«مخاطبین بیشتر به پیام توجه میکنند تا رسانه»نیکآهنگ کوثرnikan@radiozamaneh.comدر ماههای اخیر بخصوص پس از رخدادهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری، تعدادی از روزنامهنگاران ایرانی مجبور به ترک کشورمان شدند. بعضی از ایشان هنوز منتظر پاسخ کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل هستند. برخی نیز در اروپا بسر میبرند. دیروز در شهر رم با یکی از همین روزنامهنگاران گفتوگو کردم. وی نخواست نامش عنوان شود، اما سالهای سال برای روزنامههای موسوم به «دوم خردادی» قلم زده است.
من الان نشستهام جلوی یکی از روزنامهنگارانی که میشود به او گفت «روزنامهنگار فراری». فامیلش را به شما نمیگویم؛ چون نمیخواهد. ولی برایم سوال است که، رضا به چه دلیل تعداد بسیار زیادی از بچههای روزنامهنگار، به انحای مختلف از ایران فرار کردند یا خارج شدند، در وضعیت فعلی؟ خب در مورد وضعیت فعلی، همه اخبارش را داریم. خیلی وضعیت مبهمی است؛ مخصوصاً برای کسانی که در حوزههای فرهنگی فعالیت میکنند و بخصوص کسانی که در جریان انتخابات حضور داشتند و فعالیت رسانهییشان در آن راستا بوده. باتوجه به حجم وسیع دستگیریها، و اتفاقهایی که افتاد، این خطر برای آنها ٓ خیلی بیشتر بود. خیلیها برای مدتی مخفی شدند؛ به خاطر این که زیرنظر بودند و بعضیها هم که امکانش را پیدا کردند، توانستند از کشور خارج بشوند. خب اتفاقی که افتاده در این مدت، تعداد بسیار زیادی از بروبچهها رفتند فرودگاه، ولی آنها را برگرداندند. حتا چند نفری را هم در فرودگاه دستگیر کردند. الان آیا اصلاً با توجه به نامهای هم که تعداد زیادی از روزنامهنگاران برای دادستان جدید نوشتند و بعدهم بعضیها احضار شدند به وزارت اطلاعات، آیا طریق قانونیِ خروج دارد سختتر میشود؟ یا نه، تو فکر میکنی این یک برنامه است تا روزنامهنگاران را تحریک کنند که حالا بعد از یکی دوبار که جلویشان را گرفتند، دیگر بروند و برنگردند؟ ببینید، من فکر میکنم الان بیشتر از اینکه با برنامهریزی باشد، نسبت به قبل،... چون اگر شما خاطرتان باشد در موارد قبلی هروقت که بحرانی پیش میآمد، با برنامه کارهایی میکردند. گاهی مثلاً میآمدند روزنامهنگاران را ممنوعالخروج میکردند و بعد پاسپورتشان را برای یکبار خروج آزاد میکردند که خارج بشوند و دیگر هم اجازهی برگشت نمیدادند. یا این که وقتی خارج از کشور بودند، حکمی برایشان صادر که برنگردند. الان این وضعیت فرق کرده. به نظر بحران آنقدر شدید شده که اینها حرکتهای عصبی دارند یا خیلی از کارهایشان فکر نشده است، یا اصلاً از کنترل خودشان هم خارج شده. بعضیها میتوانند و میروند. بعضیها نمیروند و در مورد بعضیها هم حساس میشوند و جلویشان را میگیرند و بعضیها را هم تهدید میکنند. یا تمرکزشان روی بعضیهای دیگر است. من فکر میکنم الان خیلی برنامهریزی خاصی روی (خروج افراد) نیست. الان اگر بخواهیم مقایسه کنیم وضعیت رسانهها را با وضعیتی که ما مثلاً در اردیبهشت ۷۹ داشتیم که تعداد زیادی از روزنامهها یکجا تعطیل شدند، که این تجربه را هم تو داشتی، الان چه تفاوتی میبینی نسبت به آن زمان؟ خب الان بحران خیلی جدیتر شده. آن دوره فکر میکردند که شرایط تحت کنترل است. همین که روزنامهها را بستند، پس کفایت میکند. الان ولی این جور نیست. الان میبینند که حرکتهای مردم دوام بیشتری داشته، ادامه پیدا کرده و آنقدر جدی شده، که این قضیه برایشان دردسر ایجادکرده است. من الان میبینم که خطر خیلی جدیتر است اتفاقاً برای امثال ما. به این دلیل که، آن دوره فکر میکردند که اگر ابزار رسانه را از ما بگیرند، کار تمام است؛ که خب در آن مقطع هم تأثیرش را نشان داد. ولی الان همه بالغتر شدهاند. هم روزنامهنگارها، هم مردم، و هم خود حاکمانی که الان، دارند سرکوب میکنند؛ با تجربه شدهاند در این مسئله. گرچه این تجربه خیلی به کارشان نیآمد و حجم آگاهیها باعث شد که آنها به دردسر بیافتند. من فکر میکنم الان وضعیت به سمت خشونت علیه فعالین حوزهی فرهنگ است. اتفاق دیگری هم که افتاده، این است که درچند هفتهی اخیر بخصوص، از بعضی بچههای روزنامهنگار هیچ خبری نیست و وبلاگهایشان تعطیل شده، ولی میشود در سایتها به نحوی حضورشان را دید. یعنی به نظر میآید الان ما شبنامههای آنلاین داریم که هیچ هویت بخصوصی ندارند، ولی از خط مشیشان میشود فهمید که بچههای روزنامهنگار اصلاحطلب دارند با آنها کار میکنند. اما بازهم معلوم نیست که در داخل کشورند یا خارج از کشور! این مشکل در درازمدت اعتباری نخواهد داشت، مردم از چه طریقی ممکن است بفهمند که اینها رسانههای حرفهای هستند، یا نه، میتوانند مثل همه سایتهایی باشند که میآیند و میروند. الان وضعیت مبهمی برای همه بوجود آمده و من فکر میکنم که مخاطبین رسانهها بیشتر به پیام توجه میکنند تا به رسانه. ما شاهد این هستیم که رسانههای متعددی میآیند، فیلتر میشوند، از بین میروند و رسانهی جدیدی جای آنرا میگیرد. در همین ایام بعد از انتخابات شما میبینید که چندتا وب سایت جدید بوجود آمد که هرکدامشان با توجه به نوع اخباری که ارائه میکردند، اعتبار خودشان را نشان دادند که حالا چه سایتی معتبر است که به آن توجه بکنند یا نکنند. در وضعیتی که رسانهها تحت کنترل شدید هستند، روزنامهنگارها یا به زندان افتادهاند یا تحت فشار قرار گرفتهاند و یا ابزار ارتباطیشان تحت کنترل است، در چنین وضعیتی طبیعی است که ابزار اطلاعرسانی رسانههایی که در اختیار دارند هم به همین شکل دربیاید. ما با یک پدیده جدید روبهرو شدهایم. ما در ایران با پدیدهای جدید در زمینهی اطلاعرسانی روبهرو هستیم، همین طور که جلو میرود، دارد ابعاد خودش را نشان میدهد. بروبچههایی که آمدند خارج از کشور، حالا، هر شانسی را که داشتند امتحان کردهاند. خب بعضیها آمدهاند اروپا، بعضیها الان ممکن است در عراق باشند، در ترکیه، پاکستان یا در آذربایجان. ولی مشکلی که وجود دارد، طبیعتاً گرفتن پناهندگی از سازمان ملل یا از کشورهاییست که میزبانشان شده. الان خود تو با مشکلی روبهرو شدی در این مدت که عملاً تجربهای باشد که بخواهی منتقل کنی، به بچههایی که در داخل کشور هستند و ممکن است بخواهند خارج شوند؟ من فکر میکنم هرکدام از ما تجربهی منحصر بفردی داریم. یعنی آنچه در مورد خود من اتفاق افتاده، این است که من هنوز از آن امکان استفاده نکرده و برای پناهندگی از جایی درخواست نکردهام. این مسئله ممکن است برای دوستان و همکاران دیگر من اتفاق نیفتاده باشد و به شکل دیگری بوده باشد. من فکر میکنم هرکدام از ما تجربههای منحصر بفردی داریم که اگرچه ممکن است بعدها وقتی اینها را مطرح بکنیم به کمک بچهها بیاید، ولی (شاید) در این مقطع چیزی برای بیان کردن وجود نداشته باشد که من به همکارانم توصیه بکنم. ولی آنچه مسلم است، این است که همکاران من، آنهایی که فعال بودند، مسلماً خطر برایشان وجود دارد. اگرچه این خطرها آنها را وانداشته، از اینکه بخواهند فعالیتهایشان را ادامه دهند. همان طور که شما خودتان هم گفتید، میبینید که اثرشان در جاهای مختلف وجود دارد. در وبسایتها و وبلاگهای گروهی بیشتر. به این دلیل که این جنبش، به عقیدهی من نباید هزینههای شخصی زیادی داشته باشد. این بیشتر یک جنبش آگاهیدهنده است و حرکتهای گروهی جواب میدهد. مردم هم وقتی که همه با هم بودند،درواقع جواب گرفتند. اگر تکتک این آدمها را سوا بکنند و تحت نظر و زیرذرهبین قرار دهند، آن افراد هم ممکن است کارآییشان را از دست بدهند. الان تو آمدی خارج از کشور. خب خیلی از بچههای دیگر هم آمدند. در طول چند سال گذشته تعدادی از روزنامهنگاران قبلی هم آمده بودند و وارد رسانههایی شدند. بعضیها هم نه، بیکار ماندهاند. ولی خود تو چه انتظاری از رسانههای فارسیزبان خارج از کشور داری، در قبال موقعیتی که تو داری، و امثال تو، کمک کنند، فضایی برای کار ایجاد کنند یا نه؟ چه امکانی ایجاد کنند که تو بتوانی تجربهی خودت را اینجا زنده نگه داری؟ از نظر حرفهای خب وقتی ما میآییم خارج از کشور، طبیعی است که با یک فضای جدید روبهرو میشویم و حرفهمان هم همان بوده که در ایران انجام میدادیم و طبیعتاً اینجا نیست. اینجا دنیای غرب است و از اساس، با زبان متفاوت و با انگیزههای مختلفی روزنامههایشان را در میآورند. طبیعی است که اگر رسانههای فارسی امکان این را بوجود بیاورند که همکاران من بتوانند فعالیتشان را ادامه بدهند، این میتواند مفید باشد. از دو جهت. یکی، جنبهی حرفهای ما است که خب کارمان را میتوانیم ادامه بدهیم. جهت دیگرش هم این است که نگاهها یکمقداری نزدیکتر بهم میشود. چون الان یکی از اشکالاتی که وجود دارد در بعضی از رسانههای خارج از کشور، این است که دسترسیشان به آدمهای داخل کشور آنقدر زیاد (نیست) و ممکن است یکمقدار نگاهها دور شده باشد از جامعهی مخاطبشان. الان با حضور افرادی مثل ما میتواند این جامعهی مخاطب به رسانهای که تولید محتوا دارد میکند، نزدیکتر بشود. من فکر میکنم که اگر این فضا را بتوانند در اختیار قرار بدهند، کمک بزرگیاست به بالابردن سطح آگاهیهای اجتماعی در داخل کشور. |