگذار باشم.
به کلیت شرایطی برگردیم که وضعیت شما و تحلیل این وضعیت خاص در آن چهارچوب جای میگیرد و آن بحث امکان برونرفت از شرایط فعلی است که اخیراً در اظهارات برخی چهرههای سرشناس، نظیر آقای هاشمی هم شنیده میشود. آیا امکان چنین گشایشی از نظر شما اساساً موجود است؟ اگر به طور انتزاعی بخواهیم به مسأله نگاه کنیم، بله؛ راههای برونرفت از بنبست کنونی وجود دارد. ولی برای برونرفت از بنبست، طرفین یا اطراف ماجرا باید اولاً از خودشان ارادهی جدی برای گفت و گوی معطوف به یک نتیجهی عینی، ملموس و عادلانه نشان بدهند. در ثانی، هر طرف باید از خود انعطاف لازم و حسن نیت لازم را هم نشان بدهد. اگر قرار باشد که حکومت معارضین را فقط برای پذیرش آنچه حکومت دیکته میکند، به گفت و گو دعوت کند، این بنبست شکسته نخواهد شد و گفت و گوها و میانجیگریها نتیجهای نخواهد داد. اما اگر حکومت واقعا قصد داشته باشد، با قانونشکنیهایی که در داخل حکومت اتفاق میافتد، برخورد کند و دست کم به همین اصول قانون اساسی، حتی با تفسیرهای تنگنظرانهی شورای نگهبان از این قانون، بازگشت کند، راه برونرفت موجود است. آنچه به طور نظری یا به لحاظ مادی، شرایط بالقوهی طرح این مسأله را فراهم میکند و موجب خوشبینی شما میشود، چیست؟ بنا بر شناختی (شاید هم نادرست باشد) که از نظام سیاسی جمهوری اسلامی و ساختار حقیقی و حقوقی قدرت در این نظام دارم، معتقد بودم و هستم که این نظام، یک نظام سیاسی متکثر است؛ هم در ساختار حقوقی آن، بنا بر قانون اساسی و پیشبینیهایی که بنیانگذاران نظام (حتی بعد از بازنگری قانون اساسی) کردهاند و هم در ساختار حقیقیاش. به این معنی که بلوکهای واقعی قدرت در جمهوری اسلامی متعدد هستند؛ یکدست نیستند و منافع و دیدگاههای متفاوت دارند. بنابراین امکان یکدست شدن مطلق قدرت در این سیستم، حداقل در کوتاهمدت، ممکن نیست. برای همین هم هست که تلاشهای آیتالله خامنهای طی سالهای گذشته، به رغم در دست داشتن ابزارها و آزمودن بسیاری روشهای شاید بتوان گفت توتالیتاریستی، نتیجهی مطلوب را برای ایشان و حلقهی دور ایشان به دست نداده است. بر پایهی این ارزیابی است که فکر میکنید راه برونرفت وجود دارد؟ چه عواملی باعث ایجاد نگرانی از شرایط موجود در شما میشوند؟ این حالت را که قدرت مالی، نظامی و اداری، فعالاً، در دستان گروه محدودی متمرکز شده که اصرار دارند حتماً همهی قدرت را در دستان خود متمرکز کنند و نیروهای مخالف، منتقد یا متفاوت با خودشان را آرام آرام از گردونهی قدرت سیاسی حذف کنند، مطلوب نمیبینم و نگرانکننده مییابم. بنابراین به دو وجهه قضیه که نگاه کنیم، از طرفی به خاطر تکثر ذاتی و ماهوی جمهوری اسلامی، امکان یکدست شدن قدرت وجود ندارد و ممکن است گرایشهای معتدلی در نظام بتوانند موفق به حل و فصل ماجرا شوند. از سوی دیگر، اصرار گروه افراطی و تندرویی که متأسفانه برای یکدست کردن قدرت دور آیتالله خامنهای جمع شدهاند، امکان هر گونه انعطافی را در سطح حاکمیت حذف و شاید ما را به مسیرهای غیر قابل بازگشت هدایت کند. |
نظرهای خوانندگان
يكي از دوستان قديمي را بعد از مدتها ديدم صحبت از همه جا شد و طبيعتاً از مسائل جاري سياسي كشور، خواهرش را مي شناختم و مي دانستم كه همسر يك پزشك است ، مي گفت كه شوهر خواهرش مريضي دارد كه در كهريزك به وي با لامپ تجاوز شده و پس از فرو كردن لامپ با لگد شخص متجاوز در آن قسمت ، لامپ در بدن آن جوان خرد شده ، نفسم از شنيدن اين ماجرا بند آمد . من به گريه افتادم و او هم كه با بغض اين ماجراي دلخراش و وحشيانه را بازگو مي كرد به گريه افتاد . مي گفت شوهر خواهرش از بستگان دور آن جوان است و فقط به او اعتماد كرده اند در حاليكه وضعيت اين جوان بسيار وخيم است و لامپ به هزاران تكه تبديل شده و عفونت و درد وحشتناك است . من نمي دانم اين موجودات وحشي را خامنه اي در كجا پرورش داده كه اينگونه با مردم رفتار مي كنند .
-- شمیم-- به نقل از بالاترین ، Oct 2, 2009 در ساعت 12:17 PMشمیم---- به نقل از بالاترین