رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > «اکثر اصولگرایان هم از شرایط فعلی راضی نیستند» | ||
«اکثر اصولگرایان هم از شرایط فعلی راضی نیستند»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comراهپیمایی روز قدس در جمعهی گذشته، با همهی نگرانیهایی که از دو سو متوجه آن بود؛ برگزار شد. نگرانیهای جناح دولتی، از حضور مردم به نمایندگی از جنبش سبز بود؛ این نگرانی واقعی بود و اتفاق افتاد. نگرانیهای نیروهای مقابل، از اعمال خشونت شدید علیه این راهپیمایان بود که میتوان گفت، این نگرانی به وقوع نپیوست. اما از فردای روز قدس، رسانهها و مطبوعات دولتی، انتقادات تندی را متوجه راهپیمایان سبز و به ویژه شعارهای متفاوت آنان کردند. یکی از این اعتراضات، نامهی سرگشادهی احمد توکلی، نمایندهی اصولگرای مجلس بود که مخالفتهای او با احمدینژاد هم انعکاس فراوانی داشته است. او در این نامه، خطاب به موسوی و خاتمی، شعارهای متفاوت راهپیمایان سبز را مورد نقد قرار داد و از آنها خواست تا با صراحت، تکلیف خود را با صاحبان این اندیشه و شعارها تعیین کنند. سرمقالهی روز دوشبنهی روزنامهی «آفتاب یزد» هم، به قلم سردبیر آن، مجتبی واحدی، به نقد نامهی احمد توکلی اختصاص یافت.
آقای واحدی، شعارهایی مثل «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» یا «جمهوری ایرانی»، مورد اعتراض آقای توکلی بود. به نظر شما، از موضع اصولگرایانه، باید به این شعارها معترض شد یا خیر؟ من در این مقاله، استدلال کردهام که چه کسی گفته اگر چهارتا جوان شعاری دادند، یا نه اصلاً چهارتا آدم مسن، چهارتا سیاستمدار، آمدند گفتند: «ما حاضر نیستیم، فدایی غزه باشیم»، باید بگوییم، آقای موسوی و خاتمی از راه امام منحرف شدهاند. استدلال هم کردهام و گفتهام که یک گروه میتواند افرادی با دیدگاههای مختلف در جمع خود داشته باشد. کما این که گروه آن طرف، کسی را در میان خود دارند که میگوید: «من دوست مردم اسراییل هستم». تا به حال نیز هیچ کس نگفته که ایشان باید اعدام شود. تازه شرایطی فراهم کردهاند که هرشب تلویزیون این آقا را، بغل دست رییس جمهور محترم نشان میدهد. یعنی برای اولین بار در طول تاریخ کشور، رییس دفتر رییس جمهور کشور، بغل دست رییس جمهور مینشیند. هیچ وقت در جلسات هیأت دولت این اتفاق نیفتاده بود. خُب، حالا این اتفاق افتاده و خیلی هم زمین و آسمان زیر و رو نشده است، بزرگان آن طرف هم نیامدهاند خودکشی کنند که چرا تلویزیون هر شب این آقا را نشان میدهد. پس میشود در گروهی، کسی باشد که خواستار محو اسراییل، به طور کامل، باشد و کنار او شخص دیگری بنشیند که میگوید دوست مردم اسراییل است. چطور پس برای این طرف تحمل نمیکنند که مثلاً چهار نفر جوانی که به تظاهرات آمدهاند، بگویند: «ما فدایی غزه نیستیم؟» آقای توکلی خود انتقادات جدی به آقای احمدینژاد دارد و جزو اصولگرایان میانهرو محسوب میشود و تا کنون حملات آشکاری به آقای موسوی و یا آقای خاتمی نکرده بود. آیا شرایط خاصی به وجود آمده؟ تغییری در فضای سیاسی حاصل شده که این نامه منتشر شده است؟ من خیلی به دنبال ارزیابی رفتار آقای توکلی نیستم. آقای توکلی از سال ۱۳۷۲ که برای ریاست جمهوری کاندیدا شد و در دور دوم با آقای هاشمی رقابت کرد؛ همیشه تلاش داشته حرفهای متفاوتی بزند. این خیلی بحث جدیدی نیست. اما شرایط جدید کشور، این حالت را تقویت کرده است. تحلیل خود من این است که دوستان برای این که حاشیهی امنی برای خودشان، برای انتقاداتشان از آقای احمدینژاد، درست کنند، اول تلاش میکنند یک به اصطلاح کیسه بوکس به نام اصلاحطلبها پیدا کنند؛ چند مشت به او بزنند که اگر تلنگری هم به آقای احمدینژاد زدند، کسی به آنها ایراد نگیرد. تلقی من بیشتر این است که اکثر اصولگرایان از شرایط فعلی راضی نیستند. از ریاست جمهوری آقای احمدینژاد راضی نیستند و راضی هم نبودهاند؛ بلکه بنا بر اقتضاعاتی و یا الزاماتی، در انتخابات یا سکوت کردند یا از ایشان حمایت کردند. الان دیگر تصورشان این است که اگر قرار باشد چهار سال هم سکوت کنند، شرایط کاملاً از دستشان در میرود. به همین جهت، کیسه بوکسشان را آماده میکنند؛ مشت به آقای خاتمی، کروبی و موسوی میزنند که کنار آرنجشان هم به آقای احمدینژاد بخورد.
نکتهای را که اشاره میکنید؛ آقای توکلی خیلی واضح در نامهاش آورده است. جایی که مینویسد: «ما منتقد آقای احمدینژاد هستیم و اقدامات شما و هواداران شما باعث میشود که ما نتوانیم در درون جامعهی اصولگرایی، از آقای احمدینژاد انتقاد کنیم». آیا این استدلال درستی نیست؟ چرا باید اینطوری باشد؟ فرق سیاست عرفی در دنیا که ما آن را محکوم میکنیم، با سیاست اصولگرایی چیست؟ کی گفته برای این که مثلاً اصلاحطلبها سوءاستفاده نکنند، باید واقعیتها را پنهان کنیم؟ و کی گفته که ضرر شرایط فعلی، برای کشور مجموعاً کمتر است از این که حتا اصلاحطلبها بر کشور حاکم شوند؟ سؤال من این است. اگر آقایان بپذیرند که به شکل عرفی به سیاست نگاه میکنند؛ رقابت میکنند و برایشان مهم این است که جناح نزدیک به آنها حاکم شود؛ آنوقت من تمام حرفهایم را پس میگیرم. اما آقایان اصرار دارند که از اصول دفاع میکنند. آقایان ناراحتند که چرا فرمایشات آنها مورد بیتوجهی قرار گرفته است. کجا بودند روزی که آقای خزعلی گفت : «خدماتی که انجمن حجتیه کرده، کمتر کسی در این کشور کرده است». انصافاً در بین موضعگیریهای امام که نگاه کنید؛ انجمن حجتیه، یکی از منفورترین تشکیلات بوده است. اما آقای خزعلی علناً میگوید که خدمات انجمن حجتیه را کمتر کسی به این کشور کرده است. روزی که آقای جلالالدین فارسی گفت: «امام برای فریب غربیها اعلام کرد من جمهوری تشکیل میدهم و اعتقاد نداشت»، آقای توکلی آن روز کجا بود؛ چرا آن روز نگفت: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد!؟ به همین جهت، من نمیتوانم بپذیرم که این انتقادات، انتقادات اصولی است. در همین یادداشت هم نوشتهام که آقای توکلی حق دارد از جناحی که فکر میکند به او نزدیکتر است، حمایت کند و جناح مقابل را بکوبد. اما چرا باید اصرار کنیم که داریم از اصول دفاع میکنیم. با توجه به مجموعهی شرایط و توازن قوای موجود، آیا اصلاحطلبان نباید در میان اصولگرایان میانهرو، حداقل، دنبال متحدینی باشند؟ به نظر من، در انتخابات ریاست جمهوری، آقایان اصولگرا خدمت بزرگی به اصلاحطلبها کردند و مرزبندی را، تا حد مرزبندی حاکم شدن یا حاکم نشدن رساندند. اینکه آقای باهنر، به صراحت گفت: «ما برای حفظ وحدت اصولگرایی، در مقابل ضعفهای دولت سکوت میکنیم»، یا دوستان دیگر گفتند: «ما نباید چیزهایی بگوییم که جناح مقابل سوءاستفاده کند»؛ اتفاقاً راه خوبی برای اصلاحطلبها باز کرده که اگر هر دو منافع مشترک پیدا کردند، در مشترکات، مؤتلفهایی پیدا کنند. هیچ اشکالی ندارد. منظور از منافع مشترک چیست؟ منظور منافع کشور است. تفاوتی که بین اصلاحطلبها و اصولگراها میخواهم بگذارم، همین است که اصلاحطلبها باید ثابت کنند که برای آنها قوام مملکت، قوام دیانتی که به آن اعتقاد دارند؛ مهمتر از این است که یک نفر رییس جمهور باشد یا نباشد. با توجه به این، فکر میکنم، الان زمینهی فراوانی وجود دارد که در مشترکات مؤتلفهایی پیدا کنیم. این مشترکات کجا بروز پیدا میکند؟ مشترکات خیلی زیاد است. من این را دو سال پیش نوشتم؛ به نظر میرسد که حد فاصل جناحها، باید عملکرد آقای احمدینژاد باشد. من ارزشگذاری روی عملکرد ایشان نمیکنم. مهمترین مسألهی کشور، هم برای طرفداران ایشان و هم برای منتقدان ایشان، این عملکرد است که یک عملکرد، چه در جبههی داخل و چه در خارج، بیسابقه است. باز هم تکرار میکنم، وقتی میگویم: بیسابقه، نه بار منفی دارد، نه بار مثبت. من فقط تأکید دارم که یک عملکرد بیسابقه است. متأسفانه یا خوشبختانه (متأسفانه از نظر من، خوشبختانه از نظر طرفداران ایشان)، این عملکرد بیسابقه، بر شرایط کشور کاملاً اثرگذار است. چون اینگونه است؛ ایشان هم قدرت را کاملاً در دست دارد و به راحتی کارهایش را انجام میدهد. باید الان شاخص مرزبندی جناحها، عملکرد آقای احمدینژاد باشد؛ کسانی که عملکرد آقای احمدینژاد را به نفع کشور میدانند؛ یک طرف خط بایستند و کسانی که معتقدند عملکرد آقای احمدینژاد در مجموع، به نفع امروز و فردای کشور نیست؛ باید آن طرف خط بایستند و جناحبندی جدیدی درست کنند.
شما چنین تعبیر مشترکی بین اصولگرایان و اصلاحطلبان میبینید؟ حتماً هست. عبارتهایی که خود آقای توکلی در این نامه بهکار برده است: «ندانمکاری، خودرأیی»، عباراتی انتقادی نیستند؛ بلکه عبارات اعتراضی و مخالفتی هستند. شما به کسی که انتقاد دارید، خودرأی و ندانمکار نمیگویید یا سیاستهای او را سیاستهای غلط نمینامید. به مطلبی اشاره کردید که گفتید در پی تفسیر آن نیستید. اما به واقع، بیسابقگی رفتار آقای احمدینژاد، سؤال بزرگی در جامعهی سیاسی ایران،حداقل در اذهان، است. به نظر میآید آقای احمدینژاد، هیچگاه با هیچ مخالفت جدیای، روبرو نبوده است. این قدرت از کجا ناشی میشود؟ این که رهبری در نهایت با ایشان مماشات میکند، درست است اما حتا بین رهبری و ایشان اختلاف نظر هست و سرانجام نظر ایشان است که پیش میرود. تصور میکنم، خیلی ضرورت ندارد دنبال ریشهی این موضوع برویم. واقعیت این است که آقای احمدینژاد کارهایش را انجام میدهد. اما من بیش از آن که فکر کنم؛ ایشان به خاطر برخی حمایتها، دارد رفتار خود را ادامه میدهد؛ اعتقاد دارم که به خاطر بعضی انفعالها دارد اینگونه عمل میکند. وقتی مرکز پژوهشهای مجلس گزارش میدهد که تصمیم دولت برای عقب نکشیدن ساعت، ۳۰۰ میلیارد تومان هزینه دارد؛ با یک گزارش که مساأله حل نمیشود؛ گزارش کار من و شما است که روزنامهنگاریم و رسانه داریم. مجلس باید برخورد کند. اما مجلس چه برخوردی کرد؟ مجلس یک سال و نیم دندان روی جگر گذاشت. آقایی که میگوید: «سیاستهای دولت ندانمکاری است؛ خودرأیی است»؛ خُب مجلس چهکاره است؟ من اعتقاد دارم، انفعال مجلس و بعضاً انفعال نهادهای نظارتی، بیش از آن حمایتها، روی روند فعالیتهای آقای احمدینژاد اثر گذاشته است. در سرمقالهی روز دوشنبه، شروع برخوردهای جدیدی را پیشبینی میکنید یا فکر میکنید جامعه به این سمت میرود. این برخوردها و شرایط جدید که لابد فشارهای بیشتری را وعده میدهد، چهقدر دوام خواهد داشت؟ من خیلی به دوام آن اعتقاد ندارم. ولی اصرار آقایان به دوام آن است. همین بحثی که قرار است میزگرد آقایان حجاریان، شریعتی و عطریانفر از صدا و سیما پخش شود؛ نمیدانم محتوای آن چیست؛ ولی این میزگرد در شرایطی ضبط شده و در فضایی بوده که در دادگاه خیلی از افراد را نام ببرند، بدون این که آن فرد حضور داشته باشد و رهبری هم صراحتاً این مسأله را نهی کرد. میخواهم بگویم، به نظر میرسد، اصراری وجود دارد برای این که همان رویههایی که اصل آن بر فشار است؛ انجام شود. این که تداوم پیدا میکند؟ خیر، تدوام نخواهد داشت. چون شرایطی نیست که بتواند تداوم پیدا کند. خیلی سربسته بگویم؛ اینکه آقای سید حسن خمینی، علیرغم فشارهایی که بر او میآید، به دیدن خانوادههای برخی از زندانیان میرود، یعنی این که جناح قدرتمند یا صاحب نفوذی در کشور با این کارها مخالف است. تجربهی سالهای گذشته نیز نشان میدهد که نمیشود علیرغم فشارهایی که یک سری افراد قدرتمند در کشور میآورند؛ رویهای ادامه پیدا کند. به نظر من، این رویه ادامه پیدا نخواهد کرد. |
نظرهای خوانندگان
دوروغ که کنتور نداره
-- رضا ، Sep 24, 2009 در ساعت 02:04 PM